جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامفرسـتادگانی از سوی رسولان
قرآن کریم این موضوع مهم را تبیین نموده و بیان داشته که حضرت محمد (ص) گشایندهی درب فراخ آن است. در گذشته این امر به ویژه برای حضرت عیسی (ع) (طلوع خداوند در ساعیر) حاصل شده و این که او زمینهساز حضرت محمد (ص) و دعوت بزرگ ایشان بوده است؛ همان دعوتی که در شیوهی ارسال الهی برای اهل زمین و نحوهی گماشتن خلیفهی خداوند سبحان و تعالی بر زمین تحول عظیمی به وجود خواهد آورد.
هر چند حضرت عیسی (ع) نیز فرستادگانی از جانب خودش به انطاکیه گسیل داشت، ولی این عده، فرستادگانی از جانب خداوند سبحان و تعالی نیز محسوب میشدند زیرا حضرت عیسی (ع) براساس فرمان خداوند سبحان و تعالی عمل میکند: «و در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند»[161].
قضیهی ارسال فرستادگان از سوی رسول خداوند ــ حضرت عیسی (ع) ـ در سورهی «یس» در قرآن ذکر شده است[164]. خدای متعال میفرماید:
«داستان مردم آن قریه را برایشان بیاور، آن گاه که رسولان به آن جا آمدند، نخست دو تن را به نزدشان فرستادیم و تکذیبشان کردند، پس با سومی نیروشان دادیم و گفتند: ما را برای هدایت شما فرستادهاند»[165].
خداوند میفرماید «فرستادیم» (أرسلنا) و حال آن که فرستنده، حضرت عیسی (ع) بوده است. بنابراین فرستادن از سوی حضرت عیسی، همسنگ فرستادن از سوی خداوند سبحان و تعالی به شمار میرود؛ زیرا حضرت عیسی (ع) تمثیل «خدای در خلق» میباشد و او «طلوع خداوند در ساعیر» (طلعة الله في ساعير) است.
در قضیهی ارسال از سوی رسولان (انبیا)، موضوع دیگری که دانستن آن ضروری میباشد این است که فرستنده (مُرسِل) باید نسبت به فرستاده شده (مُرسَل) در مقام لاهوت جای گرفته باشد؛ بنابراین ارسالکنندههایی که فرستاده شده از سوی خداوند سبحان و تعالی میباشند باید حتماً در مقام «الله در خلق» قرار داشته باشند.
برای توضیح بیشتر این مسأله، خاطرنشان میکنم که در قضیهی ارسال از سوی خدای سبحان و تعالی، خداوند با فرستادهشدگان (مُرسَلین) میشنود و میبیند؛ یعنی خدای سبحان به فرستادهشده و دشمنان او کاملاً احاطه دارد؛ بنابراین اولاً در رسیدن رسالت، خطا و اشتباهی رخ نمیدهد و ثانیاً دشمنان خدا هر چند که تمام تلاش خود را به کار بندند، نمیتوانند جلوی تبلیغ رسالت را بگیرند. خداوند میفرماید:
«نترسید من با شما هستم، میشنوم و میبینم»[167].
لازم است که وضعیت ارسال از طرف پیامبران (ع) نیز به همین گونه باشد یعنی ارسال کنندهای (مُرسِل) که تبلور خداوند (در خلق) است، به ارسال شده (مُرسَل) و دشمنانش احاطه داشته باشد؛ بشنوند، ببیند و به قدرت و علم الهی، قادر و عالم باشد؛ در غیر این صورت این ارسال، همان طور که خود خداوند از آن به «ارسال نمودیم» (أرسلنا) تعبیر کرده است، در واقع از جانب خدا صورت نگرفته است و تمامیتی ندارد؛ اما اگر چنین باشد (احاطه کامل باشد)، ارسال کننده (مُرسِل) نسبت به ارسال شده (مرسَل) در مقام لاهوت قرار میگیرد.
پس این فرستنده (مُرسِل) رسولش را به اذن خداوند گسیل داشته است، لذا چطور ممکن است که خدا بدون این که وی را از قدرت کامل برای انجام این رسالت که ارسال از سوی خدای سبحان نیز محسوب میشود، برخوردار گرداند، این اجازه را صادر نماید؟! زیرا اگر چنین نباشد و در این فرآیند نقصی وجود داشته باشد، این نقص به ساحت خدای سبحان و متعال نیز منتسب میگردد.
هدف از آفرینش بنی آدم، دستیابی به این نتیجه است، زیرا این نتیجه تمثیلی از جانشینی حقیقی و تمام و کمال خداوند میباشد؛ خداوند سبحان هنگامی که اراده فرمود آدم (ع) را خلق کند، این قضیه را در حضور ملائکه بیان داشته است:
«و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفهای قرار میدهم. گفتند: آیا کسی را قرار میدهی که در آنجا فساد کند و خونها بریزد و حال آن که ما به ستایش تو تسیبح میگوییم و تو را تقدیس میکنیم؟ گفت: آنچه من میدانم شما نمیدانید»[169].
