پس از هجرت چه شد؟
پیامبر اکرم (ص) در مدینه اقدام به تشکیل جامعهی اسلامی مبتنی بر دستورات شریعت مقدّس خداوند نمود. پیامبر (ص) در مدینه از کلمهی لا اله الا الله آغاز نمود تا به تدبیر مسایل جامعه و ادارهی مردم در آنچه صلاح و کمال ایشان در آن است، منتهی شد. اخلاق و سیرهی نیکوی آن حضرت و معجزاتی که به دستان مبارکش انجام میگرفت در مردم اثری بس عمیق بر جای گذاشت. شمارِ مسلمانان رو به افزایش نهاد و همچنین بر توجه آنها به کمالات معنوی و رویگردانی از ظواهر و زینتهای دنیا افزوده میشد. به این ترتیب آن صحرای خشک و سوزان به سبزی گرایید و ای کاش محمد (ص) را آسوده میگذاشتند تا مردم را به سوی خداوند سبحانِ بخشایندهیِ مهربان فراخواند؛ اما هیهات که او را آسوده گذارند!
پیش از این نیز نمرود، ابراهیم را و فرعون، موسی را آسوده نگذاشته بودند: (فرعون گفت: بگذاريد موسی را بکشم و او پروردگار خود را به ياری طلبد؛ که من میترسم دينتان را دگرگون کند يا در اين سرزمين فسادی برانگيزد * موسی گفت: من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه میبرم؛ از هر متکبّری که به روزحساب ایمان نمیآورد)[296].
منطق این کافر متکبر را بنگرید که با وجود مِیخوارگی و فسق و فجورش، اصلاحگر است، اما موسی که خواهان گسترش لا اله الا الله و برپایی حکومت الهی در زمین است، فسادگر میباشد!! این همان منطق فَراعنهای است که امروز بر مسلمانان تسلّط یافتهاند.
حال که این مطالب را دریافتیم، برایمان مسلّم خواهد شد که برخورد مسلحانه حتمی الوقوع و اجتنابناپذیر است، همان طورکه جهاد برای انتشار کلمهی «لا اله الا الله» ضروری است تا دین، خالص برای خداوند بشود و کلمهی الله، کلمهی برتر گردد: (آنان که ايمان آوردهاند، در راه خدا پیکار میکنند، و آنان که کافر شدهاند در راه طاغوت میجنگند؛ پس با هواداران شيطان به نبرد برخیزید که نیرنگ شيطان ضعیف است)[298].
مسلمانان شروع به دفاع کردن از کیان اسلامی خود نمودند؛ همان کیان و وجودی که در مدینه از وجودی کوچک شروع شد و سپس به فضل خداوند رشد کرد و پس از استقرار یافتن امور، به حکومتهای طاغوتیِ مسلّط بر مردم هجوم بردند تا بعد از آن اجازه دهند مردم زیر سایهی دولت اسلامی زندگی کنند؛ حکومت و دولت لا اله الا الله؛ یا در اسلام داخل شوند یا بر یکی از دیانتهای الهی پیشین خود باقی بمانند و جزیه ـکه معادل زکاتی است که مسلمانان میپردازندـ بپردازند؛ این همان قانون عادلانه در قرآن میباشد: (هيچ اجباری در دین نيست)[300].
اما کسانی که برای خالق بزرگ و بلند مرتبه هیچ دیانتی ندارند، و بر هیچ دین آسمانی نمیباشند، با اینان پیکار میشود تا بگویند: «لا اله الا الله، محمد رسول الله» (هیچ معبودی نیست جز خداوند، محمد فرستادهی خداوند است).
اینگونه بود که اسلام به فضل خداوند و با جهاد پیامبر و وصی او و مؤمنان منتشر شد. پیامبر (ص) همچون طبیبی بود دورهگرد که داروهایش همراهش بود؛ همانگونه که امیر المؤمنین (ع) ایشان را توصیف میفرماید[302]؛ ایشان (ص) میان مردم میگشت، آنها را امر به معروف و نهی از منکر میکرد و صبح و شام برای گسترش کلمه لا اله الا الله تلاش میکرد. این همان سیره و رفتاری است که امامان (علیهم السلام) پس از او به آن عمل کردند؛ چنانکه سیره و رویهی پیامبران و فرستادگان پیش از او بود؛ عیسی (ع) در زمین سفر میکرد و مردم را به سوی خدا فرامیخواند، و همینطور سایر انبیا: ابراهیم، موسی و دیگران (علیهم السلام).
این داستانهای ایشان در قرآن است؛ که برای کار و تلاش مجدانه و پیوسته در جهت انتشار کلمهی لا اله الا الله و امر به معروف و نهی از منکر، فریاد برمیآورد.
* * *
غافر: 26 ـ 27.
[296] - غافر: 26 و 27.
[297]- النساء : 76.
[298] - نسا: 76.
[299]- البقرة :256 .
[300] - بقره: 256.
[301]- قال أمير المؤمنين (ع) في وصف الرسول : (طبيب دوار بطبه قد أحكم مراهمه، وأحمى مواسمه . يضع ذلك حيث الحاجة إليه من قلوب عمي، وآذان صم، وألسنة بكم . متبع بدوائه مواضع الغفلة ومواطن الحيرة) نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج1 ص207.
[302] - - امیر المؤمنین (ع) در وصف رسول خدا (ص) میفرماید: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَی مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُکْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ» (او (پیامبر) پزشکی است که با طب خویش پیوسته در گردش است، داروها و مرهمهای خود را بهخوبی آماده ساخته و ابزار داغ کردن را (برای سوزاندن زخمها) تفتیده و گداخته کرده است، تا بر هرجا که نیاز داشته باشد، بگذارد؛ بر دلهای کور، بر گوشهای کر، بر زبانهای گنگ. او با داروهای خویش بیماران غفلتزده و سرگشته را رسیدگی و درمان میکند). نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 1 ص 207.