یمانی کیست؟ و آیا این شخصیت ویژگیها و اوصافی دارد که با آن شناخته شود؟ و آیا او اهل یمن است؟
آیا او همانطور که در روایتی از امام باقر(ع) وارد شده که آن حضرت فرمودند: (پرچم او، پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی حلال نیست که از او روی برگرداند، و کسی که چنین کند اهل آتش است؛ چرا که او به حق و به راه مستقیم دعوت میکند). معصوم است به گونهای که مردم را وارد باطل نکند و از حق خارج نسازد؟
پاسخ:
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
اولاً باید دانست که مکّه از تهامه است و تهامه از یمن؛ بنابراین محمد و آل محمد(ع) جملگی یمانی هستند: حضرت محمد(ص) یمانی است،(1) علی(ع) یمانی است، امام مهدی(ع) یمانی است، مهدیّین دوازدهگانه (ع) یمانیاند و مهدی اول (ع) یمانی است. این نکتهای است که علمای عامل پیشین میدانستهاند:
(فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا ٱلصَّلَوةَ وَٱتَّبَعُوا ٱلشَّهَوَتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا)(2)
(آنگاه پس از آنان جانشینانی بر جای ماندند که نماز را تباه ساختند و از هوسها پیروی کردند، و به زودی گمراهی را خواهند دید).
علامه مجلسی(ره) در بِحار، سخن اهل بیت(ع) را «حکمت یمانیه» نامیده است(3) و حتی گفته این موضوع از پیامبر خدا (ص) نقل شده است؛(4) همانطور که عبد المطلب(ع) بیت الحرام را «کعبهی یمانیه» نام نهاده است.(5)
اما در خصوص اوصاف و ویژگیهای شخصیت یمانی:
در روایت از امام باقر(ع) آمده است: (در میان پرچمها پرچمی هدایت کنندهتر از پرچم یمانی نیست، پرچم هدایت، همان است زیرا به سوی صاحبتان دعوت میکند. هنگامی که یمانی خروج کرد، فروختن سلاح را بر مردم و بر هر مسلمانی تحریم مینماید. چون یمانی خروج کرد، به سوی او بشتاب، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است؛ چرا که او به حقّ و راه مستقیم فرامیخواند)( ) که در این حدیث:
اول: (بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است): و این به آن معنا است که یمانی صاحب ولایت الهی است. آری کسی بر مردم حجّت نیست به گونهای که سرپیچی از او آنها را وارد جهنم سازد حتی اگر نماز بخوانند و روزه بگیرند(6) مگر اینکه آن شخص از جانشینان خداوند بر زمینش باشد؛ و اینان صاحبان ولایت الهی ،انبیا، فرستادگان، ائمه و مهدیّین میباشند.
دوم: (او به حقّ و راه مستقیم فرامیخواند): دعوت و فراخواندن به حق و راه مستقیم یا صراط مستقیم به آن معنا است که این شخص دچار خطا نمیشود تا مردم را به باطل بکشاند یا آنها را از حق خارج سازد؛ به عبارت دیگر او معصومی است که بر عصمتش نص و تصریح وارد شده، و به این معنا، چنین قید یا محدودیتی، شاخصی برای مشخص نمودن شخصیت یمانی مشخص مینماید.
اما فرض گرفتن هر معنای دیگری برای این سخن (او به حقّ و راه مستقیم فرامیخواند) این گفتهی معصومین(ع) را عبث و بیفایده میسازد و درنتیجه قید و حدی برای شخصیت یمانی بر جای نمیگذارد و این بسی از ساحت این حضرات معصوم(ع) به دور است!
