جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسوم: اشکالات عقلی
اول: اشکالات شیخ مفید
شیخ مفید، خداوند رحمتش کند، گفته است:
(ما این مسئله را انکار نمیکنیم که ممکن بوده است که در اوقات نماز، خواب بر پیامبران(ع) چیره شود تا زمانی که وقت بگذرد و آنان نماز را قضا کنند. برای ایشان در این مسئله، عیب و کمبودی نیست؛ به این خاطر که انسان از چیرهشدن خواب، جدایی ندارد و به این خاطر که به فرد خواب نمیتوان ایرادی گرفت. ولی سهو این گونه نیست؛ به این خاطر که سهو، کمبودِ کمال در انسان است؛ و آن عیبی است که فرد به آن دچار میشود. بعضی اوقات سهو ناشی از فردی است که دچار سهو میشود و برخی اوقات ناشی از کارهای دیگران است. ولی خواب ناشی از فعل خداوند متعال است و اجتناب از آن در هیچ حالتی، در توان بندگان نیست. اگر در توان آنان بود، کمبود و عیبی برای این فرد نبود؛ به این خاطر که همهی انسانها در عدم توانایی اجتناب از خواب عمومیت دارند. ولی سهو اینگونه نیست؛ به این خاطر که دوری از آن، امکان دارد و به این خاطر که ما میبینیم که افراد حکیم از اینکه اموال و رازهایشان را نزد افراد دارای سهو و نسیان به امانت بگذارند، دوری میکنند؛ ولی از امانت گذاشتن نزد فردی که گاهی اوقات خواب بر او چیره میشود، پرهیز نمیکنند؛ و میبینیم که فقهاء، حدیث افرادی را که دچار سهو میشوند، کنار میگذارند، مگر اینکه سایر افراد بیدار و تیزهوش و زرنگ و استوار، با غیر ایشان نیز آن را مطرح کرده باشند. در نتیجه تفاوت بین سهو و خواب، به واسطهی مطلبی که ذکر نمودیم، فهمیده میشود. اگر جایز باشد که پیامبر (ص) که برای ما الگوست، در نمازش سهو داشته باشد اگر که پیش از به پایان رساندن نماز سلام دهد و از آن دست بردارد و مردم شاهد آن باشند و علم آنان به خطای پیامبر احاطه داشته باشد، سهو در روزه نیز بر او جایز میشود و در نتیجه در طول روز ماه رمضان بین اصحابش میخورد و میآشامد و آنان او را مشاهده میکنند و اشتباه او را تذکر میدهند و او را از انجام گناهی که در حال انجام آن است، باز میدارند و آمیزش با زنان در روز ماه رمضان بر او جایز میشود و او از سهو در چنین مواردی بازداشته نمیشود. تا جایی که میتواند با خانمهای حرام آمیزش کند و در این مورد سهو و اشتباه نموده باشد و گمان کند که آنان همسران او هستند؛ و این مسئله بیشتر سرایت کند و باعث شود که از روی اشتباه با محارم خودش آمیزش کند؛ و در زکات دادن اشتباه کند و آن را از زمانش، تأخیر بیندازد و اشتباهاً آن را به فردی بدهد که مستحق آن نیست و از روی فراموشی، برخی از نیازمندان زکات را از آن خارج نماید؛ و در حج اشتباه کند و در اِحرام آمیزش کند و پیش از طواف سعی کند و نسبت به چگونگی رَمی جمرات آگاهی نداشته باشد و باعث شود به موارد بیشتری سرایت کند و در همهی اعمال شریعت اشتباه کند؛ تا جایی که آن را از حد و حدودش خارج نماید. و انجام دادن آن افعال را در زمان خودش از بین ببرد و آن را به صورت غیر حقیقی انجام دهد و نیز نمیتوان این مسئله را انکار نمود که در مورد تحریم شراب اشتباه نماید و از روی فراموشی آن را بنوشد یا گمان کند که آن، شراب حلالی است. سپس پس از آن، در اثر ویژگی که دارد، متوجه شود. ...).([715])
بیان اشکال اول شیخ مفید
"سهو، کمبودِ کمال نزد انسان است و عیبی است که مخصوص فردی است که به آن دچار میشود؛ چرا که دوری از آن، امکانپذیر است. معنای اشکال این است که خلیفهی خداوند، اولین فردی است که از عیبهایی که انسان از آن دوری میکند، اجتناب میکند. پس چگونه امکاندارد که به خلیفهی خداوند یا امام، انجام عیبِ سهوی را نسبت دهیم که دوری انسان از آن امکان دارد؟"
پاسخ: سخن شیخ مفید، صحیح نیست. دوری از سهو به طور مطلق، برای انسان امکانپذیر نیست؛ آن هم به دلیل مغز بیولوژیک و توانایی محدود آن بر متمرکز شدن و حفظ کردن. در این صورت با افزایش تعداد مواردی که انسان نیازمند تمرکز روی آن است، تمرکز انسان روی یک مورد کاهش مییابد. گاهی اوقات متمرکز شدن نسبت به ذکر خداوند و خشوع در نماز، باعث فراموشی رکعات نماز میشود. به همین دلیل فردی که تعداد رکعتهایی را که در نماز خوانده است، فراموش میکند، بهتر از فردی است که تعداد رکعتهای نمازش را به شمارش آورده است ولی نماز وی بدون ذکر و خشوع است. درنتیجه نمیتوان حکم کرد که فراموش کردن تعداد رکعتها، عیبی است که اختصاص به فرد دارد؛ آن هم به این دلیل که طبق اشکال مطرح شده امکان دوری از آن وجود دارد.
