نام کتاب : حاکمیة الله ولا حاکمیة الناس(حاکمیت خدا نه حاکمیت مردم)تاریخ انتشار : ۲۰۰۴ میلادی
حاكمية الله
لا حاكمية الناس
حاکمیت خدا
نه حاکمیت مردم!
السيد أحمدالحسن
فهرست
الإهــداء
المقدمة
پیشگفتار
ما هي الديمقراطية ؟
دموکراسی چیست؟
تناقضات الديمقراطية
تناقضات دموکراسی
الدكتاتورية مستبطنة في الديمقراطية
۱- دیکتاتوری در دل دموکراسی نهفته است
٢- أكبر بلد ديمقراطي في العالم يمارس الدكتاتورية:
۲- بزرگترین کشور دموکراتیک دنیا با دیکتاتوری اداره میشود
٣- الديمقراطية والمال:
۳- دموکراسی و ثروت
٤- الديمقراطية والحرية:
۴- دموکراسی و آزادی
٥- الديمقراطية والدين:
۵- دموکراسی و دین
٦- الديمقراطية من المهد إلى اللحد:
٦- دموکراسی از گهواره تا گور
الند الفكري للديمقراطية
همتای فکری دموکراسی
مذهب المصلح العالمي المنتظر
مذهب مصلح منتظر جهانی
قصة موسى مع قومه:
داستان موسی با قومش
المصلح المنتظر لماذا ؟
چرا مُصلِح منتظر؟
1-الدين :
۱- دین
٢- الدنيا :
٢- دنیا
1-القانون (الدستور العام وغيره):
۱-قانون (قانون اساسی و قوانین دیگر):
2-الملك أو الحاكم:
2 - پادشاه یا حاکم:
الإهــداء
إلى خليفة الله
إلى الإمام محمد بن الحسن المهدي (ع)
إلى المظلوم المهتضم المغصوب الحق
إلى أبي ونور عيني وروحي التي بين جنبي
هذه كلمات أحاول أن أواسيك بها و أقاسمك آلامك
فتقبلها مني بقبول حسن وإن لم أكن أهلاً لذلك
المذنب المقصر
أحمد الحسن
جمادي الأولى / ١٤٢٥ هـ
تقدیم به:
جانشین خدا
به امام محمدبن الحسن المهدی (ع)
به آن مظلومی که حقش پایمال و غصب شد
به پدرم، به نور چشمم و به جانم که در وجودم است!
اینها کلماتی است که سعی دارم با آنها تو را دلداری دهم و در دردهایت شریک باشم
پس این کلمات را به نیکی از من بپذیر؛ هرچند من شایستۀ آن نیستم!
گناهکارِ تقصیرکار
احمدالحسن
جمادیالاول ۱۴۲۵ هـ.ق ([1])
المقدمة
پیشگفتار
هذه هي الأيام الأخيرة واللحظات الحاسمة وأيام الواقعة وهي خافضة رافعة، قوم أخذوا يتسافلون حتى استقر بعضهم في هوّة الوادي، وقوم بدؤوايرتقون حتى كأنهم استقروا على قلل الجبال، وقوم سكارى حيارى لا إلى هؤلاء ولا إلى هؤلاء همج رعاع يميلون مع كل ناعق.
در این روزهای پایانی و لحظات سرنوشتساز، روزهای واقعه -روزهایی سخت و پر فراز و نشیب- عدهای در حال سقوط به درهای عمیق هستند تا در نهایت در آن استقرار یابند و عدهایشروع به اوج گرفتن نمودهاند تا در نهایت بر قلههای کوهها مستقر شوند و عدهای دیگر مست و سرگردان، نه جزء این گروه و نه آن گروه، حزب باد که به هر طرف باد وزد به همان سو میروند.
