جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامد. عبد الرزاق الديراوي :
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين
وصلى الله على محمد وال محمد الائمة والمهديين وسلم تسليما كثيرا
السلام عليكم ورحمة الله تعالى وبركاته
دکتر عبدالرزاق دیراوی:
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم ،
بسم الله الرحمن الرحيم،
الحمد لله رب العالمين
وصلى الله على محمد وال محمد الائمة والمهديين وسلم تسليما كثيرا،
سلام عليكم ورحمة الله تعالى وبركاته.
مرحبا بكم اعزائي مشاهدي قناة المنقذ العالمي
والتحية موصولة كذلك إلى الإخوة والأخوات المستمعين في غرف انصار الإمام المهدي ع فيبرنامج البالتلك.
اسمحولي ان ارحب باسمكم واسمي بالسيد أحمد الحسن وصي ورسول الإمام المهدي فيهذا اللقاء الخاص
الذي يتناول مسائل الإلحاد التي خصص لها السيد أحمد الحسن كتابا منشورا بعنوان"وهم الإلحاد".
درود برشما عزیزانِ بینند گان شبکه "المنقذ العالمی"
و همچنین درود بر برادران و خواهران شنونده در رومهای انصار امام مهدی ع در برنامهپالتالک.
به من اجازه دهید در این دیدار ویژه از طرف شما و خودم به سیداحمدالحسن -وصیوفرستاده امام مهدی علیه السلام- خوش آمد بگویم.
این دیدارِ ویژه به مسائل اِلحاد و خدا ناباوری میپردازد، که سیداحمدالحسن کتابی دراین مورد، با عنوان "توهم إلحاد" اختصاص داده و منتشر کرده است.
السلام عليكم سيدنا ورحمة الله وبركاته.
قبل أن أبدأ بطرح الأسئلة أعطي الكلمة لكم سيدنا فتفضلوا.
درود و رحمت خدا بر شما باد مولایم .
آقای من، قبل از آغاز و طرح سؤالات، به سخن آغازین شما گوش فرا میدهم . بفرمایید.
الإمام أحمد الحسن ع :
يا الله.
بسم الله الرحمن الرحيم.
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
حياكم الله د. عبدالرزاق الديراوي.
ليس لدي شيء د.عبدالرزاق.
نتوكل على الله واستمع إلى أسئلتكم إن شاء الله جزاكم الله خيرا
سید احمدالحسن ع:
یاالله،
صدا هست
بسم الله الرحمن الرحيم،
درود و رحمت خدا و بركتش بر شما باد ،
درود بر شما دکتر عبدالرزاق.
بيش از اين عرضی نيست دكتر عبدالرزاق
به خدا توکل میکنیم و إنشاءالله سؤالات شما را ميشنوم خدا به شما پاداش خير دهد.
د.عبدالرزاق الديراوي :
دکتر عبدالرزاق دیراوی:
بسم الله الرحمن الرحيم.
بسم الله الرحمن الرحيم،
اذا سنبدأ بطرح الأسئلة إن شاء الله تعالى.
بنابر این اگر خدا بخواهد شروع به مطرحکردن سؤالات میکنیم.
السؤال الأول:
سوال اول:
بدأت معركة الإيمان والإلحاد مع بدايات الوعي البشري
وكان محورها دائما منطقة الغيب التي يحاول الايمان نقل الوعي اليها
نبردِ ایمان و إلحاد با آغاز فهم انسانی شروع شده است
و همیشه محور آن بخش غیب است که ایمان، فهم را به آن منتقل میکند،
بينما يعمل الإلحاد على الحيلولة دون ذ لک.
درحالی که إلحاد به عبور از غیب میپردازد.
في هذا التوصيف يمكن القول ان الإلحاد كان يخوض دائما معركة سهلة لا تكلفه سوىالإنكار
الذي يمتلك رصيدا كبيرا في عقل وقلب الإنسان المنغمس في المادة،
أما الإيمان فقد تمثلت خطته الأقوى بإثبات
أن فهم هذا العالم المحسوس يقتضي منا افتراض حقائق ماورائية،
با این توصیف ، ممکن است این را بگوییم که همیشه إلحاد در نبرد آسانی شرکت میکندو کار آن فقط انکار است
و این انکار داشته بزرگ او در عقل و قلب انسانِ فرورفته در ماده است.