از آنچه در دو مورد اول و دوم ارائه شد به این نتیجه می رسیم که:
یمانی(ع)، حجتی از حجتهای خدا در زمینش است، معصوم بوده و بر عصمتش نص و تصریح وارد شده است، و با روایات متواتر و متون قطعی الدلاله ثابت شده که حجتهای پس از پیامبر خدا حضرت محمد(ص)، دوازده امام (ع) و پس از آنها دوازده مهدی(ع) هستند و بر زمین غیر از آنها هیچ معصوم و حجّت خدایی وجود ندارد؛ با آنها نعمت کامل میگردد؛ دین، کمال مییابد و رسالتهای آسمان دوازده مهدی (ع) باقی ماندهاند. یمانی(ع) به امام مهدی (ع) فرا میخواند؛ پس ناگزیر یمانی(ع)، اولینِ مهدیّین(ع) است؛ چرا که یازده مهدیِ (ع) پس از او (ع) از فرزندان او(ع) میباشند:
(ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)(7)
(فرزندانی، برخی از نسل برخی ديگر پديد آمده، و خداوند شنوا و دانا است)
و آنها (ع) پس از زمان ظهور امام مهدی(ع) میآیند و در دولت عدل الهی حاضر خواهند بود. ثابت شده است که نخستین مهدیّین(ع)، در زمان ظهور امام مهدی(ع) وجود دارد و او نخستینِ مؤمنان به امام مهدی(ع) در سرآغاز ظهور و حرکت امام میباشد تا مقدّمات پایگاه قیام را فراهم سازد ـهمان گونه که در وصیت پیامبر خدا (ص) آمده استـ و از اینجا شخصیت یمانی (ع) منحصر و محدود میگردد به اینکه مهدی اول (ع) از مهدیّین دوازدهگانه (ع) میباشد.
روایتهای اهل بیت(ع)، نام، ویژگیها و محل سکونت مهدی اول(ع) را به تفصیل بیان داشتهاند، و اینکه اسم او احمد و کنیهاش عبدالله ـیعنی اسرائیلـ است؛ یعنی مردم به ناچار و بر خلاف میلشان، او را اسرائیلی مینامند.
رسول خدا(ص) میفرمایند: (نامم احمد است و من بندهی خدا هستم. اسمم اسرائیل است؛ هر چه به او امر فرمود، مرا نیز امر کرد و هر چه او به او نمایاند، مرا نیز نمایانید) .
مهدی اول(ع)، نخستین نفر از سیصد و سیزده تن است و او(ع) از بصره میباشد، در گونهی راستش نشانهای است، در سرش شوره دارد، بدنش مانند بدن موسی بن عمران (ع) میباشد و در پشتش ختم نبوّت است، وصیت رسول خدا(ص) در مورد او(ع) است، او (ع) پس از ائمه(ع) داناترین مردم به قرآن، تورات و انجیل است، و در ابتدای ظهورش جوان میباشد. پیامبر خدا(ص) فرموند: (... سپس در مورد جوانی سخن راند و فرمود: هنگامی که او را دیدید با او بیعت کنید زیرا او خلیفهی مهدی است).(8)
از ابو عبد الله(ع) از پدرانش(ع) از امیر المؤمنین(ع) نقل شده است که فرمودند: (پيامبر خدا(ص) در شبی كه وفاتش بود به علي(ع) فرمودند: يا اباالحسن(ع)، صحيفه و دواتی حاضر كن. پيامبر خدا(ص) وصيّتش را املا فرمود تا به اين جا رسيد كه فرمود: يا علی(ع) پس از من دوازده امام (ع) خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، نخستينِ دوازده امامی و حدیث را ادامه میدهد تا اینکه میفرمایند: حسن خلافت را به پسرش م ح م د که حافظ دین آل محمد (ع) است بسپارد. اینان، دوازده امامند و پس از آنان دوازده مهدی هستند. پس هرگاه وفات مهدی رسد، باید امر خلافت را به پسرش، اولین مقرّبین (اولین مهدیین) بسپارد که برای او سه نام است:
اسمی مانند اسم من و اسم پدرم عبد الله و احمد و اسم سوم مهدی است که او، اولین مؤمنان است).(9)
از امام صادق(ع) روایت شده است كه فرموند: (از نسل ما بعد از قائم دوازده مهدی از فرزندان حسین(ع) خواهند بود).(10)
از امام صادق(ع) روایت شده است كه فرموند: (از نسل ما بعد از قائم یازده مهدی از فرزندان حسین(ع) خواهند بود).(11)
در این روایت قائم (ع) همان مهدی اوّل است نه امام مهدی(ع) چون بعد از امام مهدی(ع) دوازده مهدی (ع) خواهند بود.
