جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامکارهای قائم (ع) پس از قیامش
برخی از کارهای ایشان (ع) پس از ظهور و قیامش به شرح زیر میباشد:
از ابو عبد الله (ع) روایت شده است: «از چه روی برای ظهور قائم شتاب میکنید؟ به خدا سوگند! به خدا سوگند! لباسش جز لباسى ضخیم و خوراكش جز غذایى ناگوار نیست. قیام او جز با شمشیر و مرگ در سایهی شمشیر نیست»[916].
ابو جعفر (ع) میفرماید: «قائم با امری جدید، کتابی جدید و قضاوتی جدید قیام میکند که بر عرب گران است. او جز با شمشیر کار ندارد و از کسی توبه درخواست نکند و سرزنش سرزنشگران در را ه خداوند او را از کار نیندازد»[918].
شمشیر، اشارهای به سلاح موجود در زمان آن حضرت (ع) میباشد.
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «گويا قايم را در پشت نجف میبينم. پس زمانی كه در پشت نجف مستقر شود، بر اسبی ابلق (سیاه و سفید) كه در ميان دو چشمش سفيدی روشنی است سوار میشود»[920].
«ابلق»: خالدار، «شمراخ»: دارای عمودی بلند. بنابراین معنی حدیث اینگونه میشود که او سوار بر یک تانک میشود؛ و خداوند داناتر است.
احادیث اشاره دارند به اینکه او در جنگی ویرانگر با دشمنان دین و دشمنان خودش (ع) وارد میشود[923] که در آن بسیاری از انصارش شهید میشوند و حتی از برخی روایتها چنین استنباط میشود که چه بسا امام (ع) در معرض اصابت و جراحت در این جنگها قرار میگیرد[924]؛ و خداوند داناتر است.
از امام باقر (ع) روایت شده است: «چون قائم ما به پا خیزد امری جدید میآورد، همانگونه که رسول خدا (ص) در ابتدای اسلام به امری جدید دعوت نمود. اسلام غریبانه آغاز شد و غریبانه باز خواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان»[926].
ابو بصیر میگوید امام صادق (ع) فرمود: «اسلام غریبانه آغاز شد و همان گونه که آغاز شد، غریبانه باز خواهد گشت، پس خوشا به حال غریبان». به ایشان عرض کردم: خدا تو را به صلاح برساند، این را برای من تشریح فرما! پس امام (ع) فرمود: «دعوتکنندهای از ما، دعوتی جدید مینماید همان گونه که رسول الله (ص) دعوتی جدید نمود»[928].
از امام صادق روایت شده است (ع) که فرمود: «او همان میکند که رسول خدا (ع) انجام داد؛ همانند رسول خدا (ص) آنچه پیش از خودش بوده است را ویران میکند و اسلامی جدید را پایهگذاری میکند»[930].
از ابن عطا روایت شده است: از ابا جعفر امام باقر (ع) پرسیدم: هنگامی که قائم قیام کند به کدامین سیره و روش در بین مردم حکم میراند؟ فرمود: «همانند رسول خدا (ص) آنچه پیش از خودش بوده است را ویران، و اسلامی جدید را پایهگذاری میکند»[932].
پیشتر حدیثی از رسول خدا (ص) گفته شد که در آخر الزمان از اسلام جز اسمش و از قرآن جز کلمات و خطوطش باقی نمیماند و مساجد از حضور مردم آباد است در حالی که از هدایت خالی ـیعنی از هدایت آل محمد (ص)ـ ؛ این وضعیت امروزین ما است؛ مسجدها آذین شده، مُصحفها طلا کوب و رنگارنگ، و مسلمانان در دورترین وضعیت از قرآن میباشند.
از ابا عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که قائم ما قیام کند، بنی شیبه را میگیرد و دستانشان را قطع میکند و آنها را میگرداند و میگوید: اینان دزدان خداوند هستند»[934].
از ابا عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «.... دستهای سارقان، بنی شیبه را قطع میکند و بر کعبه میآویزد »[936].
امام جعفر صادق (ع) فرمود: «.... و دستان بنی شیبه را قطع میکند و بر کعبه میآویزد و بر آن مینویسد: اینان دزدان کعبهاند»[938].
بنی شیبه، خدمتکاران کعبه در زمان امام باقر (ع) بودند؛ بنابراین حدیث اشاره به همهی خدمتکاران عتبات مقدّس امروز میکند و اینکه امام دستهایشان را قطع و آنها را مفتضح میکند؛ زیرا آنها اقدام به سرقت عتبات مقدّس نمودهاند. آنها غالباً سر سپردگان طاغوت هستند ولی نه همهشان؛ برخی از آنها امید اصلاحشان وجود دارد و چه بسا برخی از آنها از مؤمنان باشند.
امام صادق (ع) فرمودند: «دو خون را در اسلام خداوند عزوجل حلال فرموده است که کسی در مورد آن دو به حکم خداوند عزوجل قضاوت نمیکند تا اینکه خداوند قائم را از اهل بیت برانگیزاند، که دربارهی آن دو به حکم خداوند عزوجل قضاوت خواهد نمودو در این خصوص مدرک و دلیلی نمیخواهد: زناکار محصن را سنگسار میکند و منع کنندهی زکات را گردن میزند»[940].
امام صادق (ع) فرموده است: «دنیا پایان نمیپذیرد تا مردی از ما اهل بیت خروج کند به حکم داوود (ع) حکم میراند و از مردم دلیل و بیّنه نمیخواهد»[942].