اما ایمان نیرومندترین نقشهاش این است که اثبات کند
لازمه فهمِ این جهانِ محسوس، فرض کردن حقائق ماورایی است.
لعل الإلحاد اليوم يسعى لإفشال هذه الخطة
عبر محاولة تقديم تفسيرات مادية كاملة للكون والحياة.
ولكني أريد أن أسأل
لا أدري ان كانت الصورة هي كما وصفتها
شاید امروز إلحاد تلاش میکند ؛
از راه بیان کردن تفسیرهای مادی کاملی از هستی و زندگی، این نقشه را شکست دهد.
لیکن می خواهم سوال کنم:
نمی دانم آیا بحث همان طوری است که توصیف کردم.
هل سيغير الإيمان أو يطور خطته لتشمل الدخول في منطقة يعتبرها غير المتدينين منطقتهمالخاصة
وهل في كتاب وهم الإلحاد شيء من هذا؟
آیا ایمان نقشهاش را تغییر میدهد یا آن را تکمیل میکند، تا شامل ورود به منطقهای شودکه بیدینها، آن را مخصوص خود میدانند. آیا در کتاب توهم إلحاد چیزی از این مسئلهمطرح شده است؟
نستمع منكم الإجابة سيدنا .. تفضلوا
آقای ما، پاسخ را از شما می شنویم... بفرمایید.
الإمام أحمد الحسن ع :
حياكم الله.
حقيقة الإيمان بوجود إله أو عدمه كلاهما يحتاج دليل اثبات ..
يعني أقصد كلا الطرفين يحتاج دليل اثبات لما يتبناه من اعتقاد بوجود إله أو عدم وجود إله.
سید احمدالحسن ع:
درود خدا بر شما.
در حقیقت ایمان به وجود اِله یا عدم آن -هر دو- نیاز به اثبات و دلیل دارند...
یعنی منظورم این است که هر دو طرف ، نسبت به عقیدهای که دارا هستند، به دلیلی برایاثبات کردن آن نیاز دارند.
اما ان كان الإنسان لا أدريا اي يقول أنه لا يعرف ان كان هناك إله ام لا
فهكذا شخص لا يحتاج لدليل اثبات لعقيدته باعتبار أنه يعتقد بجهله بالواقع،
ولكن أيضا يبقى بحاجة مناقشة ادلة الإثبات للجهل مقابلة له
وبيان أنها غير كافية يعني يحتاج نقض ادلة اثبات وجود إله.
اما اگر انسان (بگوید:) نمیدانم؛ یعنی بگوید نمیدانم خداوندی وجود دارد یا خیر،
این چنین فردی نیاز به دلیلی برای اثبات عقیدهاش ندارد، به اینخاطر که این فرد نسبت بهواقع آگاهی ندارد.
ولی نیاز به مُناقشه کردنِ با دلایل اثباتِ ناآگاهیِ فرد مقابل خودش را دارد
و بیان نمودن اینکه این (دلایل کافی نیستند)؛ به این معنا است که نیاز به رد کردن دلایلاثبات وجود خداوند را دارد.
وفي الحقيقة كان الإلحاد سابقا بمستوى اللاادرية
اي بمعنى أنه ليس الحاد علمي ممنهج لديه طرح متكامل لإثبات عدم وجود إله
وإنما فقط التركيز على نقض ادلة وجود إله
وبطبيعة الحال يرافق ذلك مجموعة من الإشكالات على العدل الإلهي والكمال
وما شابه من اشكالات على الدين عموما والكتب السماوية والأنبياء.
در حقیقت إلحاد قبلاً بهصورت "نمیدانم" وجود داشت؛
یعنی اینکه، إلحادِ علمی، روشن نبود و تفکر کاملی برای اثبات عدم وجود خداوند نداشت.
و فقط بر رد کردن دلایل وجود خداوند مُتمرکز میشد.
