مقطعی از خطبهی محرم از سید احمدالحسن ⚡️ موضوع: پرهیز از تقلید از علمای غیرعامل
Mar 2, 2022 🌹✨🌹✨🌹✨
💠 مقطعی از خطبهی محرم از سید احمدالحسن ⚡️ موضوع: پرهیز از تقلید از علمای غیرعامل
✨آغاز سخن:
🔶تصفحوا سیتصفحوا سیرة الامم التی سبقتکم و کیف اضلهم العلماء غیرالعاملین...
🔸صفحات امتهای پیشین را ورق بزنید و ببیند که چگونه علمای غیرعامل آنان را گمراه کردهاند...
#محرم #خطبه_محرم #مقطعی_از_محرم ࿐ྀུ༅࿇༅═┅─ 👉 @yamani_media
فقهاء الضلال أو كما يسميهم القرآن بالسادة أو الملأ لا يكادون يغيرون حتى العبارات التي يواجهون بها الأنبياء والأوصياء حتى قال تعالى: (أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ) فما بال الناس لا يلتفتون ويتعظون بمن سبقهم وينأون بأنفسهم عن هؤلاء وينجون أنفسهم من شباكهم. في هذه الآية يريد الله أن يلفت انتباه الناس إلى هذه الحقيقة وهي أن أسلوب فقهاء الضلال في مواجهة دعوات الأنبياء والأوصياء واحد فلا تتبعوهم وتقلدوهم كالعميان تصفحوا سيرة الأمم التي سبقتكم وكيف أضلهم العلماء غير العاملين وجعلوهم يحاربون الأنبياء والأوصياء وهم يظنون أنهم يحسنون صنعا.
فقهای گمراه ـیا آنگونه که قرآن کریم آنها را آقایان یا سران و بزرگان نامیده استـ حتی عبارتهایی را که در رویارویی با پیامبران و اوصیا به زبان میآورند نیز ـتقریباًـ تغییر نمیدهند تا آنجا که حقتعالی میفرماید: (آيا یکدیگر را به اين [سخن] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه اینان مردمانی سركش بودهاند). پس مردم را چه شده که متوجه نیستند و از اقوام پیشین خود عبرت نمیگیرند؟! و خود را از اینان دور نمیکنند و از دام آنها رهایی نمیبخشند؟! در این آیه خداوند میخواهد مردم را متوجه همین حقیقت فرماید؛ اینکه راه و روش فقهای گمراه در برخورد و رویارویی با دعوتهای پیامبران و اوصیای الهی یکسان بوده است؛ پس کورکورانه آنها را تقلید و از آنها پیروی نکنید. سیره و تاریخ ملتهای پیش از خود را ورق بزنید و بنگرید چگونه علمای بیعمل، آنها را گمراه کردند و آنان را به جنگ و مقابله با پیامبران و اوصیا سوق دادهاند درحالیکه خود گمان میکردهاند کاری نیک انجام میدادهاند!
فقط سؤال واحد يكفي كمثال من سنة لا تكاد تتبدل أو تتحول لتذكير من لهم قلوب يفقهون بها وهو ما الفرق بين الذي قال لعلي عليه السلام كم شعرة في لحيتي وهو يطلب منه معجزة وبين من قال لوصي ورسول الإمام المهدي اقلب لحيتي إلى سوداء وهو يطلب منه المعجزة ؟ ما الفرق بين هذا وذاك !
تنها یک پرسش ـبهعنوان نمونهای از سنت الهی که هرگز تغییر و تحولی در آن راه نداردـ برای یادآوری کسانی که قلبهایی دارند که با آنها درک میکنند کفایت میکند؛ اینکه: کسی که به علی ع میگوید در ریش من چند تارِ مو هست ـدرحالیکه از آن حضرت درخواست معجزهای میکندـ با کسی که به وصی و فرستادۀ امام مهدی میگوید ریش سفیدم را سیاه کن ـدرحالیکه از او معجزه درخواست میکندـ چه فرقی دارد؟ این خواسته با آن خواسته چه تفاوتی دارد؟!
(وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوّاً كَبِيرا) (يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلَائِكَةَ لَا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ وَيَقُولُونَ حِجْراً مَّحْجُوراً*وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورا)ً[الفرقان:٢٢،٢١]
(و آنان كه به دیدار ما اميد ندارند گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشد يا پروردگارمان را نمىبينيم؟» آنها دربارۀ خود تکبر ورزيدند و طغيان بزرگی کردند * روزى كه فرشتگان را ببينند آن روز گناهكاران را بشارتى نخواهد بود، و گويند: دور و ممنوعید از رحمت خدا * و ما به اعمالی که انجام دادهاند خواهیم پرداخت و همه را همچون غبار در هوا پراکنده خواهیم ساخت).
عملهم أمسى هباء منثورا لأنه بلا إخلاص وهم متكبرون مصابون بداء إبليس. وأما من أين عرفنا ونعرف اليوم وبوضوح أنهم مصابون بداء إبليس فمن مطابقة المنهجين في نقد الأنبياء والأوصياء نرى قول إبليس (أَنَا خَيْرٌ مِّنْهُ) ونرى قولهم (وَقَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الْأَسْوَاقِ لَوْلَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً)
عمل آنها غباری پراکنده شد، چراکه خالی از اخلاص بود، درحالیکه آنها متکبرانی بودند که به درد و بیماری ابلیس گرفتار شده بودند؛ اما اینکه امروز ما چگونه بفهمیم و بهروشنی متوجه شویم که آنها به بیماری ابلیس گرفتار شدهاند، این نکته را از مطابقت و همخوانی هر دو روش متوجه میشویم؛ اینکه در نقد پیامبران و اوصیا( این گفتۀ ابلیس را میبینیم که میگوید: (من از او بهترم) و همچنین سخن آنان را که میگویند: (و گفتند اين چه فرستادهای است كه غذا میخورد و در بازارها راه میرود؟ چرا فرشتهاى بهسوی او نازل نشده تا همراه وى، هشداردهندهای باشد؟).
نرى مطالبتهم على طول الخط بمعجزة قاهرة تقهرهم على الإيمان وتفرض عليهم أفضلية المُرسَل فلا يكون لهم خيار السجود له من عدمه كما كان للملائكة وإبليس (لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ)[الأنبياء:٣].
در طول مسیر، آنها را چنین مییابیم که خواستار معجزهای قهری هستند؛ معجزهای که آنها را به ایمانآوردن وادار سازد و برتری شخص فرستاده را بر آنها واجب گرداند؛ که در نتیجه اختیار سجدهگزاردن یا سجدهنگزاردن برای آن شخص فرستاده را برایشان باقی نگذارد، همانطور که برای فرشتگان و ابلیس چنین بود. (درحالیکه دلهایشان به لهو مشغول است؛ و آنان که ستم کردند به نجوا برخاستند: آیا این شخص جز بشری همچون شماست؟ آیا با آنکه میبینید، همچنان به سراغ سحر و جادو میروید؟!).
هم باختصار بطلبهم السفيه هذا يطلبون إلغاء الامتحان في دنيا الامتحان وهذا هو غاية السفه وضعف الإدراك هم هكذا فقهاء الضلال وعلماء السوء دائما لا يقبلون ان يكون الأنبياء والأوصياء بشرا مثلهم اخلصوا لله حتى تفضل عليهم وكلمهم وعصمهم (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً)[الكهف:١١٠]
بهطور خلاصه آنها با این درخواست بیخردانۀ خود خواستار لغو امتحان در دنیای امتحان میشوند و این، نهایتِ بیخردی و ضعف ادراک است. اینچنین افرادی همان فقهای گمراه و علمای بیعمل هستند؛ کسانی که هرگز نمیپذیرند پیامبران و اوصیای الهی بشری همانند خودشان باشند؛ انبیا و اوصیایی که اخلاص ورزیدند، تا آنجا که خداوند این عده را بر دیگران برتری بخشید، با این عده تکلم فرمود و به آنها عصمت بخشید: (بگو: من بشری همچون شما هستم که تنها بر من وحی نازل میشود؛ اینکه معبود شما خدایی یگانه است. پس هرکس به دیدار پروردگار خود امید دارد باید به کاری شایسته بپردازد و هرگز در پرستش پروردگار خود، اَحَدی را شریک نگرداند).