به همین ترتیب از لحاظ عقلی، امکان ندارد که انسان به طور مطلق از سهو و نسیان دوری کند. اگر اینطور باشد، انسان نوری میشود که ظلمت و تاریکی در او راه ندارد؛ یعنی کامل مطلق و انسان لاهوت مطلق میشود، و خداوند بسیار بالاتر است، و چندگانگی لاهوت مطلق پیش میآید. درنتیجه هر مسئلهای که بر این مبنا استوار است که «سهو امری است که دوری از آن، امکان دارد» صحیح نیست. اما مثال ایشان که به سخنان افراد دارای سهو توجهی نمیشود و افراد حکیم، امانتهای خود را نزد ایشان نمیگذارند، این سخن در مورد فردی است که از حد طبیعی سهو و نسیان فراتر رفته است. این خلط مبحث و اشتباهی کورکورانه است. سخن در این مورد نیست؛ بلکه در مورد اتفاقافتادن سهو و نسیان، اگر چه برای یک بار یا دو بار است؛ یعنی حالت طبیعی که هر انسانی به آن دچار میشود. این موردی است که اگر برای هر فردی اتفاق بیفتد، مانع این نیست که بقیه به سخن وی اعتماد نمایند و امانتهای خود را نزد او قرار دهند. افراد عاقل چنین برداشتی ندارند که اگر فردی در نمازش دچار سهو شود، و مثلاً در طواف اشتباهاً به دور هشتم وارد شود یا چیزی را که پنهان کرده است، فراموش کند و بعداً آن را بیابد، این فرد اهلیّت امانتداری ندارد یا سخنش قابل اعتماد نباشد.
بیان اشکال دوم شیخ مفید
"خلیفهی خداوند، الگویی است که مؤمنان به او اقتدا میکنند. اگر خلیفهی خداوند در نماز یا عبادت سهو داشته باشد، الگو بودنش از بین میرود. یعنی اگر سهو و نسیان نسبت به خلیفهی خداوند یا امام جایز باشد، صحیح نیست که خداوند به مردم دستور اقتدا به ایشان در تمام حالات را بدهد."
پاسخ: این اشکال دقیق نیست؛ به این دلیل که خداوند به مردم دستور اقتدا به اعمال خلیفهی خداوند بدون در نظر گرفتن علت آن را نداده است. آنها گاهی اوقات، واجبی را که زمان آن فرارسیده باشد، به دلیل علتی ترک میکنند؛ مانند ترک نماز واجب توسط ایشان بعد از فرارسیدن زمان آن؛ به این دلیل که از زمینی عبور میکنند که قبلاً عذابی از سوی خداوند، بر آن زمین فرستاده شده است. این مسئله برای رسولالله (ص) و امام علی (ع) اتفاق افتاده است. گاهی اوقات ایشان کاری را انجام میدهد که انجام دادن آن برای غیر آنها جایز نیست و در شریعت حرام است. به این دلیل که آن عمل اختصاص به ایشان دارد؛ مانند ازدواج همزمان رسولالله (ص) با بیش از چهار زن. گاهی اوقات ایشان به خاطر بیماریای که فقط خودش آن را میبیند، افطار میکند؛ مانند جراحت یا مسمومیت یا هر بیماری که برایشان پیش میآید. آیا بقیهی مؤمنان حق دارند که افطار کنند؛ به این دلیل که معصوم افطار کرده است و ایشان الگوی مؤمنان است؟ آیا بر معصوم لازم است که تابلویی قرار دهد و بر روی آن بنویسد: «من بیمار هستم و مجبور به افطار هستم؟»
نتیجه: معصوم مطلقاً در همهی اعمال و حالتهایش، بدون در نظر گرفتن آن حالت یا بدون پرسش در مورد کارش الگو نمیباشد؛ مخصوصاً اینکه آن کار برای بیننده مُشتبه باشد.