طبیعتاً این مسئله، مجموعهای از اشکالات را بر عدل الهی و کمال
و مشابه اشکالهائی بر دین و عموماً کتابهای آسمانی و پیامبران وارد میکرد.
ولهذا لم تكن هناك حاجة سابقا بالنسبة للخط الإيماني لأكثر من اثبات وجود الإله والرد علىالإشكالات والنقوضات،
أما اليوم فالأمر اختلف تماما،
اليوم نحن نواجه الحاد علمي ممنهج بدقة عالية.
فهناك اجابات هم يعتبرونها كافية للأسئلة الإنسانية الكبرى
وبهذا ليس فقط بالنسبة لهم طبعا لا داعي لفرض وجود إله ـ كما ذكرت جنابكم ـ
بل ان توفر هذه الإجابات، بالنسبة لهم طبعا، يثبت عدم وجود إله.
بههمین خاطر پیش از این تفکر ایمانی، بیش از اثبات وجود خداوند و پاسخ به اشکالات وکاستیها مورد نیاز نبود.
اما امروزه مسئله واقعاً تغییرکرده است.
امروزه ما با يك إلحادی علمی و با يك روش بسیار دقیق روبه رو هستیم.
آنان پاسخهایی میدهند که آن را برای سوالات همه انسانها کافی میدانند.
به همینخاطر نیز آنان علاوه بر اینکه به فرض وجود خداوند نیازی ندارند -همانطور کهجنابعالی ذکر کردید-
بلکه این پاسخها با توجه به نظر آنان، عدم وجود خداوند را اثبات میکند.
يعني الأسئلة من قبيل ما هو مصدر الحياة على الأرض؟
كيف جاءت؟
وكيف تطورت وتعقدت وتنوعت؟
يوفر الإجابة عليها علم الأحياء التطوري
وهو قادر على توفير اجابات علمية دقيقة
خصوصا بعد تطور علم الجينات في الفترة الأخيرة.
یعنی: سوالاتی از قبیل اینکه مصدر زندگی روی زمین چیست؟
چگونه آمده است؟
چگونه تکامل پیدا کرده است و پیچیده شده است و به انواعِ (مختلفی) تقسیم شده است؟
علم زیستشناسی تکاملی پاسخ این سوالات را در اختیار دارد.
و او قادر است که پاسخهای علمی دقیقی را ارائه دهد،
مخصوصاً بعد از پیشرفت علم ژنتیک در دوران اخیر.
أيضا الأسئلة من قبيل
كيف ومن اين جاء الكون الجسماني الذي نعيش فيه؟
هناك إجابات لهكذا اسئلة يوفرها علم الفيزياء النظرية والكونية.
فمثلا ميكانيك الكم في الفيزياء وخصوصا مبدأ الريبة او اللايقين لهايزنبرغ
وهو مبدأ فيزيائي مشهور ومعروف
وقد وقف ضده اينشتاين في وقته وقال مقولته المشهورة
"الله لا يلعب النرد"
ولكن هذا المبدأ الفيزيائي مثبت تجريبيا الآن وتبين أن اينشتاين مخطئ وغير مصيب فيجدله في حينها.
همچنین سوالاتی از قبیل اینکه:
هستی جسمانی که در آن زندگی میکنیم، چگونه و از کجا آمده است؟
پاسخهایی وجود دارد که علم فیزیک نظری و کیهانی آن را در اختیار، قرار میدهد .
بهعنوان مثال میکانیک کوانتوم در فیزیک و خصوصاً اصل شک یا عدم قطعیت هایزنبرگ.
این اصلِ فیزیکی مشهور و معروف است
و انیشتین در زمان خودش در مقابل آن ایستاد و سخن مشهورش را (این گونه) بیان کرد:
"خداوند نرد بازی نمیکند"
ولی اکنون این اصل فیزیکی، ثابتشده است و مشخص شد که انیشتین در زمان خودشدر استدلال خود اشتباه کرده است و به واقعیت دست پیدا نکرده بود.