ورغم بيان الله الشافي في القران نجدهم اليوم يضفون على الأنبياء والأوصياء السابقين صفات اللاهوت المطلق مثل عدم النسيان والسهو مئة بالمئة و التمكن من فعل كل شيء ومعرفة كل شيء إلى غيرها من صفات اللاهوت المطلق سبحانه وهذا لأنهم اليوم كأولئك بالأمس لا يقبلون الانقياد لبشر مثلهم أصبح طاهرا ومقدسا بعمله وإخلاصه لله ولهذا فهو صاحب فضل ويستحق أن يقدمه الله.
و علیرغم بیان قاطع و روشن در قرآن کریم، آنان را امروز اینچنین مییابیم که به پیامبران و اوصیای الهیِ پیشین صفات «لاهوت مطلق» را اضافه میکنند؛ خصوصیاتی مثل فراموشنکردن و دچارنشدن صددرصدی به سهو و غفلت، داشتن توانایی بر انجام هر عملی، دانستن هر چیزی و دیگر صفات و خصوصیات لاهوت مطلق ـسبحانومتعالـ؛ چراکه حالوروزِ امروز اینها همانند همان پیشینیانی است که نمیپذیرند در برابر بشری همچون خودشان سرِ تسلیم فرود آورند؛ در برابر کسی که با عمل و اخلاص خود برای خداوند، پاک و مقدس گشته و تنها به همین دلیل، او به برتری رسیده و مستحق برگزیدهشدن توسط خداوند شده است.
هم يصورون من يدعون انهم يؤمنون بهم من الماضين عليهم السلام أنهم ليسوا بشر مثلهم بل مميزون عنهم بصفايا وهبات ربانية ابتداء دون أن يلتفتوا إلى أنهم بهذا القول السفيه يلغون فضل المعصوم ويتهمون الله في عدله ولهذا فالحقيقة الجلية لكل عاقل أن هؤلاء اليوم لا يؤمنون بعلي عليه السلام ولا الحسين عليه السلام أبدا بل هؤلاء السفهاء الذين يشترطون أن يأتي المعصوم بمعاجز تقهرهم ليؤمنوا به كانوا سينضمون لمعسكر الحسين عليه السلام في كربلاء معسكر الحسين المكسور المهزوم المقتول المنكس الراية المنهوب الخيم المسبي النساء.
آنها چنین به تصویر میکشند که پیشینیانی ع (حجتهای پیشین) که خودشان ادعا میکنند به آنها ایمان دارند بشرهایی همچون خودشان نبودهاند، بلکه از همان ابتدا آنها را با خصوصیات و موهبتهایی ربانی از دیگران متمایز میگردانند، بیآنکه متوجه باشند با اینچنین گفتاری بیخردانه، فضل و برتری معصوم را ضایع، و خداوند متعال را در عدالتی که دارد متهم میکنند! به همین دلیل، حقیقت روشن و رسا برای هر عاقلی هویداست؛ اینکه ـامروزـ اینان بههیچوجه به علی ع ایمان ندارند و همینطور به حسین ع ! بلکه این بیخردان اگر چنین شرطی مطرح نمیکردند ـاینکه معصوم معجزاتی بیاورد که آنها را وادار به ایمانآوردن به خودش کندـ به اردوگاه حسین( در کربلا ملحق میشدند؛ همان اردوگاه حسینِ ع شکستخورده، کشتهشده، با پرچم درهمشکسته، با خیمههایی بهتاراجرفته و زنانی بهاسارت گرفتهشده!
