معجزهی مادی جسمانی و جایگاه آن در دین خداوند
علت ورود به این عالم جسمانی، امتحان و آزمایش مردم است. خداوند متعال فرمود: «آنكه مرگ و زندگی را آفرید، تا شما را بیازماید كه كدامتان نیكوكارترید ، و او توانای شكستناپذیر و بسیار آمرزنده است»([289]). وقتی مردم در این دنیا برای امتحان وارد شدند، از امتحانگیرندهی حکیمِ مطلق، صحیح نیست که برخی از آنان را در بدو ورود به این امتحان، بدون هیچ علتی، بر برخی دیگر برتری دهد؛ و لغو کردن امتحان برخی از آنان و دادن برترین نتیجه، بدون هیچ علت یا مقدماتی که آن را انجام دهند، صحیح نیست.
معجزهی مادیِ جسمانی، اگر در آن هیچ اشتباه و شبههای از سوی مخالفین نباشد، قاهر و مجبورکننده است و محدودهی غیب را از بین میبرد و برای ایمان به غیب، محدودهای نمیگذارد و امتحان برخی از امتحاندهندگان را لغو میکند و نتیجهی آن، برتری دادن برخی از امتحاندهندگان بر برخی دیگر، بدون هیچ علتی میباشد. به این ترتیب که این نوع معجزه، بر فرض وقوع، امتحان را برای فردی که برایش اتفاق میافتد، از بین میبرد. از این جهت که ایمان این فرد، ایمان مادیِ صِرف خواهد بود و نسبت غیب در آن، صفر است و میبینیم فردی که برایش این معجزه اتفاق میافتد، بر دیگری برتری داده شده و بدون هیچ امتحانی به بهشت دست پیدا کرده است. در نتیجه عدالت بین دو فردِ امتحاندهنده محقق نمیشود. به همین دلیل میگوییم: اگر معجزهی مادی بیاید، باید در محدودهی حدودی باشد که سنت الهی را در ایمان به غیب از بین نبرد.
اگر در نصوص دینی که در اختیارداریم جستجو کنیم، این موارد را میبینیم:
در قرآن
اول: آیاتی که بیان میکند پیامبران با اجازهی خداوند معجزه میآورند و چه بسا خداوند اجازهی معجزه را ندهد:
«با سختترین سوگندهایشان به خدا سوگند خوردند كه اگر معجزهی دلخواهشان برای آنان آید، قطعاً به آن ایمان میآورند، بگو : معجزات فقط در اختیار خداست، و شما چه میدانید [كه حقیقت چیست؟] حقیقت این است كه اگر آن معجزه هم بیاید، ایمان نمیآورند»([290]).
«گفتند : چرا از سوی پروردگارش معجزاتی [مانند معجزات پیامبران پیشین] بر او نازل نمیشود . بگو: معجزات فقط در اختیار خداست و من فقط بیمدهندهای آشكارم»([291]).
دوم: آیاتی که بیان میکند اگر معجزات به صورت قاهر و مجبورکننده بیایند و برای غیب چیزی باقی نگذارند، ایمان از طریق آن پذیرفته نمیشود:
«آیا جز این انتظار دارند كه فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پارهای از نشانههای پروردگارت بیاید. [اما] روزی كه پارهای از نشانههای پروردگارت [پدید] آید كسیكه قبلاً ایمان نیاورده بود، یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده بود، ایمان آوردنش سودی نمیبخشد. بگو منتظر باشید كه ما [هم] منتظریم»([292]).
آیه روشن است: (روزیكه پارهای از نشانههای پروردگارت [پدید] آید كسیكه قبلاً ایمان نیاورده بود، یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده بود، ایمان آوردنش سود نمیبخشد). وقتی برخی از آیات یا معجزات بیاید، خداوند ایمان را نمیپذیرد. با وجود اینکه این حقیقت را میدانیم که توبه تا آخرین نفس قبول میشود. بنابراین تنها حالت ممکن این است که این آیات و معجزات، امتحان را لغو کرده است؛ به صورتیکه حالت انسان، مانند مردهای است که از دنیا بیرون رفته است و ایمان و عملی از او پذیرفته نمیشود. یعنی او امتحان خود را لغو کرده است. به عبارت دیگر پاسخهای امتحان با وقوع معجزهی قاهر به روشنی جلوی وی قرار گرفته است و معنایی برای پاسخ او نسبت به پرسش مطرح شده وجود ندارد.