أقول أن هذا المبدأ الفيزيائي يقول أن الفراغ لا يمكن أن يكون خال تماما من اي تفاوتاتكمومية
لأنه لو كان كذلك، اي خال من التفاوتات الكمومية،
فسيكون لدينا موضع حددت قيمته وسرعته وضبط على الصفر
اي اصبحنا على علم ويقين بحال هذا الموضع في الكون
وهذا يمثل انتهاكا لمبدأ اللايقين لهايزنبرغ
میگویم: این اصل فیزیکی میگوید: فضا نمیتواند بهصورت کلی از ناپایداریهایِکوانتومی خالی باشد؛
به این دلیل اگر این گونه باشد -یعنی از ناپایداریهای کوانتومی خالی باشد-
در این صورت مکانی یافت میشود که اندازه و سرعت آن دقیقاً برابر صفر است
یعنی ما نسبت به حالت این مکان در هستی، علم ویقین پیداکردیم.
این مسئله باعث زیرِ سوال بردنِ اصلِ عدمِ قطعیتِ هایزنبرگ میشود.
الذي يقول أنه لا يمكن تحديد الموضع والسرعة او قيمة المجال ومعدل تغيره معا وبدقة لكم ما،
فالنتيجة هي ان الفراغ الكوني الذي نعيش فيه مليء بالتفاوتات الكمومية
وبالتالي يثبت أن الفراغ الكوني منتج لجسيمات من لاشيء - طبعا فيزيائيا وليس فلسفيا ـ
وهذا الإثبات يكفي بالنسبة لبعض علماء الفيزياء الذي تبنوا الإلحاد طبعا للمجادلة بأنه لايوجد اله لأن الكون نشا اصلا من حدث كمومي
فإذا كانت الكموم تنتج من لاشيء اذن فالكون جاء من لاشيء ..
این که می گوید: نمی توان مکان و سرعت یا اندازه ذره و میزان تغییر آن را با هم و بادقت اندازهگیری کنیم.
پس نتیجه این میشود که فضای هستی که در آن زندگی میکنیم پر از ناپایداریهایکوانتومی است،
و در نهایت ثابت میشود که فضای هستی از هیچ بهوجود آمده است. طبعاً از جهتفیزیکی و نه از جهت فلسفی.
این اثبات باتوجه به برخی از دانشمندان فیزیک -که الحاد را پایهگذاری کردند وبالطبع ازنظر مناقشه
کفایت میکند که خداوندی وجود نداشته باشد؛ به سبب اینکه در اصل، هستی از حوادثکوانتومی بهوجود آمده است،
زمانی که کوانتومها از هیچ بهوجود آمدند، درنتیجه هستی از هیچ و عدم بهوجود آمده است.
هذه هي القضية التي يطرحونها ـ وحتى اكون واضح ـ
فهذه القضية تمثل اخطر قضية واجهت الخط الإيماني إلى اليوم
خصوصا أن من تبنوها اشخاص يشار لهم في هذا المجال
أي في الفيزياء النظرية والفيزياء الكونية
مثل ستيفن هوكنغ وستيفن واينبرغ وغيرهم كثير من علماء الفيزياء.
این مسئلهای که مطرح میکنند – برای این که واضح گفته باشم -
پس این مسئله نمونه خطرناکترین مسئلهای است که تاذامروز در برابر تفکر ایمانی قرارگرفته است.
خصوصاً که افرادی که این مسائل را مطرح کردهاند، افرادی هستند که معروفند
-در فیزیک نظری و فیزیک کیهانی-
مانند استیون هاوکینگ و استیون واینبرگ و غیر آنها بیشترِ دانشمندانِ فیزیک.
طبعا يعزز هذه القضية بالنسبة لهم أيضا
أن الكون الذي نعيش فيه
طاقة انطلاقه فقط تسمح له بالإفلات من جاذبيته
أي أن مجموع طاقته الكلية يساوي صفر،
فطاقته الموجبة تساوي طاقته السالبة،
وهذا معناه أنه لا يوجد شيء
دخل للكون من خارجه ـ
این مسئله برای آنان همچنین توانائی میدهد
که هستی که در آن زندگی میکنیم
انرژی آغازینش به او اجازه گریز از جاذبهاش را میدهد.
