بسم الله الرحمن الرحیم
نام کتاب : رساله های تطبیقی – جلد 1 – احکام نماز و روزه در قطب
تاریخ انتشار: 1397 ه ش
نام نویسنده: علاء سالم
معرفی:
حقتعالى مىفرمايد: ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيداً عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ﴾. (روزى را كه از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرار مىدهيم؛ و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همهچيز، و مایه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است).
﴿تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ به اين معناست كه هيچ چيزى نيست، مگر اينكه اصل و ريشهاى در كتاب خداوند دارد كه به آن اصل برگردانده مىشود و اين مطلبى است كه روايات شريف بر آن تأكيد ورزيدهاند؛ از جمله:
از امام صادق ع روايت شده است كه فرمود: «خداوند متعال بيان هر چيزى را در قرآن نازل فرموده، تا آنجا كه به خدا سوگند- خداوند هيچ چيزى را كه بندگان به آن احتياج داشته باشد در قرآن فروگذار نكرده است، تا آنجا كه هيچ بندهاى نمىتواند بگويد: كاش اين در قرآن نازل شده بود؛ مگر آنكه خداوند آن را بهراستى در قرآن نازل فرموده است».
و از معلىبن خنيس كه گفت: ابوعبدالله ع فرمود: «هر چيزى كه دو تن در آن اختلافنظر دارند، جز اين نيست كه در كتاب خداوند بلندمرتبه اصل و ريشهاى دارد؛ اما انديشههاى مردم به آن دست نمىيابد».
از حماد از ابوعبدالله ع روايت شده است كه فرمود: «هيچ چيزى نيست مگر اينكه در قرآن و سنت، بيانى داشته باشد».
حال كه وضعيت چنين است، پس براى هر واقعهاى (هر چه كه بوده يا هست) حكمى واضح و روشن از سوى خداوند وجود دارد؛ حكمى كه اهلش آن را مىشناسند -حتى اگر انديشههاى بزرگان به آن دست نيابد- و اين نكته از اعتقادات واضح و روشن اماميه شمرده شده است:
شيخ مظفر مىگويد: «و ناگزير در هر واقعهاى از سوى او (خداوند) حكمى وجود دارد و هيچ چيزى نيست كه در حكم واقعى خداوند جايگاهى نداشته باشد؛ هرچند راه علم به آن بر ما بسته باشد».
و بهطورقطع هر كس در حكم خداوند رو به خطا بپيمايد و به غير از آن تشريع و حكم كند، گناهش بزرگ خواهد بود. حقتعالى مىفرمايد:
﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾؛ (و آنها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمىكنند، كافرند).
﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾؛ (و هركه به آنچه خدا نازل كرده است حكم نكند، از ستمكاران است).
﴿وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾؛ (زيرا كسانى كه به آنچه خدا نازل كرده حكم نكنند، آنان خود از نافرماناناند).
و از همين روست كه امام صادق ع مىفرمايد: «حكم بر دو نوع است: حكم خداوند عزّوجلّ و حكم جاهليت؛ پس كسى كه در حكم خدا خطا كند به حكم جاهليت حكم كرده است».
و از ايشان ع روايت است: «هر كسى در دو درهم به غير از آنچه خداوند عزّوجلّ نازل فرموده است حكم كند، از جمله كسانى است كه حكم تازيانه يا فلككردن را خواهند داشت، و او به آنچه خداوند عزّوجلّ بر محمد صلىالله نازل فرموده كافر است».
اين از يك جهت.
از سوى ديگر، خداوند سبحان و خلفاى بزرگوارش از پيروى كردن از ظن و گمان و تفسير به رأى در دين خدا برحذر داشتهاند؛ و آنچه ضرورى است التزام به علم در دين خداوند است؛ در غير اين صورت سكوت! حقتعالى مىفرمايد:
﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً﴾؛ (و از پىِ آنچه علمى به آن ندارى مرو؛ زيرا گوش و چشم و دل، همه را از آن بازخواست كنند).
﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً﴾؛ (و اينان را به آن هيچ دانشى نيست. اينان تنها از پندار خود پيروى مىكنند و پندار براى (شناخت) حقيقت بههيچوجه كفايت نمىكند).
از علىبن جعفر از برادرش موسىبن جعفر ع از پدرانش عليه روايت است كه فرمودهاند: «مبادا بر اساس هر آنچه خودت بخواهى صحبت كنى؛ چراكه خداوند عزّوجل مىفرمايد: ﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً﴾؛ (و از پىِ آنچه علمى به آن ندارى مرو؛ زيرا گوش و چشم و دل، همه را از آن بازخواست كنند)».
تركِ فتوا دادنِ بدون علم، مطلبى است كه -علاوه بر كتاب كريم- روايات بسيارى نيز بر آن تأكيد ورزيدهاند؛ نمونهاى از اين دست روايات:
از عبدالرحمنبن حجاج: از ابوعبدالله ع در مورد همنشينى با اصحاب رأى پرسيدم. ايشان ع فرمود: «با آنها همنشينى كن؛ ولى تو را از دو خصلت برحذر مىدارم كه مردان در آن دو خصلت هلاك مىگردند: اينكه در چيزى بر اساس رأى و نظر خودت متديّن باشى يا مردم را بدون علم فتوا دهى».
