جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامنبوّت در زمان مهدی قائم(ع) که زمین را پاکیزه میسازد
با توجه به آنچه گذشت روشن میشود که ائمه و مهدیین دارای مقام نبوّتاند و آنها جزو رسولان محسوب میگردند. در اینجا بحث دربارهی اصحاب حضرت مهدی یعنی گروه اولیه و اولیایی که پس از آنها میآیند، میباشد.
ویژگی های اصحاب حضرت مهدی (ع) در قرآن:
۱- «میان آنها و قریههایی که برکت داده بودیم، قریههایی آبادان و بر سر راه پدید آوردیم»[179].
منظور این آیه صرفاً مردانی است که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنها را از یاد خدا بازندارد «رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ». همان طور که منظور خداوند در آیهی ذیل میباشد: «چه بسا قریهای که از فرمان پروردگارش و پیامبرش سر باز زد، آن گاه ما سخت از او حساب کشیدیم و با عذابی سهمناک عذابش کردیم»[181].
منظور، مردمی است که در آن قریه بودهاند، نه در و دیوارهای آن.
بنابراین خداوند میفرماید که ای مؤمنین، بین شما و قریههای بابرکت، قریههایی آبادان و بر سر راه قرار دادهایم:
ــ قریههای بابرکت عبارت است از محمد و آل محمد (ع).
ــ قریه هایی آبادان و بر سر راه نیز اشاره دارد به اولیای خاص الهی که بر مردم حجت میباشند.
حرّ عاملی در وسائل چنین روایت کرده است: از محمد بن حسن در کتاب غیبت، از محمد بن عبد الله جعفر حمیری، از پدرش، از محمد بن صالح همدانی که گفت: به امام زمان (ع) نوشتم خانوادهام مرا با حدیثی که به پدرانت نسبت میدهند میآزارند و خوار میسازند. آنان نقل میکنند که پدرانت گفتهاند: خدمتگزاران و کارگزاران ما، بدترین مخلوقات خداوند هستند.
امام در پاسخ نگاشت: «وای بر شما! مگر سخن خدای متعال را نخواندهاید که فرمود:
«وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً»؟!
به خدا قسم ما آن قریههایی هستیم که برکت داده شدیم و شما قریههای آشکار»[183].
صدوق در کتاب «اکمال الدین» مانند همین حدیث را از پدرش و محمد بن حسن از عبد الله بن جعفر نظیر آن را[186] و همچنین با اسناد از عبد الله بن جعفر از علی بن محمد کلینی از محمد بن مسلم از حضرت صاحب الزمان (ع) نظیر آن را روایت نموده است[187].
احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی در کتاب احتجاج: از ابی حمزه، از امام باقر (ع) گفت و گویی با حسن بصری را نقل کرده است که حضرت فرمود: «... قریههایی که خداوند در آنها برکت داده است ما هستیم، به دلیل سخن خدواند عزوجل برای کسی که به فضیلت ما اقرار کند. در آنجا که دستور داده است که مردم به سوی ما بیایند، پس فرموده است:
«میان آنها و قریههایی که برکت داده بودیم، قریههایی آبادان و بر سر راه پدید آوردیم».
قریههای آشکار، فرستادهها و ناقلین از جانب ما به سوی شیعیان ما، و فقهای شیعیان ما به سوی شیعیان ما میباشند. و سخن خدا که فرموده است:
«سیر و سفر را در میان آنها معین کردیم»،
«سِیر» تمثیلی است برای علم و دانش، و «سِیر شب و روز به آن» مثالی است برای علومی که در آنها شب و روز سیر میکنند و از جانب ما به آنها میرسد، از حلال و حرام و واجبات و احکام. اینان اگر از محلی که دستور دارند آموزش ببینند، از شک و گمراهی و از حرام به حلال افتادن در امان خواهند بود[190] زیرا علم را به وسیلهی شناخت و معرفت، از آنجا که مأمور به گرفتن شدهاند، اخذ کردهاند؛ چرا که اینان میراثبران علم از آدم تا جایی که خاتمه یابند هستند، ذریهای برگزیده که برخی از برخی دیگرند، این برگزیدگی به شما خاتمه ندارد بلکه سرانجامش ما هستیم و ما آن ذریه هستیم، نه تو و شبیهان تو، ای حسن!»[191]
در احتجاج آمده است: «ابوحمزه ثمالی میگوید: یکی از قُضّات اهل کوفه بر حضرت سجاد (ع) وارد شد و گفت: خدا مرا فدایت گرداند! مرا از حقیقت این سخن خدا آگاه فرما:
«وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ».