والله لن أكون مجازفا إن قلت أن هؤلاء الجهلة الذين يُعرفون المعصوم اليوم بأنه خارق للعادة في كل شيء كانوا سيكونون أول المبادرين لقتل الحسين ليس طاعة ليزيد بل طاعة لأهوائهم وارضاءً لنفوسهم المتكبرة الحاسدة لأولياء الله التي تأبى الإقرار بتقصيرها فتدعي القصور إمام المعصوم لتلغي فضله وتلغي الإشارة الصادرة من وجود هذا الإنسان الطاهر المقدس بعمله إلى النجاسة والخبث في سريرة من سواه بقدر ما وطبعا هذه الإشارة مؤلمة لمن يدعون أنهم نواب المعصوم أو يمثلونه وليس لديهم وسيلة للخلاص الا بأحد القولين إما أن يجعلوه مثلهم تماما ويرتبوا له خطايا وأعمال سفيهة كأعمالهم وهذا موجود في التوراة والبخاري ومسلم ويؤمن به اليهود وبعض السنة أو الوهابيون بالخصوص أو أن يلجئوا إلى تمييزه ابتداء فتلغى المقارنة وتلغى الإشارة وهذا ما فعله المسيحيون وبعض المتشيعة.
به خدا سوگند هرگز گزاف نخواهد بود که بگویم: «این عدۀ جاهل و نادان که امروز معصوم را چنین معرفی میکنند ـاینکه در هر چیزی فراتر از حد طبیعی استـ خودشان جزو اولین کسانی هستند که اقدام به کشتن حسین میکردند»؛ نه به دلیل فرمانبرداری از یزید، بلکه به پیروی از خواستهای نفسانی خودشان و راضیکردن درون متکبر و حسود خودشان نسبت به اولیای خداوند؛ درون متکبری که هیچگاه به قصور و کوتاهیِ خود اقرار نمیکند، بلکه مدعی کوتاهی و قصور از ناحیۀ امام معصوم میشود تا فضل و برتری او را انکار کند و اینکه اشارۀ صادرشده از وجود اینچنین انسانی را ـکه با عمل خودش به پاکی و قداست رسیده استـ به نجاست و پلیدی که ـبهنوعیـ در درون دیگری وجود دارد ساقط نماید. طبیعتاً اینچنین اشارهای برای کسانی که نایبان معصوم یا تمثیلی از او هستند دردناک خواهد بود؛ کسانی که برای توجیه اخلاص، راهی ندارند جز اینکه یکی از این دو مورد را ادعا کنند: اینکه یا معصوم را ـبهطور کاملـ شخصیتی همچون خودشان به تصویر بکشند و در نتیجه گناهان و اعمالی بیخردانه ـهمچون کردار خودشانـ را به وی نسبت دهند ـکه اینچنین تصوری را بهروشنی در تورات، بخاری و مسلم ملاحظه میکنیم و یهود و برخی از اهل سنت بهخصوص وهابیها به آن ایمان دارندـ یا به این نظر پناه ببرند که وی را از همان ابتدا متمایز گردانند تا بهاینترتیب امکان مقایسه و این اشاره را بهکلی از بین ببرند و این، رویکردی است که مسیحیان و برخی مدعیان شیعه در پیش گرفتهاند.
فالمسيحيون قالوا عن عيسى عليه السلام هو الله تعالى الله علوا كبيرا وبعض المتشيعة يصفون المعصوم بصفات اللاهوت المطلق التي لا يمكن أن يوصف بها غيره سبحانه فهم بحسب عقيدتهم بالمعصوم يحكمون عل الحسين الحقيقي الذي قتل في كربلاء انه مجرد مدع كاذب وحاشاه صلوات الله عليه ولهذا أقول إن هؤلاء هم أشقاء قتلة الحسين عليه السلام وإن كانوا يدّعون أنهم يبكون على الحسين والله هم كاذبون منافقون لا يبكون على الحسين بن علي الذي قتل في كربلاء وسبيت نساؤه وهتك حرمه بل يبكون على حسين آخر لا نعرفه حسين هو وليد أوهامهم ونفوسهم المريضة التي لا تقبل الإيمان بالحسين عليه السلام الإمام الحقيقي المنصب من الله ;الضعيف الذي لا يملك لنفسه ضرا ولا نفعا إلا ما شاء الله هؤلاء يبكون على حسين لا وجود له في ارض الواقع حسين يضفون عليه صفات اللاهوت المطلق تعالى الله علوا كبيرا لأنه لو كان موجودا في ارض الواقع لما تمرد عليه إبليس إن حسينهم الذي يدّعون البكاء عليه هو وهم في أفكارهم كآدم الذي في فكر إبليس تماما فإبليس يقول هذا آدم الذي أمرت بالسجود له أنا مثله بل خير منه بحسب الظاهر فلا اسجد لمن هو مثلي أو دوني بحسب نظري أما آدم الذي اقبل السجود له فلابد أن يكون خيرا مني.