و اين امر نهىشده وقتى حاصل مىشود كه انسان استناد به كتاب خدا و سنت جانشينان او را ترك گويد:
از ابو بصير نقل شده است: به ابو عبدالله ع عرض كردم: بر ما چيزهايى ايراد مىشود كه نه در كتاب خدا و نه سنت، از آنها شناختى نداريم؛ آيا در موردشان نظر بدهيم؟ فرمود: «نه! اگر درست گفته باشى پاداشى نخواهى داشت ولى اگر خطا كرده باشى بر خدا دروغ بستهاى».
تنها راه حلى كه باقى مىماند اين است كه در امثال امور متشابه (كه حكمشان نامعلوم است) سكوت و خاموشى باشد تا شناخت حق از اهلش ع-پس از اينكه از آنها پرسيده شد- صورت پذيرد:
از حمزةٔبن طيار نقل شده است كه او برخى از خطبههاى پدر ابوعبدالله امام صادق ع را بر آن حضرت عرضه داشت تا بهجايى از آن رسيد كه حضرت فرمود: «دست نگه دار و سكوت كن». سپس فرمود: «در مواردى كه با آنها مواجه مىشويد و حكمشان را نمىدانيد وظيفهاى جز دستنگهداشتن و درنگكردن و ارجاعدادن به امامان هدايت نداريد تا ايشان آنچه قصد شده است را به شما بفهمانند و در آن مورد حق را به شما بشناسانند؛ كه حقتعالى مىفرمايد: ﴿فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ﴾؛ (پس اگر نمىدانيد از اهل ذكر بپرسيد)».
علت آن نيز واضح است؛ چراكه هر حق و صوابى كه در عالم خلق است، آنها عليه اصل و معدن آن هستند و به غير از آن، باطل و ضلالت و گمراهى است:
از محمد بن مسلم نقل شده است: از ابوجعفر ع شنيدم كه مىفرمودند: «نزد احدى از مردم حق و صوابى نيست و هيچيك از مردم به حق، قضاوت نمىكند، مگر آنچه از ناحيه ما اهلبيت خارج شده باشد و اگر امور بر آنها چندگانه شده خطا از ناحيه خودشان بوده و درست و صواب از على عليه است».
اگر وضعيت آل محمد ع به اين صورت بوده كه ايشان بر اساس آراء و نظرات خودشان در بيان دين خداوند سبحان ورود نمىكردند، وضعيت در مورد آراء و ظنيات (گمانهزنىها) ديگران چگونه خواهد بود!
از داوود بن ابى يزيد احول از ابوعبدالله ع كه گفت: شنيدم كه حضرت عمىفرمود: «اگر ما با رأى و نظر خود به مردم فتوا مىداديم قطعاً از هلاكشدگان مىبوديم ولى اينها آثارى از رسول خدا ص است كه اصل علم است؛ اصلى كه ما آن را از بزرگى، از بزرگى، از بزرگى به ارث مىبريم و آن را پوشيده مىداريم همانطور كه مردم طلا و نقره خود را مخفى مىكنند».
ولى بر خلاف تمامى اين وضوح و روشنى، كه براى كسى كه كمترين تحقيق و توجه را به كلام ائمه طاهر عليه دارد پوشيده نيست، مىبينيم كه مدعيان علم ازهر دو طرف (شيعه و سنى) خود را به رنج و گرفتارى آنچه از آن نهى شدهاند مىاندازند و بىهيچ علمى فتوا مىدهند و اينها ظنيات، آرا و دروغبستنهايى در دين خداوند شده است.
يكى از مسائلى كه جايگاهى براى طرح آراء و ظنيات از سوى فقهاى شيعه و سنى در عصر اخير شده «احكام نماز و روزه در مناطق نزديك به قطب» است تا آنجا كه منجر به فتوا دادن به ساقط شدن اين دو فريضه نيز شده است!
از آنجاكه بنيان اين رساله، مبتنى بر اختصار و خلاصهگويى است، تنها بر نمونههايى از فتواهاى بزرگان علماى معاصر اكتفا نمودم. از آنجا كه هدف از اين تحقيق، يارى حق و صاحب آن بوده، اين مبحث، پژوهشى است تطبيقى بين ظنيات اين علما و افتراهايشان در مسئلةٔ مذكور، و بيان سيد احمدالحسن وصى و فرستادةٔ امام مهدى ع و يمانى موعود. اميد است اين پژوهش انگيزهاى براى طلبههاى حق و ساير مردم براى تحقيق و دقت نظر و تأمل در اين دعوت بزرگ الهى و پيوستن به جناح آن -پيش از فوت شدن زمان- گردد.
و اميد من از بزرگِ گذشت و رحمت [خداوند]، عفو و مغفرت و ختم به خيرى است؛ كه او رحمكنندهترين رحمكنندههاست!
کلمات کلیدی: نماز در قطب، روزه در قطب، حكم خداوند عزّوجلّ، رساله تطبیقی