جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامعقیدهی الهی از آدم تا برپا شدن ساعت
این امکان وجود ندارد که عقاید الهی تغییر و تحول پیدا کند؛ چرا که دین خداوند یکی است و از سوی یک خدای سبحان، فرستاده شده است. اما امکان دارد که برخی از مصادیق تغییر کنند یا بیان عقیده و توضیح آن، بیشتر و عمیقتر شود و یا شناختی که بر یک عقیده بنا نهاده شده است و عمل بر مبنای آن به دنبال وجود فرد قبول کنندهی آن، بزرگتر شود. اما عقیدهی حق، تغییر و تحول نمییابد. خداوند متعال فرمود: «این است امت شما كه امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بندگی کنید»([524]). خداوند متعال فرمود: «ای فرستادگان، از چیزهای پاكیزه بخورید و كار شایسته كنید كه من به آنچه انجام میدهید دانایم؛ و این است امت شما كه امتی یگانه است و منم پروردگار شما، پساز من پروا دارید»([525]).
همهی فرستادگان امت یکتا هستند و عقاید ایشان یکی است. آنان بهترین افرادی هستند که تسلیم خداوند سبحان شدند. و دین ایشان تسلیم برای خداوند یا همان اسلام است: «در حقیقت، دین نزد خدا همان اسلام است و كسانی كه كتاب [آسمانی] به آنان داده شده است، با یكدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنكه علم برای آنان [حاصل] آمد؛ آن هم به سابقهی حسدی كه میان آنان وجود داشت و هركس به آیات خدا كفر ورزد پس [بداند] كه خدا زودشمار است»([526]). «ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنایی بود نازل كردیم. پیامبرانی كه تسلیم [فرمان خدا] بودند، بهموجب آن برای یهود داوری میکردند و [همچنین] الهیون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند. پس از مردم نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای ناچیزی مفروشید و كسانی كه بهموجب آنچه خدا نازل كرده است، داوری نكردهاند، آنان خود کافراناند»([527]). «و دین چه كسی بهتر است از آنکس كه خود را تسلیم خدا كرده و نیكوكار است و از آیین ابراهیم حقگرا پیروی نموده است و خدا ابراهیم را دوست خود گرفت»([528]). برای محقق شدن نجات، باید به آنان اقتدا نمود و تسلیم ایشان بود. عقایدی که آنان از سوی پروردگارشان آوردند، حق آشکار است و غیر از آن، باطل است.
دین فرستادگان و دین نزد خداوند سبحان، همان تسلیم برای خداوند است. خداوند متعال فرمود:
«و چه كسی جز آنكه به سبكمغزی گراید، از آیین ابراهیم روی برمیتابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.
هنگامی كه پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم.
و ابراهیم و یعقوب پسران خود را به همان [آیین] سفارش كردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] ای پسران من، خداوند برای شما این دین را برگزید. پس البته نباید جز مسلمان بمیرید»([529]).
دین ابراهیم حق است و به غیر از آن، سبکمغزی و بیخردی است: «و چه كسی جز آنكه به سبكمغزی گراید، از آیین ابراهیم روی برمیتابد؟».
دین ابراهیم همان تسلیم برای خداوند است و آن فقط اسلام است. «هنگامی كه پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم».
هر کس تسلیم خداوند باشد، مسلمان است و دینش اسلام است. خواه از ابراهیم (ع)، در زمان او دنبالهروی کند، خواه از موسی (ع) یا از عیسی (ع) در زمان خودشان پیروی کند. خداوند متعال فرمود: «آیا جز دین خدا را میجویند با آنكه هركس در آسمانها و زمین است خواهناخواه سر به فرمان او نهاده است و بهسوی او بازگردانده میشوید. بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده است و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان نازل گردیده است و آنچه به موسی و عیسی و انبیای [دیگر] از جانب پروردگارشان داده شده است، گرویدیم و میان هیچیک از آنان فرق نمیگذاریم و ما او را فرمانبرداریم. و هر كه جز اسلام دینی [دیگر] جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود و وی در آخرت از زیانكاران است»([531]).