و این، یعنی اینکه خداوند سبحان، امام مهدی (ع) را از باطن امور آگاه میسازد و به او اجازه میدهد که براساس باطن قضاوت کند؛ همان طورکه خضر (ع) هنگامی که کشتی را سوراخ کرد و غلام را کشت، به انجام رسانید و همانند روایتی که ابو حمزهی ثمالی دربارهی داوود (ع) از ابو جعفر (ع) روایت نموده است که فرمود: «داوود (ع) از پروردگارش درخواست نمود كه يكى از داورىهاى جهان آخرت را به وى بنمایاند. جبرئیل (ع) نزدش آمد و گفت: به راستی چیزی را از پروردگارت درخواست نمودی که غیر از تو هیچ یک از انبیایش ـکه صلوات خداوند بر آنها بادـ درخواست ننموده بودند. اى داوود! هیچ یک از بندگانم را به آنچه تو درخواست نمودی آگاه ننمایم و شایسته نیست کسی به غیر آن حکم براند و نبايد كسى غير از خداوند براساس آنان حكم كند؛ ولى خداوند چنین اراده فرموده است که تو را اجابت و آنچه را كه خواسته بودى، به تو عنايت فرمود. اولین دو دشمنی که فردا نزد تو مىآيند، داورى در بين آنها به سان داورى آخرت خواهد بود.
هنگامى كه صبح شد و داوود در مجلس قضاوت نشست، پيرمردى از در وارد شد که جوانى را مىكشيد در حالی که در دست آن جوان يک خوشهی انگور بود. پيرمرد گفت: اين جوان وارد تاكستان من شده، انگورهاى مرا خراب كرده و بدون اجازه من از آن خورده است.
داوود (ع) رو به جوان كرده، گفت: تو چه مىگويى؟ و جوان اقرار كرد كه اين كار را انجام داده است. در همان هنگام خداوند به داوود وحى فرمود: اى داوود! اگر من يكى از داورىهاى آخرت را براى تو آشکار كنم و تو براساس آن ميان پيرمرد و جوان داورى كنى، نه خودت مىتوانى تحملش كنى و نه قومت آن را میپذیرند. اين پيرمرد به پدر این جوان در باغش هجوم برد و او را در باغش به قتل رسانید، باغش را غصب كرد، چهل هزار درهم از او برداشت و او را در كنار همان بستان دفن نمود. پس شمشيری به اين جوان بده و به او امر كن گردن اين پيرمرد را بزند و بعد برود فلان محلِ باغ را بكند و مالش را از آنجا در بياورد.
امام (ع) فرمود: داوود از اين به وحشت افتاد. علمای يارانش را دور هم جمع كرد و آنها را از خبر آگاه ساخت و قضیه به همان صورت که خداوند وحی فرموده بود، فیصله یافت»[944].
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «اولین چیزی که قائم از عدالت آشکار میکند این است که منادی خود را ندا میکند تا صاحب نافله را بر صاحب فریضهی حجر و طواف تحویل دهد»[946].
و این، یعنی کسی که حج واجب را در زمان امام انجام دهد از حج مستحب منع میگردد تا مسلمانان دیگری که حج واجب را انجام ندادهاند، به حج روند. امروز پدیدهی حجِ مستحبی بین ثروتمند شایع شده است در حالی که فقرا از رسیدن به بیت الله الحرام برای به جا آوردن حج واجب، ناامید گشتهاند.
اگر به واقع این ثروتمندان خواستار رضای وجه خداوند سبحان بودند این اموال را به فقرایی که از گرسنگی به خود میپیچند و بسیاری از آنها به علت کمبود دارو تلف میشوند، انفاق میکردند؛ و اگر آنها واقعاً خواستار وجه خداوند بودند فقیری را با این اموال به حج خانهی خدا میفرستادند.
حقیقتی که آنها سعی در جعل و تحریفش میزنند این است که آنها همان طور که امیر المؤمنین (ع) میفرماید[948]، فقط برای تفرّج میروند و مصیبت بزرگ این است که بعضی از آنها خود را عالم میشمارند! که اگر اینگونه بودند حتما در اخلاق، اسوه و الگویی برای دیگران میشدند.
از ابا عبد الله امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «سرور اعمال سه چیز است: دربارهی خودت در برابر خلق انصاف داشته باشی تا جایی که از هیچ چیز راضی نشوی مگر آنکه برای آنها هم مثل آن را بخواهی، کمک و یاری رسانیدن به برادر (دینی) در مال، و یاد خدا در همه حال»[950].
از امام صادق (ع) از پدرانش از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمود: «وقتی مرا به آسمان بردند خداوند جل جلاله به من وحی فرمود: .... تا آنجا که فرمود: خداوند عزّوجل فرمود: سرم را بالا گرفتم و خود را در برابر نورهای علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت بن الحسن قائم که در وسط آنها همچون ستارهای درخشان بود دیدم. عرض کردم: پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: اینها امامان هستند و این قائمی است که حلالم را حلال و حرامم را حرام میکند و با او از دشمنانم انتقام میگیرم. او آرامش و آسودگی اولیای من است و او همان کسی است که قلبهای شیعیان تو را از ظالمان، منکران و کافران بهبود میدهد، لات و عزی را تَر و تازه بیرون میآورد و آنها را میسوزاند که فتنهی مردم در آن روز با آن دو شدیدتر از فتنهی گوساله و سامری است....»[952].
از بشر نبال از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «آیا میدانی اولین چیزی که قائم (ع) با آن شروع میکند، چیست؟» عرض کردم: خیر. فرمود: «این دو را همچون دو گیاه سبز و تازه بیرون میآورد، آتششان میزند و آنها را به باد میسپارد، و مسجد را ویران میکند». سپس فرمود: «که رسول خدا (ص) فرموده است: سقفی چون سقف موسی (ع) و بیان فرمود که جلوی مسجد رسول خدا (ص) از گل بود و کنارههایش از شاخههای نخل[954].