وفي هذه اللحظات الحاسمة لحظات الامتحان الإلهي لأهل الأرض سقطمعظم الذين كانوا يدعون أنهم إسلاميون أو يمثلون الإسلام بشكل أو بآخر، ومع الأسف فإنّ أول الساقطين في الهاوية هم العلماء غير العاملين؛ حيثأخذوا يرددون المقولة الشيطانية (حاكمية الناس) التي طالما رددها أعداء الأنبياء والمرسلين والأئمة ع، ولكن هذه المرّة جاء بها الشيطان الأكبر فراقهم زبرجها وحليت في أعينهم وسمّاها لهم (الديمقراطية) أو الحرية أو الانتخابات الحرّة أو أي مسمّى من هذه المسميات التي عجزوا عن ردّها،وأصابتهم في مقاتلهم فخضعوا لها واستسلموا لأهلها؛ وذلك لأنّ هؤلاءالعلماء غير العاملين ومن اتبعهم ليسوا إلاّ قشور من الدين ولب فارغ فالدينلعق على ألسنتهم ليس إلاّ.
و در این لحظات حساس و سرنوشتساز ـلحظات امتحان الهی اهل زمینـ عدۀ بسیاری که ادعای اسلام یا به هر شکلی ادعای نمایندگی اسلام را دارند سقوط میکنند و متأسفانه،نخستین گروهی که در قعر دوزخ سقوط میکنند عالمان بیعمل هستند؛ زیرا آنها شروع به مطرحکردن مقولۀ شیطانی «حاکمیت مردم» نمودهاند؛ همان طرز فکری که همواره دشمنان پیامبران، فرستادگان و ائمه مطرح میکردهاند، با این تفاوت که این بار شیطان بزرگ آن را آورد، برایشان آراست و در چشمانشان زیبا و دلنشین جلوه داد و برایشان چنین نامید: «دموکراسی» یا آزادی یا انتخاباتِ آزاد یا هر اسمی از این قبیل؛ تا آنجا که آنها از ردکردنش ناتوان شدند و در کشمکشهایشان آنها را از پای درآورد؛ در نهایت، در برابر آن سر تعظیم فرود آوردند و تسلیم صاحبان این اندیشه شدند و این از آن رو بود که علمای بیعمل و پیروانشان چیزی جز پوستهای از دین و هستهای تو خالی نیستند و دین جز لقلقهای بر زبانشان هیچ نیست!
وهكذا حمل هؤلاء العلماء غير العاملين حربة الشيطان الأكبر وغرسوهافي قلب أمير المؤمنين علي u، وفتحوا جرح الشورى والسقيفة القديم الذينحّى خليفة الله عن حقّه وأقر حاكمية الناس التي لا يقبلها الله سبحانهوتعالى ولا رسوله ولا الأئمة ع
، وهكذا أقر هؤلاء العلماء غير العاملين تنحيةالأنبياء والمرسلين والأئمة ع
، وأقر هؤلاء الظلمة قتل الحسين بن علي u.
و اینچنین این علمای بیعمل نیزۀ شیطان بزرگ را به دست گرفته، در قلب امیرالمؤمنین علی نشاندند و زخم کهنۀ شورا و سقیفه را تازه کردند؛ زخمی که خلیفۀ خدا را از حقش دور و حاکمیت مردم را تثبیت نمود؛ حاکمیتی که نه مورد قبول خداوند بود و نه پیامبران وفرستادگان و نه ائمه ع بهاینترتیب، این علمای بیعمل به معزول داشتن و به کنار نهادن پیامبران، فرستادگان و ائمه عاقرار کردند و این ستمگران اینچنین پایههای قتل حسینبن علی را استوار نمودند.
والذي آلمني كثيراً هو أني لا أجد أحداً يدافع عن حاكمية الله سبحانهوتعالى في أرضه، حتى الذين يقرّون هذه الحاكمية الحقّة تنازلوا عن الدفاععنها؛ وذلك لأنهم وجدوا في الدفاع عنها وقوفاً عكس التيار الجارف الذي لا يرحم، والأنكى والأعظم أنّ الكل يقرّ حاكمية الناس ويقبلها حتى أهل القرآنوللأسف الشديد، إلاّ القليل ممن وفى بعهد الله مع أنهم يقرؤون فيه:
﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء﴾().
