جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامنبوّت خاتم
نبوّت حضرت محمّد (ص)
سید احمدالحسن
نبوّت
رؤیا و نبوّت
خاتَم النبیّین
محـمّد(ص) ظهور خدا در فاران
محـمد(ص)، خاتِم النبیین و خاتَم آنها
فرسـتادگانی از سوی رسولان
نبوّت در زمان مهدی قائم(ع) که زمین را پاکیزه میسازد
حماسهی قیام مقدس
مقدمهی مترجم
به نام خداوند بخشایندهی بخشایشگر
این کتاب، ترجمهی فارسی کتاب «نبوّت خاتم، نبوّت محمد (ص» نوشتهی سید احمد الحسن یمانی (ع) وصی و فرستادهی حضرت امام مهدی (ع) که خداوند در زمین تمکینش دهد میباشد. این کتاب در هشت بخش اصلی تدوین شده است که مفاهیم نبوّت و رابطهی آن با رؤیا و مکاشفه، خاتَم النبیین و خاتِم النبیین، مراتب تجلّی و ظهور خداوند در خلق، نبی، نبی مرسَل، مفهوم مرسِل و مرسَل و همچنین فرستادگان رسولان، نبوّت در زمان قائم و رابطهی آن با انصار امام مهدی (ع)، ارثبران واقعی زمین و انبیا و رُسُل گذشته و همچنین هدف از حماسهی مقدس را به طور دقیق و شفاف بیان میدارد؛ مفاهیمی که قرنها مورد مناقشه و اختلاف بوده و جواب صریح و روشنی برای آنها وجود نداشته و این پاسخهای دقیق حاصل نشده است مگر از طریق اتصال به منبع وحی الهی و معدن علم اهل بیت عصمت و طهارت (ع). در ترجمهی فارسی سعی بر آن بوده است که کلمات به طور دقیق و هر کلمه با معادل فارسی آن برگردان شود و به خطا کلمهای به جای کلمهی دیگر قرار داده نشود چرا که حفظ این قاعده در درک مفاهیم عمیق این کتاب، بسیار مهم است؛ ولی به هر حال در هر ترجمهای، ناگزیر مقداری شکاف معنایی وجود دارد و در صورتی که از این بابت کمبودی وجود داشته باشد از خداوند منّان، امام مهدی (ع) و مؤلّف محترم کتاب و کلیهی مؤمنین پوزش میخواهیم. در برخی صفحات، پاورقیهایی احساس نیاز شده که با درج عبارت «مترجم» افزوده شده است.
بَقیّة اللهِ خَیرٌ لَکُمْ، إنْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ
گروه مترجمان انصار امام مهدی (ع)
پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشایندهی بخشایشگر
حمد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است؛ کسی که مالک سلطنت، روان کنندهی کشتی (وجود)، مُسخّر کنندهی بادها، شکافندهی سپیدهی صبح، حکمفرمای روز جزا و پروردگار جهانیان است و درود و سلام نیکوی خدا بر حضرت محمد (ص) و خاندان پاک او، امامان و مهدیین باد
با نبوّت حضرت محمد (ص)، پیامبری خاتمه یافت و به این ترتیب خداوند متعال دین را کامل و نعمتش را بر مؤمنین تمام فرمود. مردم در معنا و مفهوم «خاتم الانبیا» دچار اختلاف شدند؛ گروهی آن را با فَتح «تا» «خاتَم» خواندهاند و برخی با کسر «تا» «خاتِم». برای هر یک از این قرائتها نیز معنای خاصی در نظر گرفتهاند که با دیگری تفاوت دارد.
در برخی از روایتها تأکید شده است که پس از نبوّت حضرت محمد (ص) هیچ نبوّت دیگری نیست و هر کس بعد از او مدعی نبوّت باشد، دروغگو و افترا زننده (کذّاب مُفتر) به حساب میآید. این در حالی است که برخی دیگر از روایتها بر استمرار نبوّت پس از حضرت محمد (ص) تصریح دارد و این که پس از حضرت رسول اکرم (ص)، شخصی که حجت بر مردم است، حتماً باید با آسمان ارتباط و اتصال داشته باشد؛ یعنی وی باید از سوی خدای سبحان (از اخبار غیبی) مطلع گردد. حتی برخی روایتهای وارد شده از حضرت محمد (ص) به صراحت بیان میکند که موضوع وحی، فقط منحصر به اوصیای حضرت نبوده است بلکه تمام مردم نیز در آن شریکاند؛ مانند رؤیای صادقه (خواب راست) که رسول اکرم (ص) آن را جزئی از اجزای نبوّت توصیف نموده است.