از ابو عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «قائم (ع) پیش میآید و به سرعت آماده میشود تا دیواری که بر روی قبر است را خراب کند. خداوند بادی شدید و رعد و برقهایی برمیانگیزاند تا آنجا که مردم گویند اینها به خاطر آن عمل است. یارانش از گِردش پراکنده میشوند تا آنجا که کسی باقی نمیماند. پس آن حضرت کلنگ به دست میگیرد و خود اولین کسی است که با کلنگ ضربه میزند. سپس وقتی اصحابش میبینند که او با دستان خودش با کلنگ ضربه میزند، به سویش بازمیگردند؛ در آن روز فضل و برتری برخی بر برخی دیگر به اندازهی مقدار پیشی گرفتنشان بر یکدیگر میباشد. دیوار را خراب میکنند و سپس آن دو نفر را همچون دو شاخهی تر و تازه بیرون میآورند. سپس آن دو را لعنت میکند، از آنها دوری میجوید و به دارشان میکشد. سپس پایینشان میآورد و میسوزاندشان و خاکسترشان را بر باد میدهد»[956].
مردی در مورد خانههای عباسيان گفت: خداوند آنها را خرابهای به من نشان دهد یا به دستان ما خراب شوند. ابو عبد الله (ع) فرمود: «چنین مگو! که آنها خانههای قائم و یارانش خواهند بود. آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: (و در منازل کسانی که به خویشتن ستم کردند، ساکن شدید) »[958].
از ابن بکیر نقل شده است: از ابا الحسن (ع) در مورد این سخن حق تعالی (حال آنکه آنچه در آسمانها و زمين است خواه و ناخواه تسليم فرمان او هستند و به او بازگردانیده میشوند)[961] سؤال کردم، فرمود: «در مورد قائم (ع) نازل شده است؛ او چون ظهور کند اسلام را بر یهود، نصارا، صابئین، ملحدان، مرتدان و کافران شرق و غرب زمین عرضه میکند. کسی که با اختیار اسلام آورد او را به نماز، زکات، واجبات الهی و هرآنچه بر عهدهی هر مسلمانی است دستور میدهد و کسی که اسلام نیاورد گردنش را میزند تا اینکه در شرقها و غربها کسی نماند مگر اینکه خدا را به یگانگی یاد کند. راوی میگوید: عرض کردم: فدایت شوم! مردمان بیش از اینها هستند؟ فرمود: خداوند چون کاری را اراده فرماید، زیاد را کم و کم را زیاد میکند»[962].
از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود: «علم بیست و هفت حرف است و همهی آنچه پیامبران آوردهاند تنها دو حرف است و مردم تا امروز جز آن دو حرف را نمیشناسند. هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون میآورد و آن را بین مردم نشر میدهد، و آن دو حرف را نیز ضمیمه میکند و بیست و هفت حرف را منتشر میسازد»[964].
یعنی امام مهدی (ع) علوم الهی جدیدی را بین مردم منتشر میکند و شاید بعضی از آنها اسرار قرآنی باشد که تقریباً چیزی از آن را نمیدانیم. حق تعالی میفرماید: (و اگر قرآنی بود که کوهها با آن به جنبش درآيند يا زمين پارهپاره شود يا مردگان را به سخن آورد، جز اين قرآن نمیبود، که همهی کارها از آنِ خدا است).[966].
و روایت شده است که اصحاب امام (ع) بر روی آب راه میروند[968] و اینکه هر کدام از آنها اگر با کوهها بجنگد با ایمانش آنها را ویران میسازد.
روایت شده است که او (ع) در پهنههای آسمانها بالا میرود[970]؛ و خدا داناتر است.
شاید همراه با این پیشرفت در علوم الهی و روحی، پیشرفتی هم در علوم مادی همراه باشد، و حتی من گمان میکنم که پیشرفت مادی حتماً همراه با رویکرد و پیشرفت روحی خواهد بود. حق تعالی میفرماید: (اگر مردم شهرها ايمان آورده و پرهيزگاری پيشه کرده بودند، برکاتی از آسمان و زمين را به رويشان میگشوديم، ولی (فرستادگان) را تکذیب کردند؛ ما نيز به کيفر کردارشان مؤاخذهشان کرديم)[973] و همچنین میفرماید: (و اگر بر راه راست پايداری کنند، قطعاً از آبی فراوان و گوارا سيرابشان کنيم)[974].
گفته میشود دانشمند فیزیک، اینشتین یهودی مذهب نظریهی نسبیت و رابطهی بین انرژی و ماده و تبدیل هر کدام به دیگری را طبق نظریهی وحدت وجود فلسفهی دینی پایهریزی نمود.
امیر المؤمنین (ع) میفرماید: «گویی به شیعیانمان در مسجد کوفه مینگرم که خیمهها را بر پا میکنند و قرآن را آن گونه که نازل شده است به مردم میآموزند، اما اگر قائم ما قیام کند آن را ویران نموده، قبلهاش را در آنجا استوار میکند»[976].
از امام صادق (ع) روایت شده است: «گویی شیعیان علی را میبینم که در دست آنها مثانی است، به مردم چیزهای جدیدی میآموزند»[978].
اصبغ بن نباته میگوید شنیدم علی (ع) می فرماید:«گویی خیمههای عجم را در مسجد کوفه میبینم، که قرآن را همان طور که نازل شده است به مردم میآموزند». گفتم: ای امیر المؤمنین (ع)! آیا همان گونه نیست که نازل شده است؟ فرمود: «خیر. هفتاد (سوره) از آن پاک شده است، از نامهای قریش و نامهای پدرانشان، و از ابو لهب جز عیبجویی بر رسول خدا (ص) باقی نمانده است؛ چرا که او عموی رسول خدا[980] بود».
