جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاماصل، خلافت الهی است
فرمانروایی مخصوص خداوند است و هیچ فردی حق دخالت در فرمانروایی خداوند را ندارد، مگر با اجازهی او. هرکس بخواهد فرمانروایی را از خداوند به مردم منتقل کند، تا مردم دارای ولایت نصب خلیفه یا حاکم باشند -همانطور که اعتقاد اهل سنت است- باید دلیلی بیاورد که خداوند اجازه این کار را به او داده است؛ درغیر اینصورت مسئله بر همان اصل خود میماند. اینکه ولایت برای خداوند است و فقط با اذن خداوند سبحان و متعال منتقل میشود و منصوب کردن حاکم تنها از سوی خداوند سبحان و متعال جایز است.
اصل ثابت، همان خلافت خداوند در زمین با تعیین الهی است و اینکه در هر زمانی، خداوند در زمین جانشینی دارد که خودش او را تعیین میکند.
این موضوع، سنت خداوند سبحان و متعال است. خداوند متعال فرمود: «خدا روشی ثابت و قطعی مقرر كرده است كه از پیش جاری بوده است، و هرگز برای سنت خدا تغییر و تبدیلی نخواهی یافت»([361]). هر فردی میخواهد آن را نقض کند، به دلیل نقض نیازمند است، که البته آن را دارا نیست.
این تعیین، از روز اول برحضرت آدم (ع) تطبیق یافت؛
خداوند آدم را جانشین خود در زمین قرار داد و او را به عنوان خلیفهی خودش در زمین تعیین کرد:
«و هنگامیکه پروردگارت به فرشتگان فرمود: من در زمین خلیفهای قرار میدهم. فرشتگان گفتند: آیا در زمین کسی را قرار میدهی که در زمین فساد میکند و خونها میریزد، در حالیکه ما به وسیله حمد تو تسبیح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟ فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید»([362]).
و علم دین را توشهی او نمود:
«و خداوند به آدم آن اسماء را آموخت؛ سپس آن اسماء را بر فرشتگان عرضه کرد؛ پس فرمود: مرا به اسماء اینها خبر دهید اگر راستگو هستید»([363]).
و مخلوقات را به اطاعت از او دستور داد (اجرای حاکمیت خداوند):
«و هنگامیکه به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده کنید، همه سجده کردند جز ابلیس، که سر باز زد و برتری جست؛ و او از کافران بود»([364]).
این مسئله تا محمد (ص) به عنوان سنت الهیِ جاری ادامه داشته است و پس از محمد (ص) نیز ادامه دارد؛ تا اینکه خداوند، زمین و افرادی را که بر آن هستند، به ارث ببرد و خلافت الهی با وجود آخرین مکلفین در این زمین به پایان رسد.
احادیث اهل سنت در مورد این موضوع:
احادیث در مورد جانشینی علی (ع) برای محمد رسول خدا (ص)
(علی هدایت کننده پس از محمد رسولالله (ص) است).([366])
این نمونههایی از این روایات است:
ابن جریر طبری در کتاب جامع البیان (ج ۱۳ ص ۱۴۲) به سند خود از ابن عباس روایت کرده: (هنگامیکه آیهی «تو فقط بیمدهندهای و برای هر قومی هدایتكنندهای است»([368]). نازل شد، رسولالله (ص) دستش را بر سینهی خود قرار داد و فرمود: من همان منذر و هشداردهنده هستم؛ و هر قومی هدایتگری دارند. سپس با دستش به شانهی علی(ع) اشاره کرد و فرمود: ای علی، هدایتگر تو هستی. هدایتیافتگان، پس از من به وسیلهی تو هدایت میشوند).([369])
حاکم نیشابوری در مستدرک الصحیحین (ج 3، ص 130) به سند خود از علی بن ابیطالب (ع) روایت میکند که دربارهی آیهی فوق فرمود: (رسول خدا (ص) منذر (هشداردهنده) بود و من هدایتگرم).([371])
ابن ابیحاتم در تفسیرش (ج 7 ص 2225 شماره روایت 12152) از امام علی(ع) نقل میکند که فرمود: (هر قومی هدایتگری دارند، یعنی هدایتگرشان مردی از بنیهاشم است. ابن ابیحاتم میگوید که ابنالجنید گفت: آن شخص بنیهاشم همان علی بن ابی طالب (رض) است).([373])
همچنین از طرق شیعه این روایات را میتوان ذکر کرد:
کلینی در کافی ج 1، ص 191 و 192 با سند صحیح یا حَسَن: (از امام باقر(ع) در مورد آیهی «تو فقط بیمدهندهای و برای هر قومی هدایتكنندهای است»([374]). فرمود: رسولالله (ص) بیمدهنده است و برای هر زمان، از ما هدایتکنندهای است که آنان را به سوی آنچه پیامبر خدا(ص) آورد، هدایت میکند. هدایتکنندگان پس از او علی (ع) میباشد، سپس یک یک اوصیا).
