جوانان احمد الحسن

کتابخانه

سخنرانی ۲۵ رجب ۱۴۴۴ سید احمد الحسن به‌مناسبت شهادت امام موسی الکاظم ع

سخنرانی سید احمد الحسن ع به‌مناسبت شهادت امام موسی الکاظم علیه السلام پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۲۵ رجب ۱...
7 صفحه

كلمة مسجلة للسيد أحمد الحسن بمناسبة ذكرى استشهاد الإمام موسى الكاظم (ع)

الخميس ١٦ فبراير/شباط ٢٠٢٣م؛ ٢٥رجب ١٤٤٤/١۴۴۴ھ ق؛ پنجشنبه ٢٧ بهمن ١۴٠١ ھ ش

سخنرانی سید احمد الحسن (ع) به‌مناسبت شهادت امام موسی الکاظم علیه السلام

(پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱؛ ۲۵ رجب ۱۴۴۴؛ ۱۶ فوریه ۲۰۲۳)


 

"بسم الله الرحمن الرحيم 

السلام عليكم ورحمة الله وبركاته 

عظم الله أجوركم بذكرى شهادة الإمام موسى بن جعفر صلوات الله عليه وعلى آبائه وأبنائه.

وفي هذه المناسبة الأليمة أتعرض لثلاثة أمور أرى ضرورة التعرض لها والتذكير بها.

سلام علیکم و رحمة الله و بركاته

خداوند اجر شما را به‌مناسبت سالروز شهادت امام موسی بن جعفر صلوات الله علیه و علی آبائه و ابنائه بزرگ بدارد. در این مناسبت دردناک به سه مسئله می‌پردازم، مسائلی که پرداختن به‌آن و یادآوری نسبت به‌آن را ضروری می‌دانم.


 


 

أولاً:

حكومة بني العباس في زمن القائم من آل محمد صلوات الله عليهم، وقد تعرضت لها وتعرض لها كثيرون، وهنا أحب التذكير لعل الذكرى تنفع المؤمنين.

اول: 

حکومت بنی‌عباس در زمان قائم از آل محمد علیهم صلوات و سلام خدا؛ پیش‌تر به آن پرداخته‌ام و بسیاری هم به آن پرداخته‌اند ، [اما] در اینجا مایلم نسبت به آن یادآوری کنم، شاید یادآوری برای مؤمنین مفید باشد.


 


 

ورد ذكر حكومة بني العباس الظالمة الطاغية في آخر الزمان وقد كرر الأئمة عليهم السلام ذكرها والتأكيد عليها، وعلى أنها تكون في زمن الإمام القائم من آل محمد في آخر الزمان، وأنها محاربة ومنكرة له مع ادعاء موالاة آبائه عليهم السلام.

[در روایات] از حکومت ظالم و ستمگر بنی‌عباس در آخرالزمان سخن به‌میان آمده است، و ائمه بارها به آن اشاره کرده و بر آن تأکید فرموده‌اند و نیز بر اینکه این حکومت در زمان امام قائم از آل محمد در آخرالزمان وجود دارد و با وجود ادعای ولایت پدرانش علیهم السلام با او می‌جنگند و او را انکار می‌کنند.


 


 

وبالطبع تسمية الأئمة عليهم السلام لهؤلاء بالعباسيين لكون حالهم كحال العباسيين؛ فكانوا يدعون موالاة علي وآل محمد ولكنهم يحاربون الإمام الصادق والكاظم صلوات الله عليهم وينكرون حجيتهم وإمامتهم. 

طبیعتاً اینکه ائمه علیهم السلام آنها را عباسیین (بنی‌عباس) نامیده‌اند به این خاطر است که وضعیتشان همچون وضعیت عباسیان است که ادعای ولایت علی و آل محمد را داشتند؛ اما با امام صادق و امام کاظم صلوات الله عليهم می‌جنگیدند و حجیّت و امامتشان را انکار می‌کردند.


 

وما تأكيد الأئمة عليها إلا لعلة حكيمة، ولا يوجد علة أرقى وأعظم وأبين في المقام من كون التعرف على نظام حكم بني العباس في آخر الزمان يكفي للتعرّف على قائم آل محمد ودعوته حيث يكون هَمُّ حكومتهم العباسية هو القضاء عليه وعلى دعوته وشيعته.

