Logo
دانلود فایل تصویری

تدریس سید احمد الحسن حول ایه اکمال دین در قران و توضیح اینکه دین الهی کامل بوده و نیازی به فتوای فتوا دهنده ای ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین
و صلى الله على محمد و آل محمد الأئمه و المهدیین و سلم تسلیما کثیرا
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

از مدیریت انجمن هفتگی مجتمع پژوهش‌های عالی دینی و لغوی و از حضار محترم و شنوندگان تشکر و قدردانی می‌کنم.
خداوند رحمت خویش را شامل کسانی گرداند که وقتی به سخن گوش فرا مى‏‌دهند، درک کرده و از حق موجود در آن پیروی می‌نمایند؛ هر چند آن برخلاف هوای نفسانی خود و آنچه نزد پدران و بزرگان خویش یافته‌اند، باشد.
موضوع امروز ما آیه‌ی اکمال دین است.

 

 

خداوند متعال می‌فرماید:

 حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَهٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)؛ (آیه ۳ سوره مائده

«گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌ شده، و به زجر کشته شده، و آن‌ها که بر اثر پرت ‌شدن از بلندی بمیرند، و آن‌ها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقی‌مانده صید حیوان درنده -مگر آن‌که آن را سر ببرید- و حیواناتی که روی بت‌ها (یا در برابر آن‌ها) ذبح می‌شوند، بر شما حرام شده است؛ و (هم‌چنین) قسمت کردن گوشت حیوان به‌وسیله چوبه‌های تیر مخصوص بخت‌آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابراین، از آن‌ها نترسید! و از من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به‌عنوان آیین (جاودان) شما قرار دادم– اما آن‌ها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشت‌‌های ممنوع بخورند)؛ خداوند، آمرزنده و مهربان است.»

 

 


برحسب این آیه آنچه کامل شده دین است و دین همان شریعت و عقیده است و سخن درباره عدم کامل شدن هر یک از آن‌ها با ظاهر آیه در تعارض است؛ همان‌گونه که عدم کامل بودن هر کدام از آن‌ها در واقع و در نگرش هر یک از طوایف اسلامی بدین معناست که آن طایفه بر حق نیست، چون وضعیت احوال آن‌ها با ظاهر روشن قرآن مخالف است.

 

سلفی‌ها یا وهابیون و به‌طور عموم اهل سنت، در گذشته و حال بدون داشتن نص از معصوم در بسیاری از حوادث و رویدادهای جدید زندگی که نیاز به حکم تعبّدی دارند، از خود حکم شرعی صادر می‌کنند (مانند نماز در مناطق نزدیک به قطب) که درنهایت امر واقعیت احوال آن‌ها حاکی از آن است که دین نزد آن‌ها کامل نیست و به همین سبب ناچار شدند به هنگام نبود نص طبق آراء و نظرات خود تشریع نمایند، همان‌طور که آن‌ها نیز در عقیده میان خود اختلاف زیادی دارند؛ مثلاً سلفی‌ها یا وهابیون به وجود دو چشم و دو دست و انگشت حقیقی برای خداوند معتقد هستند؛ و اشاعره‌ همچون اشاعره‌ی اَزْهَر به این معتقد نیستند بلکه اعتقاد دارند که اعتقادات سلفی‌ها یا وهابیان باطل است…

اما نزد خاندان محمد (درود خداوند بر ایشان باد) دین با تنصیب خلیفه‌ی الهی کامل می‌شود، جایی که ایشان (صلی‌الله علیه و آله) بیان عقیده‌ی درست و تشریع به امر خدا را بر عهده می‌گیرند و در نتیجه هیچ شکاف و تناقضی میان این عقیده و ظاهر آیه اکمال دین دیده نمی‌شود.

 

بنابراین دین با تنصیب سخن‌گویی از طرف خداوند یا خلیفه خدا بعد از رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله) کامل می‌شود و بدین‌وسیله دین از لحاظ عقیده و تشریع کامل می‌گردد و هیچ شکافی در چنین دینی یافت نمی‌شود که فقهای غیر معصوم با آراء و هوی نفسانی خود آن را کامل کنند، درست همانند حال و وضع اعتقاد اهل سنت که با ظاهر آیه در تعارض است.

اما درباره‌ی مسئله‌ی غیبت معصوم؛ ما می‌گوییم که: غایب شدن معصوم عبارت از غیبت است به دلیل عدم وجود پذیرنده و پروژه الهی ایشان (به همان شکلی که باید باشد نه همان‌گونه که منتظران نظریه‌پرداز آن را فرض می‌کنند و در خیال خود می‌پرورانند) در نتیجه هیچ تعارضی بین این عقیده و بین ظاهر آیه‌ی اکمال دین وجود ندارد.