یعنی انرژی مثبت آن مساوی با انرژی منفی او است.
و این به این معناست که چیزی وجود ندارد
که از بیرون هستی وارد آن شود.
وطبعا هم حتى مسالة ضبط الثابت الكوني وضعوا اطروحات علمية لتفسيرها
مثل فرض توفر احتمالات كثيرة لنشوء الكون
حيث طرح هوكنغ نظرية أن الكون له بداية غير حدية
أيضا هناك نظرية "ام" او الأوتار الفائقة ـ
آنان برای مسئله اندازهگیری ثابت کیهانی و تفسیر آن چند روش علمی مطرح کردند،
مانند این که احتمالات زیادی برای پیدایش هستی وجود دارد.
هاوکینگ این نظریه را مطرح کرده است که هستی، آغازی بی نهایت دارد
و همچنین در آنجا نظریه "ام" نیز وجود دارد یا اَبَرریسمانها...
وعموما هم خلصوا إلى أن الكون الذي نعيش فيه
مجرد نتاج تفاوتات كمومية في الفراغ
وهكذا بحسبهم فقد وضعوا الإجابات الفيزيائية
التي تفسر من اين جاء الكون
دون الحاجة إلى فرض وجود إله
وهي مدعمة بأدلة علمية
ونتائج قياسات دقيقة بعض الأحيان.
عموماً آنان به این نتیجه رسیدند که هستی که در آن زندگی میکنیم،
صِرف ناپایداریهای کوانتومی در فضاست.
و اینگونه آنان به حَسَب خودشان پاسخهای فیزیکی بیان کردند،
که تفسیر میکند: این هستی از کجا بهوجود آمده است،
بدون اینکه فرض وجود خدایی نیاز باشد.
و این مسئله با دلایل علمی پشتیبانی میشود
و در بعضی اوقات با نتایج قیاسی دقیقی تایید شده است.
وهذه الإجابات العلمية كما تلاحظ هي في مستوى طرح بديل علمي للعلة على المستوىالأرضي والكوني،
ولا يخفى على المستمعين الكرام أن اثبات وجود إله انما يدور حول كونه علة الوجود سواءالكوني او الأرضي
فتحديد العلم للعلة على أنها ليست الله
همانطور که ملاحظه میکنید، این پاسخهای علمی در جایگاه روش جایگزین و علمی -برایبیان علت در زمین و هستی- میباشد
بر شنوندگان عزیز پنهان نیست که اثبات وجود خداوند حول این محور میچرخد که او علتوجود است، چه علت هستی یا زمینی.
و مشخص کردن علت، توسط علم، که علت، خداوند نیست،
وإنما التفاوتات الكمية او الجاذبية
على المستوى الكوني وكونها مركبات كيميائية على المستوى الأرضي
ينهي بحسبهم اي مجال لفرض إله ويثبت عدم وجود إله.
بلکه ناپایداریهای کوانتومی یا قانون گرانش
و بر مستوای هستی، از ترکیبهای شیمیایی در زمین تشکیل شده است،
به حَسَب آنها هر فرصتی را برای فرض خداوند از بین میبرد و عدم وجود خداوند را ثابتمیکند.
يعني هؤلاء العلماء الذي تبنوا الإلحاد العلمي
امثال عالم الأحياء التطورية ريتشارد دوكنز
او عالم الفيزياء النظرية ستيفن هوكنغ
يريدون القول أن العلم مليء،
به این معنا که دانشمندانی که إلحاد علمی را ایجاد کردند
-دانشمندانی همچون دانشمند زیستشناسی تکاملی ریچارد داوکینز
یا دانشمند فیزیک نظری استیون هاوکینگ-
میخواهند این سخن را بگویند: علم پُرکننده است.
ملأ الساحة واجاب على هذه الأسئلة الكبرى
وبين العلل التي كانت مجهولة
ولم يعد هناك فراغ يسمح لكم بحشر إلهكم فيه
كعلة لحدوث شيء أو بدءه،
مجال سخن را پر کرده است و به این سوال بزرگ پاسخ داده است
و علتهایی را که نامشخص بوده، بیان کرده است.