ائمه به‌خاطر علتی حکیمانه بر آن تأکید فرمودند و علتی والاتر و بزرگتر و روشن‌تر از این وجود ندارد که آشنایی با نظام حکومت بنی عباس در آخرالزمان برای شناخت قائم آل محمد و دعوتش کافی است چون [تلاش و] اهتمام حکومت عباسی، نابودی قائم و دعوت و شیعیانش است.


 


 

ثانياً:

قال الإمام أمير المؤمنين عليه السلام: "هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ اَلْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ".

ما هي الريح؟

دوم:

 امام امیرالمؤمنین عليه السلام اعلام می‌فرمایند:

«“همج رعاع" ، فرومايگانى رونده به چپ و راست كه درهم آميزند، و پى هر بانگى را گيرند و با هر باد به سويى خيزند. نه از روشنى دانش فروغى يافتند و نه به سوى پناهگاهى استوار شتافتند.»

منظور از باد [در اینجا] چیست؟!


 

باختصار هي ما يسود في الأجواء في وقتهم سواء نتيجة التطبيل الإعلامي أو القوة والسلطة… إلى آخره، والهمج الرعاع وتصفيقهم لشخص لا يعني أنه محق بحال بل كل ما يعنيه في كثير من الأحيان هو مصداق لقوله تعالى {اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}، فجيش الأمويين قتل الحسين عليه السلام وأخذوا بنات محمد صلى الله عليه وآله سبايا وكان الهمج الرعاع يصفقون ويرقصون فرحاً أو صامتون، ولكن هذه الحفلة ودك ورقص بعض رجال الدين والسلطة الحاكمة ومن شايعها في وقتها، هل دام؟ هل استمر؟ الواقع يقول لا! بل جاء جيل بعد جيل المطبلين والراقصين وبصق على قبورهم ولعنهم وهكذا تحقق خسرانهم للدنيا تماما بعد خسرانهم الآخرة. فهكذا أصبحوا سبة ولعنة على لسان كل الناس صغيرهم وكبيرهم. 

به طور خلاصه آن چیزی است که در جوّ آن‌زمان حکفرما بوده است؛ خواه به‌دنبال طبل‌زنی و فضاسازی رسانه‌ای یا قدرت و سیطره و...... و این “همج رعاع” افراد نادان و سرگردان و کف‌زدن آن‌ها برای یک شخص به‌این‌معنا نیست که او بر حق است، بلکه در بسیاری از اوقات تمام معنای آن این است که او مصداق این آیه است: اللهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ «خداوند آنان را به‌سخره می‌گیرد و در طغیانشان نگه می‌دارد تا سرگردان شوند. (بقره: 15)

سپاه اموی‌ها (بنی‌امیه) حسین را کشتند و دختران محمد صلى الله عليه وآله را به‌اسارت گرفتند و “همج رعاع” [این افراد نادان و سرگردان] کف می‌زدند و شادمان می‌رقصیدند یا ساکت بودند اما این رقص و پایکوبی برخی از رجال دینی و حکومتی و پیروانشان در آن‌زمان آیا تداوم داشت و ادامه پیدا کرد؟ واقعیت می‌گوید ، خیر! بلکه بعد از نسلی که بر طبل می‌کوبیدند و می‌رقصیدند نسلی آمد که بر قبر آنها آب دهان انداخت و آنان را لعنت کرد، و این‌گونه آنها پس از آنکه آخرت را از دست دادند دنیا را هم به‌شکل کامل از دست دادند. این‌چنین همگان و هر کوچک و بزرگی آن‌ها را دشنام داده و لعنت کردند.


 


 

حقيقة حياة الإنسان قصيرة. لا تستحق هذه الحياة القصيرة المكتظة بالألم والمواجع والمنغصات التضحية بالآخرة لأجلها أو خسران الإنسان لنفسه ليصبح وحشاً مسخاً كل همّه نفسه وسمعته وحياته، بل الأمَرُّ والأعظم خسراناً أن يفعل كل هذا الشر للدفاع عن آخر يتوهم صلاحه أو حتى يعلم بفساده ولكنه يفعل ليرضيه لأجل مصلحة دنيوية رخيصة فيكون بهذا قد باعَ آخرته بدنيا غيره.

