جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامدو نکته
اول: نخستین جنبش ابراهیمی که با حضرت ابراهیم پدر انبیا(ع) در عراق آغاز شد و همچنین با حضرت علی(ع)و فرزندان ائمهی او(ع) در عراق خاتمه یافت، دقیقاً - از یک نظر و جهت - شبیه نقشهبرداری و پیمایشی است که قبل از برپاسازی یک بنا صورت میگیرد؛ زیرا در این مسیر نیز علایم و نشانههایی قرار داده شد که حاصل تلاشها و خونفشانیهای انبیا(ع) بود تا از این رهگذر، راه برای دومین حرکت ابراهیمی (انقلاب بزرگ مهدوی) مهیا گردد.
اگر چه در صدد ورود به جزئیات نیستم ولی متذکر میشوم که: آنچه در مرحلهی پیمایش و نقشهبرداری و نیز به هنگام تهیهی برنامهها و نقشهها روی میدهد، لاجرم به هنگام اجرای عملیات نیز میتکرار گردد؛ عراقی که ابراهیم(ع)پدر انبیا، دعوت آن حضرت و نیز کسانی که به او ایمان آوردند (ساره و لوط(علیهما السلام)) را رد کرد و وی را در ابتدای حرکت و دعوتش نپذیرفت، قطعاً چنین رفتاری را با مهدی(ع)تکرار خواهد کرد. همچنین مصر و شمال آفریقا که بنی اسرائیل و دعوت ابراهیمی را در آغوش کشید، قطعاً باید موضعگیری همسانی در قبال مهدی، دعوت او و انقلاب جهانی آن حضرت اتخاذ نماید. رفتار شام نیز مشابه با رفتاری است که در ابتدا از خود نشان داده است. لذا از سوی ائمه(ع) تاکید شده است که برگزیدگان انصار، عبارتند از نیکان عراق، نجبای مصر و ابدال شام.
جابر جعفی میگوید امام ابوجعفر محمد باقر(ع)فرمود: «با حضرت قائم در بین رکن و مقام، سیصد و چند نفر به تعداد اهل بدر بیعت میکنند که نجبای مصر، ابدالی از شام و پاکانی از عراق در میان آنها میباشند؛ و تا مقداری که خدا بخواهد در دنیا خواهند بود (و حکومت خواهند کرد)».
گمان مبر که این نامگذاریها بیحساب و کتاب است؛ اشاره به نیکانی از عراق برای بیان این معنا است که کسانی که با آنها مقابله میکنند یعنی اشرار، از عراق و در عراقاند. اشاره به اَبدالی از شام برای بیان این مطلب است که از آنها و در بین آنها تبدیل و تعویض صورت میگیرد همچنین افراد دیگری که تغییر و تبدیل در آنها روی میدهند کسانی هستند که مردم میپندارند نخستین افراد در یاری رساندن حضرت مهدی به هنگام ظهورش هستند؛ از این رو، مهمترین ویژگی انصار واقعیِ شام، ابدال است. نُجَبای مصر از ملّتی که با پدران حضرت مهدی (یعنی آل محمد(ع)) مخالف هستند، برگزیده میشوند و نقش مهم و تاثیرگذاری در انقلاب جهانی و مبارک مهدوی برخوردار هستند.
نقش خبررسانی و تبلیغی که امیرالمؤمنین علی(ع)برای نجبای مصر بیان فرموده، پوشیده نیست. از عبایهی اسدی نقل شده است که گفت: امیرالمؤمنین(ع)در حالی که تکیه زده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم، فرمود: «در مصر منبری خواهم ساخت....» عبایه میگوید: من به آن حضرت عرض کردم یا امیرالمؤمنین گویی شما خبر میدهی که بعد از مردن، بار دیگر زنده میشوید! حضرت فرمود: «هیهات! ای عبایه، تو به راه دیگری رفتهای (یعنی آن گونه که تو گمان کردهای نیست) آنچه را که گفتم مردی از دودمان من انجام خواهد داد»[24].
آن حضرت در روایتی دیگر، دربارهی مهدی و اصحاب آن حضرت فرموده است: «..... صدّیق اکبر با پرچم هدایت روانه خواهد شد..... سپس به مصر میرود و بر منبرش بالا رفته، برای مردم خطبه میخواند..... و در دل های مؤمنین، عِلم میاندازد به گونهای که هیچ مؤمنی به علم برادرش احتیاج نخواهد داشت. در آن زمان این آیه تأویل میشود: «(خدا هر دو را به کمال فضل خویش بینیاز سازد)»[27]»[28].
