جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامدر زندگی زمینی، صفت اثر دال بر صفت مؤثر میباشد
بیشک، مجموعهای از قوانین فیزیکی جهان هستی بر زمین و آنچه در روی زمین است نیز حاکم هستند؛ و از همین رو شایسته است که این قضیه نیز بهعنوان دلیل و استدلال مطرح شود. قوانین، دلیل به وجود آمدن این نظام نتیجهبخش هستند و طبیعتی که دست به انتخاب میزند چیزی جز نتیجه همین قوانین نیست. به اینترتیب این طبیعت مبتنی بر قوانینی قطعی است و قانونمند میباشد و نمیتوان آن را تصادفی و بیقانون به شمار آورد. در نتیجه انتخاب اَشکال مناسب یا مناسبتر توسط طبیعت، قانونمند یا مبتنی بر قوانین میباشد. مادامیکه قوانین فیزیکی که حداقل برای ما آشکارند و بهاندازهای قابلتوجه، در سطح اتمی و غیر اتمی وجود دارند و زندگی بر پایه این سطح استوار است و زندگی بر روی زمین را شکل میدهد، قانونگذاری نیز وجود دارد؛ و این همان چیزی است که به دنبال آن هستیم.
این موضوع کاملاً بدیهی است؛ بنابراین در اینجا به همین مقدار بسنده میکنیم و در جایی دیگر به تشریح آن خواهیم پرداخت. در ادامه به سراغ سه موضوع دیگر که بهطور خاص به زندگی زمینی مرتبط است میرویم:
نقشه ژنتیکی (ژنوم).
قانون تکامل یا ارتقاء بهوسیله انتخاب طبیعی.
هدف از تکامل یا ارتقاء بهوسیله انتخاب طبیعی.([44])
در اینجا خدا ناباوران اشکالی بدین شرح مطرح میکنند: وقوع زلزلهها در زمین و برخورد بعضی سنگها یا شهابسنگها به زمین در زمانهای گذشته ...، همگی نشان میدهد که آنچه وجود دارد یک نظام منظم نیست، بلکه تصادفی است.
این سخن در حقیقت فقط مانند اشکال گرفتن شخص نادان نسبت به چیزی است که نمیداند؛ چون وجود نظام فراگیر مولّد و ثبوت آن و ثبوت هدفمند بودن آن، هیچ منافاتی با وجود حوادثی که ظاهراً با نظام فراگیر هماهنگ نیست ندارد. برای تبیین بیشتر مسئله به این مثال توجه کنید: اگر باغ منظمی با درختان منظم و با نهایت دقت و تنظیم از جهت انواع و فاصله بینشان وجود داشته باشد و در وسط همین باغ تکه زمینی ببینیم که درختانش کندهشده و خاکش شسته شده باشد، آیا این حادثه و جهل ما به شایستگیهایش اجازه میدهد که حکم کنیم که این باغ، یک جنگل یا یک باغ نامنظم است، باوجود اینهمه نظمی که میبینیم که از هر جهت این قطعه زمین خراب را در برگرفته است؟! واقعیت این است که ما در قله پوچی خواهیم بود، اگر حکم کنیم که این باغ یک جنگل است، به این دلیل که ما در وسطش تکهای زمین خراب دیدیم، با اینکه نمیدانیم سبب آن چیست و شاید علتش ایجاد یک خانه برای سکونت در وسط باغ یا ایجاد یک استخر برای پرورش ماهی یا گاوداری یا چراگاه روباز یا دهها علت محتمل دیگر بوده باشد. همین مسئله بر اتفاقاتی که میگویند ناقض دلیل نظم در زمین و عالم آفرینش است منطبق میشود؛ یعنی ازآنجاکه نظاممندی عالم، روشن است و با ادله ثابت شده است، با اتفاقات جزئی که علتش را به شکل کامل نمیدانیم نقض نمیشود و چهبسا اگر علت این حوادث را میدانستیم میگفتیم که این نهایت نظم و حکمت است.([46])
جهلی بزرگتر از این نیست که موجودی که عمرش در بهترین حالت از صدسال نمیگذرد (مثل انسان) درباره اتفاقی که اثرش بعد از او تا هزاران یا صدها هزار یا حتی چندین میلیون سال ادامه دارد حکم صادر کند. آیا این تماماً مثل این نیست که یک موش کور زیرزمینی که همه عمرش را در سوراخی زیر زمین میگذراند، درباره کسانی که پایههای آسمانخراش را در زمین حفر میکنند، حکم کند که کارشان ویرانگری و پوچی است و نیرویی غیرمنظم و بدون عقل میباشد، به این دلیل که به عنوان مثال حفاری آنان، باعث از بین رفتن حفره او شده است؟ چه کسی میگوید هر اتفاقی که مخالف مصالح مادی و جسمانی بعضی از موجودات در پارهای از زمان شود کاری پوچ و غیرعاقلانه است؟ آیا ممکن نیست هدفش اصلاح بعضی از نفوس یا تحقق مصلحت همه باشد؟ آیا قوانین عادلانهای که همگی به آن اقرار دارند که تصریح به عقاب مجرم (مثلاً قاتل یا دزد) میکند، پوچ و نشاندهنده عدم نظم و عدم عقلانیت است، چون موجب آسیب رساندن به برخی از انسانها میشود؟! یا اینکه این عقوبت، نهایت حکمت و نظام و عقلانیت است، با اینکه مستلزم تلف شدن جان یا مال عدهای میشود و به برخی آسیب میرساند؟! در حقیقت، نظم امر ثابتی است و در نتیجه، نظمدهنده حکیم هم برای کسی که طالب حق باشد بسیار روشن و ثابت است؛ و اینگونه اشکالات هرگز دلیل نظم را نقض نمیکند بلکه در نهایت، صرف اشکالاتی است که نشاندهنده شکست صاحب اشکال در اثبات عقایدش میباشد؛ و بههمیندلیل پس از اینکه به ناتوانیاش از مقابله با دلیل اقرار نمود، به سوی اشکال رفت.([48])