واقعیت این است که زندگانی انسان کوتاه است، و این زندگانی کوتاه و سراسر درد و رنج و کمبود ، ارزش این را ندارد که آخرت را فدایش کنیم، یا اینکه انسان نسبت به‌خودش دچار خسران شده و به حیوانی مسخ‌شده تبدیل شود که تمام دغدغه‌اش خودش و نامش و زندگی‌اش باشد ، بلکه خسارت و زیان تلخ‌تر و بزرگتر این است که انسان همۀ این شرارت‌ها را برای دفاع از فرد دیگری مرتکب شود که خیال می‌کند درست‌کار است یا حتی می‌داند که فاسد و منحرف است اما به خاطر منفعت بی‌ارزش دنیا چنین می‌کند تا او را راضی کند و این‌گونه آخرتش را برای دنیایِ دیگری می‌فروشد.


 


 


 

ثالثاً:

ما نسمعه اليوم من الحكم بسجن بعض الأشخاص الذين ينشر بعضهم فيديويات تافهة أو لا أخلاقية أو كما تسميها الحكومة العراقية "مستوى هابط" يحكم عليهم بالسجن، بالحقيقة هذا الحكم بالسجن على هؤلاء هو جريمة ولا علاقة له بالعدالة أو الإصلاح، وأنا مضطر للكلام عن هذا الموضوع لتعليم وتعريف الناس بالإصلاح الحقيقي وطرقه والتي ليس منها الانتقام والمبالغة في العقوبة والسجن والتنكيل والإهانة، فإصلاح المجتمع أو المفسدين في المجتمع بعيد كل البعد عن هذه التصرفات التي يمكن وصفها بأنها ردود أفعال انتقامية ومبالغ بها لا تصدر من شخص عاقل متزن فضلا عن أنه يدعي تمثيل العدالة وإجراءها بين الناس كبعض القضاة في العراق. 

سوم:

 امروز [اخباری را] در رابطه با صدور حکم زندان برای برخی اشخاص می‌شنویم؛ کسانی که برخی از آنان کلیپ‌های بی‌ارزش یا غیر اخلاقی یا آن‌طور که حکومت عراق آن‌را می‌نامد «محتوای مخرب» - منتشر می‌کنند. برای آنان حکم زندان صادر می‌شود، در واقع [صدور] حکم زندان برای این افراد یک جنایت است و هیچ ارتباطی به عدالت و اصلاح ندارد و من ناگزیرم در این باره صحبت کنم تا اسلام واقعی را به مردم بیاموزم و به آنها بشناسانم و نیز آنکه انتقام و زیاده‌روی در مجازات و زندان و مجازات شدید و هتک حرمت، نسبتی با آن [اسلام] ندارد ، اصلاح جامعه یا مفسدان جامعه با چنین رفتارهایی بسیار فاصله دارد؛ رفتارهایی که می‌توان آن‌ها را واکنش‌های کینه‌توزانه و مبالغه‌آمیز توصیف کرد که از فرد عاقل و معتدل سر نمی‌زند چه رسد به فردی که مدعی نمایندگی عدالت و اجرای آن بین مردم همچون بعضی از قضات عراق است؛


 

ونحن في أيام ذكرى شهادة الإمام موسى بن جعفر، فلنمر على سلوكه الإصلاحي والأخلاقي مع الفسقة والمفسدين والذين ينشرون الفسق والرذيلة في المجتمع، ولعل أبرز قضية هي قضية بشر الحافي أو ما عرف بعد ذلك بشيخ بشر الحافي، وقد رواها العلامة الحلي رحمه الله في منهاج الكرامة عن سلفه، وسأقصها كما أعرفها وهو الصحيح: 

ما در سالروز شهادت امام موسی بن جعفر ، رفتار صلاح‌جویانه و اخلاق‌گرای او با گنهکاران و مفسدان و کسانی که گناه و رذائل اخلاقی را در جامعه نشر می‌دهند مرور می‌کنیم، شاید مشهورترین ماجرا، ماجرای «بشر حافی» باشد یا همان فردی که پس‌ازآن به «شیخ بشر حافی» معروف شد. علامه حلی در کتاب منهاج الكرامة این ماجرا را به نقل از علمای پیش‌از خود چنین روایت می‌کند و آن را همان طور که می‌دانم تعریف خواهم کرد که همان صحیح است:


 

وبشر هو شخص ثري ومن كبار تجار بغداد في العصر العباسي وله علاقات مع الخلفاء والوزراء وغيرهم، فكان يقيم حفلات الغناء وشرب الخمر والرقص والتعري في قصره، باختصار كان بيته عبارة عن ملهى للأثرياء ورجال السلطة ومكان لنشر الفساد والرذيلة، يعني هؤلاء الذين ينشرون المحتوى الهابط، كما يوصفون والذين يحكم عليهم نظام الحكم الحالي في العراق وبعض القضاة بالسجن سنتين أو أكثر أو أقل، لا يمثلون شيئا أمام بشر أو ما كان يفعله من نشر للفساد والرذيلة. عموماً… مرت الأيام والأشهر والسنين وهذا حال بشر وبيته.

«بشر» شخصی متمول و از تاجران بزرگ بغداد در دوران بنی‌عباس بود که با خلفا و وزرا و دیگران ارتباط داشت. در کاخ خودش محافل رقص و آواز و میگساری و برهنگی برپا می‌کرد و خلاصه خانه‌اش محل تفریح و سرگرمی ثروتمندان و شخصیت‌های حکومتی و محل نشر فساد و رذائل اخلاقی بود؛ این افرادی که امروز به‌زعم حکومت عراق محتوای مخرب منتشر می‌کنند، و همین کسانی که حکومت کنونی عراق و برخی قضات برای آنها حکم زندان به‌مدت دو سال یا بیشتر یا کمتر صادر می‌کنند، این‌ها در مقابل «بشر» یا اعمالی که در ارتباط با نشر فساد و رذیلت انجام می‌داد چیزی به‌شمار نمی‌آیند. به‌هرحال روزها و ماه‌ها و سال‌ها گذشت و وضعیت«بشر» و خانه‌اش همین بود.


 

 وفي يوم خلال فترة إطلاق سراح موسى بن جعفر - وطبعا سألني أيضا بعض الأحبة هل أطلق سراح موسى بن جعفر؟ نعم أطلقه هارون في فترة وأبقاه في بغداد طبعاً لأن هارون رأى رؤيا منذرة في وقتها فأطلقه فترة من الزمن وبقي في بغداد - عموماً… أثناء سير الإمام في بغداد مر من أمام قصر بشر وكان ملهى بشر يضج بالفساد والصوت يسمعه المارة، وفي هذه الأثناء خرجت جارية من الباب فسألها الإمام عليه السلام: "لمن هذه الدار؟"فقالت: "لسيدي".

قال لها الإمام: "سيدك هذا حر أم عبد؟"

قالت: "بل حر."

قال: "صدقتِ، لو كان عبدا لله لاستحى من الله." 

ومضى الإمام في طريقه، وكان الإمام يعرف من هو بشر ومكانته عند السلطة الحاكمة ويعرف أن القصر عائد لبشر.

المهم… عادت الجارية وقصت لبشر ما جرى، ووصفت المتكلم لبشر فعرف أنه الإمام موسى عليه السلام الذي سجنه هارون وتضيق عليه السلطة العباسية. وقال: هذا والله موسى بن جعفر!

روزی از روزها در مدت‌زمانی که موسی بن جعفر آزاد بود که برخی از عزیزان هم از من پرسیدند آیا امام موسی بن جعفر آزاد شده بود؟ بله هارون برای مدتی او را آزاد کرد و او را در بغداد نگه داشت، چون در آن‌زمان هارون رؤیای انذاردهنده و هشدارگونه‌ای دید و برای مدتی او را آزاد کرد و در بغداد نگه داشت، آری امام در بغداد راه می‌رفت که از کاخ«بشر» عبور کرد سروصدای فساد از خانه‌اش بلند بود و فرد رهگذر صدا را می‌شنید. در همین‌حین کنیزی از خانه خارج شد امام از او پرسید: این خانه از برای کیست؟ کنیز گفت : برای سرورم ، 

امام :گفت این سرور تو آزاد است یا بنده؟ ،

 کنیز گفت: آزاد است.

