جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
جایگزینی
رسول خدا (ص) را قوم، خاندان، طایفه، همشهریانش و علمای یهود ونصاری تکذیب نمودند و بزرگان و رؤسای قوم به وی ایمان نیاوردند؛ اما غریبههای شهر پاک و مبارک یثرب به او ایمان آوردن و پذیرایش شدند و فقرا، مستضعفان و جوانان نیز به آن حضرت ایمان گرویدند. این ترتیب خداوند، علمای دین، سران قوم و برخی کسانی را که ادعا میکردند منتظر بعثت محمد (ص) میباشند را با کسان دیگر که همان یاران برگزیدهی حضرت محمد (ص) بودند جایرگزین نمود؛ همان کسانی که نبی اکرم (ص) ایشان را پیشاپیش خود به بهشت فرستاد و بیشتر آنان در زمان زندگانی آن حضرت کشته شدند و به فیض شهادت نایل آمدند؛ استوار و مردانه جنگیدند و به شهادت رسیدند. حق تعالی میفرماید: (از مؤمنان، مردانی هستند که به پيمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، برخی بر سر پيمان خويش جان باختند و برخی چشم به راهند و هيچ پيمان خود دگرگون نکردهاند)[286].
همچنین میفرماید: (محمد فرستادهی خدا، و کسانی که با او هستند بر کافران سختگيرند و با يکديگر مهربان. آنان را بينی که رکوع میکنند، به سجده میآيند و جويای فضل و خوشنودی خدا هستند. نشانشان اثر سجدهای است که بر چهرهی آنها است. اين است وصفشان در تورات، و مَثَلشان در انجيل، چون کِشتهای است که جوانه بزند و آن را یاری دهد تا محکم شود و بر پاهای خود بايستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد، تا آنجا که کافران را به خشم آورد. خدا کسانی را که ايمان آوردهاند و کارهای شايسته کردهاند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است)[288].
این گروه، تاریخ را دگرگون و انسانیت را رو سفید نمودند؛ جعفر بن ابی طالب، ابو دجانه انصاری، حنظله غسیل ملائکه, زید بن حارثه، عبد الله بن رواحه، مقداد، عمار، جندب بن جناده، سلمان محمدی فارسی الاصل و بسیاری دیگر که چه بسا از برخی از ایشان هیچ اسم و رسمی در تاریخ نیامده باشد؛ کسانی که با فساد و فسادگران جنگیند و در زمین به دنبال هیچ برتری جویی نبودند، شناخته شدگان در آسمان، گمنامانِ زمین، خوشا به حالشان و چه نیکو بازگشتی داشتند. خداوند به خاطر یاری دادن دین خدا در زمینش و یاری دادن سرور انبیا و سرور اوصیا، محمد و علی که سلام و صلوات پروردگارم بر ایشان باد، برترین پاداش اسلام و مسلمین را به ایشان عطا فرماید!
قریب به همین اتفاق برای انبیای پیش از محمد (ص) نیز رخ داده بود و پیشتر گذشت که علمای یهود به عیسی (ع) ایمان نیاوردند و همچنین همشهریان آن حضرت یعنی ساکنان ناصره که ایشان در آن پرورش یافته بود، وی را پذیرا نشدند. در انجیل آمده است: «1 از آنجا روانه شده، به وطن خويش آمد و شاگردانش از عقب او میآمدند. 2 چون روز سِبت رسيد، در كنيسه تعليم دادن آغاز نمود و بسياری چون شنيدند، حيران شده، گفتند: این از کجا برایش آمده؟ این حکمتها که به او عطا شده است و این معجزات که از او صادر میگردد، چیست؟ 3 مگر اين همان نجّار پسر مريم و برادر يعقوب و يوشا و يهودا و شمعون نیست؟ و آیا خواهران او اينجا نزد ما نمیباشند؟! و او را نپذیرفتند 4 یسوع ايشان را گفت: هیچ نبی بیحرمت نباشد مگر در وطن خود و ميان خويشان و اهل خانهی خود 5 و در آنجا یسوع هيچ معجزهای نتوانست نمود جز اينكه دستهای خود را بر چند مريض نهاده، ايشان را شفا داد 6 و از سستی ايمان ايشان در حیرت بود؛ سپس در قریههای آن حوالی گشته، تعليم میداد»[290].
در بعضی روایات آمده است که برخی شیعیان به مهدی (ع) ایمان نمیآورند همچنانکه اهل سنّت به پدران آن حضرت (علیهم السلام) ایمان نیاوردند: «سنّتی الهی است و در سنتهای خداوند هرگز تبدیل و تغییری نمییابی».
حتی برخی از عالمان بیعمل که جاهلان، ایشان را نزدیک به آن حضرت میدانند، هرگز به او ایمان نمیآورند. امام صادق (ع) میفرماید: «.... قائم (ع) نیز چنین است؛ زیرا ایام غیبت او طولانی میشود تا حق محض آشکار شود و با از دین بیرون رفتن هر یک از شیعیان که طینت ناپاکی دارد، ایمان صاف از کدر آن مشخص شود؛ همان کسانی که ممکن است چون استخلاف و تمکین و امنیت منتشر شده در عهد قائم (ع) به مشامشان رسد، نفاق پیشه کنند.... و ایشان (ع) ادامه داد: همهی اینها برای آن است که مهلتی که خداوند به دشمنش ابلیس داده است به سر آید، تا آن کتاب به اجلش برسد و فرمان خداوند بر کافران محقق گردد و آن وعدهای که خداوند در کتابش با این سخن (خداوند به کسانی از شما که ايمان آوردهاند و کارهای شايسته کردهاند، وعده داد که در روی زمين جانشينشان کند، همچنان که مردمی را که پيش از آنها بودند جانشين نمود)[293] از آن یاد کرده است، نزدیک گردد؛ و این، زمانی است که از اسلام جز نامش و از قرآن جز خطش باقی نماند. صاحب الامر غایب میشود تا عذری که دارد آشکار گردد؛ اینکه فتنه همهی دلها را فرامیگیرد تا آنجا که نزدیکترین کسان به آن حضرت سر سختترین دشمنیها را با وی خواهند داشت و در آن هنگام خداوند وی را با سپاهیانی که نمیبینید یاری میفرماید و دین پیامبر خویش به دستان وی را آشکار میسازد و بر همهی ادیان پیروزش میگرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند»[294].
* * *
الأحزاب : 23.
[286] - احزاب: 23.
[287]- الفتح : 29.
[288] - فتح: 29.
[289]- إنجيل مرقس: إصحاح 6.
[290] - انجیل مرقس: اصحاح 6.
[291]- النور : 55.
[292]- كمال الدين: ص356، غيبة الطوسي: ص172، بحار الأنوار: ج51 ص222.
[293] - نور: 55.
[294] - کمال الدین: ص 356 ؛ غیبت طوسی: ص 172 ؛ بحار الانوار: ج 51 ص 222.