امام باقر(ع) در وصف مهدی اول (ع) فرموده است: (.... داراى قرمزى صورت، چشمهاى گود، ابروهاى برجسته، فراخ و پهنى ميان دو شانه، در سرش شوره و درصورتش اثرى است، رحمت خدا بر موسی باد).(12)
و از امیرمؤمنان(ع) در خبری طولانی روایت شده است: (.... فرمود: آگاه باش كه اوّلین آنها از بصره و آخرین آنها از ابدال است....).(13)
و از امام صادق(ع) در خبری طولانی كه اصحاب قائم(ع) را نام برده است، روایت شده است: (.... و از بصره.... احمد....).(14)
و از امام باقر(ع) روایت شده است كه فرمود: (او ـیعنی قائمـ دو اسم دارد، اسمی مخفی و اسمی آشكار؛ اما اسمی كه پنهان میماند احمد و اسمی كه آشكار میشود محمّد است)،(15) و احمد، اسم مهدی اوّل و محمّد اسم امام مهدی(ع) است، همان طور كه از وصیت رسول خدا(ص) آشكار شده است.
از امام باقر(ع) روایت شده است كه فرمود: (خداوند متعال گنجی در طالقان دارد كه نه از طلا است و نه از نقره؛ دوازه هزار در خراسان که شعارشان «احمد احمد» است و رهبرى آنها را جوانى از بنى هاشم که سوار بر قاطرى خاکستری است و پيشانىبند قرمز رنگ دارد، بر عهده دارد. گویی به او مىنگرم كه فرات را مىگذرد و اگر شنيديد، به سوى او بشتابيد حتى اگر سینه خيز بر يخ و برف باشد)،(16) و احمد، اسم مهدی اول میباشد.
در کتاب ملاحم و الفتن: (گفت امیر غضب، نه از این است و نه از آن، اما صدایی میشنوند که نه انسانی گفته است و نه جنّی، که با فلانی بیعت کنید، به اسمش که نه از این است و نه از آن، لیکن او خلیفهی مهدی است).(17)
و در کتاب ملاحم و الفتن سید بن طاووس حسنی آمده است: (پس گِرد میآیند و چشم انتظار کسی میشوند که بیعتش کنند. پس در این بین ناگاه صدایی میشنوند که نه انسانی گفته است و نه جنّی، که بیعت کنید با فلانی، به اسمش که نه از این است و نه از آن، لیکن او خلیفهی یمانی است).(18)
شیخ علی کورانی در کتاب معجم احادیث امام مهدی(ع) روایت کرده است: (مهدی نیست مگر از قریش و خلافتی نیست مگر در قریش، به جز آنکه او اصل و نسبی در یمن دارد)(19) و از آنجا که مهدی اول(ع) از فرزندان امام مهدی(ع) است، به ناچار مقطوع النسب میباشد (نسبی ناشناخته و مبهم داشته باشد)؛ چرا که فرزندان امام مهدی(ع) گمنامند و اینها صفات یمانی منصور و صفات مهدی اول میباشد؛ زیرا اینها (در واقع) یک نفر هستند، همان طور که این مطلب پیشتر روشن گردید.
و اگر بیشتر بخواهی اضافه میکنم که یمانی، بسترساز در زمان ظهور مقدس و جزو سیصد و سیزده نفر میباشد و پرچم را به امام مهدی(ع) تسلیم میکند، و مهدی اول (ع) نیز در زمان ظهور مقدس موجود است و نخستین مؤمن به امام مهدی(ع) در سرآغاز ظهور و پیش از قیام آن حضرت (ع) میباشد. بنابراین ناگزیر باید یکی از آنها بر دیگری حجّت باشد و از آنجا که ائمه(ع) و مهدیّین (ع) حجتهای خدا بر جمیع خلق هستند و مهدی اول (ع) از آنها است، لذا او حجّت بر یمانی است؛ اگر این دو یکی نباشند. در نتیجه مهدی اول(ع)، فرمانده انقلابِ زمینهسازیِ ظهور است و از همین رو نقش یمانی، ثانوی و حتی دستیار فرمانده میباشد و این درست نیست چرا که یمانی، بسترساز اصلی و فرمانده حرکت ظهور مقدس میباشد و به ناچار لازم میآید که مهدی اول همان یمانی، و یمانی همان مهدی اول(ع) باشد.