«و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتیكه در شرف غرق شدن قرار گرفت، گفت ایمان آوردم كه هیچ معبودی جز آنكه فرزندان اسرائیل به او گرویدهاند نیست و من از تسلیمشدگانم. آیا اكنون؟ در حالیكه پیش از این نافرمانی میکردی و از تبهكاران بودی؟ پس امروز تو را با بدنت نجات میدهیم، تا برای كسانیكه از پی تو میآیند عبرتی باشد و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند»([293]). در بیان معنای این آیات در گذشته مطالبی نوشتهام. میتوانید به کتاب «تفسیر آیهای از سورهی یونس» مراجعه نمایید.
سوم: آیاتی که روشن میکنند خداوند ایمان افرادی که هنگام فرو فرستادن معجزه ایمان میآورند، را میپذیرد و ایمان آنان صحیح است: «پس ساحران به سجده در افتادند. گفتند به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم. ... و هرکس كه مؤمن به نزد او رود، در حالی كه كارهای شایسته انجام داده باشد، برای آنان درجات والا خواهد بود. بهشتهای عدن كه از زیر [درختان] آن جویبارها روان است. جاودانه در آن میمانند و این است پاداش كسیكه به پاكی گراید»([294]).
علت پذیرش ایمان آنان این است که به پاسخ کامل دست پیدا نکردند؛ بلکه به برخی از پاسخها دست یافتند؛ یعنی مانند فردی که راهنماییها و نشانههایی به او میدهی، تا برای پاسخ به پرسشهایِ امتحان به او کمک کند. این فرد هرچند در سطحی پایینتر از دیگری است که بدون کمک پاسخ داده است، ولی در نتیجه پاسخ از او نیز پذیرفته میشود؛ به این خاطر که ثابت شد که نزد این فرد به اندازهای شناخت وجود دارد که باعث شده است تا هرچند با کمکی مشخص، به پاسخ دست پیدا کند. یعنی امتحان این افراد، از بین نرفته است و پاسخ پرسشهای امتحان، مقابل آنان قرار داده نشد تا اینکه پاسخ آنان، بدون ارزش باشد. اینچنین است که آنان مانند حال گروه «دوم» از امتحان بیرون نرفتند.
چهارم: آیاتی که نشان میدهند در معجزات باید مقداری اشتباه و پوشش باشد:
«و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، حتماً وی را [به صورت] مردی در میآوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم»([295]).
خلاصهی مطالب پیشین: آیات و معجزات با اجازهی خداوند میآیند، نه با درخواست مردم. در نتیجه درخواست معجزه توسط مردم و سرباز زدن فرستاده از آوردن آن، به این معنا نیست که فرستاده حقانیت ندارد. همچنین معجزاتی است که وقتی بیایند و انسان آن را ببیند، ایمان انسان پذیرفته میشود و نیز معجزاتی وجود دارد که وقتی بیایند، ایمان انسان پذیرفته نمیشود. همچنین، چنانکه گفتیم، خداوند میفرماید: وقتی آیهای را میفرستم در آن شبههای قرار میدهم: «و اگر او را فرشتهای قرار میدادیم، حتماً وی را [به صورت] مردی در میآوردیم و امر را همچنان بر آنان مشتبه میساختیم».
بنابراین نشانهای که ایمان از خلال آن پذیرفته میشود، نشانهای است که در آن شبهه و پوشش باشد، همان معجزهای که فرصتی برای ایمان به غیب به جای گذاشته باشد. اما معجزهای که ایمان از خلال آن پذیرفته نمیشود، معجزهای است که شبههای در آن نیست و کسی فرصت ندارد تا در آن طعنه بزند. این مسئله از داستان موسی (ع) روشن است؛ وقتی عصا تبدیل به مار شد، فرعون توانست در معجزهی عصا طعنه زده و شک وارد کند. «[فرعون] گفت: آیا پیش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟ قطعاً او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است»([296]). «پس چون حق از جانب ما برایشان آمد، گفتند: چرا نظیر آنچه به موسی داده شد، به او داده نشده است؟ آیا به آنچه قبلاً به موسی داده شد، كفر نورزیدند؟ گفتند: دو ساحر با هم ساختهاند و گفتند: ما همه را منكریم»([297]). ولی او از تشکیک در معجزهی شکافتهشدن دریا ناتوان و رام شد و تصدیق کرد و گفت: ایمان آوردم: «و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روی ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند، تا وقتیكه در شرف غرقشدن قرار گرفت، گفت ایمان آوردم كه هیچ معبودی جز آنكه فرزندان اسرائیل به او گرویدهاند، نیست و من از تسلیمشدگانم»([298]). ولی ایمان او پذیرفته نمیشود؛ به این خاطر که ایمان به معجزهی قاهری(مجبور کننده) است که شبههای در آن نیست و تشکیک نمیپذیرد: «آیا اكنون؟ درحالیكه پیش از این نافرمانی میکردی و از تبهكاران بودی؟ پس امروز تو را با بدنت نجات میدهیم، تا برای كسانیكه از پی تو میآیند عبرتی باشد و بیگمان بسیاری از مردم از نشانههای ما غافلند»([299]).