مسیحیان در مورد عیسی ع گفتند او خداست ـخداوند از آنچه توصیفش میکنند بسی والاتر استـ و برخی از شیعهنماها معصوم را با صفات لاهوت مطلق توصیف میکنند؛ صفاتی که هیچکس جز او، سبحان، نمیتواند به آنها متّصف گردد. زبان حال اعتقادی که اینان نسبت به معصوم دارند در مورد حسین حقیقی ـکه در کربلا کشته شدـ چنین حکم میراند که او مدعی دروغینی بیش نبوده است، درحالیکه از ساحت وی بسی به دور است؛ درود و صلوات خداوند بر وی باد! به همین دلیل میگویم: اینان، برادرانِ قاتلان حسین هستند؛ حتی اگر ادعا داشته باشند که برای حسین گریه سر میدهند. به خدا سوگند! اینان دروغگویانِ نفاقپیشهای هستند که برای حسینبنعلی ع گریه نمیکنند ـهمان حسینی که در کربلا کشته شد، زنانش به اسارت برده شدند و حرمتش پایمال شدـ بلکه برای حسین دیگری نوحه سر میدهند؛ حسینی که برای ما شناخته شده نیست! این حسین، ساخته و پرداختۀ تخیلات و نفْسهای بیمار خودشان است؛ نفسهای بیماری که ایمانآوردن به آن حسین( ـهمان امام حقیقیِ منصوبشده از طرف خداـ را نمیپذیرد؛ همان ضعیفی که توان رساندن هیچ سودی و هیچ زیانی به خودش را ندارد مگر آنچه را که خداوند اراده فرموده باشد. اینان بر حسینی نوحه سر میدهند که در عالَم واقع، هیچ وجودی ندارد؛ حسینی که صفات لاهوت مطلق را به وی ضمیمه میکنند ـخداوند از آنچه توصیفش میکنند بسی والاتر استـ که اگر چنین حسینی وجود خارجی میداشت هرگز ابلیس از او سرپیچی نمیکرد. این حسینی که آنها ادعای مرثیهسرایی برایش را دارند در واقع توهمی در اندیشههای خودشان است؛ درست مانند تصوّری که از آدم ـبهطور کاملـ در فضای ذهنی ابلیس بود. ابلیس میگوید: این آدمی که من به سجده برایش امر شدهام، من که همانندِ او هستم، حتی ـطبق آنچه هویداستـ من از او بهترم. پس من برای کسی که ـطبق نظر خودمـ همانند یا پایینمرتبهتر از خودم است سجده نمیکنم؛ اما آن آدمی که من میپذیرم بر او سجده کنم باید از من برتر باشد.
انتبهوا أيها المؤمنون والمؤمنات إلى هذا جيدا فإبليس بين سبب رفضه للسجود أو الانصياع لآدم وطاعته وقال أنا خير منه (قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ )[الأعراف:١٢]
ای برادران و خواهران مؤمن! این نکته را بهخوبی در نظر داشته باشید؛ اینکه ابلیس دلیل سجدهنکردنش برای آدم یا همان نپذیرفتن فرمانبرداری و اطاعت از وی را بیان کرده، میگوید من از او بهترم: (فرمود چه چیز تو را از سجدهکردن بازداشت آنگاه که تو را فرمان دادم؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتشى آفريدى و او را از گِل).