(بگو: بار خدایا! تويی دارندۀ مُلک و پادشاهی، به هرکه بخواهی مُلک میدهی).()
آنچه مرا بسیار رنج میدهد، این است که کسی را نمییابم که از حاکمیت خداوند سبحان و متعال در زمینش دفاع کند. حتی کسانی که به این حاکمیتِ حق معترف هستند دست از دفاع از آن برداشتهاند؛ زیرا آنها دفاع از این حاکمیت را ایستادگی در برابر جریانبنیانبراندازی که هیچ رحم و شفقتی ندارد میبینند و بدتر و آزاردهندهتر این است که همه ـحتی اهل قرآنـ با کمال تأسف به حاکمیت مردم معترف هستند و با وجود اینکه میخوانند: آن را پذیرفتهاند؛ مگر اندک کسانی که به عهد خدا وفادار ماندهاند.
وهكذا نقض هؤلاء العلماء غير العاملين المرتكز الأساسي في الدينالإلهي وهو حاكمية الله وخلافة ولي الله سبحانه وتعالى، فلم يبقَ لأهل البيت ع خلفاء الله في أرضه وبقيتهم الإمام المهدي u وجود بحسب الانتخابات أو الديمقراطية التي سار في ركبها هؤلاء العلماء غير العاملين، بل نقض هؤلاءالعلماء غير العاملين القرآن الكريم جملة وتفصيلاً، فالله سبحانه في القرآنيقول ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة﴾().
و اینچنین علمای بیعمل محور اصلی در دین خدا را ـکه همان حاکمیت خدا و خلافت و جانشینی ولیّ خداوند سبحان و متعال استـ ویران کردند و درنتیجه، برای خلفای خدا در زمینش ـیعنی اهلبیت و بازماندۀ آنان امام مهدی ـ با انتخابات و دموکراسی که علمایبیعمل بهسویش رهسپار شدند، دیگر اثری باقی نماند؛ حتی این عالمان بیعمل ـبهطورکلی و جزئیـ با قرآن کریم نیز به مقابله برخاستند؛ درحالیکه خداوند سبحان در قرآن میفرماید:(من در زمين جانشینی میگمارم).()
وأنزل الدستور والقانون في القرآن، وهؤلاء يقولون إنّ الحاكم أو الخليفةيعيَّنه الناس بالانتخابات، والدستور يضعه الناس ! وهكذا عارض هؤلاءالعلماء غير العاملين دين الله سبحانه وتعالى بل عارضوا الله سبحانه ووقفواإلى صف الشيطان الرجيم لعنه الله.
دستور و قانون را در قرآن نازل فرمود؛ حال آنکه اینان میگویند حاکم یا جانشین را مردم با انتخابات و قانونی که خود وضع کردهاند، تعیین میکنند! و اینچنین علمای بیعمل با دین خدا و حتی با خودِ خداوند سبحان به دشمنی برخاسته، در صف شیطان رانده شده (که خدا لعنتش کند) قرار گرفتند.
ولذا ارتأيت أن أكتب هذه الكلمات لكي لا تبقى حجّة لمحتج وليسفرالصبح لذي عينيين مع أنّ الحق بيّن لا لبس فيه، وأرجو من الله سبحانهوتعالى أن يجعل هذه الكلمات حجّة من حججه في عرصات يوم القيامة علىهؤلاء العلماء غير العاملين ومقلديهم ومن سار في ركبهم وحارب الله سبحانهوتعالى وحارب آل محمد ع وأقر (بإتباعهم) الجبت والطاغوت وتنحيةالوصي علي بن أبي طالب u والأئمة من ولده ع.
به همین دلیل، لازم دانستم این کلمات را به نگارش درآورم تا برای کسی حجتی باقی نماندو صبح برای کسی که دو چشم دارد، رخ بنمایاند، با وجود اینکه حق روشن است و بههیچوجه پوشیده نیست. از خداوند سبحان و متعال مسئلت دارم این کلمات را حجتی از حجتهای خودش در روز قیامت قرار دهد؛ حجتی علیه علمای بیعمل و مقلدانشان و کسانی که پیرو آنها هستند و با خدا و آل محمد b دشمنی میکنند و با این پیرویکردن خود به جِبت و طاغوت و غصب خلافت علیبن ابیطالب و ائمه از فرزندانش اقرار مینمایند!
* * *