حضرت فرمود: «اطرافیان شما در عراق چه میگویند»؟
گفت: میگویند مراد، مکه است.
حضرت فرمود: «مگر در جایی بیشتر از مکه سرقت دیدهای»؟
گفت: پس مراد آیه چیست؟
حضرت فرمود: «منظور، فقط مردان (انسانها) است».
گفت: این در کجای قرآن آمده است؟
فرمود: «آیا این سخن خدا را نشنیدهای که: «وَ کَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ»[195] و همچنین فرمود: «و آن قریهها را چون کافر شدند به هلاکت رسانیدیم»[196] و همچنین: «و از شهری که در آن بودهایم و از کاروانی که همراهش آمدهایم بپرس؟»[197]، آیا از قریه و آبادی سوال میکنند یا از مردان و قافله»؟ راوی میگوید: آن حضرت در این معنا آیات دیگری را تلاوت نمود.
سائل پرسید: قربانت گردم! پس اینان چه کسانی هستند؟
فرمود: «آنان، ما هستیم. و در این سخن خدا که میفرماید: «سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ»، مراد، ایمنی از انحراف و کجروی است»[199].
اصحاب مهدی قائم (ع) بهترین مصداق این قریههای آشکارند.
امیرالمؤمنین (ع) دربارهی اینان فرموده: «آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمانها معروف و در زمین گمناماند»[201].
قندوزی در «ینابیع المودة لذوي القربی» گفته است: و - امیرالمؤمنین علی (ع) - با این گفتار خود به اصحاب مهدی (که خداوند از آنها راضی باشد) اشاره کرده است: «آگاه باشید! آنان که پدر و مادرم فدایشان باد، از کسانی هستند که در آسمانها معروف و در زمین گمناماند»[203].
و نیز فرمود: «پس ای فرزند بهترین کنیزان! تا چه زمان منتظر بشارت پیروزی نزدیک از جانب خدای رحیم میمانی؟ وای بر متکبرین به هنگام دروی آنها به دست دروکنندگان و کشتن فاسقینِ معاندِ پروردگارِ صاحبِ عرش باعظمت. پدر و مادرم فدایشان باد! عدهای اندکشمارند که در آسمان معروف و در زمین گمناماند و آن گاه، زمان ظهورشان نزدیک میشود»[205].
در ینابیع المودة آمده است: از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که فرمود: «... پس ای فرزند بهترین کنیزان! تا چه زمان منتظر بشارت پیروزی نزدیک از جانب خدای رحیم میمانی؟ پدر و مادرم فدایشان باد! عدهای اندکشمارند که در زمین گمناماند و آن گاه زمان ظهورشان نزدیک میشود»[207].
رسول خدا (ص) دو بار فرمود: «خداوندا! مرا به ملاقات برادرانم نائل گردان».
اصحاب که در کنار ایشان بودند پرسیدند: یا رسول الله! آیا ما برادران شما نیستیم؟!
حضرت فرمود: «خیر، شما اصحاب من هستید. برادران من گروهی در آخرالزماناند که بدون این که مرا دیده باشند به من ایمان میآورند. خدا اسم خودشان و پدرانشان را به من معرفی کرده است پیش از آن که آنها را از اصلاب پدران و ارحام مادرانشان بیرون آورد. هر یک از ایشان بیش از (کسی که بر زجر) پوست کندن درخت خار[211] با دست خالی در شب تاریک یا نگهداری آتش سوزان چوب درخت تاغ[212] در کف دست (صبر میکند) در دینداری خود استقامت میورزد. به راستی که آنها چراغهای هدایتاند و خدا ایشان را از هر فتنهی سخت تیره و تاریک نجات میبخشد»[213].
حضرت علی (ع) پدرش (ابیطالب) که خود یکی از اوصیا بوده و مادر طاهرهی زکیهاش (فاطمه بنت اسد) که رسول خدا (ص) در آغوش او تریبت یافته بود را فدای این عده میکند. رسول خدا (ص) نیز در مورد آنها عبارت «آنها برادران من هستند» را به کار برده است و ایشان را بر یاران برگزیده شدهی (منتجبین) گرانقدرش که دین را با خون خود آبیاری کردند، ترجیح میدهد.