امام رضا (ع) فرمود: «پدرم از جدم از پدرش روایت کرد که رسول خدا (ص) فرمود:... رؤیای صادقه یک جزء از هفتاد جزء پیامبری است»[2].
از پیامبر خدا (ص) نیز روایت شده است که فرمود: «پس از من نبوّتی نیست مگر مبشِّرات (بشارت دهندهها). گفته شد: ای رسول خدا! مبشرات چیست؟ فرمود: رؤیای صالحه»[4].
فرد جویای حقیقت خود را بر سر دو راهی میبیند به طوری که هر یک با آنچه از پیامبر و عترت طاهرش نقل شده، در تضاد است. اگر وی معتقد باشد به این که با پیامبری حضرت محمد (ص) نبوّت کاملاً پایان پذیرفته، با آن دسته از روایتهایی که میگوید پس از حضرت نیز نبوّت (یا حداقل بخشی از اجزای نبوّت) ادامه دارد به مخالفت برخاسته است؛ و اگر استمرار مطلق نبوّت را قبول داشته باشد، در واقع با روایتهایی که میگوید با پیامبری برترین خلق خدا ـ حضرت محمد مصطفی (ص)ـ نبوّت به پایان رسیده، مخالفت نموده است.
حل این مسأله با قبول کردن برخی از روایتها و اعتماد به آنها از یک سو، و ترک و رها نمودن برخی از روایتهای دیگر و تلاش برای ایراد گرفتن بر سند و دلالت آنها یا – پناه بر بالله – اقرار به عدم صحّتشان میسر نمیشود؛ زیرا دهها روایت وجود دارد که از رد کردن هر روایتی که از سوی اهل عصمت (ع) صادر شده است، نهی کردهاند[7]؛ مگر روایتهایی که با قرآن و سنّت ثابت شده، در تعارض باشد[8].
بنابراین موضوع ختم نبوّت از جمله مسایل متشابهی است که دانستن حکم (قطعی) آن جز (از طریق مراجعه به) اوصیای حضرت محمد (ص)، ممکن نیست.
خداوند متعال میفرماید: «او است که این کتاب را بر تو نازل کرد؛ بعضی از آیههای آن محکماتاند، این آیهها ام الکتاباند و بعضی آیهها، متشابهاتاند. کسانی که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنهجویی و میل به تأویل آن، از متشابهات پیروی میکنند، در حالی که تأویل آن را جز خداوند و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند نمیدانند؛ کسانی که میگویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ما است و جز خردمندان پند نمیگیرند» .
امام صادق (ع) خطاب به ابوحنیفه که بر آن حضرت وارد شده بود فرمود: «ای اباحنیفه! آیا قرآن را آن طور که شایسته است بشناسی، میشناسی؟! و میدانی کدام آیه ناسخ است و کدام منسوخ»؟! گفت: بله میدانم. حضرت فرمود: «ای اباحنیفه، ادعای علمی نمودی. وای بر تو! خدا این علم را فقط نزد افرادی قرار داده که کتاب (قرآن) را بر آنها نازل فرموده است. وای بر تو! این علم فقط نزد افراد مخصوصی از ذریهی پیامبر (ص) است. تو از قرآن حتی یک حرف آن را هم به ارث نبردهای (و به تو از قرآن چیزی نرسیده است). اگر این طور است که میگویی، در حالی که چنین نیست، مرا آگاه کن که ....»[11] .