فلو كان خير مني بحسب الظاهر لا إشكال في أن اسجد له وهناك آدم آخر في أفكار إبليس وفي وهم إبليس يقبل أن يسجد له وهو آدم الذي يكون أفضل منه بحسب الظاهر. أي لابد أن يكون آدم لديه قدرات خارقة ظاهرة وبالتالي يكون إبليس مقهورا على طاعته لأنه أفضل منه.
پس اگر طبق ملاکهای ظاهری، او از من بهتر باشد در اینکه او را سجده کنم اشکالی وجود نخواهد داشت؛ و بهاینترتیب [روشن میشود] آدمی دیگر در افکار و توهمات ابلیس وجود دارد که او میپذیرد به چنین آدمی سجده کند؛ این آدم، همان آدمی است که به نظر ابلیس از نظر ظاهری از او برتر است. بهعبارتدیگر، آدم حتماً باید تواناییهای خارقالعادۀ آشکاری داشته باشد تا به این ترتیب، ابلیس مجبور به فرمانبرداری از وی گردد چراکه در این صورت او از ابلیس برتر خواهد بود!
أولئك بالامس مع رسول الله ص وهؤلاء اليوم كما ترونهم منهجهم نفس منهج إبليس لنقد وتقييم الأنبياء والأوصياء ع انه المنهج الابليسي القديم الذي يقول وبوضوح أن المعصوم أو حجة الله على الخلق لابد أن يكون خيرا من غيره بحسب الظاهر أي أن يكون لديه قدرة خارقة للعادة معجزة لكل من يطلب مثلا وقادر على فعل كل ما يعجزون عنه ولهذا فهم مثلا عندما يقولون إننا بكينا على الحسين والبكاء على الحسين سيدخلنا الجنة فالله بغاية البساطة يقول لهم يا علماء الضلال إن عملكم ذهب هباء منثورا (وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُوراً)[الفرقان:٢٣]
این افراد در گذشته همراه رسول خدا ص بودند و اینان را امروز دوباره چنین میبینیم که راه و روششان در نقد و ارزیابی پیامبران و اوصیا( همانند روش ابلیس است؛ همان راه و روش دیرینِ ابلیس که بهروشنی میگوید: معصوم یا حجت خدا بر خلق باید ـطبق ملاکهای ظاهریـ برتر از دیگران باشد؛ یعنی از قدرتی فراتر از معمول برخوردار بوده باشد؛ بهطوریکه بهعنوانمثال برای هرکسی که بخواهد، معجزهای ارائه دهد و قادر به انجام کارهایی باشد که همۀ افراد دیگر از انجامش ناتوان باشند؛ به همین دلیل ـبهعنوانمثالـ وقتی آنها میگویند: «ما بر حسین گریه کردیم و گریه بر حسین، ما را وارد بهشت میکند» خداوند ـدر نهایت سادگیـ به آنان میفرماید: ای علمای گمراه! عمل شما، همچون غباری پراکنده شده است. (و ما به اعمالی که انجام دادهاند خواهیم پرداخت و همه را همچون غبار در هوا پراکنده خواهیم ساخت).