در اینجا مراد آیه همان گروه اول یعنی سیصد و سیزده نفر است؛ آنها کسانی هستند که از طریق رؤیای صادقه، از ملکوت الهی وحی دریافت میکنند و به اذن خدا چیزهایی از اخبار غیبی را مطلع میشوند. برخی از آنها دارای مقام نبوّتاند؛ همهی آنها بر حسب مقام و علوّ شأنی که نزد خدای سبحان دارند (از رتبه و جایگاهی خاص برخوردار میباشند)؛ برخی از آنها فرستادگان پیامبران پیشین (ع) هستند ولی همگیشان بر یک امر گرد میآیند زیرا خداوند، یگانه است و اجتماع آنها، بهترین دلیل بر صداقتشان و بر صداقت کسی است که گردش جمع شدهاند.
اما کسی که مدعی این امر شود ولی با این افراد نباشد، دروغگو و دشمن خدا است. کسی که با من نباشد، علیه من است (من ليس معي فعليّ) و کسی که برای من جمع نشود، گرد شیطان میرود (من لايجمع لي يجمع للشيطان)!
اینها، قریههای ظاهری و آشکار، فرستادگانی از جانب خدا هستند زیرا اینان حق را به وسیلهی خدا شناختهاند و خدا با رؤیای صادقه به آنها وحی میکند. اینها همراه با حضرت مهدی قائم (ع) که زمین را پاک میسازد، هستند؛ و اینها مردم را برای حضرت مهدی قائم (ع) که زمین را پاک میسازد گرد میآورند. آنها حجت بر مردم هستند و در میان این عده فرد گنهکاری وجود ندارد، بلکه اینها از گردنه (به سلامت) عبور میکنند و از حجت الهی که بر آنها قائم است، پیروی مینمایند و برای او انصار و پیروان خدا را گرد میآورند.
۲- «و ما در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان صالح من به میراث خواهند بود. در این کتاب تبلیغی است برای مردم خداپرست»[215].
این آیه در خصوص حضرت مهدی و اصحاب آن حضرت نازل شده است و ائمه (ع) بر این معنا تأکید نمودهاند. اوصاف ایشان در آیه به این صورت ذکر شده است:
الف: زمین را به ارث میبرند.
ب: بندگانی صالحاند.
ج: گروهی خداپرستاند.
قبل از آن که وارد شرح و بسط این معنا شویم، ذکر نکتهای ضروری است: کسی که این عده را به چنین ویژگیهایی متصف کرده است، یک انسان نیست بلکه خدای سبحان و تعالی است که آنها را آفریده و از پاکی ضمیر و قدسی بودن ارواحشان باخبر است.
الف) آنها زمین را به ارث میبرند:
میدانیم کسی که زمین را به ارث میبرد، وصیّ هر زمان است. بنابراین وارثین زمین، انبیای مُرسَل الهی (ع) هستند و هر یک از آنها به امر خداوند سبحان و متعال به فرد بعد از خود وصیت میکند.
در این آیه میبینم که زمین را یک نفر به ارث نمیبرد بلکه این کار توسط گروهی که همان اصحاب مهدی قائم (ع) هستند صورت میگیرد؛ کسانی که جزو اوصیا محسوب نمیشوند.
در اینجا منظور از وراثت، آن است که این افراد حجت وارث حقیقی زمیناند و او حضرت مهدی (ع) که خود از اوصیا است، میباشد. دلیل میراثبری آنها به این اعتبار است که آنها حجتهای حجت الهی و خلفای خلیفهی خدا بر این زمین میباشند؛ همان طور که وراثت حضرت مهدی (ع) بر زمین نیز به اعتبار این است که او حجت خدا (حجة الله) و خلیفهی خدا (خلیفة الله) میباشد.
اما سبب و علت اين وضعیت، وجود داشتن آن در قانون وراثت است؛ پیامبران سابق (ع) اگر چه در زمان خود حجت الله، خلیفت الله و وارثان زمین بودند ولی نتوانستند با بهرهگیری از شایستگیها و قابلیتهایی که از سوی خدا به ایشان اعطا شده بود، وارثان (واقعی) زمین گردند.