اما بازگشت دین یا ریشهی عقیدتی آن، به تسلیم، به این خاطر است که میگوییم آفرینندهی مطلقی وجود دارد که مخلوقاتِ محدودی را آفریده است. سپس آنان را بهسوی ظلمت و تاریکی فرستاده است. سپس آنان را بهسوی خودش، بهسوی نور، دعوت کرده است. هر کس تسلیم آفرینندهاش باشد و پاسخ دهد و بهسوی نور بازگردد، نجات و رهایی مییابد و هرکس سرپیچی کند، هلاک میشود؛ چون در تاریکی و ظلمت است؛ ولی خداوند به خاطر مهربانیاش، از میان نجاتیافتگان افرادی را میفرستد که هلاکشدگان در تاریکیها را پیش از اتمام وقت، بهسوی نور دعوت میکنند. «و اگر از سوی پروردگارت فرمانی مقرر نشده بود ...﴾.
«و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچکس از شما پاك نمیشد؛ ولی [این] خداست كه هر كس را بخواهد پاك میگرداند و خدا [است كه] شنوای دانا است»([532]).
«و مردم جز یك امت نبودند پس اختلاف پیدا كردند و اگر وعدهای از جانب پروردگارت مقرر نگشته بود، قطعاً در آنچه بر سر آن باهم اختلاف میكنند میانشان داوری میشد»([533]).
«و به حقیقت ما به موسی كتاب [آسمانی] دادیم. پس در مورد آن اختلاف شد و اگر از جانب پروردگارت وعدهای پیشی نگرفته بود، قطعاً میان آنها داوری شده بود و بیگمان آنان دربارهی آن در شكی بهتان آمیزند»([534]).
«و اگر سخنی از پروردگارت پیشی نگرفته و موعدی معین مقرر نشده بود، قطعاً [عذاب آنها] لازم میآمد»([535]).
«و به راستی موسی را كتاب [تورات] دادیم پس در آن اختلاف واقع شد و اگر از جانب پروردگارت فرمان [مهلت] سبقت نگرفته بود، قطعاً میانشان داوری شده بود و در حقیقت آنان دربارهی آن به شكی سخت دچارند»([536]).
«و فقط پس از آنكه علم برایشان آمد، راه تفرقه پیمودند؛ [آن هم] بهصرف حسد [و برتریجویی] میان همدیگر و اگر سخنی از جانب پروردگارت تا زمانی معین پیشی نگرفته بود قطعاً میانشان داوری شده بود و كسانی كه بعد از آنان كتاب [تورات] را میراث یافتند، واقعاً دربارهی او در تردیدی سخت [دچار] هستند»([537]).
هر کس تسلیم نجاتیافتگان و فردی که آنان را فرستاده است، گردد، نجات و رهایی مییابد. و کسی که از امر آنان سرپیچی نماید، هلاک میشود. این داستان کامل آفرینش است، برای کسی که آن را دریابد. این موضوعی است که در عالَم ذر اتفاق افتاده است و در قرآن([540]) و در روایات آل محمد (ع)([541]) نیز ذکر شده است. افرادی که ابتدا پاسخ (بله) دادند، در مرحلهی بعدی همان دعوتکنندگان و بیم دهندگان مایهی امتحان شدند. «آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری». امتحان به واسطهی آنان و نجات و رهایی نیز به واسطهی آنان است. «این [پیامبر نیز] بیمدهندهای از [جملهی] بیمدهندگان نخستین است»([542]). تکرار میکنم که این نیکویی بر مردم است؛ به این خاطر که نزد همهی آنان این زمینه وجود دارد تا در همان جایگاه پاسخدهندگان اول باشند. پس نباید بگویند: چرا این افراد بر ما برتری داده شدهاند و چرا آنان چنین و چنان قرار داده شدند؟ در حقیقت خداوند هیچ فردی را بر دیگری برتری نداده است. او همگان را آفریده و به ایشان همان فطرتی را داده است که این شایستگی را دارند که همگی، مانند برترین آفریده و مانند پاسخدهندهی اول شوند. ولی آنان سر باز زدند و به خودشان نگاه کردند و همگی آنان از خداوند سبحان غافل شدند و به خودشان و منیتشان نگاه کردند و هریک تا اندازهای، (من) گفتند و مانند پاسخدهندگان اول نبودند که گفتند: (هو) و هریک از آنان، به اندازهای که از منیت رویگردان شدند، این جایگاههای عالی را به دست آوردند.