خصوصاً در مورد سهو و نسیان، افراد مکلّف، باید مطمئن شوند که این کار معصوم، نتیجهی سهو یا نسیان بوده است تا عدم جواز اقتدا به وی در این عمل را لحاظ کنند. اصل در اعمال انسان این است که صحیح است و ناشی از سهو و نسیان نباشد تا زمانی که عکس آن ثابت شود؛ وگرنه محاسبه فرد در مورد اعمالش صحیح نخواهد بود.
در نتیجه هیچ عملی از اعمال خلیفهی خداوند ناشی از سهو یا نسیان دانسته نمیشود؛ تا زمانی که با دلیل، روشن شود که آن عمل ناشی از سهو یا نسیان است.
عقیدهی ما در مورد دنبالهروی از معصوم این است که دنبالهروی از ایشان، یقینی است و صاحبش را نجات میدهد و اگر محمد رسولالله (ص) نماز صبح را 4 رکعت یا نماز ظهر را 2 رکعت بخواند، دنبالهروی از ایشان صحیحتر و به هدایت و رُشد نزدیکتر است و اعتراض به ایشان ناشی از نفهمی و ضعف در یقین فرد اعتراضکننده است. نماز تنها رکعتها و سجدههایی است که خداوند در آن، یاد شود.
بیان اشکال سوم شیخ مفید
"اگر جایز باشد که خلیفهی خداوند در نمازش سهو داشته باشد، جایز است که در هر طاعتی سهو داشته باشد؛ هرچند هر حرامی را سهواً انجام دهد."
پاسخ: این اشکال بر یک مغالطه استوار است؛ به این خاطر که با سهو و نسیان، چیزی به نام معصیت یا حرام وجود ندارد. برای انجام شدنِ سرپیچی و انجام کارهای حرام، باید قصد و عمدیبودن در کار باشد. در صورتی که در حالت سهو و نسیان، قصد و عمد وجود ندارد. به علاوه این اشکال صحیح نیست؛ چرا که بر این اساس استوار است که خلیفهی خداوند مانند هر انسان دیگری نسیان و سهو دارد و نسبت به سرپیچی از امر پروردگار معصوم نیست. این مسئلهای است که هیچیک از پیروان محمد و آل محمد (ص) به آن قائل نیستند؛
یا ممکن است اشکالگیرندگان، به عصمت ذاتی حجت خدا از سهو و نسیان به طور مطلق اعتقاد داشته باشند؛ که در این صورت، رد عصمت از سهو و نسیان برای آنان باعث رد عصمت در همهی ابعاد میشود. در مورد بطلان عصمت ذاتی نیز همانطور که بیان کردیم، به این دلیل است که در این صورت تعدد لاهوت مطلق لازم میشود.
بنابراین:
عصمت از سهو، ذاتی نیست. بلکه عصمت به واسطهی بازدارنده (یا عاصم) و عامل یادآوریکنندهی خارجی میباشد. این مسئله پوچ نیست؛ بلکه موافق با حکمت الهی است. نیازی نیست که خلیفهی خداوند از سهو بازداشته شود، مگر در مسائلی که به دین خداوند سبحان و متعال مربوط باشد. اما در بقیهی موارد به صورت بیرونی بازداشته نمیشود. اما در مورد عصمت عام و فراگیر یا همان عصمت ذاتی معصوم از سهو که از وقوع سهو توسط معصوم جلوگیری میکند، بیان نمودم که این عصمت ذاتی مبتنی بر چه مسائلی است. بیان کردهام که معصوم در ذات خود کامل نیست.([717]) یعنی مثلاً به نسبت ۷۰ درصد یا ۸۰ درصد یا ۹۰ درصد عصمت ذاتی نسبت به سهو دارد. هرچند نسبت این عصمت ذاتی مشخص است، ولی در موارد مشخص کفایت میکند تا از اتفاقافتادن سهو در آن جلوگیری کند. یعنی با اینکه کامل نیست، در آن موارد به بازدارندهی خارجی از سهو نیاز ندارد تا عصمت از سهو در آن مورد محقق شود. دلیل این قضیه نیز به مقدار ظاهر شدن این مسئله در مورد انسان بازمیگردد. برای توضیح این قضیهی آخر، به موضوع تعداد رکعتهای نماز دقت کنیم که مورد اختلاف آنهاست. در حقیقت نماز مجموع افعال نماز است که عبارتند از اذان، اقامه، تکبیر، قرائت، رکوع و ذکر آن، سجود و ذکر آن، قنوت، تشهد. این کارها زیاد است و درنتیجه آشکار بودن تعداد رکعتها در نماز، مانند آشکار بودن پرهیز از غذا و نوشیدنی بین اعمال روزه نیست که به طور کلی فرد روزهدار این کار را انجام نمیدهد و چه بسا کار دیگری را انجام میدهد. به همین خاطر نزد عموم مردم، سهو در نماز بسیار اتفاق میافتد. ولی کمتر پیش میآید که روزهدار از روی سهو بخورد یا بنوشد.