اين اوليا، انصار مهدی (ع)، رسولان و فرستادههای آن انبيا و مرسلين میباشند و ارث بردن زمين توسط آنها و توانا کردن آنها با تلاش برای کسب صلاحيت ارث بردن درست مثل ارث بردن و توانا شدن آن انبيا و مرسلينی میباشد که این اولیای صالح انصار مهدی (ع) را ارسال کردهاند، تا مصداق اين آيه باشند:
«ما دربارهی بندگانمان که به رسالت میفرستیم، از پیش تصمیم گرفتهایم * که هر آینه آنان خود پیروزند * و لشکر ما خود غالبند»[217]؛
زیرا وراثت و تمکین (فرمانروایی) و پیروزی اصحاب حضرت مهدی (ع) همان وراثت و تمکین (فرمانروایی) و پیروزی کسانی است که آنها را ارسال نمودهاند، یعنی انبیای مُرسَل پیشین (ع).
و اما پیادهسازی شرایع انبیای مُرسَل سابق (ع) بر زمین که در واقع کاملسازی پیروزی آنها است، به دست حضرت مهدی (ع) صورت میپذیرد؛ همان طور که خدای متعال فرموده:
«برای شما آیینی مقرر کرد، همان گونه که به نوح وصیت کرده بود، و از آنچه بر تو وحی کردهایم و به ابراهیم و موسی و عیسی وصیت کردهایم که دین را بر پای نگه دارید و در آن فرقه فرقه نشوید. تحمل آنچه به آن دعوت میکنید بر مشرکان دشوار است. خداوند هر که را بخواهد برای رسالت خود برمیگزیند و هر که را بدو بازگردد به خود راه مینماید»[219].
حماد بن عثمان میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: (چرا) احادیث گوناگونی (به ظاهر متناقض) از شما نقل میشود؟
حضرت فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده و کمترین حقی که امام دارد این است که بر هفت وجه فتوا دهد. سپس (این آیه را قرائت) فرمود: «این عطای بیحساب ماست، خواهی آن را ببخش و خواهی نگه دار»[222] »[223].
ب) بندگانی شایستهاند:
مشخص شد که منظور از بندگان شایسته، پیامبران فرستاده شدهی پیشین (ع) هستند و همچنین روشن شد که این توصیف و مدح عظیم خدای سبحان و متعال، بر اصحاب حضرت مهدی (ع) نیز منطبق میباشد؛ زیرا آنها فرستادگانی از جانب آن بندگان شایستهاند که ایشان، نمایندگان آنها و نشان دهندهی ارثبری زمین توسط آنها که بهترین توصیفها است، میباشند.
ج) گروهی خدا پرستاند:
این گروه، اصحاب حضرت مهدی (ع) هستند و شایسته است که دربارهی منظور سخن خدای متعال که میفرماید
«لِقَوْمٍ عَابِدِينَ» قدری درنگ کنیم که تفسیر آن در این آیه آمده است: «جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریدهام»[225].
«لیعبدون» یعنی «لیعرفون» (تا بشناسند) همان طور که از ظاهر آیه برمیآید؛ بنابراین منظور از «عابدین» در آیهی قبلی، همان «عارفان» است؛ و «شناخت و معرفت» با «ابلاغ» (رساندن پیام) تناسب دارد، زیرا کسی میتواند ابلاغ رسالت کند که نسبت به آن شناخت داشته باشد:
«و در این کتاب تبلیغی است برای مردم خداپرست»[227].
اگر چه در قرآن اوصاف زیادی برای اصحاب حضرت قائم (ع) ذکر شده است ولی من به همین مقدار اندک برای بیان ارتباطشان با نبوّت، رسالت و انبیای سابق (ع) بسنده میکنم.
از آنجا که این کلام برای هر انسان طالب حق بیان شده است و نه فقط برای مسلمانان، برای بیان ارتباط تنگاتنگ اصحاب حضرت مهدی (ع) با تمام انبیا (ع)، مثالی (یا شاهدی) از کتاب مقدس[229] میآورم. معروف است که تعداد انبیای گذشته (ع) ۱۲۴ هزار نفر یا بیشتر بوده است. این عدد و رقم بین مردم عالم و جاهل بسیار متداول است.
در عهد جدید (انجیل) آمده است که پسر امام مهدی (ع) انصار پدرش را که ۱۴۴ هزار نفر هستند گرد هم جمع میکند. کسانی که بر پیشانیشان مهری زده شده است، بر بالای کوه صهیون میایستند. این، سمبل فتح سرزمین مقدس است که به حضرت مهدی (ع) وعده داده شده است: «و بعد دیدم قوچی بر کوه صهیون ایستاده و با او صد و چهل و چهار هزار نفر ایستادهاند، و اسم پدرش بر پیشانی آنها نوشته شده است»[231].
