بسم الله الرحمن الرحیم
نام کتاب: مهدی و مهدیون در قرآن و سنت
تاریخ انتشار: 1401 ه ش
نام نویسنده: ضیاء الانصاری زیدی
معرفی:
کتاب حاضر به ذکر «مهدی و مهدیون در قرآن و سنت» پرداخته، با این هدف که باب جدیدی برای فهم روایات آلالبیت(ع) بگشاید و پاسخهایی را به اشکالاتی که بر درک و فهم قبلی وارد میشود تقدیم کند؛ اشکالاتی که بهخاطر بیتوجهی به یک نکتۀ ساده بروز میکنند؛ به این نکته که روایات آنها(ع) عموماً و غالباً نمادین، و بر ایما و اشاره استوار بودهاند، و بهویژه روایاتی که به قضیۀ مهدویت اختصاص دارند این خصوصیت را بهطور برجستهای به نمایش گذاشتهاند؛ پس ناگزیر باید با روایات، با روش درست و صحیح برخورد کنیم، و این هدف پس از حل این نمادها و اشارات، و در پیشگرفتن رویکردی که از طریق آن روند صحیح عملکرد مهدوی شکل میگیرد برآورده میشود.
ما چنین درکی را تنها پس از آن توانستیم تقدیم کنیم که خداوند طلوع خورشید و شروع آشکارشدن روز را اجازه داد، که بهدنبال اذن و اجازۀ خداوند متعال به ظهور و فرج ولیّ خود امام مهدی(ع) صورت پذیرفت. اهل بیت(ع) خاطرنشان کردهاند که مسئلۀ امام مهدی(ع) و جنبش ایشان(ع) بسیار فراتر از آنچه انسان میتواند تصور کند مخفی و سرّی است؛ تا آنجا که وقتی زمان قیام آن حضرت فرارسد جنبهای از مسیری که امام مهدی(ع) در پیش گرفته است همچون روشنایی خورشید برای مردم روشن میشود؛ تا مردم متوجه شوند امر امام از برنامهریزیهای الهی و تحت حفاظت الهی بوده است. علیرغم موجودبودن این طرح و نقشه در روایات اهلبیت(ع)، دلالت آنها صریح و واضح نیست؛ زیرا این روایات بر نامگذاریهای نمادین و امور غیبی تکیه دارند؛ این مطلب اول.
مطلب دوم اینکه خداوند متعال مردم را از فهم این احادیث بازداشته است تا حرکت ظهور مقدس را به پایان برساند، و انشاءالله تعالی- از طریق این کتاب، حقیقت این گفته روشن خواهد شد. مهدی(ع) -آنگونه که مردم باور دارند- فقط محمد بن حسن عسکری(ع) نیست؛ بلکه پدران پاک و مطهرش نیز قبل از ایشان، مهدی نامیده شدهاند؛ پس همۀ آنها مهدیون هستند؛ و البته فقط همین نیست؛ بلکه ما مهدی دیگری نیز در زمان ظهور خواهیم یافت و این نکتهای است که روایات آل محمد(ع) بیان داشتهاند و ما ملاحظه میکنیم این نکته، در احادیث ایشان(ع) ثابتشده است؛ از جمله در این فرمایش ایشان(ع):
« مهدی [عدهای را] برای بیعت با مهدی میفرستد (1).» این حدیث ما را به نکتۀ جدیدی راهنمایی میکند؛ یعنی وجوب تمایز قائل شدن میان امام مهدی با آن مهدی که بیعت را برای امام مهدی(ع) میفرستد؛ و این مهدی شخصیتی است که شرح و تفصیلش را یکی از فصلهای این کتاب عهدهدار شده است.
برای اینکه بدانیم روایات دربارۀ چهکسی نقل شده، و مقصود از آنها چه کسی بوده است لازم است بازخوانی جدیدی برای ایجاد چنین تمایزی صورت پذیرد. حتی اهلبیت(ع) بهروشنی بیان داشتهاند که همراه با امام مهدی(ع) تعدادی مهدی نیز وجود دارند؛ پس جای شگفتی نیست که ائمه(ع) لفظ مهدی را بر شخصی غیر از امام مهدی(ع) اطلاق کرده باشند.
از آنها(ع) وجود دوازده مهدی نقل شده است؛ این نکتهای است که از رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سجاد(ع)، باقر(ع)، صادق(ع) و رضا(ع) نقل شده است، و به خواست خداوند متعال احادیث ایشان(ع) را در بخشهای مختلف این کتاب خواهید یافت؛ علاوه بر اینکه این موضوع، فصل جداگانهای را نیز به خود اختصاص داده است. گاهی وجود مهدیون از طریق احادیثی که به آنها تصریح میکنند اثبات میشود؛ احادیثی که تعداد زیادی از آنها در منابع قابلاعتماد امامیه و منابع دیگر وارد شده است؛ و گاهی نیز وجود مهدیون از طریق روایاتی اثبات میشود که مهدی اول را در ضمن ائمه(ع) برمیشمارند. دستۀ سومی از احادیث نیز هستند که به وجود آنها اشاره میکنند، و دستۀ چهارم نیز از طریق تمایز قائلشدن میان امام مهدی و مهدی اول به آنها اشاره میکنند؛ و ...
و سپاس و ستایش تنها از آنِ خداوند سبحان است.
همچنین این کتاب در فصلی دیگر به ارتباط مهدی اول با شخصیت دیگری که مقارن با زمان ظهور است میپردازد؛ یعنی با شخصیت یمانی موعود؛ و این کتاب، وحدت این دو شخصیت را روشن میسازد. در ادامه به حضور این شخصیت - بعد از کاملشدن علائم و نشانهها - و انطباقش بر شخصیتِ یاریشده توسط خدا سید احمدالحسن(ع) میپردازد تا برای هرکسی که خواهان هدایت است روشنگری شود: «لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَیَحْیَی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِیعٌ عَلِیمٌ» (2) (تا کسی که [باید] هلاک شود با دلیلی روشن هلاک گردد، و کسی که [باید] زنده شود با دلیلی روشن زنده بماند؛ و بهراستی خداست که شنوای داناست).
این کتاب در ادامه، به شناسایی پرچمهای گمراهی گمراهکنندۀ همعصر ظهور میپردازد، و خواننده در طول این کتاب با تمامی این مسائل و مسائل دیگر آشنا خواهد شد.
کلمات کلیدی: مهدیون، روایات نمادین، امام مهدی (ع)، یمانی موعود، تمایز مهدی اول
منابع:
1. فتن ابنحماد، عقدالدرر، ص 145.
2. انفال، ٤٢.