جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاممورد سوم: تقسیم کردن،[81] نشوز[82] و شقاق[83]
تقسیم کردن:
در تقسیم کردن و پیوستهای آن:
اول (تقسیم کردن):
ما معتقدیم هر کدام از زن و شوهر دارای حقوقی هستند که طرف مقابل باید آن را ادا کند؛ پس همانطور که پرداخت نفقه ـکه شامل لباس، غذا، خورد و خوراک و مسکن میشودـ بر مرد واجب است، بر زن نیز واجب است که اجازۀ بهره بردن را به مرد بدهد (تمکین کند) و از آنچه باعث ناراحتی و تنفر همسر میشود دوری کند.
تقسیم کردن بین همسران حقی بر مرد است (بر مرد واجب است)([84]) ـچه آزاد باشد یا بنده باشدـ، حتی اگر توانایی نعوظ نداشته یا اخته باشد، و یا دیوانه باشد که در این صورت ولیّ مرد به جای او تقسیم میکند. مردی که یک زن دارد، از هر چهار شب یک شب را باید نزد همسرش باشد و این مرد سه شب دیگر را هر کجا که بخواهد میگذراند. اگر دو زن داشته باشد، دو شب، و برای سه زن سه شب از هر چهار شب را قرار میدهد، و باقی مانده حق خودش است. اگر چهار زن داشته باشد، هر کدام یک شب (از چهار شب) حق دارند، به گونهای که جایز نیست در همخوابی با آنها بدون عذر یا سفر کوتاهی کند و یا اینکه از آنها یا از زنان دیگرش در آنچه از همخوابی حقشان است اجازه بگیرد.([85]) جایز است که با رضایت زنان برای هرکدام از زنانش بیش از یک شب قرار دهد.
اگر همزمان با چهار نفر ازدواج کند از هر کدام که بخواهد شروع میکند تا زمانی که نزد همۀ آنها برود و بعد از آن رعایت تساوی در ترتیب واجب است. آنچه در تقسیم کردن واجب است همخوابی است نه نزدیکی کردن و این وجوب مخصوص شب است نه روز.
هنگامی که یک زنِ کنیز همراه با یک یا چند زن آزاد داشته باشد، برای زن کنیز یک شب و برای زن آزاد دو شب را قرار میدهد. حکم زن غیرمسلمان همانند کنیز است. اگر یک زن مسلمان و یک زن نامسلمان داشته باشد، برای زن مسلمان دو شب و برای زن اهل کتاب یک شب را قرار میدهد. اگر یک زن او کنیز مسلمان و زن دیگرش آزاد نامسلمان باشد در تقسیم کردن مساوی هستند. زنی که با ملکیّت (نه ازدواج) با او نزدیکی شده باشد در تقسیم سهمی ندارد، یکی باشد یا بیشتر. مرد میتواند به خانههای همسرانش برود، یا اینکه آنها را به خانۀ خود ببرد و یا برخی را به خانهاش ببرد و به خانههای برخی دیگر برود.
اگر مرد با باکره ازدواج کند هنگام نزدیکی تا هفت شب تنها با او میباشد، و اگر با بیوه ازدواج کند سه شب نزد او میماند و لازم نیست این شبها را قضا کند.([86])
اگر دو زن یا بیشتر در یک شب به عقد او درآمدند، از هر کدام که بخواهد میتواند شروع کند.
تقسیم کردن در سفر ساقط میشود، و مستحب است (اگر میخواهد بعضی از زنانش را با خود ببرد) بین آنها قرعه بیندازد، و جایز نیست از اسمی که از قرعه خارج شده به شخص دیگری رجوع کند. قرار دادن شبی برای کنیز، نیازمند اجازۀ مالکش نیست.
مستحب است بین زنانش در نفقه دادن و خوشرفتاری و نزدیکی کردن مساوات را برقرار کند، و اینکه صبح هر شب نزد زنی باشد که آن شب را همراهش بوده است.
مرد میتواند مانع خروج زن از خانه شود، مگر برای ادای حقی واجب، مانند نیکی به پدر و مادر و دوری از عاق والدین شدن.