امام صادق (ع) فرمودند: «در چه حالی خواهید بود اگر اصحاب قائم خیمهها را در مسجد کوفان بر پا کرده، قرآن را به گونهای جدید عرضه کنند به طوری که بر عرب سخت و گران باشد»[982].
از ابو جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «آنگاه که قائم (ع) قیام کند، برای آموزشدهندگان قرآن آنگونه که خداوند جل جلاله نازل فرموده است، خیمههایی بر پا میکند، که برای کسی که آن را امروز از حفظ دارد، سخت و گران باشد؛ چرا که در آن تألیفات متفاوتی خواهد بود»[984].
امام صادق (ع) فرمودند: «گویی قائم را بر منبر کوفه مینگرم که گِردش سيصد و سيزده مرد به تعداد ياران رسول خدا در جنگ بدر هستند، آنان صاحبان ولايت و فرمانروایی و حاکمان خدا در زمينش بر خلقش هستند، تا اینکه قائم از قبای خود نامهای مهر شده با مهری طلایی بیرون آورد که وصیتی از سوی رسول خدا (ص) است. سپس همانند گوسفندان وحشتزده از گردش میرمند و جز وزیر و یازده نقیب کسی باقی نمیماند، همانند آنان که با موسی بن عمران (ع) باقی ماندند. آنها در زمین پراکنده میشوند و راهی برای برون رفت از او نمییابند، پس به سوی او بازمیگردند. حقّاً که من میدانم او به آنها چه میگوید که آنها به آن کافر میشوند»[986].
از ابن ابی یعفور نقل شده است: بر ابو عبد الله (ع) وارد شدم در حالی که عدهای از صحابهاش نزد ایشان بودند. به من فرمود: «ای ابن ابی یعفور! آیا قرآن را خواندهای؟» عرض کردم: بله، به این صورت. فرمود (ع): «از همان قرائت پرسیدم نه چیز دیگر». گفتم: بله، فدایت شوم؛ اما چرا؟ فرمود: «زیرا موسی (ع) با قومش سخنی گفت که آن را تاب نیاوردند، پس در مصر بر او خروج کردند و با او جنگیدند، و او نیز با آنها جنگید و آنها را کشت؛ و عیسی (ع) با قومش سخنی گفت که آن را تاب نیاوردند، پس در تکریت بر او خروج کردند و با او جنگیدند، او نیز با آنها جنگید و آنها را کشت؛ و این همان سخن خداوند عزوجل است که میفرماید: (پس گروهی از بنیاسرائيل ايمان آوردند و گروهی کافر شدند. پس ما کسانی را که ايمان آورده بودند علیه دشمنانشان مدد کرديم تا پيروز شدند)[989]. هنگامی که اولین قائم از ما اهل بیت قیام کند به گونهای با شما سخن خواهد گفت که آن را تاب نمیآورید، پس در شنزار دسکره بر او خروج خواهید کرد و با او خواهید جنگید، او نیز با شما بجنگد و شما را بکشد، و آن آخرین خروج خواهد بود....»[990].
بیانی از مجلسی (رحمة الله علیه): و این پرسش او: «اما چرا؟»؛ یعنی چرا از من سؤال از غیر این قرائت نمیپرسید، که این همان قرائتی است که شایسته است فرا گرفته شود. ایشان (ع) پاسخ میدهد: «زیرا این قوم تغییر در قرآن را تحمل نمیکنند و آن را نمیپذیرند» و برای گفتهاش شاهد میآورد[992].
از امیر المؤمنین (ع) روایت شده است: «هوای نفس را به هدایت بازمیگرداند پس از اینکه هدایت را به هوای نفس گرایاندند، و رأی و نظر را به قرآن بازمیگرداند پس از اینکه قرآن را به رأی گرایاندند»[994].
از امام صادق (ع) روایت شده است: «یاران موسی (ع) با نهری آزموده شدند که این همان سخن خداوند است که میفرماید (خداوند شما را به جوی آبی میآزمايد) و اصحاب قائم نیز با همانندِ آن آزموده میشوند»[996].
از امام صادق (ع) روایت شده است: «قائم مسجد الحرام را ویران میسازد تا اینکه آن را به اساس خود برمیگرداند، و مسجد پیامبر (ص) را نیز تا آن را به اساس خود برگرداند و خانه را به جایگاه خود بازمیگرداند و آن را بر پایهاش بنیان مینهد و دستان بنی شیبهی دزد را قطع میکند و بر کعبه میآویزد»[998].
از ابو بصیر در حدیثی که شیخ طوسی آن را خلاصه کرده روایت شده است، که فرمود: «هنگامی که قائم (ع) قیام کند وارد کوفه میشود و دستور به تخریب چهار مسجد را صادر میکند تا آنها را به بنیانشان بازگرداند و چهار ستون آنها را همانند چهار ستون (مسجد) موسی (ع) میسازد، مساجد همگی ساده خواهند بود بیهیچ برتری، همان طور که در زمان رسول خدا (ص) چنین بود.... .»[1000]
و از ابا محمد عسکری (ع) روایت شده است که فرمود: «هنگامی که قائم قیام کند دستور به ویران کردن منارهها و محرابهایی که در مسجدها قرار دارند را میدهد[1003]». در این حین با خودم گفتم: این کار چه معنی دارد؟ امام (ع) رو به من کرد و فرمود: «معنی آن این است که آنها نوآوری و بدعت میباشند و هیچ پیامبر یا حجتی آنها را بنا نکرده است»[1004].
امام صادق (ع) فرمودهاند: «هنگامی که قائم قیام کند، مسجد الحرام را ویران میسازد تا آن را به اساس خود برمیگرداند، و مقام (ابراهیم) را نیز به جایی که در آن قرار داشته بازمیگرداند و دستان بنی شیبه را قطع میکند و بر کعبه میآویزد و بر آن مینویسد: اینان دزدان کعبهاند»[1006].