آری، تعارض با آیه‌ی اکمال دین نزد کسانی است که اعتقاد بر این دارند که معصوم غایب شده و تشریع را رها نموده تا فقهای غیر معصوم داوطلب شوند و با نظرات خود در دین الهی و در حوادث و رویدادهای زمانه حکم شرعی صادر نمایند؛ سپس مشکلات را دوچندان کرده و عقیده وجوب تقلید از غیر معصوم و نیابت از معصوم را بر مؤمنان تحمیل نمایند.

در حقیقت راهی برای توافق با ظاهر آیه اکمال دین وجود ندارد مگر آنچه به آن قائل هستیم و اعتقاد داریم که:

دین با تنصیب خلفای خدا بعد از رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله) و کسانی که تشریع می‌کنند و آن را از خدا به مردم می‌رسانند، کامل گردید.
و اینکه امام به علت عدم وجود پذیرنده غیبت کردند.
و اینکه در زمان قبل از ظهور مهدی اول که در وصیت رسول‌الله ذکر شده‌اند، همان بازه زمانی است که مردم در این برهه‌ی زمانی موقوف به فرمان خدایند و استحقاق دریافت ثواب را ندارند، بلکه به‌واسطه رحمت خداوند پاداش می‌گیرند.
بنابراین آیه اکمال دین باطل بودن هر راه و روشی همانند روش سنی یا سلفی وهابی که قائل به جواز فارغ بودن زمان از خلیفه خداست را ثابت می‌کند.
و هم‌چنین بطلان هر راه و روشی که قائل به غیبت معصوم بدون تقصیر و کوتاهی اُمت و عدم وجود پذیرنده را نیز ثابت می‌کند. پس آیه‌ی اکمال دین با این روش‌ها متعارض است.

 

در حقیقت دین نزد آنان – و برحسب واقعیت عملی آنان– دین با تنصیب خلیفه‌ی خدا که از جانب خدا برگزیده می‌شود و یا افرادی همانند سفرا که برای ارتباط با مردم انتخاب می‌شوند، کامل نشده است؛ بلکه نزد آنان کامل‌کننده دین فقهایی غیر معصوم هستند که داوطلبانه و کودک‌وارانه در برهه‌ای از زمان با ظن و گمان به تشریع ‌بپردازند و احکامی را ارائه ‌نمایند که خود قائل به عدم درستی آن‌ها با احکام واقعی خداوند هستند.

و در نهایت امر، خودشان اقرار می‌نمایند که دین نزد آن‌ها – و برحسب باورهایشان– ناقص بوده و کامل نشده است؛ و متعاقباً خود آنان بدون اینکه بدانند، اقرار می‌کنند که باورهای عقایدی آن‌ها با آیه‌ی اکمال دین در تعارض است.

 

در اینجا باید به امر بسیار مهمی توجه نمود و آن اینکه هر دو راه و روش (سنی یا سلفی وهابی و فقهای قائل به عقیده وجوب تقلید از غیر معصوم)، تقصیر را به گردن خدا و خلیفه‌ی او یا امام معصوم می‌اندازند، در جایی که آن‌ها خیال می‌کنند که خداوند متعال دین را به آنان واگذار نموده تا در هر رویدادی که بدان نیاز و احتیاج دارند، احکام شرعی صادر نمایند. پس به‌جای این‌که اقرار به تقصیر خود نمایند (زیرا که آنان از قبول خلیفه خداوند یا نائب ایشان امتناع می‌ورزند) فرض بر این گذاشته‌اند که خداوند متعال دین را برای افرادی غیر معصوم و غیر منصوب از جانب معصوم، واگذار نموده تا هر کدام از آن‌ها با رأی و نظر خود و بدون داشتن هرگونه حکم شرعی تشریع نمایند.