ولی در نماز، طولانی شدن مشغولیّت به یک عمل از نماز، باعث ایجاد سهو در عمل دیگری میشود. طول سجده یا خشوع در ذکر، نزد شخص، گاهی اوقات باعث فراموش کردن تعداد رکعتهای خوانده شده میشود. چرا که مغز انسان به دلیل خشوع و تفکر به خداوند از متمرکز شدن نسبت به شمردن تعداد رکعتها بازمانده است. خشوع و مشغولشدن به ذکر خداوند، نسبت احتمالی فراموشی تعداد رکعتهای خوانده شده را بالا میبرد. قطعاً مشغول شدن به ذکر و خشوع برتر است؛ حتی اگر باعث بالا رفتنِ احتمال فراموشی تعداد رکعتها شود. قطعاً در نمازی که خشوعی در آن نیست، خیری نیست؛ حتی اگر نمازگزار تعداد رکعتهایش را به طور دقیق شمرده باشد.
همچنین مثلاً در طواف. فرد، خاشع و مشغول به ذکر خداوند و گریه میباشد یا با آرامی فراوان طواف میکند. به این ترتیب امکان دارد که خشوع و مشغول بودن فرد به یاد خداوند، یا طولانی شدن مدت زمان طواف تعداد دورهای طواف را از یاد او ببرد و سبب شود که در پایان شوط هفتم، از طواف بازنایستد و به شوط هشتم وارد شود.([719])
فکر میکنم تا اینجا کاملاً روشن شده است که مسئلهی سهو به تعدادی از متغیّرها مربوط میشود؛ در نتیجه نمیتوانیم حکم کنیم که سهو، همیشه به کوتاهی فرد در به دستآوردن کمال دلالت میکند؛ و امکان ندارد که یک سهو مشخص را با سهو دیگری مقایسه کنیم یا بگوییم: فردی که اینجا سهو میکند، باید آنجا نیز سهو کند. و امکان این سخن نیز وجود ندارد که فردی که در مورد مشخصی سهو نداشته است، برتر از دیگری است؛ به این خاطر که فرد دیگر در آن مورد، سهو داشته است. اگر بخواهیم مقدار پیچیدگی این مسئله را تصور کنیم، باید تعداد متغیرهایی را که تا الآن در مسئلهی سهو و نسیان بیان نمودم، درنظر بگیریم. بنابراین چگونه از جهت عقلی امکانپذیر است که این اشکال را نسبت به مسئلهی سهو و نسیان بپذیریم، بدون اینکه ارتباط بین این متغیّرها را در نظر بگیریم، در حالی که راهحل این مسئله مشخص میباشد.
در حقیقت این مشکل از اشکالگیرندگان است. اگر همه عوامل متغیّر در مسئله را در نظر میگرفتند، این اشکال را مطرح نمیکردند.
[714]. عدم سهو النبي - الشيخ المفيد.
[715]. عدم سهو نبی، شیخ مفید.
[716]. تقدم البيان في موضوع النسيان المنقول من كتاب "رحلة موسى )عليه السلام(".
[717]. در مورد این موضوع قسمتی از کتاب «سفر موسی (ع) به مجمع البحرین» در کتاب حاضر نقل شده است.
[718]. كما في الرواية عن أمير المؤمنين.
[719]. همان طور که در روایت امیرالمؤمنین(ع) که نقل شد، آمده است.