لأنكم لم تبكوا على الحسين الحقيقي عليه السلام بل بكيتم على حسين في أوهامكم لا علاقة له بالحسين بن علي عليه السلام لا من قريب ولا من بعيد فعملكم ذهب هباء منثورا تماما كمن جاء بقطعة حديد وغرسها في الصحراء وصب عليها نفطا وهو يقول إني غرست نخلة في بستان وسقيتها ماءا عذبا في النهاية سيجد إن عمله بلا قيمة هباء منثورا وانتم كمن سبقكم تطلبون أن يقهركم صاحب الحق على الإيمان فلا تقبلون على أن يكون صاحب الحق مثلكم ولكن لطهارة نفسه وإخلاصه قد فضله الله عليكم وأمركم بإتباعه في حين إن الله يرد على هذا المنهج الابليسي المنكوس ببساطة يفهمها كل من يريد أن يفهم بقوله (وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيراً)[الفرقان:٢٠]
زیرا شما بر حسین حقیقی ع گریه نمیکنید؛ بلکه بر حسینی گریه میکنید که تنها در مخیّلۀ خودتان است. حسینی که هیچ ارتباط و پیوندی ـنه در معنای دور و نه در معنای نزدیکـ با حسین بن علی ع ندارد؛ در نتیجه عمل شما بهطور کامل چون غبار، پراکنده شد؛ درست مثل کسی که قطعهآهنی بیاورد، آن را در صحرا بکارد و بر آن نفت بریزد درحالیکه میگوید: من نخلی در باغستانی کاشتم و به آن آبی گوارا دادم؛ ولی در پایان خواهد دید کاری که انجام داده ـبیهیچ ارزشیـ همچون غباری پراکنده شده است. شما ـهمچون گذشتگانتانـ میخواهید صاحب حق، شما را به ایمانآوردن وادار نماید، در نتیجه نمیپذیرید که صاحب حق، فردی همچون خودِ شما باشد با این تفاوت که به جهت پاکبودن نفْس و اخلاصی که داشته، خداوند او را بر شما برتری داده و شما را به اطاعت از وی فرمان داده است. این در حالی است که خداوند این راه و روشِ واژگونشدۀ ابلیسی را بهسادگی پاسخ میدهد بهطوری که هرکس خواهان فهمیدن باشد این فرمایش حقتعالی را درک خواهد کرد: (و پیش از تو هیچیک از فرستادگان را نفرستادیم مگر اینکه غذا میخوردند و در بازارها راه میرفتند و برخی از شما را وسیلهای برای امتحان عدهای دیگر قرار دادهایم، آيا شكيبايى مىورزيد؟).
وجعلنا بعضكم لبعض فتنة أتصبرون هيهات لو كان قد صبر الذين من قبلهم لصبروا هم اليوم (أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ)[الذاريات:٥٣]
و برخی از شما را وسیلهای برای امتحان عدهای دیگر قرار دادهایم، آیا صبر پیشه میکنید؟ ولی هیهات! اگر اقوام و امتهای پیشین صبر پیشه میکردند قطعاً اینان نیز امروز صبر و بردباری را پیشۀ خود میساختند: (آيا یکدیگر را به اين [سخن] سفارش كرده بودند؟ [نه!] بلكه اینان مردمانی سركش بودهاند).
إذن الله يقرر الأمر ببساطة واضحة جلية وهو أن الرسول امتحان لكم والنجاح في الامتحان لا يكون بتمزيق أوراق الامتحان بصورة عبثية عشوائية كما تفعلون انتم بل لابد من قراءة مادة الامتحان لمعرفة الجواب الصحيح فعلى الأقل انظروا في أحوال الأمم السالفة وبما واجهوا أنبيائهم انظروا في حال من سبقوكم بماذا واجهوا الرسول محمدا ص والأئمة صلوات الله عليهم وماذا كانت أدلة الرسول محمد صلى الله عليه وآله والأئمة عليهم السلام (وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيراً)
بنابراین خداوند متعال بهسادگی و روشنی وضعیت را بیان میفرماید؛ اینکه فرستاده، امتحانی برای شماست و پیروزی در این امتحان، با پارهپارهکردن و از هم گسستنِ اوراق امتحان بهصورت بیهدف و تصادفی امکانپذیر نخواهد بود ـبه همان صورتی که امروز شما انجام میدهیدـ بلکه برای دانستن پاسخ صحیح ابتدا باید موضوع مورد امتحان را مطالعه کنید؛ پس دستکم به احوال امتهای پیشین بنگرید تا برایتان روشن شود چگونه با پیامبران الهی مقابله کردند. در احوال گذشتگان خود بنگرید که چگونه با فرستادۀ خدا محمد( و امامان (درود خداوند بر آنان) رویارو شدند و اینکه دلایل فرستادۀ خدا محمد ص و امامان ع چه بوده است؟ (و برخی از شما را وسیلهای برای امتحان عدهای دیگر قرار دادهایم، آيا شكيبايى مىورزيد؟ و پروردگار تو همواره بیناست).