جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامپرسش ۶۴۸: السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
قبل از این که سؤالم را مطرح کنم، مایلم بگویم که من به تازگی این دعوت را شنیدهام و همچنان در مورد آن مشغول تحقیق و بررسی هستم. قبل از این که اینها به گوشم بخورد، سؤالات زیادی در ذهن داشتم و پس از آن که بر این دعوت اطلاع یافتم، برخی اشکلاتی که داشتم حل شد، مثل این که دوازده مهدی چه کسانی هستند.
اما دربارهی روایتی که مخالفان دعوت به وسیلهی آن اشکال میگیرند سؤالی دارم. روایت این است:
از ابا عبداللّه امام صادق(ع):«... (و گروهی سرکش خواهند شد زیرا اعتقاد به امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت میدهند. و برخی هم نافرمانی خدای عزوجل میکنند و میگویند: روح امام قائم در پیکر شخص دیگری وارد شدهاست و سخن میگوید)».
از حضرتعالی خواهش میکنم این روایت را برای ما شرح دهید.
و السلام علیکم.
فرستنده: علی الحسنی – استرالیا
پاسخ: بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
و علیکم السلام و رحمة اللّه و برکاته.
متن زیر نصّ یکی از پاسخهایی است که دربارهی این روایت قبلاً برای یکی از برادران نوشتهام:
برادر عزیزم.... با قطع نظر از ضعف سند این روایت و با قطع نظر از قاعدهی «الزام» (الزام نمودن قوم به آنچه خودشان را به آن ملزم مینمایند.....:) کلام امام(ع) متوجه کسانی است که وجود امام مهدی(ع) و امامت و بقای او را منکر میشوند. این سخن حضرت که: «... و گروهی سرکش خواهند شد زیرا اعتقاد به امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت میدهند....» یعنی وی امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت میدهد، و در عین حال معتقد به فوتِ امام مهدی(ع) در غیبت صغری یا کبری است؛ اینجا سخن دربارهی فرزندان و جانشینان امام مهدی(ع) نیست که جانشینان او بعد از قیام مقدسش میباشند که اولین آنها، زمینهساز او(ع) است.
دلیل بر این سخن آن است که حضرت(ع) دربارهی غیبت امام مهدی(ع) و ارتداد و انحراف مردم از او سخن میگوید؛ پس آنچه در اینجا ممنوع است، قائل شدن به مرگ امام مهدی(ع) در غیبت و حجت سیزدهمِ پس از او است. این سخن یعنی این که امام مهدی(ع) تا آن هنگام که ظاهر شود و زمین را پس از آن که از ظلم و جور آکنده شدهاست، از عدل و داد پر کند، باقی میماند؛ و این موضوعی است که دهها و صدها روایت آن را بیان است.
عقیده به این که امام مهدی(ع) اوصیائی دارد، در کنار اعتقاد به وجود و حیات امام مهدی تا آنگاه که دولت عدل الهی را پایهگذاری میکند، عقایدی نیست که این روایت نافی آنها باشد؛ بلکه دهها روایات، به این معنا تنصیص و اشاره دارد، یعنی دهها روایت از وجود مهدیین از نسل امام مهدی(ع) سخن گفته است. اگر تمایل داشته باشی میتوانی به کتاب «الرد الحاسم علی منکري ذریة القائم(ع)» از انتشارات انصار امام المهدی(ع) مراجعه نمایی.