از اصبغ نقل شده است: امیر المؤمنین (ع) در حدیثی دربارهی او (قائم) تا به مسجد کوفه رسید و اینکه از سفال پخته و گل ساخته شده بود رسید، فرمود: «وای بر کسی که تو را ویران کرد، و وای بر کسی که ویران کردن تو را آسان نمود، و وای بر بنا کنندهی تو با گل پخته که قبلهی نوح را تغییر داد، خوشا به حال کسی که ویران شدن تو همراه با اهل بیت مرا شاهد باشد، آنها برگزیدگان این امّت همراه با نیکوکاران عترتاند»[1008].
از ابو عبد الله (ع) در مبارهی مسجدهای سیاه و مشکوک سؤال شد که آیا نماز خواندن در آنها مانعی دارد؟ فرمود: «بله؛ ولی امروز بر شما حَرَجی نیست؛ اما اگر عدالت بر پا شود، خواهید دید که چگونه در این خصوص برخورد خواهد شد»[1010].
از عمرو بن جمیع نقل شده است: از ابا جعفر (ع) در مورد خواندن نماز در مسجدهای نگارگری شده سئوال کردم، ایشان (ع) فرمود: «آن را ناپسند میدارم، اما امروز برای شما اشکالی ندارد؛ اما اگر عدالت بر پا شود، خواهید دید که چگونه در این خصوص برخورد خواهد شد»[1012].
احادیث به این موضوع اشاره دارند که امام مهدی (ع) مسجدها را به همان سادگی زمان رسول خدا (ص) بازمیگرداند تا بریدن مردم به سوی خداوند را شدّت بخشد. زینتها و تصویرها را از آنها برمیدارد و چه بسا سقفهایشان را به آسمان بگشاید. آنچه اهل دنیا به آن اهمیت میدهند زینتها، تزئینات، و راحتی و آسایش، سیستمهای تهویه (گرمایش و سرمایش) و رفاهی میباشد، اما آنچه برای پیامبران و اوصیا (علیهم السلام) اهمیت دارد توجه به و بریدن به سوی خداوند است نه به سوی دنیا و زینتهایش؛ در کنار اهتمامی که انبیا و اوصیا (علیهم السلام) به آبادانی زمین و بالا بردن رفاه اقتصادی مردم دارند.
از فضیل بن یسار روایت شده است که گفت: شنیدم ابا عبد الله (ع) میفرماید: «هنگامى كه قائم ما قيام نمايد، آزارى كه از جهالت و نادانى مردمان مىبيند، از آزار و اذيتى كه پيامبر خدا (ص) از جاهلان دورهى جاهليت ديد، بيشتر و شديدتر است». عرض كردم: چگونه؟ فرمود: «رسول خدا (ص) بر مردمانى مبعوث شد كه سنگ، تخته سنگهاى بزرگ، چوب و مجسمههاى چوبى را مىپرستيدند؛ اما هنگامى كه قائم ما قيام مىنمايد، مردم كتاب خدا (قرآن) را از پيش خود تأويل مىنمايند و با استناد خود با آن حضرت به بحث و جدال مىپردازند؛ ولى عاقبت، حضرت، عدل خود را بر آنها و در خانههاى آنها وارد خواهد كرد، همان گونه كه گرما و سرما داخل مىشود»[1014].
کسانی که قرآن را بر ایشان (ع) تأویل میکنند عامهی مردم نیستند بلکه آنها علمای بیعاملی هستند که میپندارند با به دست آوردن قواعد استقرایی و عقلی بر تمامی علوم احاطه پیدا کردهاند و در نتیجه هیچ علمی غیر از آنچه نزد خودشان هست را نمیبینند؛ و این تکبّر، آنها را از تسلیم شدن در برابر امام معصوم (ع) و پذیرفتن علوم الهی بازمیدارد؛ پس به او اعتراض و قرآن را بر او تأویل میکنند و او را به جهل و نادانی و چه بسا سحر و جنون متهم مینمایند، که این دو تهمت اخیر تقریباً از هیچ یک از انبیای الهی (علیهم السلام) جدا نبوده است.
به همین جهت علم امام (ع) به تنهایی فتنهی این علمای بیعمل را درمان نمیکند؛ چرا که آنها تسلیم امام نمیشوند و علومش را نمیپذیرند، همان طور که در روایت واضح و روشن میباشد. بنابراین راه علاج، رسوا کردن این علمای بیعمل در برابر همگان میباشد همان طور که رسول خدا (ص) عمل نمود و همان رفتاری که عیسی (ص) با علمای یهود انجام داد؛ هنگامی که مردم عدالت امام (ع) را چه در امور مالی، همانند تقسیم کردن اموال صدقات به طور مساوی در بین فقرا و زهد ایشان (ع) در پوشیدن، خوردن و نوشیدن و یا اهتمام و توجه ایشان به امور جامعهی اسلامی و اخلاصش در عمل برای خداوند سبحان را ببینند، و سپس سیره و روش این امام عادل مهدی (ع) را با سیره و روش آن علمای بیعمل مقایسه میکنند. به طور مثال اگر مسکینی که بچههایش گرسنه و لباسهایشان پاره و مندرس باشد و از آنها پولی بخواهد تا تنگی معیشت خود را برطرف کند، آنها به او میگویند: برای ما معرّفی بیاور تا به تو پولی بدهیم! شما را به خدا قسم، آیا شنیدهاید و یا خواندهاید که محمد (ص) یا علی (ع) یا یکی از ائمه (علیهم السلام) به فقیری گفته باشند برای من معرّفی بیاور تا به تو چیزی ببخشم؟!