حتی در سطح آیاتی که درخواست معجزه از محمد رسول خدا (ص) توسط مخالفان را بیان میکند، ظاهراً با معجزاتی که در اسناد تاریخی از ایشان نقل شده است، مخالفت دارد. مانند سخن خداوند متعال: «و گفتند: چرا بر او از جانب پروردگارش معجزاتی نازل نشده است؟ بگو معجزات نزد خداست و من تنها هشدار دهندهای آشكارم»([300]). امکان دارد که برخی افراد از این آیه چنین برداشت کنند که ایشان معجزهای نیاورده است و به همین خاطر آنان از ایشان درخواست معجزه نمودند و ایشان استدلال مینمود که معجزه نزد خداوند است. در حقیقت این موضوع، نزد افرادی که به اسلام و صحت پیامبری رسولالله(ص) طعنه میزنند، تعارض آشکاری است و لااقل مخالفت روشنی بین نص قرآنی و مطالب نقل شده در مورد ادعای اتفاق افتادن معجزات برای محمد (ص) میباشد. ولی درحقیقت هیچ تعارضی وجود ندارد؛ چرا که معجزات در محدودهی قانون عمومی و سنت الهی در ایمان به غیب واقع میشود. یعنی ایمان مورد پذیرش، همان ایمان به غیب است. در نتیجه معجزاتی که فرستادگان، و از جمله محمد (ص)، برای مخالفانی که دعوت به ایمان میشوند، میآورند، معجزات قاهر و مجبورکننده نیست. در حالیکه انکارکنندگان، معجزات قاهری(مجبور کننده) درخواست میکنند که شبههای در آن نباشد.
اگر معجزه، قاهر باشد و برای غیب جایی باقی نگذارد، ایمان از طریق آن پذیرفته نمیشود. به همین دلیل، معجزهی قاهر برای این نمیآید که فرد دشمن از طریق آن ایمان بیاورد. بلکه معجزهی قاهر در این موارد اتفاق میافتد:
۱.برای مؤمنین، در این حالت هدف معجزه این نیست که آنان به غیب ایمان بیاورند. به این خاطر که آنان قبلاً ایمان آوردهاند. بلکه این معجزه بر یقین آنان میافزاید و حجتی میشود برای افرادی که برایشان نقل میشود.
۲.برای افرادی که نزدیک ایمان و اقرار به حق هستند. در نتیجه محدودهی غیب را در ایمان آنان از بین نبرده است؛ چرا که آنان به برتری دعوت الهی رسیدهاند و تا اندازهای، مؤمن به دعوت الهی هستند؛ اگرچه ایمان خود را آشکار نکردهاند.
۳.برای کافرانی که با معجزه عذاب میشوند. مانند معجزهی طوفان نوح(ع) و معجزهی شکافتن دریا برای موسی (ع).
معمولاً اگر معجزه برای همه اتفاق بیفتد یا برای انکارکنندگانی که برای ایمان آوردن، درخواست معجزه دارند، آن معجزه باید دارای محدودهای از غیب باشد و در آن شبهه باشد. به همین خاطر کافران آنچه را که با دعوت محمد (ص) همراه بود، معجزه نمیشمردند؛ چرا که آنان معجزات نقل شده از محمد(ص) توسط مؤمنان را، که برای مؤمنان اتفاق میافتاد، دروغ میدانستند و مواردی را که برای خودشان یا افرادشان رخ میداد، صرفاً جادو یا اوهام میشمردند. «و اگر دری از آسمان بر آنان میگشودیم كه همواره از آن بالا میرفتند. قطعاً میگفتند در حقیقت ما چشمبندی شدهایم بلكه ما مردمی هستیم كه افسون شدهایم»([301]). آنان گاهی نیز معجزات را صرفاً کجفهمیها و تأویلهایی برای اتفاقات طبیعی روزمره قلمداد میکردند. مثلاً وقتی خداوند فردی را مستقیماً با یک اسب هلاک میکرد، یا او را در آتش که او را به سوی آتش میکِشاند یا سنگی بر او میافتاد و به خاطر بیاحترامی به محمد (ص) او را میکشت، آنان این موضوع را حادثهای طبیعی مینامیدند و میگفتند که مرگ جریان دارد و هر روزه اتفاق میافتد. وقتی خبر شنیده شدن صدای نالهی ستون مسجد رسولالله (ص) از مؤمنان به مخالفان رسید، آن را دروغ شمردند و گفتند مؤمنان با این دروغها قصد دارند برای محمد (ص) بازارگرمی کنند.