بنابراین روایت مزبور دربارهی موضوعی غیر از موضوع اوصیای امام مهدی(ع) صحبت میکند؛ یعنی این روایت دربارهی کسانی است که به مرگ امام مهدی(ع) در زمان غیبتش اعتقاد دارند و در عین حال به امام سیزدهم معتقدند؛ به عبارت دیگر، آن اعتقاد باطل، ایمان به وجود اوصیایی برای امام مهدی(ع) نیست بلکه عقیدهای باطل است که هم به اوصیا ایمان دارد و هم مرگ امام مهدی(ع) در زمان غیبتش را باور دارد. این از بحث –یعنی قضیهی اعتقاد به اوصیای دوازدهگانه از فرزندان امام مهدی(ع)ــ بهطور تخصصی خارج است زیرا ما به آنها اعتقاد داریم ولی در عین حال به امامت امام مهدی(ع) در غیبت کبری معتقدیم و این که او حجت اصلی است تا آنگاه که قیام کند و زمین را از عدل و داد پر سازد... لذا ما به مرگ امام مهدی(ع) در زمان غیبتش معتقد نیستیم تا این روایت بر ما منطبق باشد.... این کجا و آن کجا؟!! در واقع کسانی که با این روایات با ما رویارو میشوند در نهایت نادانی و توهماند.
دلیل دیگری بر آنچه که برای شما گفتم، سخنان بیپایه و باطلی است که امام صادق(ع) همهی آنها را ذکر نمودهاست که جملگی به عقیدهی عدم وجود امام مهدی(ع) یا وفات او دلالت دارد... به گفتارهایی که در روایت آمدهاست بنگرید:
(بعضی از هدایتنیافتگان میگویند او متولد نشدهاست) ؛ یعنی آنها اصولاً به عدم ولادت امام مهدی(ع) اعتقاد دارند.
(و برخی دیگر میگویند: او متولد شده ولی از دنیا رفتهاست) ؛ اینها نیز معتقد به عدم وجود امام مهدی(ع) در غیبتش هستند.
«(و گروهی هم کافر میشوند، به دلیل این که میگویند یازدهمین نفر از ما، عقیم بودهاست)» ؛ یعنی امام حسن عسکری(ع) عقیمبوده و امام مهدی(ع) را به دنیا نیاوردهاست، که این نتیجه نیز عدم وجود امام مهدی(ع) در دوران غیبتش میشود.
«(و گروهی سرکش خواهند شد زیرا اعتقاد به امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت میدهند)» ؛ اینجا نیز یعنی اساساً امامت به سیزده و بیشتر کشیده شدهاست که نتیجه، انکار وجود و امامت مهدی(ع) در زمان غیبت او است. این روایت بهطور کامل متوجه کسانی است که امام مهدی(ع) را در دوران غیبتش انکار میکنند.
«(و برخی هم نافرمانی خدای عزوجل میکنند و میگویند: روح امام قائم در پیکر شخص دیگری وارد شدهاست و سخن میگوید)» ؛ و این نیز یعنی روح قائم در بدن شخص دیگری حلول کردهاست یا سخن میگوید. این عقیده نیز باطلبوده و به آن معنا است که حجت، کسی غیر از امام مهدی(ع) میباشد یعنی حجت، همان کسی است که روح قائم به وسیلهی او سخن میگوید.
علاوه بر این در برخی کتب، روایت مزبور با این عبارت آمدهاست: (و گروهی سرکش خواهند شد زیرا اعتقاد به امامت را به سیزده نفر و بیشتر سرایت میدهند) ؛ و مفهومش آن است که امامت در زمان قائم(ع) به بعد از او منتقل نمیشود و به سیزدهمی جریان نمییابد و قطعاً کسی که معتقد باشد که امامت به غیر از امام مهدی(ع) تسری یافته و آن حضرت در غیبتش فوت کرده، «مارق» (از دین خارج) است.
این سخن حضرت که «و ما عدا» یعنی امامت کماکان متعلق به امام مهدی(ع) در غیبت او است و او حجت اصلی بر خلایق است و طبیعتاً این به آن معنا نیست که حضرت نایب یا وصی ندارد زیرا اعتقاد به داشتن وصی به این معنا نیست که امامت به وصی او منتقل شده یا سرایت یافتهاست. علی بن ابی طالب(ع) در زمان حیات حضرت محمد(ص) وصی اوبود و هیچ کس نگفت که حجتبودن بر خلق به امام علی(ع) تسری یافتهاست، مگر بعد از وفات پیامبر خدا(ص). در مورد حسن و حسین(ع)نیز همین گونهاست. اینها اوصیای امام علی(ع) در زمان حیات اوبودند لیکن این به آن معنی نیست که امامت از امام علی(ع) به این دو رسیدهاست، مگر پس از وفات امام علی(ع) بقیهی ائمه(ع)نیز همین گونهاند. اوصیای آنها موجودبودهاند ولی این، بر منتقل شدن امامت و حجیت از قبلی به بعدی دلالت ندارد مگر پس از وفات قبلی. به گمانم این قضیه جزو موارد روشنی است که از شرح و بسط بینیاز میباشد.