این کتاب (نبوّت خاتم) دردمند را درمان و تشنهی (حکمت) را آبی (گوارا) است. سید احمد الحسن (ع) وصی و فرستاده امام مهدی (ع) و یمانی موعود، این مسأله را با استناد به قرآن و سنّت، به طور کامل روشن مینماید. وی هیچ یک از روایتهای دو دسته را رد نمیکند، یعنی نه روایتهای قائل به ختم نبوّت را کنار میگذارد و نه روایتهای قائل به استمرار نبوّت پس از حضرت محمد (ص) را.
سید احمد الحسن ضمن بیان نمودن مفهوم نبوّت، تفاوت میان نبوّتی که با حضرت محمد (ص) خاتمه یافت و نبوّتی که پس از آن حضرت ادامه پیدا کرد را تشریح مینماید و همچنین معنای «خاتَم نبوّت» با فتح تا و «خاتِم نبوّت» با کسر تا را نیز بیان میدارد.
این کتاب با دلایل کاملاً روشن، توضیح میدهد که نبوّت با حضرت محمد (ص) خاتمه یافت و پس از او پیامبر دیگری نیست ولی با معنایی که به معنای ادامهدار بودن نبوّت بعد از او است، فرق دارد؛ بنابراین هیچ تعارضی بین روایتها (دو دستهی مزبور) وجود ندارد و هر یک از آنها به معنای خاصی از نبوّت - که با معنای دیگر متفاوت است - اشاره مینماید.
همچنین سید احمد الحسن (ع) مفهوم واقعی «ارسال» را نیز بیان نموده است و به این سوال پاسخ میدهد که آیا ارسال پیامبران منحصر به خدای متعال است، یا این که پیامبران و رسولان نیز خود میتوانند فرد یا افرادی را ارسال کنند؟ و آیا میتوان ائمهی معصومین (ع) را نیز فرستادگانی از جانب خدای متعال دانست یا خیر؟ اگر پاسخ آری است، چه کسی فرستندهی ائمه (ع) است؟ و تفاوت بین ارسال آنها و ارسال پیامبران (ع) چیست؟
قرنها است که به این پرسشها، پاسخ شایستهای ارایه نشده است؛ ولی در کتاب «نبوّت خاتَِم» که پیش رو دارید، میتوانید جوابی تمام و کمال را از جانب سید احمد الحسن (ع)، سلالهی عترت طاهرین (ع) و وصی و فرستاده امام مهدی (ع) بیابید.
حق این است که این کتاب، یکی از دلایلی است که بر ارتباط داشتن سید احمد الحسن (ع) با حضرت مهدی (ع)، صحّه میگذارد؛ زیرا چنین علومی در انحصار اوصیای حضرت محمد (ص) قرار دارد.
خدای متعال میفرماید: «بگو اگر آب شما (که به واسطهی آن زندهاید) در زمین فرو رود، چه کسی شما را آب روان و پاک خواهد داد؟»[13]
حمد و سپاس مخصوص خدایی است که ما را به این راه هدایت فرمود که اگر چنین نفرموده بود، راه خویش را نمییافتیم؛ و درود و سلام نکوی خدا بر حضرت محمد (ص) و خاندان او، امامان و مهدیّون باد.
شیخ ناظم العُقَیلی
تقدیم
به کسانی که خورشید را میبینند
به صاحبان بصیرت
و از خدا و ایشان میخواهم که در دعای خویش مرا یاد کنند
[1]- أمالي الشيخ الصدوق: ص121، عيون أخبار الرضا (ع): ج1 ص288، من لا يحضره الفقيه: ج2ص585، مدينة المعاجز: ج7 ص183، بحار الأنوار: ج49 ص283، وغيرها من المصادر الأخرى.
[2] - امالی شیخ: ص 121؛ عیون اخبار الرضا: جلد 1- ص 288؛ من لا یحضره الفقیه: ج 2- ص 585؛ مدینة المعاجز: ج 7- ص 183؛ بحار الانوار: ج 49- ص 283؛ و همچنین سایر منابع موجود.
[3]- الدر المنثور: ج3 ص312، بحار الأنوار:ج 58 ص192. ورواه أيضاً في نفس الجزء ص177 بهذا اللفظ: لم يبق من النبوة إلاّ المبشرات، قالوا: وما المبشرات .. الخ. وروي أيضاً بألفاظ مختلفة في هذه المصادر: كتاب الموطأ: ج2 ص957، مسند أحمد: ج5 ص454، وج6 ص129، صحيح البخاري: ج8 ص69، مجمع الزوائد: ج7 ص173، عمدة القاري: ج24 ص134، المعجم الكبير: ج3 ص197، وغيرها من المصادر الأخرى.