در زندگی دنیا که در آن هستیم، موضوع «آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری» اتفاق افتاده است و اتفاق میافتد و اتفاق خواهد افتاد و تا پایان این زندگی دنیوی ادامه دارد. اینجا کسی هست که ما را آفریده و ما را به این عالَم مادی جسمانی ظلمانی فرستاده است. از اینجاست که او، همیشه ما را صدا میزند و میخواند و به همهی ما همان فطرت و شایستگیها را داده است تا از او بشنویم و بهسوی او برویم؛ به سویی که نور و پاکی است. ولی افراد اندکی نعمتش را سپاس میگویند و پاسخ او را میدهند و (هو) میگویند و از منیت رویگردان میشوند. آنان واقعاً اندک هستند. دقیقاً مانند ستارگان در تاریکی آسمان کم هستند. آنها پیامبران و اوصیاء و فرستادگان(ع) هستند. «و از بندگان من، اندكی سپاسگزارند»([543]). و متأسفانه تعداد بسیاری از ندای خداوند سبحان رویگردان میشوند و برای نعمتهایش که قابل شمارش نیست و در مخلوقاتش ظهور پیدا کرده است، سپاسگزاری نمیکنند. در نتیجه از خداوند سبحان غافل میشوند و به منیت خودشان مشغول میشوند و این زندگی دنیوی، آنان را سرگرم مینماید. اینجاست که رحمت خداوند دخالت میکند و افرادی را میفرستد که صدایش را شنیدهاند و با اجابت ندای او نجات یافتهاند؛ تا به غافلان یادآوری کنند، شاید متوجه شوند. ولی متأسفانه باز هم افرادی که پاسخ آنها را بدهند، اندک هستند. در نتیجه خداوند سبحان به آنان بخشش نموده است و دارو را نیز با ایشان فرستاده است و چهبسا فرستادن آن را طی مراحلی قرار داده است.
[524]. قرآن کریم، سورهی انبیاء، آیهی ۹۲.
[525]. قرآن کریم، سورهی مؤمنون، آیات ۵۱ و ۵۲.
[526]. قرآن کریم، سورهی آل عمران، آیهی ۱۹.
[527]. قرآن کریم، سورهی مائده، آیهی ۴۴.
[528]. قرآن کریم، سورهی نساء، آیهی ۱۲۵.
[529]. قرآن کریم، سورهی بقره، آیات ۱۳۰ تا ۱۳۲.
[530]. التسليم متعلق بالإخلاص، فكلما كان إخلاص الإنسان أعظم كان تسليمه لله كذلك، ولهذا فمن المناسب أن يسمى دين الله سبحانه وتعالى في كل زمان بالإسلام وليس غير، ولكن كانت مشيئة الله أن لا يحمل هذا الاسم إلا محمد (صلى الله عيه وآله) ليكون إشارة واضحة إلى تسليمه الأعظم من كل الخلق.
[531]. قرآن کریم، سورهی آل عمران، آیات ۸۳ تا ۸۵.
[532]. قرآن کریم، سورهی نور، آیهی ۲۱.
[533]. قرآن کریم، سورهی یونس، آیهی ۱۹.
[534]. قرآن کریم، سورهی هود، آیهی ۱۱۰.
[535]. قرآن کریم، سورهی طه، آیهی ۱۲۹.
[536]. قرآن کریم، سورهی فصلت، آیهی ۴۵.
[537]. قرآن کریم، سورهی شوری، آیهی ۱۴.
[538]. "وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِين" [الأعراف: 172].