ما نمیگوییم که اکنون امامت از امام مهدی(ع) به وصیاش سید احمد الحسن انتقال یافتهاست بلکه میگوییم حجت بر سید احمد الحسن و بر تمام خلایق همان امام مهدی حجت بن الحسن(ع) میباشد، و حجیت سید احمد الحسن از آن جهت است که وی فرستاده و وصی امام مهدی(ع) و مبعوث از سوی آن حضرت است و هیچگاه امکان ندارد که سید احمد الحسن با امر و نهی امام مهدی(ع) مخالفت ورزد، بلکه سید احمد الحسن به صراحت بیان داشتهاست که وی از امام مهدی(ع) نقل میکند و مردم را به سوی آن حضرت و برای زمینهسازی قیام مقدس او، دعوت مینماید.
واضح است که حسین(ع) در زمان حضرت محمد(ص) و در زمان امام علی(ع) و در زمان امام حسن(ع) وصی و امام بود، طبق فرمایش پیامبر(ص) به این معنا که: (حسن و حسین هر دو اماماند، قیام کنند یا قعود (صلح) کنند)([283]) ؛ اما اقرار به امامت حسین(ع) به این معنا نیست که حجیت بر خلق از حضرت محمد(ص) یا از امام علی(ع) یا از امام حسن(ع) به امام حسین(ع) انتقال یافتهاست، چرا که اصولاً حجیت فقط در دو حالت منتقل میشود: یا پس از وفات ایشان یا هنگامی که امام حسین(ع) به عنوان جانشین و فرستاده از سوی حضرت محمد(ص) یا امام علی(ع) یا امام حسن(ع) مکلف میشود.
روشن است که علی بن ابیطالب(ع) در زمان حضرت محمد(ص) حجت بودهاست و این موضوع در غیاب پیامبر یا هنگامی که ایشان وی را به کار معینی تکلیف میفرموده –مانند ارسال به سوی مردم یمن– روی میداده است، ولی این، دلالت بر آن ندارد که حجیت بهطور کامل از حضرت محمد(ص) به امام علی(ع) انتقال یافتهاست، بلکه این کار به صورت نیابت و جانشینی بودهاست و حجیت بهطور کامل انتقال نیافت مگر پس از وفات حضرت محمد(ص).
علاوه بر این، گروهی که میگویند امام مهدی(ع) فوت کرده و امامت به فرزند او منتقل شدهاست، مدت زمان مدیدی است که منقرض گشتهاند؛ یعنی تقریباً بلافاصله پس از غیبت صغری. شیخ طوسی در کتاب «غیبت: ص ۲۲۸» خاطر نشان کرده که این فرقه منقرض شده و کارش به پایان رسیدهاست.
بنابراین کلام امام صادق(ع) تحقق یافته و سخن ایشان ناظر به این فرقهاست که به مرگ امام مهدی(ع) و انتقال امامت به فرزندش در دوران غیبت معتقدبودهاند؛ سخن امام صادق(ع) ارتباطی با نفی یا رد فرزندان یا اوصیای امام مهدی(ع) ندارد.
و الحمد للّه رب العالمین، و صلی اللّه علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً.
هیأت علمی انصار امام مهدی(ع) - (خداوند در زمین تمکینش دهد)
شیخ ناظم العقیلی - محرم الحرام /۱۴۳۲ ه.ق
*******
[282]- علل الشرائع: ج1 ص211، وراجع التعجب: ص129.
[283]- علل الشرایع: ج 1 ص 211؛ التعجب: ص129.