همچنین در ج 1، ص 192 با سندش آورده است: (ابوبصیر گوید: از امام صادق (ع) در مورد آیهی مورد بحث پرسیدم. فرمود: رسولالله (ص) بیمدهنده است و علی (ع) هدایتکننده است. ای ابومحمد! آیا امروز هدایت کنندهای دارد؟ عرض کردم: بله، فدایتان شوم. همیشه هدایتکنندهای یکی پس از دیگری از میان شما بوده است تا اینکه به شما تحویل داده شده است. پس فرمود: ای ابومحمد! خداوند تو را رحمت کند. اگر آیه بر مردی فرستاده شود، سپس آن مرد بمیرد، آیه میمیرد؟ کتاب میمیرد؟ ولی کتاب زنده است و در افراد باقی مانده است و جریان دارد، همانطور که در گذشته جریان داشته است).
همچنین در ج 1، ص 192 با سندش آورده است: امام باقر (ع) در مورد آیهی فوق فرمود: (رسولالله (ص) بیمدهنده و علی هدایتکننده است. آگاه باشید. به خدا قسم! از میان ما نرفته است و همیشه تا ساعت در میان ماست).
حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه([376])
این نمونههایی از این حدیث در برخی از منابع است:
مسند احمد: زاذان بن عمر گوید: (از علی در رحبه شنیدم که با مردم در مورد افرادی سخن میگفت که روز غدیر خم با رسولالله (ص) حاضر بودند. و ایشان سخن خود را فرمود. سیزده مرد ایستادند و گواهی دادند که از رسولالله (ص) شنیدند که فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست).([378])
مسند احمد: عبدالرحمن بن ابیلیلی گوید: (شاهد بودیم که علی(رض) در رحبه از مردم پرسید: چهکسی شنید که رسولالله (ص) در روز غدیر خم فرمود: هرکسکه من مولای او هستم، علی مولای اوست؟ عبدالرحمن گوید: دوازده نفر از اهل بدر را دیدم که برخاستند و گفتند: شهادت میدهیم که رسولالله (ص) در روز غدیر پرسید: آیا من بر مؤمنان از خودشان اولیتر نیستم و زنانم مادرانشان نیستند؟ گفتیم: بلی. فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا، کسی که ولایت او را دارد، دوست دار، و کسی که او را دشمن دارد، دشمن بدار).([380])
مسند احمد: علی(رض) فرمود: (پیامبر (ص) روز غدیرخم فرمود: هر فردی مولای او هستم، علی مولای اوست. پس از آن، مردم این عبارت را اضافه کردند: هرکس که ولایت او را دارد، دوست بدار. و هر فردی که با او دشمنی میکند، با او دشمنی کن).([382])
مسند احمد: براء بن عازب گوید: (در سفری با رسولالله (ص) بودیم. در غدیر خم فرود آمدیم. در میان ما برای نماز جماعت صدا زدند؛ و زیر دو درخت برای رسولالله (ص) تمیز شد. ایشان نماز ظهر را خواند و دست علی (رض)را گرفت و فرمود: آیا میدانید که من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر هستم؟ عرض کردند: بله. دست علی را گرفت و فرمود: هر فردی که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! هر فردی که ولایت او را دارد، دوست بدار و هر فردی که با او دشمنی میکند، دشمن بدار. راوی گوید: عمر پس از آن، با ایشان دیدار کرد و به او عرض کرد: ای فرزند ابوطالب! گوارایت باد. مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی).([384])
مسند احمد: ابیطفیل میگوید: (علی (رض) مردم را در رحبه جمع کرد. سپس به آنان فرمود: چه کسی از شما مسلمانان سخنی را که رسولالله (ص) در غدیر خم فرمود، شنید؟ سی نفر از مردم بلند شدند. ابونعیم گوید: مردم بسیاری بلند شدند و شهادت دادند که وقتی رسولالله (ص) دستش را گرفت، به مردم فرمود: آیا میدانید که من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر هستم؟ عرض کردند: بله ای رسول خدا. فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! هر فردی که ولایت او را دارد، دوست بدار و هر فردی که با او دشمنی میکند، دشمن بدار. راوی گوید: بیرون رفتم و انگار در درونم چیزی بود. با زید بن ارقم دیدار نمودم و به او گفتم: من از علی(رض) شنیدم که این چنین میفرمود. گفت: چرا انکار میکنی؟ من از رسولالله (ص) شنیدم که در مورد او اینچنین فرمود).([386])