ملحقات و مسایل بحث تقسیم کردن:
اول: تقسیم کردن شبها حق مشترک بین زن و شوهر است، چون نتیجهاش بین آنها مشترک است. اگر زن حقش را نخواهد، مرد حق پذیرفتن یا نپذیرفتنش را دارد، و زن میتواند با رضایت شوهر، شبی که نوبتش است را به شوهرش یا به دیگر زنان شوهرش ببخشد. اگر به شوهر ببخشد، او هر جا که بخواهد شب را میگذراند، و اگر به زنان دیگر ببخشد باید آن شب بین آنها تقسیم شود،([87]) و اگر به بعضی از آنها ببخشد به همان زنها اختصاص مییابد. اگر سه زن شبهایشان را به یک زن ببخشند، مرد هر شب نزد آن زن میگذراند.
دوم: اگر زن شبش را ببخشد و مرد نیز رضایت دهد، صحیح است، و اگر از گفتۀ خود بازگردد و منصرف شود، حق همخوابی او بازمیگردد ولی آن شبهایی که گذشته است قضا نمیشود و از آن به بعد اجرا میشود. اگر زن منصرف شود و به مرد اطلاع ندهد آن شبهایی که قبل از مطلع شدن مرد بوده است قضا نمیشود.
سوم: اگر زن درخواست کند که مرد به جای همخوابی با او چیزی به او بدهد و مرد آن را بپردازد، این معاوضه صحیح و الزامآور نیست.
چهارم: زن نابالغ، زن مجنونی که جنونش باعث بیخود شدن میشود، زن نافرمان، و زنی که بدون اجازۀ شوهرش مسافرت کرده است در تقسیم شبها حقی ندارند؛ یعنی آن شبهایی که گذشته است قضا ندارد.
پنجم: مرد در شبی که حق یکی از زنان است نباید به دیدار زن دیگر برود، ولی اگر آن زن مریض باشد جایز است که او را عیادت کند، و اگر تمام شب نزد آن زن بیمار بماند لازم نیست آن شب را قضا کند.
اگر در شبی (که حق یک زن است) نزد زن دیگر برود و با او نزدیکی کند سپس نزد آن زنی که آن شب حقش است بازگردد، لازم نیست با بقیۀ زنان نیز نزدیکی کند؛ زیرا در تقسیم کردن شبها نزدیکی کردن شرط همخوابی نیست.
ششم: اگر در عمل کردن به تقسیم شبها کوتاهی کند باید شب آن کسی که در حقش کوتاهی کرده است را قضا نماید.
هفتم: اگر چهار زن داشته و یکی از زنانش نافرمانی کرده باشد،([88]) سپس چهل و پنج روز را تقسیم کرده باشند و به هر کدام از سه زن پانزده شب تعلق گیرد، و دو نفر از این زنها هر کدام پانزده شب نزد شوهر باشند، سپس زن چهارم از نافرمانیش بازگردد و اطاعت کند، واجب است که پانزده شب نزد زن سوم و پنج شب نزد زن چهارم که نافرمانی کرده بود، بماند، به این شکل که طی پنج دوره نزد زنی که نافرمانی کرده است یک شب، و نزد زن سوم سه شب میخوابد؛ پس (در مجموع) حق سه زن، هر کدام پانزده شب و زن نافرمانی کننده، پنج شب میباشد؛ سپس دوباره شروع میکنند.
هشتم: اگر چهار زن داشته باشد ولی شبها را بین سه زن تقسیم کند،([89]) و بعد از فرا رسیدن شبی که حق زن چهارم است و او حقش را ادا نکرده، او را طلاق دهد، سپس دوباره با او ازدواج کند، واجب نیست آن شبهایی که گذشته است را قضا کند.([90])
نهم: اگر دو زن در دو شهر داشته باشد و نزد یکی از آنها ده شب بماند، باید نزد زن دیگر نیز همان قدر بماند.
دهم: اگر با زنی ازدواج کند و با او نزدیکی نکرده باشد، سپس برای اینکه در سفر کدام یک از همسرانش را با خود ببرد قرعه بیندازد و اسم آن زن خارج شود، جایز است بعد از بازگشت از سفر آن تعداد شبی که مختص تازه عروس است([91]) را نزد او بماند؛ چون شبهای مخصوص او (تازه عروس) در سفر محاسبه نمیشود و شبهای سفر جزو شبهایی که تقسیم میشود محسوب نمیگردد.
دوم: نشوز (نافرمانی):
نشوز به معنای اطاعت نکردن است. اصل کلمه به معنای رفع کردن است. نافرمانی علاوه بر زن گاهی از سوی مرد نیز میباشد.