* * *
]- سـبأ: 18.
[179] - سبأ: 18
[180]- الطلاق: 8 .
[181] - طلاق: 8
[182]- وسائل الشيعة: ج27 ص151، غيبة للطوسي: ص345، بحار الأنوار: ج51 ص343.
[183] - وسائل الشیعه: ج 27- ص 151؛ غیبت طوسی: ص 345؛ بحار الانوار: ج 51- ص 343
[184]- كمال الدين وتمام النعمة: ص483.
[185]- المصدر السابق.
[186] - کمال الدین و تمام النعمة: ص 483
[187] - منبع قبل: (کمال الدین و تمام النعمة: ص 483- مترجم)
[188]- في بحار الأنوار: من معدنها الذي أمروا أن يأخذوا منه.
[189]- الاحتجاج: ج2 ص64، بحار الأنوار: ج24 ص233، وسائلالشيعة: ج27 ص153.
[190] - در بحارالانوار چنین آمده: از معدن آن که دستور یافتهاند از آنجا اخذ نمایند.
[191] - احتجاج: ج 2- ص 64؛ بحار الانوار: ج 24- ص 233؛ وسائل الشیعة: ج 27- ص 153
[192]- الطلاق: 8 .
[193]- الكهف: 59 .
[194]- يوسف: 82 .
[195] - طلاق: 8
[196] - کهف: 59
[197] - یوسف: 82
[198]- الاحتجاج: ج2 ص41، عن مناقب آل أبي طالب: ج3 ص273، بحار الأنوار: ج10 ص145.
[199] - احتجاج: ج 2- ص 41؛ عن مناقب آل ابی طالب: ج 3- ص 273؛ بحار الانوار: ج 10- ص 145
[200]- نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج2 ص126، بحار الأنوار: ج34 ص212، معجـم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص13.
[201] - نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 2- ص 126؛ بحار الانوار: ج 34- ص 212؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3- ص 13
[202]- ينابيع المودة: ج3 ص272.
[203] - ینابع المودة: ج 3- ص 272
[204]- نهج السعادة: ج3 ص450، موسوعة أحاديث أهل البيت : ج8 ص209.
[205] - نهج السعادة: ج 3- ص 450؛ موسوعة احادیث اهل بیت (ع): ج 8- ص 209
[206]- ينابيع المودة لذوي القربى: ج3 ص434.
[207] - ینابع المودة لذوي القربی: ج 3- ص 434
[208]- أي الشوك. (منه (ع)).
[209]- الغضا: هو شجر عظيم، وجمرته تبقى زماناً طويلاً لا تنطفئ.
[210]- بصائر الدرجات: ص104، بحار الأنوار: ج52 ص123، مكيال المكارم: ج1 ص346.
[211] - «خرط القتاد» یا «خرط الشوک»: پوست کندن درخت خار.
[212] - اصل عبارت: «کالقابض علی جمر الغضا» (مترجم). الغضا: درخت تنومندی است که آتش آن دیرزمانی بماند و خاموش نگردد.
[213] - بصائر الدرجات: ص 104؛ بحار الانوار: ج 52- ص 123؛ مکیال المکارم: ج 1- ص 346
[214]- الأنبياء: 105 - 106.
[215] - انبیا: 105 و 106
[216]- الصافات: 171 - 173.
[217] - صافات: 171 تا 173
[218]- الشورى: 13.
[219] - شوری: 13
[220]- ص: 39.
[221]- الخصال: ص358، تفسير العياشي: ج1 ص12، بحار الأنوار: ج89 ص49، مستدرك الوسائل: ج17 ص 305.
[222] - ص: 39
[223]- الخصال: ص 358؛ تفسیر عیاشی: ج 1- ص 12؛ بحار الانوار: ج 89- ص 49؛ مستدرک الوسائل: ج 17- ص 305
[224]- الذاريات: 56.
[225] - ذاریات: 56
[226]- الأنبياء: 106.
[227] - انبیا: 106
[228]- العهد الجديد، الإنجيل. (منه (ع)).
[229] - عهد جدید: انجیل (از او (ع)).
[230]- رؤيا يوحنا: الإصحاح الرابع عشر.
[231] - رؤیای یوحنا: اصحاح چهارده