به این ترتیب فرآیند پاسخ به معجزات غیرقاهر، که برای غیب، جایی باقی میگذارند، ادامه پیدا میکند؛ و این سخن آنان است: «و گفتند: چرا از جانب پروردگارش بر او معجزاتی نازل نشده است؟ بگو معجزات نزد خداست و من تنها هشدار دهندهای آشكارم»([302]). یعنی آنان آیات قاهر روشنی میخواهند که شبههای در آن نباشد و برای ایمان به غیب، جایی باقی نگذارد. این خلاصهی درخواست آنان است که تا امروز ادامه دارد؛ درحالیکه مخالف عقل و نص دینی و سنت الهی است. قبلاً اتفاق نیفتاده است و بعداً نیز اتفاق نخواهد افتاد؛ چراکه معنای آن لغو کردن امتحان برخی از مخلوقاتی است که به دنیای امتحان وارد شدهاند؛ و این بیخردی از حکیمِ مطلق صادر نمیشود. چگونه مردم وارد امتحان شوند و سپس امتحان برخی از آنان، بدون هیچ دلیل و سببی لغو شود، بدون اینکه در این میان تمایزی بین کسی که امتحانش لغو شده و کسی که امتحان داده است وجود داشته باشد؟
چگونه فردی که امتحانش لغو شده است، وارد بهشت شود؛ در حالیکه اگر فرد امتحانشونده در امتحان شکست بخورد، وارد آتش میشود؟ پس طبق این سخن و دروغ به خداوند، عدالت خداوند سبحان و متعال کجاست؟!
نتیجهای که از قرآن و عقل با یکدیگر گرفته میشود، این است که موضوع معجزه حدود و قیدهایی دارد و آنگونه که علمای بیعمل تصور میکنند، بازی و بیهدف نیست؛ مخصوصاً اینکه آنان با پیامبران و اوصیاء (ع) در هر زمان روبهرو میشوند.
همانطورکه روشن شد، معجزه به درخواست فرستاده و خواست مکلفان به وقوع نمیپیوندد، بلکه دستور خداوند است که هر وقت بخواهد و هرجا بخواهد، آن را انجام میدهد. اگر معجزهی مادی بیاید، لازم است که محدودهی غیب را از میان نبرد؛ چراکه قانون الهی و سنت الهی همان ایمان به غیب است. در حالیکه متأسفانه بیشتر مردم در طول زمان، معجزههایی را درخواست میکنند که آنان را مجبور به ایمان میکند و هیچ محدودهای را برای تأویل یا شک باقی نمیگذارد. در نتیجه آنان ایمان مادیِ محض را درخواست میکنند که جایی برای غیب در آن نیست و این ایمان مورد پذیرش قرار نمیگیرد. در نتیجه آنان درخواست بیخردانهای دارند که خداوند آن را برایشان انجام نمیدهد؛ چراکه او حکیم مطلق است و با بیخردان در بیخردی آنان همراهی نمیکند.
[289]. قرآن کریم، سورهی ملک، آیهی ۲.
[290]. قرآن کریم، سورهی انعام، آیهی ۱۰۹.
.[291] قرآن کریم، سورهی عنکبوت، آیهی ۵۰.
[292]. قرآن کریم، سورهی انعام، آیهی ۱۵۸.
.[293] قرآن کریم، سورهی یونس، آیات ۹۰ تا ۹۲.
.[294] قرآن کریم، سورهی طه، آیات ۷۰ تا ۷۶
.[295] قرآن کریم، سورهی انعام، آیهی ۹
.[296] قرآن کریم، سورهی طه، آیهی ۷۱.
.[297] قرآن کریم، سورهی قصص، آیهی ۴۸.
.[298] قرآن کریم، سورهی یونس، آیهی ۹۰
[299]. قرآن کریم، سورهی یونس، آیات ۹۱ و ۹۲.
.[300] قرآن کریم، سورهی عنکبوت، آیهی ۵۰.
[301]. قرآن کریم، سورهی حجر، آیات ۱۴ و ۱۵.
.[302] قرآن کریم، سورهی عنکبوت، آیهی ۵۰.