هرگاه علایم نافرمانی در زن ظاهر شود ـمانند اینکه غضبناک به صورت مرد نگاه کند یا از نیازهای مرد چشمپوشی کند یا رفتارش را تغییر دهدـ جایز است که مرد بعد از نصیحت کردن (اگر بیفایده بود) در همخوابی از او روی برگرداند،
و نحوۀ رویگردانی به این صورت است که در رختخواب به او پشت کند، و جایز نیست در این حالت او را بزند.
اما اگر نافرمانی محقق شود، و این در صورتی است که اطاعت نکردن از شوهر در چیزی باشد که زن باید اطاعت کند، زدن زن جایز میشود، حتی اگر برای مرتبۀ اول باشد، و در این عمل (زدن) به آن مقدار که انتظار میرود به فرمانش بازگردد بسنده کند، تا حدی که باعث خون آمدن نشود و خیلی شدید نباشد.
اگر نافرمانی از طرف مرد با ادا نکردن حقوق زن ظاهر شد، زن میتواند (نزد حاکم) حقش را مطالبه و حاکم میتواند مرد را مجبور کند (که حقوق زن را ادا کند). زن میتواند بعضی از حقوقش مانند نفقه و حق همخوابی را ترک کند تا دل شوهرش را به دست آورد، و بر شوهر حلال است که آن را قبول کند.
سوم: شقاق (تنفر دو طرفه)
«شِقاق» بر وزن «فِعال» از مادۀ «الشق» به معنای «شکافتن و دو تکه شدن» است، گویی هر کدام از زن و شوهر در نیمهای قرار گرفته است؛ پس اگر هر دو طرف نافرمانی کنند و ترس جدا شدن آن دو وجود داشته باشد، حاکم در مرحلۀ اول شخصی را از بستگان مرد و شخصی را از بستگان زن حَکَم([92]) قرار میدهد، و اگر از بستگان آنها نباشد یا یکی از آنها از بستگان او باشد نیز جایز است.
قرار دادن آن دو برای حکم کردن است (نه وکیل بودن از طرف زن و مرد)؛ پس اگر آن دو بر اصلاح و ادامۀ زندگی حکم کردند باید آن را انجام دهند، و اگر بر جدایی حکم کردند، در طلاق، رضایت مرد و در خلع، رضایت زن برای بخشش اموال لازم است.
نکته: اگر دو حَکم را قرار دهند، و زن و شوهر یا یکی از آن دو غایب باشد، آن دو نمیتوانند حکم کنند.
دو مسئله:
اول: عمل به آنچه دو حَکم شرط کنند، اگر جایز باشد لازم است، وگرنه میتوانند به آن عمل نکنند.
دوم: بر مرد جایز نیست که بخشی از حقوق (واجب) زنش را سلب کند (تا او را مجبور به خلع کند)، و اگر بخشی از حقوق مستحبش را منع کند یا در آن سخت بگیرد، و در نتیجۀ آن زن پرداخت (مهریه یا امثال آن) را خلع کند صحیح است و این مجبور کردن محسوب نمیشود.
[81]- بر مرد واجب است که شبهایش را بین همسرانش تقسیم کند، که توضیحات آن خواهد آمد. (مترجم)
[82]- نافرمانی (مترجم)
[83]- نافرمانی دو طرفه (مترجم)
[84]- عدالت بین زنان در ادای حقوق آنها واجب است، مانند تقسیم کردن شبها و پرداخت نفقۀ واجب، ولی در امور قلبی مانند دوست داشتن و... لازم نیست. (پاسخهای روشنگر ـ جلد 7)
[85]- اگر میخواهد همخوابی با زنان را در شبی که حق آنان است ترک کند. (مترجم)
[86]- زیرا جزو حق بقیۀ زنان محاسبه نمیشود. (مترجم)
[87]- مثلا اگر مرد دارای چهار زن باشد و یکی از زنها حق همخوابی خود را به سایرین ببخشد آن یک شب از چهار شب نوبتی بین آنها تقسیم و در هر دوره حق یکی از آن زنها میشود. (مترجم)
[88]- که به دلیل نشوز (نافرمانی) در تقسیم کردن حقی ندارد. (مترجم)
[89]- که در این صورت باید قضای آن شبها را برای زن چهارم به جا آورد. (مترجم)
[90]- ولی اگر او را طلاق نمیداد باید آن شبها را قضا میکرد. (مترجم)
[91]- برای باکره هفت شب و بیوه سه شب. (همین مبحث)
[92]- کسی که برای حکم کردن و داوری بین زن و مرد قرار داده میشود. (مترجم)