[4] - الدر المنثور: ج 3- ص 312؛ بحارالانوار: ج 58- ص 192؛ و در همان بخش در صفحه 177 با این لفظ روایت کرده است: از پیامبری چیزی باقی نمانده به جز مبشِّرات (بشارت دهندهها). گفتند: مبشرات چیست؟ .... تا انتها .... همچنین با عبارات مختلف در این منابع نیز آمده است: کتاب موطاء: ج 2- ص 957؛ مسند احمد: ج 5- ص 454 و ج 6- ص 129؛ صحیح بخاری: ج 8- ص 69؛ مجمع الزوائد: ج 7- ص 173؛ عمدة االقاري: ج 24- ص 134؛ المعجم الکبیر: ج 3- ص 197؛ و همچنین در سایر منابع.
[5]- روى الصفار في بصائر الدرجات باباً أسماه (باب فيمن لا يعرف الحديث فرده)، وذكر فيه عدّة روايات، منها:
عن أبي عبيدة الحذاء عن أبي جعفر (ع)، قال سمعته يقول: ( أما والله إنّ أحب أصحابي إليّ أورعهم وأفقههم وأكتمهم بحديثنا، وإنّ أسؤاهم عندي حالاً وأمقتهم إليّ الذي إذا سمع الحديث ينسب إلينا ويروى عنّا فلم يعقله ولم يقبله قلبه اشمأز منه وجحده وكفر من دان به، وهو لا يدرى لعل الحديث من عندنا خرج وإلينا أسند فيكون بذلك خارجاً من ولايتنا ) .
وعن سفيان بن السيط، قال: قلت لأبي عبد الله (ع): (جعلت فداك إنّ الرجل ليأتينا من قبلك فيخبرنا عنك بالعظيم من الأمر فيضيق بذلك صدورنا حتى نكذبه، قال فقال أبو عبد الله (ع): أليس عني يحدثكم؟ قال: قلت: بلى، قال: فيقول لليل أنّه نهار وللنهار أنّه ليل، قال: فقلت له: لا، قال: فقال ردّه إلينا؛ فإنك إن كذبت فإنما تكذبنا).
وعن علي السناني عن أبي الحسن (ع) إنّه كتب إليه في رسالة: (ولا تقل لما بلغك عنّا أو نسب إلينا هذا باطل وإن كنت تعرفه خلافه؛ فإنك لا تدري لم قلنا وعلى أي وجه وصفة).
وعن أبي بصير عن أبي جعفر (ع) أو عن أبي عبد الله (ع)، قال: (لا تكذبوا بحديث أتاكم أحد؛ فإنكم لا تدرون لعله من الحق فتكذبوا الله فوق عرشه) بصائر الدرجات: ص557 - 558 .
[6]- روى الشيخ الكليني في الكافي باباً عنونه بـ (باب الأخذ بالسنة وشواهد الكتاب)، ونقل فيه إثنا عشر حديثاً منها:
عن أبي عبد الله (ع) قال: (قال رسول الله : إنّ على كل حق حقيقة، وعلى كل صواب نوراً، فما وافق كتاب الله فخذوه وما خالف كتاب الله فدعوه).
وعن حسين بن أبي العلاء أنه حضر ابن أبي يعفور في هذا المجلس، قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن اختلاف الحديث يرويه من نثق به ومنهم من لا تثق به؟ قال: (إذا ورد عليكم حديث فوجدتم له شاهداً من كتاب الله أو من قول رسول الله ، وإلاّ فالذي جاء كم به أولى به).
وعن أيوب بن الحر، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يقول: (كل شيء مردود إلى الكتاب والسنة، وكل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف).
وعن أيوب بن راشد، عن أبي عبد الله (ع) قال: (ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف) الكافي: ج1 ص69.