مسند احمد: ابوعبدالله گوید: (نزد زید بن ارقم بودم که مردی از دورترین مکان فسطاس آمد و از او در مورد دردی پرسید. گفت: رسولالله (ص)فرمود: آیا من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ عرض کردند: بله. فرمود: هر فردی که من مولای او هستم، علی مولای اوست. میمون گوید: برخی از قوم، از زید برای من حدیث نمودند که رسولالله (ص)فرمود: خدایا! هر فردی که ولایت او را دارد، دوست بدار و هر فردی که با او دشمنی میکند، دشمن بدار).([388])
مسند احمد: ابواسحاق گوید: از سعید بن وهب شنیدم که مردم را قسم میداد. پنج یا شش نفر از یاران پیامبر برخاستند و شهادت دادند که رسولالله (ص)فرمود: (هر فردی که من مولای او هستم، علی مولای اوست).([390])
مسند احمد: زید بن ارقم گوید: (مردم را شاهد گرفت و گفت: مردی مردم را قسم داد که از پیامبر (ص) شنید که فرمود: هر فردی که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! هر فردی که ولایت او را دارد، دوست بدار و هر فردی که با او دشمنی میکند، دشمن بدار. شانزده مرد بلند شدند و شهادت دادند).([392])
مسند احمد: ریاح بن حرث گوید: (گروهی در رحبه نزد علی آمدند و عرض کردند: ای مولای ما! درود بر شما. فرمود: چگونه من مولای شما هستم، در حالیکه شما گروهی از عرب هستید؟ عرض کردند: ما از رسولالله (ص) در روز غدیر شنیدیم که فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. ریاح گوید: وقتی رفتند، در پِی آنان رفتم و در مورد آنان پرسیدم. گفتند: چند نفر از انصار هستند که ابو ایوب انصاری نیز در میان آنان است).([394])
سنن ابن ماجه: سعد بن ابیوقاص گوید: (در یکی از سفرهای حج معاویه، سعد بر او وارد شد. علی را یاد کردند. معاویه به او اهانت کرد. سعد خشمگین شد و گفت: آیا این را در مورد مردی میگویی که از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. و شنیدم که فرمود: تو نزد من مانند هارون به موسی هستی، مگر اینکه پیامبری پس از من نیست. و شنیدم که فرمود: امروز پرچم را به دست مردی میدهم که خداوند و رسولش او را دوست دارند؟).([396])
سنن ترمذی: سلمة بن کهیل گوید: از ابوطفیل شنیدم که از ابیسریحه یا زید بن ارقم از پیامبر صلی الله علیه و سلم حدیث میگوید که فرمود: (هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست). این حدیث حَسَن و غریبی است.
مستدرک، حاکم نیشابوری: زید بن ارقم(رض) گوید: (وقتی رسولالله صلی الله علیه و سلم از حجةالوداع بازگشت و در غدیر خم فرود آمد، فرمود که از درختان سایبان بلندی بسازند. آن را بر پا کردند. سپس فرمود: گویا من خوانده شدهام و باید اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گرانبها را نهادم که یکی از آنها بزرگتر از دیگری است. کتاب خداوند متعال و عترت من. نگاه کنید که چگونه پس از من با آنان رفتار میکنید. آن دو از یکدیگر جدا نمیشوند، تا اینکه نزد حوض به من بازگردند. سپس فرمود: خداوند عزوجل مولای من است و من مولای هر مؤمنی هستم. سپس دست علی(رض) را گرفت و فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! هرکس که ولایت او را دارد، دوست بدار و هرکس که با او دشمنی میکند، دشمن بدار). و حدیث را با طولانی بودنش ذکر نمود. این حدیث صحیحی به شرط شیخین است و آن را با طولانی بودنش ذکر نکردند.