به علاوه، این معرّفها چه کسانی هستند؟ و چند نفر لازم است؟ و این مسکین از کجا میتواند یکی از آنها را بیاورد؟! این در حالی است که طلاب حوزهی علمیه نیاز به سلسلهای از معرّفین دارند و حتی یک طلبهی باتقوای حوزه هیچ راهی نمییابد تا خودش را به او بشناساند؛ چرا که بیشتر معرّفین و کسانی که آنها را به اموال صدقات متصل میکنند، متکبر، فاسق و انحصارگرا هستند. گمراهی با هدایت جمع نمیگردد، پس در اغلب موارد کسی به این معرفین هدایت نمیشود مگر متملق و چاپلوس یا فرومایهی دنیا طلب؛ کبوتر با کبوتر، باز با باز[1015]! شما را به خدا سوگند، چطور میشود که یک پست فرومایه یک شریف باتقوا را بشناسد؟! چگونه گرگ چوپان گوسفندان باشد!؟ و چگونه فرزند ناخلف امانتدار باشد؟! و چگونه نادان بیخرد، عالم فقیه را بشناسد؟! آیا خداوند چنین اجازهای به شما داده یا بر خداوند دروغ میبندید؟!
شما را به خدا، آیا این روش امام سجاد (ع) است؟ کسی که غذا را در تاریکی شب حمل میکرد و آن را زیر سر مردم تنگدست چه موافق و چه مخالف قرار میداد، و یا روش محمد (ص) و ائمه (علیهم السلام) که میبخشیدند تا قلبهایشان را نرم کنند و به فقیران و یتیمان رحم میآوردند و چه بسا اشک از چشمان علی (ع) جاری میشد پیش از آنکه از چشم بیوهزنان یا یتیمان جاری شود، و آه و حسرت، پیش از آنکه از سینهی فقیر بلند شود، از نهاد محمد (ص) برمیآمد. حضرت محمد (ص)، علی (ع) و ائمه (علیهم السلام) گرسنه میماندند تا فقیران سیر باشند و به بیگانه قبل از نزدیک، میبخشیدند.
اسلام با اخلاق این رهبرانِ بزرگ گسترش یافت نه با اصطلاحات فلسفی. هنگامی که خلافت به امام علی (ع) رسید اولین کاری که به انجامش اقدام نمود، مساوات و برابری در بخشش و برانداختن دیوانها و دفاتر تبعیضآمیزی بود که پیش از او اجرا میکردند؛ و به همین دلیل شورشیان قوم علیه او سر به شورش گذاشتند و طلحه و زبیر و نظایر آنها به جنبش درآمدند.
اما شما امروز دیوانهای تبعیض را بازگردانیده و آنها را به همان سبک و سیاق عثمانی ایجاد کردهاید تا آن کس که شما را به جای خداوند عبادت میکند، فراوان سیر کنید؛ این یکی را به زعم خودتان به خاطر عِلمش برمیگزینید و آن دیگری را با ادعای خودتان برای فضلش، فضیلت میبخشید و برتر میشمارید، در حالی که فلانیها نه امر به معروف میکنند و نه نهی از منکر! از سوی دیگر از بیوهزنان دریغ میدارید؛ چرا که وضعیت آنها برایتان نامشخص است، و همچنین یتیم، چرا که معرّفی ندارد و همچنین بر بسیاری از طلبههای تنگ دست حوزهی علمیه، و حتی از کسانی که در روش و آیین ننگآورتان ـ چه از نظر علمی و چه عملی ـ شما را همراهی نمیکنند، دریغ میدارید؛ همان آیینی که از واضحترین مظاهر انحرافش، دور شدن از کتاب خدا و غور در آن و مطالعهی آن میباشد؛ و همچنین غفلت شما از ارشاد مردم و امر به معروف و نهی از منکر، و تسلیم شدنتان در برابر رفاه و آسایش تا آنجا که به قومی نازپرورده که حتی تحمل گرمای خورشید را ندارد، تبدیل شدهاید، چه برسد به تحمل سختیها و تنگناهای زندگی و آزار و اذیتهای طاغوتها در راه بالا بردن کلمهی لا اله الا الله!
در برخی از روایتهایی که نبردی را که مهدی (ع) برای فتح شهر نجف و پاکسازی آن از منافقانی که در برابرش میایستند و با وی پیکار میکنند، واردش میشود را توصیف مینمایند، آمده است که یاران امام مهدی (ع) او را احاطه میکنند در حالی که لباسهای پاره بر تن دارند! آری، لباسهای پاره؛ چرا که آنها با اموال بیوهزنان، یتیمان و بیماران، لباسی برای خود نخریدهاند.
از ابو بصیر از ابو عبد الله (ع) در مورد سخن خداوند عزوجل (پس آنها و گمراهان در آن (آتش) افکنده شوند)[1018] روایت شده است که فرمود: «آنها قومی هستند که عدالت را با زبانشان توصیف میکنند و سپس بر خلاف آن به سویی دیگر حرکت کند»[1019].
و از خثیمه نقل شده است: ابو جعفر (ع) به من فرمود: «به شیعیان ما برسان که به آنچه نزد خداوند است جز با عمل نمىتوان رسید. به شیعیان ما برسان کسی در روز قیامت بیشترین و بزرگترین حسرت را دارد كه عدالتی را توصیف و سپس برخلاف آن به سمت و سویی دیگر حركت كند»[1021].
از ابا عبد الله (ع) روایت شده است که فرمود: «از خدا بترسید و عدالت ورزید؛ چرا که شما از کسانی عیبجویی میکنید که عدالت را رعایت نمیکنند»[1023].
و از امیر المؤمنین (ع) روایت شده است: «بدانید هر كس با مردم منصفانه رفتار كند، خداوند جز بر عزّتش نيفزايد»[1025].