[7]- صفار قمی در کتاب بصائر الدرجات بابی به نام «بابی دربارهی کسی که حدیث را نشناخت و آن را رد کرد» آورده و در آن روایتهایی را نقل نموده است؛ از جمله:
ابو عبیده حذّا از امام باقر (ع) نقل نمود که از حضرت شنیدم که فرمود: «به خدا سوگند محبوبترین یارانم برای من، باورعترین آنها و فقیهترین آنها و رازدارترین آنها در حدیث ما است، و بدترین و مبغوضترین اصحابم برای من کسی است که هرگاه حدیثی را بشنود که به ما نسبت میدهند و از ما روایت میکنند، در مورد آن نیندیشد و از جان و دل آن را نپذیرد و بدش آید و آن را انکار نماید و هر که را به آن معتقد باشد تکفیر کند؛ در حالی که او نمیداند شاید آن حدیث از ما صادر شده و به ما منسوب باشد، و به همین جهت به دلیل انکارش از ولایت ما خارج میشود».
سفیان بن السیط میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: «فدایت گردم شخصی از جانب شما نزد ما میآید و خبری بزرگ به ما میدهد، به طوری که سینهی ما تنگ میشود تا حدی که وی را انکار میکنیم. امام صادق (ع) پرسیدند: آیا او از من برایتان حدیث نقل نمیکند؟! گفتم چرا!. فرمود: میگوید شب، روز و روز، شب است؟! گفتم خیر! فرمود: روایت را به ما برگردان که اگر آن را انکار کنی ما را انکار کردهای».
امام کاظم (ع) در نامهای به علی السنانی نوشتند: «به آنچه از ما به تو میرسد یا به ما منسوب میشود نسبت بطلان مده، اگر چه خلاف آن را (از ما) بدانی، زیرا تو نمیدانی چرا و در چه شرایطی و به چه نحو و صفتی آن را گفتهایم».
ابوبصیر از امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «حدیثی را که شخصی برای شما میآورد تکذیب نکنید؛ شما نمیدانید، شاید از جانب حق باشد و شما (به این وسیله) خدا را بالای عرشش تکذیب کرده باشید».
[8]- شیخ کلینی در کافی بابی با عنوان «باب اخذ به سنّت و شواهد کتاب» تدوین کرده و در آن دوازه حدیث آورده است، از جمله:
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر خدا (ص) فرمود: «برای هر حقّی، حقیقتی است و برای هر صواب، نوری. پس هر چه را که با کتاب خدا سازگار بود، بگیرید و هر چه را که با کتاب خدا ناسازگار بود رها کنید».
از حسین ابن ابی علا در حضور ابن ابی یعفور نقل شده است که از امام صادق (ع) دربارهی اختلاف حدیث پرسیدم که راویِ برخی از احادیث، افراد مورد اعتماد ما هستند و برخی دیگر قابل اعتماد نیستند. آن حضرت فرمود: «هرگاه به دست شما حدیثی برسد و برای آن شاهدی از کتاب خدا یا گفتار پیامبر (ص) یافتید (به آن عمل کنید) در غیر این صورت، آن کسی که حدیث را برای شما آورده، به آن سزاوارتر است».
ایوب ابن حُرّ گفته است که امام صادق (ع) فرمود: «همه چیز به کتاب و سنّت بازگردانده میشود، و هر حدیثی که با کتاب خدا سازگار نباشد، بیهوده و باطل است».
ایوب بن راشد نقل نموده است که امام صادق (ع) فرمود: «پس آنچه از حدیث با قرآن سازگار نباشد، بیهوده و باطل است.» کافی ج 1- ص 69
[9]- آل عمران: 7.
[10]- علل الشرائع: ج1 ص90، بحار الأنوار: ج2 ص293، التفسير الصافي: ج1 ص22، تفسير نور الثقلين: ج1 ص368.
[11]- علل الشرایع: ج 1- ص 190؛ بحار الانوار: ج 2- ص 293؛ تفسیر صافی: ج 1- ص 22؛ تفسیر نور الثقلین: ج 1- ص 368.
[12]- الملك: 30.
[13] - ملک : 30
[14] - برگرفته از قسمتی از آیهی 43 سورهی اعراف (مترجم).