شاهد آن، حدیث سلمةبنکهیل از ابوطفیل است که به شرط این دو صحیح است. ... زید بن ارقم گوید: (رسولالله صلی الله علیه و سلم بین مکه و مدینه نزد درختان فرود آمد. پنج درخت بزرگ بود. مردم زیر درختان را تمیز کردند. ایشان در آن نشست و نماز گزارد. سپس برای خطبه برخاست. خداوند را ستایش کرد و ذکر نمود و به مردم اندرز داد. سپس آنچه را خداوند میخواست، فرمود. سپس فرمود: ای مردم! من در میان شما دو چیز را باقی گذاشتم که اگر از آن دو پیروی کنید، هرگز گمراه نمیشوید. آن دو، کتاب خداوند و اهل بیت من، عترت من هستند. سپس فرمود: آیا میدانید که من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر هستم؟ سه مرتبه این را فرمود و سه بار گفتند: بلی. رسولالله صلی الله علیه و سلم فرمود: هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست). حدیث بریده اسلمی به شرط شیخین صحیح است.
مستدرک، حاکم نیشابوری: بریده اسلمی(رض) گوید: (با علی در راه یمن در جنگ شرکت کردیم. از ایشان ناآرامی دیدم. نزد رسولالله صلی الله علیه و سلم رسیدم و علی را یاد نمودم و او را ناقص شمردم. دیدم که صورت رسولالله تغییر کرده است و فرمود: ای بریده! آیا من از مؤمنان به خودشان سزاوارتر هستم؟ عرض کردم: بله، ای رسولالله. فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. و حدیث را ذکر نمود). این حدیث به شرط مسلم صحیح است و آن دو، آن را نیاوردند.([399])
رفاعة بن ایاس از پدرش از جدش گوید: (با علی در روز جمل بودیم. ایشان به سوی طلحة ابن عبیدالله فرستاد که با من دیدار کن. طلحة نزد ایشان آمد. ایشان فرمود: تو را به خدا قسم! آیا از رسولالله صلی الله علیه و سلم نشنیدی که فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! هرکس که ولایت او را دارد، دوست بدار و هرکس که با او دشمنی میکند، دشمن بدار؟ عرض کرد: بله. فرمود: پس چرا با من میجنگی؟ عرض کرد: یادم نیست. راوی گوید: طلحه بازگشت).([401])
مستدرک، حاکم نیشابوری: زید بن ارقم(رض) گوید: (با رسولالله صلی الله علیه و سلم بیرون رفتیم تا اینکه به غدیر خم رسیدیم. ایشان دستور توقف داد. در روزی که گرمتر از آن بر ما نیامده بود، زمین را تمیز کردند. سپس خدا را ستایش کرد و ثنای او گفت و فرمود: ای مردم! هیچ پیامبری برانگیخته نشد، مگر اینکه نصف عمری که فرد پیشین او زندگی کرده بود، نکرده بود. من نیز نزدیک است که خوانده شوم و باید پاسخ دهم. من در میان شما چیزی را میگذارم که پس از آن هرگز گمراه نمیشوید. کتاب خداوند عزوجل. سپس ایستاد و دست علی(رض) را گرفت و فرمود: ای مردم! چه فردی از خودتان به شما سزاوارتر است؟ عرض کردند: خداوند و رسولش داناترند. فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست). این حدیثی است که از جهت سند، صحیح است و آن دو، آن را نیاوردند.([403])
مصنف، ابن ابی شیبه: جابر بن عبدالله گوید: (در جحفه غدیر خم بودیم که رسولالله صلی الله علیه و سلم بر ما بیرون آمد و دست علی را گرفت و فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست).
مصنف، ابن ابی شیبه: رباح بن حارث گوید: (وقتی علی در رحبه نشسته بود، مردی که نشانههای سفر در او بود، آمد و عرض کرد: ای مولای من، درود بر تو. فرمود: این چه کسی است؟ عرض کردند: این ابو ایوب انصاری است. ابوایوب گفت: من از رسولالله صلی الله علیه و سلم شنیدم که فرمود: هرکس که من مولای او هستم، علی مولای اوست).([405])
.[361] قرآن کریم، سورهی فتح، آیهی ۲۳.