بر این اساس یمانی چنین است: (نامش احمد است، از بصره است، در گونهی راستش نشانه و اثری است، در ابتدای ظهورش جوان است، در سرش شوره، پس از ائمه داناترین مردم به قرآن، تورات و انجیل است، مقطوع النسب میباشد، مُلقّب به مهدی است، او امام واجب الاطاعت از سوی خداوند است، بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او روی برگرداند و اگر کسی چنین کند از اهل آتش است، او به حق و راه مستقیم دعوت میکند و به سوی امام مهدی(ع) فرا میخواند و.... و....) و دارای تمام اوصاف و ویژگیهای مهدی اول که در روایات محمد و آل محمد(ع) آمده است. به روایات کتابهای غیبت نعمانی، غیبت طوسی، اکمال الدین، بحار(20) و دیگر کتب حدیث مراجعه نمایید.
مطلب دیگری که باقی مانده این است که تمام پیروان یمانی از سیصد و سیزده صحابی امام(ع) یمانی هستند؛ از این جهت که آنها به فرماندهی یمانیشان منتسب میباشند؛ از جملهی ایشان یمانی صنعا و یمانی عراق میباشد.
(كَلاَّ وَ الْقَمَرِ * وَ الليْلِ إِذْ أَدْبَرَ * وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَ * إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ * نَذِيراً لِلْبَشَرِ * لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ * كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ * إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمِينِ * فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ * وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ * وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِينَ * وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ * حَتَّى أَتانَا الْيَقِينُ * فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِينَ * فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ * كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ * فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ * بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً * كَلاَّ بَلْ لا يَخافُونَ الْآخِرَةَ * كَلاَّ إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ * فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ * وَ ما يَذْكُرُونَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ)(21)
(آری، سوگند به ماه * و سوگند به شب، چون روی در رفتن آرد * و سوگند به صبح، چون پرده برافکند * که اين يکی از حادثههای بزرگ است * ترسانندهای برای آدميان است * برای هر کس از شما که خواهد پيش افتد يا از پِی رود * هر کس در گرو عملی است که انجام داده است * مگر اصحاب یمین * که در بهشتها میپرسند * از گناهکاران * که چه چيز شما را به جهنم کشانيد؟ * گويند: ما از نمازگزاران نبوديم، * و مسکین را طعام نمیدادیم، * و با آنان که سخن باطل میگفتند همآواز میشديم، * و روز دین را دروغ میانگاشتيم، * تا یقینمان فرا رسيد * پس شفاعت شفاعتکنندگان سودشان نبخشيد * آنها را چه شده است که از اين پند، روی میگردانند؟ * گویا خرانِ وحشیاند * که از شير میگريزند * بلکه هر يک از ايشان میخواهد نامههايی گشاده به او داده شود * به هیچ وجه، بلکه آنها از آخرت نمیترسند * آری، که آن، اندرزی است * هر که خواهد، از آن پند گیرد * و پند نمیگيرند مگر اينکه خدا بخواهد؛ او شايستهی آن است که از او بترسند، و او سزاوار مغفرت و آمرزش است).
(وَ الْقَمَرِ) وصی، (وَ الليْلِ) دولت ستمگران است و (وَ الصُّبْحِ)سپیده دم امام مهدی (ع)و آغاز ظهور آن حضرت از طریق وصیاش میباشد؛ همانند ابتدای برآمدن خورشید؛ چرا که آن حضرت، خودِ خورشید است.
(إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ) (که اين يکی از حادثههای بزرگ است): یعنی قیامت صغری. ایام بزرگ الهی سه تا هستندکه عبارتاند از: قیامت صغری، رجعت و قیامت کبری.(22)
(نَذِيرًا لِّلْبَشَرِ) (ترسانندهای برای آدميان است): یعنی بیم دهنده است و او، وصی و مهدی اول (یمانی) میباشد که امام مهدی(ع) او را برای بشارت و بیم دادن و ترسانیدن پیش از عذاب شدید میفرستد تا هر که خواهد پیشی جوید، پیشی جوید و هر که خواهد از همراهی با امام مهدی(ع) بازایستد، بازایستد.(23)
(كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ)
(هر کس در گرو عملی است که انجام داده است):
و این واضح است که هر انسانی بر عملش محاسبه میگردد
(إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ)
(مگر اصحاب یمین)
و اینها که از حساب مستثنی هستند عبارتند از: مقرّبان، که سیصد و سیزده یار یمانیِ اصحاب امام مهدی(ع) میباشند که بیحساب وارد بهشت میشوند. حق تعالی میفرماید:
(فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ)(24)
(اما اگر از مقرّبان باشد * برای او است آسايش و روزی و بهشت پر نعمت)،
(فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِينَ * ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ * قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ)
(که در بهشتها میپرسند * از گناهکاران * که چه چيز شما را به جهنم کشانيد؟ * گويند: ما از نمازگزاران نبوديم)؛
یعنی ما از پیروان ولیّ خدا و خلیفهی او و وصی امام مهدی(ع) و مهدی اول (یمانی موعود)(25) نبودیم. پس در خصوص یمانی: (بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند؛ هر کس چنین کند، اهل آتش (جهنم) است).
خداوند مرا بس است و او نیکو حمایتگری است (حسبی الله و نعم الوکیل):
امیرالمؤمنین علی(ع) به معاویه بن هند (لعنه الله) مبتلا شد و آن ملعون با جماعتی که فرق بین ناقه و شتر را نمیدانستند سراغ آن حضرت آمد، و امروز من مانند پدرم علی بن ابیطالب(ع) گرفتار شدهام ولی به هفتاد معاویه (لعنه الله) با قومی که فرق میان ناقه و شتر را نمیدانند از آنها پیروی میکنند و خداوند کسی است که در این مورد باید از او یاری خواست.
به خدا سوگند، پیامبر خدا (ص) و پدرانم ائمه(ع) چیزی از موضوع مرا باقی نگذاشتهاند مگر آنکه آن را بیان نموده باشند: آنها مرا با بیان جزئیات توصیف کردهاند، مرا نام بردهاند، محل سکونتم را مشخص ساختهاند؛ و پس از این بیانات، دیگر در موضوع من پوشیدگی، و در حالت و وضعیت من شک و شبههای باقی نمانده است. امر من از روز روشن هم واضحتر است: من اولین مهدیّین و یمانی موعود هستم.
منابع:
1-از رسول خدا(ص): «.... برترین مردمان از اهل یمناند؛ ایمان یمانی است و من یمانی هستم....». بحار الانوار: ج 57 ص 232؛ اصول شانزدهگانه: ص 81.
2- مریم: 59.
3- مراجعه کنید به مقدّمهی بحار الانوار: ج 1 ص 1.
4- رسول خدا(ص) فرمود: «ایمان، یمانی است و حکمت، یمانی است». کافی: ج 8 ص 70 ح 27.
5- رجوع نمایید به بحار الانوار: ج 22، 51 و 75. همچنین خداوند متعال در مناجاتش با عیسی(ع) در توصیف حضرت محمد(ص)، کعبه را کعبهی یمانی توصیف میفرماید، آنجا که میفرماید: «.... ای عیسی! دینش حنفی و قبلهاش یمانی است. او از حزب من است و من با او هستم....». کافی: ج 8 ص 139.
6- غیبت نعمانی: ص 264.
7- و چنین مفهومی از تطبیق دادن حدیث امام باقر(ع) در روایت یمانی برداشت میشود؛ اینکه ایشان(ع) بیان میفرمایند آتش، مقصد هر کسی است که از یمانی سرپیچی کند؛ فرقی نمیکند که این نافرمان، نماز بخواند، روزه بگیرد، .... یا خیر!