امام :گفت راست می‌گویی اگر بنده خدا بود از خداوند شرم می‌کرد ، 

امام به‌راه خود ادامه داد. امام می‌دانست«بشر» کیست و نزد قدرت حاکم چه جایگاهی دارد و اینکه کاخ متعلق به «بشر» است.

 آری، کنیز برگشت و آنچه را اتفاق افتاده بود برای «بشر» تعریف کرد و [خصوصیات] فردی را که [با او] سخن گفته بود را برایش توصیف کرد،«بشر» متوجه شد که او همان امام موسی کاظم است که هارون او را زندانی کرده و حکومت عباسی او را در تنگنا قرار داده بود.

گفت: به خدا سوگند او موسی بن جعفر است ، با پای برهنه از خانه خارج شد در خیابان می‌دوید تا شاید به امام موسی بن جعفر برسد ،


 

فخرج بشر حافيا يركض في الطريق العام لعله يلحق الإمام موسى بن جعفر، ولم يلحق بشر الإمام بوقتها لكن كلمة الإمام غيرت بشر، فتحول من شخص فاسق مفسد ناشر للفساد إلى عابد صالح مخلص وولي من أولياء الله سبحانه، ولما توفي بشر خرج أهل بغداد لتشييعه، سنتهم وشيعتهم، وضجت بغداد في يوم وفاته من الفجر حتى المساء. 

آن‌روز او به امام ع نرسید اما سخن امام«بشر» را تغییر داد و او از فردی فاسد فاسق که فساد را ترویج می‌کرد به عابدی ، صالح مخلص و یکی از اولیای خداوند سبحان تبدیل شد. هنگام وفات «بشر» ، اهل بغداد اعم از شیعه و سنی برای تشییع او به‌پا خاستند و در روز وفاتش اهل بغداد از صبح تا غروب به گریه و زاری پرداختند.


 


 

لم يرفع الإمام موسى بن جعفر سوطاً، ولم يسجن أو يعاقب بشر بل حتى لم يصف بشراً بكلمة يمكن أن تزعجه هذا هو المصلح الحقيقي، والقدوة الحقيقي في الإصلاح، أما السجن المبالغ به والعقوبات الانتقامية فهي غالبا سلوك الطغاة وقضاتهم المسيسين وهو سلوك عبثي وظالم ومؤشر على الطغيان لا أكثر وعاقبته وخيمة، وعند الصباح يحمد القوم السُرى الذين أخلصوا لله وتركوا الظلم والطغيان وتبرؤوا منه.

و در این ماجرا ، امام موسی بن جعفر شلاقی بلند نکرد و «بشر» را زندانی یا مجازات نکرد، حتی او را با کلمه‌ای که ممکن بود سبب آزارش شود هم توصیف نکرد این همان اصلاحگر حقیقی و الگوی واقعی در اصلاح است ، اما زندانی‌کردن مبالغه‌آمیز و مجازات‌های کینه‌توزانه غالباً روش طواغیت و قضات سیاسی شده است رفتاری بیهوده و ظالمانه که نشانگر ظلم است و نه بیشتر و عاقبت وخیمی را به‌دنبال دارد. و همانا صبحگاهان رهروان راه شب ستایش می‌شوند [ ضرب المثلی عربی که در خطبه ۱۶۰ نهج البلاغه هم به‌کار رفته ] همان کسانی که به‌خاطر خداوند اخلاص پیشه کردند و ظلم و ستم را رها کرده و ازآن بیزاری جستند.


 


 

السلام عليكم أيها الأحبة وعظم الله أجوركم بذكرى فقد راهب بني هاشم وباب الحوائج سيدنا ومولانا الإمام موسى بن جعفر صلوات الله وسلامه عليه. 

والحمد لله رب العالمين."

سلام بر شما ای عزیزان و خداوند اجر شما را در فقدان راهب بنی هاشم و باب الحوائج، سرور و مولایمان امام موسی بن جعفر صلوات الله وسلامه علیه را بزرگ بدارد.

و الحمد لله رب العالمين.


 


 


کلمات کلیدی :

سر فصل ها

فهرست موضوعات کتاب سخنرانی ۲۵ رجب ۱۴۴۴ سید احمد الحسن به‌مناسبت شهادت امام موسی الکاظم ع

مقالات مشابه

مقالاتی که شاید با این مقاله مرتبط باشند

جوانان احمد الحسن 2025