خلیفهی کامل باید بازتاب کاملی از کسی باشد که برای جانشینی او آمده است و این خلیفهی کامل الزاماً باید «خدای در خلق» (الله في الخلق) یا «مظهر نامهای نیکوی خدا» (اسماء الله الحسنی) یا «صورت خدا» (وجه الله) باشد. خدای متعال میفرماید:
«در آن روز چهرههایی هست زیبا و درخشان، که سوی پروردگارشان نظر میکنند»[171].
تأکید میکنم منظور از این نگاه کردن، نگریستن به خود خدای سبحان و متعال نیست بلکه مراد آن است که چهرههای زیبا و درخشان اولیای الهی، به مربیشان حضرت محمد (ص) که همان «وجه اللهیی» است که خداوند سبحان با آن با خلقش رو به رو شد، میباشد.
و خدای متعال میفرماید: «آیا اینان منتظر هستند که خدا با فرشتگان در زیر سایبانی از ابر نزدشان بیاید و کار یکسره شود؟ حال آن که خدا مرجع همهی کارهاست»[173].
خداوند متعال، منزه است از آمدن و رفتن و حرکت کردن، چرا که اینها همگی از صفات مخلوق است. منظور این آیه، حضرت محمد (ص) خلیفهی کامل الهی و تبلور لاهوت (الله في الخلق) میباشد. اگر خلیفه و جانشین، نقش لاهوت را در ارسال فرستاده شدهها (مُرسَلین) ایفا نکند، عملاً خلیفهی تمام و کمال خدا نخواهد بود، در نتیجه هدف از آفرینش نیز محقق نخواهد شد؛ ولی با تلاش این خلیفه برای طواف لاهوت، او تصویر کاملی میشود که به واسطهی آن، خدای منزه و بلند مرتبه شناخته میشود و هدف از آفرینش که همان معرفت است، محقق میشود یعنی (همان) شناخت لاهوت و توحید حقیقی: «و جن و انسان را نیافریدم مگر برای عبادتم»[176] یا «برای این که مرا بشناسند»[177].
* * *
8
[160]- الأنبياء: 27
[161] - انبیا: 27
[162]- ورد عنهم في فضل سورة يس أنها تعدل اثنا عشر ختمة للقرآن، ومن قرأها في الليل انزل الله ألف ملكاً يحرسونه حتى يصبح، وهو آمن من شر السلطان والشيطان حتى يصبح. وفتحت سورة يس بحرف الإمام المهدي (ع) وهو حرف (س)، وأما الياء فهي تعني النهاية أي إن النهاية والعاقبة للقائم (ع). وكذا يس من أسماء النبي محمد ، فهو الخاتم لما سبق ونهاية ما سبق، وكذا القائم يبعث كما بعث محمد وعلى سنته، ويواجه الجاهلية كما واجهها رسول الله محمد ، فهو اسم مشترك بينهما عليهما السلام.
[163]- يـس: 13 - 14.
[164] - از ائمه (ع) در فضیلت سورهی یس آمده است که قرائت این سوره برابر با دوازده ختم قرآن است و اگر کسی این سوره را در شب بخواند، خداوند هزار ملک فرو میفرستد که تا صبح از او نگهبانی میکنند و او تا صبح از شرّ سلطان و شیطان در امان است. سورهی یس با حرف امام مهدی (ع) یعنی حرف «س» آغاز شده است. حرف «ی» نیز به معنای نهایت امر است یعنی پایان و فرجام (قائم (ع)). همچنین «یس» یکی از نامهای پیامبر (ص) است؛ آن حضرت، خاتم بر گذشتگان و راهگشای آیندگان است. قائم نیز همین گونه است و همان طور که حضرت محمد (ص) مبعوث شد، قائم نیز همان گونه و بر سنّت پیامبر مبعوث میگردد. او نیز همچون پیامبر اسلام با جاهلیت رویارو میشود؛ و این، یک نام مشترک بین پیامبر (ص) و قائم (ع) است.
[165] - یس: 13 و 14
[166]- طـه: 46.
[167] - طه: 46
[168]- البقرة: 30.
[169] - بقره: 30
[170]- القيامة: 22 - 23.
[171] - قیامت: 22 و 23
[172]- البقرة: 210.
[173] - بقره: 210
[174]- الذريات: 56.
[175]- راجع: جواهر الكلام: ج29 ص31، الرواشح السماوية: ص45، عمدة القاري: ج9 ص25، جامع بيان العلم وفضله: ج2 ص44، تفسير الثعلبي: ج9 ص12، تفسير ابن كثير : ج4 / ص255، تفسير الآلوسي: ج15 ص50، شرح العقيدة الطحاوية: ص50.
[176] - ذاریات: 56
[177] - جواهر الکلام: ج 29- ص 31؛ الرواشح السماویة: ص 45؛ عمدة القاري: ج 9- ص 25؛ جامع بیان العلم و فضله: ج 2- ص 44؛ تفسیر ثلعبی: ج 9- ص 12؛ تفسیر ابن کثیر: ج 4- ص 255؛ تفسیر آلوسی: ج 15- ص 50؛ شرح العقیدة الطحاویة: ص 50