شما را به خدا، آیا دیگر چیزی باقی مانده است که شما را با آن از طاغوتهای مستبد و مسلّط بر امّت اسلامی بازشناسیم؟ شما و کسانی را که به آنان که شما را به جای خداوند عبادت میکنند و آخرتشان را به دنیای شما میفروشند، بیحساب میبخشید، و در عین حال فقرا و مساکین را رها میکنید تا از گرسنگی به خود بپیچند و همچنین بیماران را تا آنجا که با تحمل درد و رنجها جان دهند! شما و آنها که امر به منکر میکنید؛ پس آنها چکش هستند و شما منکر؛ آنها به کتاب خدا اهانت میکنند و شما کردار شنیع آنها را با سکوت و سکون خباثتبارتان پذیرا میشوید![1027]
پس وای بر شما! ادعا میکنید شیعهی علی (ع) هستید و راه خلاف آن را میپیمایید! هرگز! و هرگز چنین نیست! شما پیروان عثمانید؛ چرا که با او موافق هستید؛ علی بزرگ و پیشوای مؤمنان است در حالی که مال و ثروت، پیشوای منافقان! همین تفاوت شما را کفایت میکند؛ که «از کوزه همان برون تراود که در او است»[1028].
شما پیشوایانی کور هستید! آری، پیشوایانی کور! و کورتر از شما کسی است که شما را پیروی کند. خدا ما را بس است و او چه نیکو وکیلی است و تنها به خداوند شکایت میبریم. هر آنچه دانسته شود، گفته نشود، و هر آنچه گفته شود، وقتش نرسیده باشد، و هر آنچه وقتش رسیده باشد، اهلش حاضر نباشند.
ابو الحسن سوم (ع) میفرماید: «آنگاه که علم شما از پیش رویتان برداشته گردد انتظار فرج و گشایش را از زیر پاهایتان داشته باشید»[1030].
انشاء الله فرج نزدیک است. و حمد و سپاس تنها از آنِ خداوندی است که ترسیدهها را ایمنی، و صالحان را نجات میبخشد، مستضعفین را بالا میبرد و مستکبرین را به زیر میکشد، پادشاهان را به هلاکت میرساند و دیگران را جایگزینشان میکند.
و حمد و سپاس تنها از آنِ خداوندی است که در هم کوبندهی ستمگران، دریابندهی گریختگان، عذاب کنندهی ظالمان، فریادرس کمک خواهان، موضع نیازهای درخواست کنندگان، و وکیل مؤمنان است.
سپاس مخصوص خدایی است که از ترس و خشیّت او، آسمان و ساکنانش میغرند و زمین و آبادکنندگانش میلرزند و دریاها و هر آن که در اعماقش غوطهور است موج میزنند.
به نام خداوند بخشایندهی بخشایشگر
گفتند: چه کس با خدايان ما چنين کرده است؟ هر آينه او از ستمکاران است * گفتند: شنيدهايم که جوانی به نام ابراهيم، از آنها سخن میگفته است * گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بياوريد، باشد که آنان شهادت دهند * گفتند: ای ابراهيم، آیا تو با خدایان ما چنين کردهای؟ * گفت: بلکه همین بزرگترينشان چنين کرده است. اگر سخن میگويند، از آنها بپرسيد[1032].
غيبة النعماني: ص239، غيبة الطوسي: ص460.
[916] - غیبت نعمانی: ص 239 ؛ غیبت طوسی: ص 460.
[917]- غيبة النعماني: ص238، بحار الأنوار: ج52 ص354.
[918] - غیبت نعمانی: ص 238 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 354.
[919]- كمال الدين: ص673، غيبة النعماني: ص322 بإضافة على ما في المتن، بحار الأنوار: ج52 ص325.
[920] - کمال الدین: ص 673 ؛ غیبت نعمانی: ص 322 با اضافاتی در متن ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 325.
[921]- تقدمت الإشارة منه (ع) إلى بعض هذه الروايات قبل قليل، فراجع.
[922]- وربما يستفاد ذلك من الروايات الآتية:
عن بشير النبال، قال: (قدمت المدينة وذكر مثل الحديث المتقدم، إلا أنه قال: لما قدمت المدينة قلت لأبي جعفر (ع): إنهم يقولون: إن المهدي لو قام لاستقامت له الأمور عفواً، ولا يهريق محجمة دم، فقال: كلا، والذي نفسي بيده لو استقامت لأحد عفواً لاستقامت لرسول الله حين أدميت رباعيته، وشج في وجهه، كلا، والذي نفسي بيده حتى نمسح نحن وأنتم العرق والعلق، ثم مسح جبهته كتاب الغيبة للنعماني: ص294 - 295.
وعن بشير بن أبي أراكة النبال، ولفظ الحديث على رواية ابن عقدة قال: (....... قلت: إنهم يقولون: إنه إذا كان ذلك استقامت له الأمور، فلا يهريق محجمة دم، فقال: كلا، والذي نفسي بيده حتى نمسح وأنتم العرق والعلق، وأومأ بيده إلى جبهته) كتاب الغيبة للنعماني: ص293 - 294.
[923] - پیشتر اشارهای از ایشان (ع) به این روایتها تقدیم گردید؛ میتوانید مراجعه نمایید.
[924] - چه بسا چنین مفهومی از روایات بعدی برداشت میگردد:
از بشیر بن نبال روایت شده است: گفت: به مدینه رسیدم و همانند حدیث قبلی را ذکر کرد؛ جز اینکه گفت: هنگامی که به مدینه رسیدم به ابو جعفر (ع) عرض کردم: آنان میگویند: اگر مهدی قیام کند، همهی کارها به خودی خود برایش راست و استوار میگردند و به اندازهی یک ظرف حجامت خون نمیریزد. ایشان (ع) فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانم در دست او است، اگر کارها به خودی به خود برای کسی هموار میشد، مسلماً برای رسول خدا (ص) اینگونه میشد در حالی که که داندنهای پیشین آن حضرت شکست و صورتش زخمی شد! هرگز چنین نیست! سوگند به آنکه جانم به دست او است، کار به آنجا میانجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک کنیم» و سپس پیشانی خود را پاک نمود. کتاب غیبت نعمانی: ص 294 و 295.