.[362] قرآن کریم، سورهی بقره، آیهی ۳۰.
.[363] قرآن کریم، سورهی بقره، آیهی ۳۱.
.[364] قرآن کریم، سورهی بقره، آیهی ۳۴.
[365]. ورد في:
- المستدرك - الحاكم النيسابوري: ج3 ص129، عن علي (عليه السلام).
- كنز العمال - المتقي الهندي: ج2 ص441، عن علي (عليه السلام).
- نظم درر السمطين - الزرندي الحنفي: ص89 - 90، عن أبي برزة الأسلمي وابن عباس.
- تفسير الطبري: ج13 ص142، عن ابن عباس.
- تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر: ج42 ص359 و360، عن عبد خير وعبد الله الأسدي.
بلفظ "رجل من بني هاشم" ورد في:
- مسند أحمد: ج1 ص126. عن علي (عليه السلام).
- المعجم الصغير - الطبراني: ج1 ص261. والمعجم الأوسط: ج2 ص94، وج5 ص153، وج7 ص379.
- مجمع الزوائد - الهيثمي: ج7 ص41، عن عبد الله.
[366]. در منابع زیر وارد شده است:
- مستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۲۹، از علی(ع) آمده است.
- کنزالعمال، متقی هندی، ج ۲، ص ۴۴۱، از علی(ع).
- نظم درر السمطین، زرندی حنفی، صص ۸۹ تا ۹۰، از ابی برزه اسلمی و ابن عباس.
- تفسیر طبری، ج ۱۳، ص ۱۴۲، از ابن عباس.
- تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ۴۲، صص ۳۵۹ و ۳۶۰، از عبد خیر و عبدالله اسدی.
با لفظ «رَجُلٌ مِن بَنِی هَاشِم» (مردی از بنیهاشم) در منابع زیر آمده است:
- مسند احمد، ج ۱، ص ۱۲۶، از علی(ع) آمده است.
- معجم الصغیر، طبرانی، ج ۱، ص ۲۶۱، و معجم الاوسط، ج ۲، ص ۹۶، و ج ۵، ص ۱۵۳، و ج۷ ، ص ۳۷۹.
- مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۷، ص ۴۱، از عبدالله.
[367]. قال ابن حجر في فتح الباري: ج8 ص285 عن هذا الحديث إنه "بإسناد حسن".
.[368] قرآن کریم، سورهی رعد، آیهی ۷.
[369]. ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری، ج ۸، ص ۲۸۵ میگوید: این حدیث به سند حَسَن روایت شده است.
[370]. قال الحاكم: "هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه".
.[371] حاکم نیشابوری در ذیل این روایت مینویسد: این حدیث صحیحالسند است، اما آن دو نفر (بخاری و مسلم) نقل نکردهاند!
[372]. أخرجه الطبراني في المعجم الأوسط: ج2 ص94، ج5 ص153 - 154؛ مسند أحمد بن حنبل: ج1 ص126، وصححه أحمد محمد شاكر في تعليقه على مسند أحمد: ج2 ص48 - 49 برقم 1041 إذ قال: "إسناده صحيح. المطلب بن زياد بن أبي زهير الثقفي الكوفي، ثقة، وثقه أحمد وابن معين وغيرهما، وترجمه البخاري في الكبير 4/2/8 فلم يذكر فيه جرحاً... وهذا الحديث من زيادات عبد الله بن احمد". وأخرجه الهيثمي في مجمع الزوائد: ج7 ص41وقال: "رواه عبد الله بن أحمد والطبراني في الصغير والأوسط ورجال المسند ثقات".
[373]. محدثان دیگری از اهل سنت نیز حدیث مزبور در را کتب خود ذکر کردهاند؛ مثلاً:
طبرانی در المعجم الاوسط ج ۲، ص ۹۴، و ج ۵، صص ۱۵۳ تا ۱۵۴.
مسند احمد بن حنبل ج ۱، ص ۱۲۶.