همچنین روایات تاکید میکنند هیچ کس از اهل آتش نمیشود مگر اینکه امامی منصوب از سوی خداوند متعال را انکار نماید؛ از جمله:
از ابا جعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «به طور قطع هر کسی را که در اسلام به ولایت پیشوای ستمگری که از جانب خدا نباشد گردن نهند، عذاب خواهم نمود؛ هرچند آن فرد در کارهای خویش نیک و پرهیزگار باشد، و از هر کسی که در قلمرو اسلام به حاکمیت هر امام عادلی که از جانب خداوند باشد تن دهد قطعاً درمیگذرم؛ هر چند آن فرد در کارهای خویش ستمکار و گنهکار باشد». کافی: ج 1 ص 376.
و از ابا عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود: «خداوند از عذاب کردن امّتی که به پیشوایی که از جانب خداوند نباشد، گردن نهد، حیا نمیکند هر چند در اعمالشان نیک و پرهیزگار باشند و خداوند از عذاب کردن امّتی که به امام منصوب از سوی خدا گردن نهد، حیا میکند هر چند در اعمالشان ستمکار و گنهکار باشند». کافی: ج 1 ص 376.
8- آل عمران: 34.
9- بشارت الاسلام: ص 30؛ در إمتاع أسماع ـ مقریزی: ج 12 ص 296 در روایت آمده است: «پس هنگامی که او را دیدید، با او بیعت کنید حتی اگر سینهخیز بر روی برف و یخ باشد که او خلیفهی مهدی است».
10- بحار الانوار: ج 53 ص 147 ؛ غیبت طوسی: ص 150؛ غایة المرام: ج 2 ص 241.
11- بحار الانوار: ج 53 ص 148؛ برهان: ج 3 ص 310 ؛ غیبت طوسی: ص 385.
12 - بحار الانوار: ج 53 ص 145.
13- غیبت نعمانی: ص 215.
14- بشارت الاسلام: ص 148.
15- بشارت الاسلام: ص 181.
16- کمال الدین و تمام النعمت: ج 2 ص 653 ب 57.
17 - منتخب الانوار المضیئه: ص 343.
18 - ملاحم و الفتن سید بن طاووس حسنی: ص 27.
19- ملاحم و الفتن: ص 80.
20- معجم احادیث امام مهدی(ع): ج 1 ص 299.
21- بحار الانوار: ج 52 و ج 53.
22- مدثر: 32 تا 56.
23- امام صادق(ع) میفرمایند: «ایام الله (روزهای خدا) سه تا هستند: روز قیام قائم(ع)، روز بازگشت (رجعت) و روز قیامت». مختصر بصائر الدرجات: ص 18.
24- از امام صادق(ع) در تفسیر برخی آیات قرآنی: .... و دربارهی این سخن حق تعالی (وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ.... لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ) فرمود: «روز پیش از خروج قائم؛ هر که بخواهد حق را قبول کند و به سوی او رود و هر که بخواهد از او بازایستد....». بحار الانوار: ج 24 ص 325 و 326.
25 - واقعه: 88 و 89.
26 - از محمد بن فضیل از ابو الحسن(ع) دوم: عرض کردم: (إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ) (که اين يکی از حادثههای بزرگ است). فرمود: «ولایت». عرض کردم: (نَذِيراً لِلْبَشَرِ * لِمَنْ شاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ) (ترسانندهای برای آدميان است * برای هر کس از شما که خواهد پيش افتد يا از پِی رود). فرمود: «کسی که به سمت ولایت ما بیاید از آتش بازمیایستد و کسی که از ولایت ما بازایستد به سمت آتش میرود»، (إِلَّا أَصْحَابَ الْيَمِينِ) فرمود: «به خدا سوگند آنها شیعیان ما هستند». عرض کردم: «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ؟» (ما از نمازگزاران نبوديم؟). فرمود: «ما پیرو وصی محمد و اوصیای پس از او نبودیم....». کافی: ج 1 ص 432 ح 91.
متشابهات ج ۴، سوال ۱۴۴