و جایی را برای وجود خداوندتان در آن باقی نگذاشت
تا آن را علت بهوجود آمدن چیزی یا آغاز آن بدانید.
هذا طبعا اضافة إلى أن الطرح الديني التقليدي الإسلامي والمسيحي واليهودي
وكذا الأديان الشرقية الهندوسية وغيرها
للبدايات سواء على المستوى الكوني أم الأرضي والإنساني
يناقض الحقائق العلمية،
مثلا الطرح الديني التقليدي يفترض
أن الله صنع صنما طينيا ثم حوله إلى جسم انسان اسمه آدم،
علاوه بر این دیدگاههای روش دینی کلاسیک اسلامی و مسیحی و یهودی
و همچنین ادیانِ شرقیِ هندو و غیر آن،
نسبت به آغاز(هستی) -چه بر مستوای کیهانی یا زمینی و یا انسانی-
با حقایق علمی متناقض است.
مثلاً روش دینی کلاسیک میگوید:
خداوند مجسمهای گِلی ساخت و آن را به جسم انسان تبدیل کرد که نامش آدم است.
وهذا الطرح يناقض حقيقة علمية ثابتة اليوم
وتدرس في كل الجامعات العريقة حول العالم
وهي أن الإنسان الحديث الهوموسابينس هو نتاج تطوري لمليارات السنين،
فالأمر بدأ بجزيء قابل لنسخ نفسه
و طرح این سخن با حقیقت علمی که امروز ثابت شده است، متناقض است؛
حقیقتی که در همه دانشگاههای مطرح جهان تدریس میشود
ومیگوید: انسان جدید -هوموساپینس- نتیجه تکامل چند میلیارد ساله است.
پیدایش با جزئی آغاز شده است که خودش را رونویسی میکند،
ثم خلية ثم خلية حقيقية النواة
ثم اجسام متعددة الخلايا
إلى أن وصل الأمر إلى الهومو بأنواعه
ونحن الهوموسابينس عمرنا بحدود المئتي ألف عام فقط.
بعد سلول و بعد از آن سلول دارای هسته حقیقی ،
و پس از آن جسمهایی که سلولهای مختلفی دارد، بهوجود آمدند
تا جایی که مسئله به انواع (مختلف) هومو رسید
و ما هوموساپینسهایی هستیم که عمرمان فقط در حدودِ ۲۰۰هزار سال است.
وحقيقة هذا الطرح العلمي
سواء على مستوى الأحياء التطورية
ام على مستوى الفيزياء النظرية والكونية
فرض علينا المواجهة وبيان الحق
خصوصا مع خلو الساحة من أي طرح علمي رصين
يثبت وجود إله
حيث أن اعتماد غالبية المتدينين او المؤمنين بوجود إله
على رفض نظرية التطور والحقائق العلمية الأخرى المثبتة
ليس سوى هروب من الحقيقة
و حقیقت این طرح علمی
-چه در مورد زیستشناسی تکاملی
یا در مورد فیزیک نظری و کیهانی-
برخورد و بیان حقیقت را برای ما قطعی کرده است؛
مخصوصاً اینکه هیچ روش علمی محکمی وجود ندارد
که وجود خداوند را ثابت کند.
و بیشتر دیندارن و مومنان به وجود خداوند،
نظریه تکامل وحقایق علمی ثابتشده دیگر را رد میکنند
و این کارشان فقط فرار از حقیقت است.
كما أن الاعتقاد بأن النص الديني لا يمكن أن يتوافق مع نظرية التطور
هو اكبر هدية تقدم للملحدين
حيث أنهم بكل بساطة يستطيعون اثبات أن التطور حقيقة علمية
لا تقبل الشك.
همانطور که اعتقاد به اینکه متن دینی با نظریه تکامل ممکن نیست توافق داشته باشد،
بزرگ ترین هدیهای است که به ملحدین تقدیم میشود.
به این خاطر که آنان به راحتی میتوانند ثابت کنند که تکامل حقیقتی علمی است
که شکپذیر نیست.