احمد محمد شاکر در تعلیقه و حاشیهی خود بر کتاب مسند احمد (ج ۲، ص ۴۸ و ۴۹) این روایت را تصحیح کرده است و میگوید: «سندش صحیح است. مطلب بن زیاد بن ابیزهیر ثقفی کوفی ثقه است، چون احمد و ابن معین و دیگران او را توثیق کردهاند و بخاری در کتاب الکبیر (۸/۲/۴) احوال او را ذکر کرده است و هیچ مذمت و عیبی دربارهی او نگفته است ... و این حدیث از اضافات عبدالله بن احمد است.»
هیثمی در مجمع الزوائد، ج ۷، ص ۴۱ دربارهی این روایت گفته است: «عبد الله بن احمد و طبرانی در المعجم الصغیر و المعجم الاوسط آن را نقل کردهاند و رجال و راویان مسند احمد همگی ثقه (معتبر و مورد اعتماد) هستند.»
[374]. قرآن کریم، سورهی رعد، آیهی ۷.
[375]. الحديث ورد في:
- مسند أحمد: ج1 ص84 و118 و119 و152، وج4 ص281 و370 و373، وج5 ص366 و373 و419، عن علي (عليه السلام) وزاذان بن عمر وسعيد بن وهب وزيد بن يثيع وعبد الرحمن بن أبي ليلى والبراء بن عازب وأبي الطفيل وزيد بن أرقم ورياح بن الحرث.
- سنن ابن ماجة: ج5 ص297، عن سعد بن أبي وقاص.
- سنن الترمذي: ج5 ص297، عن أبي سريحة أو زيد بن أرقم.
- المستدرك - الحاكم النيسابوري: ج3 ص109 - 110 و371 و533، عن زيد بن أرقم وبريدة الأسلمي.
- المصنف - ابن أبي شيبة الكوفي: ج7 ص495 و496 و499، و503 و506، عن جابر بن عبد الله ورباح بن الحارث وسعد وزيد بن يثيع والبراء وبريدة.
- السنن الكبرى - النسائي: ج5 ص45 و108 و130 و131 و132 و134 و136، عن بريدة وسعد بن أبي وقاص وعميرة بن سعد وسعيد بن وهب وزيد بن يثيع وأبي الطفيل وعمرو ذي مر.
- مسند أبي يعلى: ج1 ص429، وج11 ص307، عن عبد الرحمن بن أبي ليلى وأبي يزيد الأودي.
- صحيح ابن حبان: ج15 ص376 عن أبي الطفيل.
- مجمع الزوائد - الهيثمي: ج9 ص103 "باب قوله صلى الله عليه وسلم من كنت مولاه فعلى مولاه"، عن علي (عليه السلام) ورباح بن الحارث وعمرو ذي مر وزيد بن أرقم وأبي الطفيل وسعيد بن وهب وزيد بن بثيع وعبد الرحمن بن أبي ليلى وابن عمر وملك بن الحويرث وحبشي بن جنادة وجرير وزياد بن مطرف ونذير وسعد بن أبي وقاص وزادان أبي عمر وعمارة وابن عباس وعميرة بنت سعد وعمير بن سعد وأبي سعيد وعبد الله بن مسعود وبريدة.
وغيرها الكثير.
يقول الألباني: "حديث: من كنت مولاه فعلي مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، وهو حديث صحيح غاية، جاء من طرق جماعة من الصحابة خرجت أحاديث سبعة منهم، ولبعضهم أكثر من طريق واحد، وقد خرجتها كلها وتكلمت على أسانيدها في "سلسلة الأحاديث الصحيحة (1750)" السنة - ابن أبي عاصم، ومعه ظلال الجنة في تخريج السنة - محمد ناصر الألباني: ص552.
[376]. این حدیث در منابع زیر آمده است:
- مسند احمد، ج ۱، صص ۸۴ و ۱۱۸ و ۱۱۹ و ۱۵۲ و ج ۴، صص ۲۸۱ و ۳۷۰ و ۳۷۳ و ج ۵ صص ۳۶۶ و ۳۷۳ و ۴۱۹، و از علی(ع) و زاذان بن عمر و سعید بن وهب و زید بن یثیع و عبدالرحمن بن ابی لیلی و براء بن عازب و ابو طفیل و زید بن ارقم و ریاح بن حرث نقل شده است.
- سنن ابن ماجه، ج ۵، ص ۲۹۷، از سعد ابن ابی وقاص.
-سنن ترمذی، ج ۵، ص ۲۷۹، از ابوسریحه یا زید بن ارقم.
- مستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۳، صص ۱۰۹ و ۱۱۰ و ۳۷۱ و ۵۳۳، از زید بن ارقم و بریده اسلمی.
- مصنف، ابن ابیشیبة کوفی، ج ۷، صص ۴۹۵ و ۴۹۶ و ۴۹۹ و ۵۰۳ و ۵۰۶، از جابر بن عبدالله و رباح بن حارث و سعد و زید بن یثیع و براء و بریده.
- سنن کبری، نسائی، ج ۵، ص ۴۵ و ۱۰۸ و ۱۳۰ و ۱۳۱ و ۱۳۲ و ۱۳۴ و ۱۳۶، از بریده و سعد بن ابیوقاص و عمیره بن سعد و سعید بن وهب و زید بن یثیع و ابوطفیل و عمرو ذو مر.
- مسند ابییعلی، ج ۱، ص ۴۲۹ و ج ۱۱، ص ۳۰۷، از عبدالرحمن بن ابیلیلی و ابو یزید اودی.
- صحیح ابن حبان، ج ۱۵، ص ۳۷۶، از ابو طفیل.
- مجمع الزوائد، هیثمی، ج ۹، ص ۱۰۳، باب سخن ایشانصلی الله علیه و سلم «من کنت مولاه فعلی مولاه» از علی(ع) و رباح بن حارث و عمرو ذو مر و زید بن ارقم و ابوطفیل و سعید بن وهب و زید بن بثیع و عبدالرحمن بن ابولیلی و ابن عمر و ملک بن حویرث و حبشی بن جناده و جریر و زیاد بن مطرف و نذیر و سعد بن ابیوقاص و زادان ابیعمر و عماره و ابن عباس و عمیره بنت سعد و عمیر بن سعد و ابیسعید و عبدالله بن مسعود و بریده.
و منابع بسیار دیگر.
آلبانی میگوید: «حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه بسیار صحیح است. از طریق گروهی از صحابه آمده است که احادیث ۷ نفر از آنان آمده است و برای برخی از آنان بیشتر از یک طریق است و همهی آنها را آوردم و سندهای آن را کامل نمودم». (سلسلة الاحادیث الصحیحه، ص ۱۷۵۰، سنت ابن ابیعاصم، ظلال الجنة فی تخریج السنة. محمد ناصر آلبانی، ص۵۵۲)
[377]. مسند أحمد: ج1 ص84.
[378]. مسند أحمد، ج ۱، ص ۸۴.
[379]. مسند أحمد: ج1 ص119.
.[380] مسند أحمد، ج ۱، ص ۱۱۹.
[381]. مسند أحمد: ج1 ص152.
.[382] مسند أحمد، ج ۱، ص ۱۵۲.
[383]. مسند أحمد: ج4 ص281.
[384]. مسند أحمد، ج ۴، ص ۲۸۱.
[385]. مسند أحمد: ج4 ص370.
.[386] مسند أحمد، ج ۴، ص ۳۷۰.
[387]. مسند أحمد: ج4 ص373.
.[388] مسند أحمد، ج ۴، ص ۳۷۳.
[389]. مسند أحمد: ج5 ص366.
.[390] مسند أحمد، ج ۵، ص ۳۶۶.
[391]. مسند أحمد: ج5 ص370.
.[392] مسند أحمد، ج ۵، ص ۳۷۰.
[393]. مسند أحمد: ج5 ص419.
[394]. مسند أحمد، ج ۵، ص ۴۱۹.
[395]. سنن ابن ماجة: ج1 ص45.
[396]. سنن ابن ماجة، ج ۱، ص ۴۵.
[397]. سنن الترمذي: ج5 ص297.
[398]. المستدرك - الحاكم النيسابوري: ج3 ص109 - 110.
.[399] المستدرك، حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۱۰۹ و ۱۱۰.
[400]. المستدرك - الحاكم النيسابوري: ج3 ص371.
[401]. المستدرك، حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۳۷۱.
[402]. المستدرك - الحاكم النيسابوري: ج3 ص533.
[403]. المستدرك، حاكم نیشابوری، ج ۳، ص ۵۳۳.
[404]. المصنف - ابن أبي شيبة: ج7 ص495 - 496.
[405]. المصنف، ابن ابیشیبه، ج ۷، ص ۴۹۵ و ۴۹۶.