این روایت بیان میدارد که منبر مهدی پیش از آن که آن حضرت به مصر برسد، مهیا شده است یعنی منبر او را قبلاً همان نجبای مصر آماده نمودهاند.
دوم: هارون(ع)وصیّ موسی(ع)بود ولی قبل از آن حضرت درگذشت. مأموریت هارون(ع)در زمان حیات موسی(ع)بود و نه بعد از فوت او؛ آن گونه که چنین چیزی در اوصیای متداول است. این نکتهی مهمی است که باطل کنندهی سخنان گمراهانی است که میگویند وصی فقط به هنگام مرگ خلیفهی خدا بر زمینش، مأموریت رهبری امت را عهدهدار میشود. این نادانها قرآن از حلقومهایشان پایینتر نمیرود (بر دلهایشان اثر نمیکند). اگر قرآن میخوانند، حداقل در آن به نیکی تدبر کنند و بفهمند که وصایت هارون کجا بوده و جانشینی هارون برای موسی(ع)چگونه بوده است. آیا غیر از این بوده است که از آنجا که هارون قبل از موسی(ع)وفات یافت، این وصایت در زمان حیات موسی(ع)بوده و هرگز پس از مرگ آن حضرت نبوده است؟
وظایفت و مأموریتهای هارون(ع)در دورههای غیبت حضرت موسی(ع)بود و این موضوعی است که در قرآن به روشنی بیان شده است، اما این برای کسانی است که دلهایی دارند که با آن تدبر میکنند.
او جانشین موسی(ع)و فرستاده شده از سوی آن حضرت در سرزمین رسالت نخستین موسوی (مصر) بود: «(و پروردگارت موسی را ندا داد که: ای موسی، به سوی آن مردم ستمکار برو: * قوم فرعون، آیا نمیخواهند پرهیزگار شوند؟ * گفت: ای پروردگار من، میترسم که دروغگویم خوانند * و دل من تنگ گردد و زبانم گشاده نشود. هارون را پیام بفرست * گفت: هرگز! آیات مرا هر دو نزد آنها ببرید، ما نیز با شما هستیم و گوش فرا میدهیم * پس بگویید ما فرستادهی پروردگار جهانیان هستیم)»[30].
واضح است که این خطاب خداوند به موسی(ع)قبل از رسیدن وی به سرزمین رسالت (مصر) بوده است. همچنین از آیات به روشنی برمیآید که موسی(ع)از خدا تقاضا کرد که برادرش هارون(ع)را با او گسیل دارد و خداوند نیز دعایش را اجابت فرمود. خداوند هارون(ع)را به عنوان وصی فرستاد، همانطور که موسی(ع)را (به عنوان نبی) ارسال داشت.
هارون، وصیِّ فرستاده شده در سرزمین رسالت (مصر) بود، قبل از آن که موسی(ع)به آنجا برسد. وی، هنگامی که موسی(ع)برای کلام خدای سبحان رفت نیز وصایت آن حضرت را بر عهده داشت: «(سی شب با موسی وعده نهادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا وعدهی پروردگارش چهل شب کامل شد؛ و موسی به برادرش هارون گفت: بر قوم من جانشین باش و راه صلاح پیش گیر و به طریق مفسدان مرو)»[32].
همچنین هنگامی که موسی(ع)با یوشع بارِ سفر بست تا از عبد صالح علم بیاموزد، هارون جانشین موسی(ع)بود.
* * *
[22]- الغيبة للطوسي: ص476.
[23]- بحار الأنوار: ج53 ص59.
[24] - بحار الانوار: ج 53 ص 59.
[25]- النساء: 130.
[26]- بحار الأنوار: ج53 ص85 ، بشارة الإسلام: ص 74.
[27] - نساء: 130.
[28] - بحار الانوار: ج 53 ص 85 ؛ بشارة الاسلام: ص 74.
[29]- الشعراء: 10 - 16.
[30] - شعرا: 10 تا 16.
[31]- الأعراف: 142.
[32] - اعراف: 142.