این در حقیقت طعنه زدن آشکار به حکمت الهی است، اضافه بر آن –همان‌طور که بیان شد– با فرموده خداوند سبحان مبنی بر کامل شدن دین در تعارض است. بنابراین بیان مختصر را در نکات زیر خلاصه می‌کنیم:

همانا راه و روشی وجود دارد که به خالی شدن زمین از حجت الهی معتقد است؛ مانند، روش سنی یا سلفی، که آن راه و روش با ظاهر نص قرآنی و از جمله‌ آیه‌ی اکمال دین تعارض دارد؛ همان‌گونه که قبلاً بیان شد.
اما روش دیگر، اقرار می‌کند که زمان از حجت الهی خالی نمی‌گردد؛ اما این حجت با وجود پذیرنده ممکن است غایب شود بدون اینکه کسی را تنصیب و تعیین کند تا عیناً به‌جای او باشد تا این نائب، حکم واقعی خدا را به مردم برساند، و در نتیجه این نقص در دین را فقهایی پُر می‌کنند که از طرف حجت خدا تعیین نشده‌ و خود داوطلب شده‌اند.
تعارض این روش با آیه‌ی اکمال دین واضح و روشن است؛ و برحسب واقع احوالشان، خداوند دین را کامل نکرده است. به همین دلیل راه‌حل نزد آنان این است که فقهایی به ناحق که هیچ‌گونه نص مشخصی بر آن‌ها وجود ندارد، برای پُر کردن این نقص با احکام و فتواهایی که هیچ ارتباطی با حکم واقعی خداوند ندارند، داوطلب شوند که در حقیقت این روش با روش قبلی چندان تفاوتی ندارد و هر دو با آیه اکمال دین در تعارض‌اند.
اما روش سوم –که ما آن را مطرح کردیم– و آن این است که زمان از حجت الهی خالی نمی‌شود و صحیح نیست که حجت بدون آنکه فردی را به نیابت تعیین کند، غایب شود و هنگامی‌که بدون آنکه فردی را به‌طور علنی تنصیب کند، غایب شود، در آن حال همه مردم مقصر بوده و از حق منحرف شده‌اند و کسی که قابلیت پذیرش روش الهی صحیح را داشته باشد، وجود ندارد. در این حال با تعیین فرستاده‌ یا نائب، حجت اقامه می‌شود اما به دلیل عدم وجود پذیرنده از او خواسته نمی‌شود که مردم را مطلع سازد و با آن‌ها مرتبط شود.
حال امت مؤمن به خلفای خدا در این برهه‌ی زمانی بدین‌صورت خواهد بود: (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِیرٍ وَلاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءکُم بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)؛ (ای اهل کتاب! رسول ما پس از فاصله‌ای میان پیامبران، به‌سوی شما آمد؛ درحالی‌که حقایق را برای شما بیان می‌کند؛ تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «نه بشارت‌دهنده‌ای به سراغ ما آمد، و نه بیم دهنده‌ای!» بشارت‌دهنده و بیم‌ دهنده، به‌سوی شما آمد! و خداوند بر همه‌چیز تواناست.)

و احوال افراد این امت و کارشان موقوف به فرمان خدا خواهد بود: (وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ)؛ (و گروهی دیگر، موقوف به فرمان خدایند؛ یا آن‌ها را عذاب می‌کند و یا توبه آنان را می‌پذیرد؛ و خداوند دانای سنجیده کار است.)

همانند احوال حنفی‌ها قبل از بعثت پیامبر اکرم حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) و همانند احوال شیعه قبل از بعثت مهدی اول که در وصیت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) ذکر شده است.

در کتاب غیبت نعمانی، به نقل از شعیب از ابی حمزه می‌گوید: (دَخلتُ على أبی عبد اللهِ (علیه‌السلام) فقلتُ له: أنتَ صاحبُ هذا الأمر؟ فقالَ: لا.
فقلتُ: فولدُک؟ فقالَ: لا.
فقلتُ: فولَدُ ولَدِک؟ فقالَ: لا.
قلتُ: فولَدُ ولَدِ ولَدِک؟ قالَ: لا.
قلتُ: فمن هو؟
قالَ: الذی یملأها عدلاً کما مُلئت ظلماً وجوراً، لعلى فترهٍ من الأئمهِ یأتی کما أنَّ النبیَّ (صلّى اللهُ علیهِ وآلِهِ) بُعثَ على فترهٍ من الرسُل.)
به خدمت حضرت صادق علیه‌السلام رسیدم و عرض کردم: «صاحب الأمر شما هستید؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزند شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزندِ فرزند شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: فرزندِ فرزندِ فرزندِ شماست؟ فرمود: خیر.
عرض کردم: پس او کیست؟
فرمود: او کسى است که زمین را پر از عدل کند آن‌چنان‌که پر از ظلم و ستم شود؛ و در برهه‌ی زمانی (فترت) پس از ائمه خواهد آمد همان‌گونه که پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله پس از برهه‌ی زمانی (فترت) میان پیامبران مبعوث شد.»