[539]. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عليه السلام) قَالَ: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى حَيْثُ خَلَقَ الْخَلْقَ خَلَقَ مَاءً عَذْباً وَمَاءً مَالِحاً أُجَاجاً فَامْتَزَجَ الْمَاءَانِ فَأَخَذَ طِيناً مِنْ أَدِيمِ الْأَرْضِ فَعَرَكَهُ عَرْكاً شَدِيداً فَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ وَهُمْ كَالذَّرِّ يَدِبُّونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِسَلَامٍ وَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ إِلَى النَّارِ وَلَا أُبَالِي ثُمَّ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ ثُمَّ أَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى النَّبِيِّينَ فَقَالَ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَأَنَّ هَذَا مُحَمَّدٌ رَسُولِي وَأَنَّ هَذَا عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ قَالُوا بَلَى فَثَبَتَتْ لَهُمُ النُّبُوَّةُ وَأَخَذَ الْمِيثَاقَ عَلَى أُولِي الْعَزْمِ أَنَّنِي رَبُّكُمْ وَمُحَمَّدٌ رَسُولِي وَعَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَأَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ وُلَاةُ أَمْرِي وَخُزَّانُ عِلْمِي وَأَنَّ الْمَهْدِيَّ أَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِي وَأُظْهِرُ بِهِ دَوْلَتِي وَأَنْتَقِمُ بِهِ مِنْ أَعْدَائِي وَأُعْبَدُ بِهِ طَوْعاً وَكَرْهاً قَالُوا أَقْرَرْنَا يَا رَبِّ وَشَهِدْنَا وَلَمْ يَجْحَدْ آدَمُ وَلَمْ يُقِرَّ فَثَبَتَتِ الْعَزِيمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِي الْمَهْدِيِّ وَلَمْ يَكُنْ لآِدَمَ عَزْمٌ عَلَى الْإِقْرَارِ بِهِ وَهُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قَالَ إِنَّمَا هُوَ فَتَرَكَ ثُمَّ أَمَرَ نَاراً فَأُجِّجَتْ فَقَالَ لِأَصْحَابِ الشِّمَالِ ادْخُلُوهَا فَهَابُوهَا وَقَالَ لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ ادْخُلُوهَا فَدَخَلُوهَا فَكَانَتْ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَسَلَاماً فَقَالَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ يَا رَبِّ أَقِلْنَا فَقَالَ قَدْ أَقَلْتُكُمُ اذْهَبُوا فَادْخُلُوا فَهَابُوهَا فَثَمَّ ثَبَتَتِ الطَّاعَةُ وَالْوَلَايَةُ وَالْمَعْصِيَةُ" الكافي - الكليني: ج2 ص8.
[540]. ﴿و هنگامی كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریهی آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت، كه آیا پروردگار شما نیستم، گفتند: چرا، گواهی دادیم تا مبادا روز قیامت بگویید: ما از این [امر] غافل بودیم» (اعراف، ۱۷۲).
[541]. امام باقر (ع) فرمود: (همانا خدای تبارك و تعالی چون خواست مخلوقات را بیافریند، نخست آبی گوارا و آبی شور و تلخ آفرید، و آن دو آب به هم آمیختند، سپس خاکی از صفحهی زمین برگرفت و آن را بهشدت مالش داد، آنگاه به اصحاب یمین که مانند مورچه میجنبیدند، فرمود: با سلامت بهسوی بهشت بروید و به اصحاب شِمال فرمود: بهسوی دوزخ بروید و باکی هم ندارم؛ سپس فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم، تا در روز قیامت نگویند: ما از این بیخبر بودیم. سپس از پیامبران پیمان گرفت و فرمود: مگر من پروردگار شما نیستم؟ و این محمد رسول من نیست و این علی امیر مؤمنان نمیباشد؟ گفتند: چرا؛ پس نبوت آنها پا برجا شد، و از پیغمبران اولوالعزم پیمان گرفت که من پروردگار شمایم و محمد رسولم و علی امیرمؤمنان و اوصیاء بعد از او، والیان امر من و خزانهداران علم من و اینکه مهدی کسی است که به وسیلهی او دینم را نصرت دهم و دولتم را آشکار کنم و از دشمنانم انتقام گیرم و به وسیلهی او خواه ناخواه عبادت شوم. گفتند: پروردگارا! اقرار کردیم و گواهی دادیم، ولی آدم نه انکار کرد و نه اقرار نمود، پس مقام اولوالعزم برای آن پنج تن از جهت مهدی ثابت شد و برای آدم عزمی برای اقرار به آن یافت نشد (از این رو از پیامبران اولوالعزم خارج گشت). این است گفتار خدای عزوجل: ﴿(و بهیقین پیش از این با آدم پیمان بستیم و[لی آن را] فراموش كرد و برای او عزمی [استوار] نیافتیم» (طه، ۱۱۵). فرمود: مقصود از فراموشی در اینجا ترك است. سپس به آتشی دستور فرمود تا بر افروزد و به اصحاب شِمال فرمود: به آن در آیید، ایشان ترسیدند و به اصحاب یمین فرمود: در آیید، آنها وارد شدند، آتش بر آنها سرد و سلامت شد، آنگاه اصحاب شِمال گفتند: پروردگارا! از ما در گذر و تجدید کن، فرمود: تجدید کردم، بروید و داخل شوید، باز ترسیدند. در آنجا اطاعت و ولایت و معصیت ثابت گشت). (کافی، کلینی، ج ۲، ص ۸).
[542]. قرآن کریم، سورهی نجم، آیهی ۵۶.
[543]. قرآن کریم، سورهی سبأ، آیهی ۱۳.