از بشیر بن ابو اراکه نبال، و همان حدیث با روایت ابن عقده که گفت: .... عرض کردم: آنان میگویند: اگر چنین شود، همهی کارها به خودی خود برایش راست و استوار میگردند و به اندازهی یک ظرف حجامت خون نمیریزد. ایشان (ع) فرمود: «هرگز چنین نیست! سوگند به آنکه جانم به دست او است، کار به آنجا میانجامد که ما و شما عرق و خون بسته شده را پاک کنیم» و سپس به پیشانی خود اشاره نمود. کتاب غیبت نعمانی: ص 293و294.
[925]- غيبة النعماني: ص336، بحار الأنوار: ج52 ص366.
[926] - غیبت نعمانی: ص 336 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 366.
[927]- غيبة النعماني: ص336، بحار الأنوار: ج8 ص12، و: ج52 ص366 .
[928] - غیبت نعمانی: ص 336 ؛ بحار الانوار: ج 8 ص 12 و ج 52 ص 366.
[929]- غيبة النعماني: ص336، بحار الأنوار: ج52 ص352 .
[930] - غیبت نعمانی: ص 336 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 352.
[931]- بحار الأنوار: ج52 ص352، غيبة النعماني رواه عن الباقر (ع): ص236.
[932] - بحار الانوار: ج 52 ص 352 ؛ غیبت نعمانی که آن را از امام باقر (ع) روایت میکند: ص 236.
[933]- الكافي: ج1 ص243، علل الشرائع: ج2 ص409، بحار الأنوار: ج52 ص373.
[934] - کافی: ج 1 ص 243 ؛ علل الشرایع: ج 2 ص 409 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 373.
[935]- غيبة الطوسي: ص472، بحار الأنوار: ج52 ص332.
[936] - غیبت طوسی: ص 472 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 332.
[937]- الإرشاد: ج2 ص383، إعلام الورى: ج2/ص289، بحار الأنوار: ج52 ص338 .
[938] - ارشاد: ج 2 ص 383 ؛ اِعلام الوری: ج 2 ص 289 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 338.
[939]- الكافي: ج1 ص503، كمال الدين: ص571، بحار الأنوار: ج52 ص371.
[940] - کافی: ج 1 ص 503 ؛ کمال الدین: ص 571 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 371.
[941]- شرح الأخبار: ج3 ص561، بحار الأنوار: ج52 ص319 .
[942] - شرح الاخبار: ج 3 ص 561 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 319.
[943]- الكافي: ج7 ص421، الجواهر السنية: ص85، بحار الأنوار: ج14 ص6.
[944] - کافی: ج 7 ص 421 ؛ جواهر السنیه: ص 85 ؛ بحار الانوار: ج 14 ص 6.
[945]- الكافي: ج4 ص427، وسائل الشيعة: ج13 ص328، بحار الأنوار: ج52 ص374.
[946] - کافی: ج 4 ص 427 ؛ وسایل الشیعه: ج 13 ص 328 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 374.
[947]- قال أمير المؤمنين (ع) في إحدى خطبة: (... وتحج الناس ثلاث وجوه: الأغنياء للنزهة، والأوساط للتجارة، والفقراء للمسألة) إلزام الناصب: ج2 ص161، وروي باختلاف عمّا في المتن في مستدرك الوسائل: ج11 ص377، جامع أحاديث الشيعة: ج13 ص375.
[948] - امیر المؤمنین (ع) در یکی از خطبههایش میفرماید: «.... و مردم بر سه وجه حج گذارند: ثروتمندان برای تفرّج، طبقهی متوسط به قصد تجارت، و فقیران از روی نیاز و حاجت». الزام الناصب: ج 2 ص 161 ؛ با اختلافی در متن در مستدرک الوسایل: ج 11 ص 377 ؛ جامع احادیث شیعه: ج 13 ص 375.
[949]- الكافي: ج2/ص144، أمالي الطوسي: ص577، بحار الأنوار: ج66 ص404.
[950] - کافی: ج 2 ص 144 ؛ امالی طوسی: ص 577 ؛ بحار الانوار: ج 66 ص 404.
[951]- كمال الدين: ص252،عيون أخبار الرضا (ع): ج2 ص61، باختلاف يسير، بحار الأنوار: ج52 ص379 .
[952] - کمال الدین: ص 252 ؛ عیون اخبار الرضا (ع): ج 2 ص 61 با اختلافی اندک ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 379.
[953]- بحار الأنوار: ج52 ص386 .
[954] - بحار الانوار: ج 52 ص 386.
[955]- بحار الأنوار: ج52 ص386.
[956] - بحار الانوار: ج 52 ص 386.
[957]- تفسير العياشي: ج2 ص235، بحار الأنوار: ج52 ص347، إلزام الناصب: ج2/ص64.
[958] - تفسیر عیاشی: ج 2 ص 235 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 347 ؛ الزام الناصب: ج 2 ص 64.
[959]- آل عمران : 83.
[960]- تفسير العياشي: ج1 ص183، تفسير نور الثقلين: ج1/ص362، بحار الأنوار: ج52 ص340، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج5 ص60.
[961] - آل عمران: 83.
[962] - تفسیر عیاشی: ج 1 ص 183 ؛ تفسیر نور الثقلین: ج 1 ص 362 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 340 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 5 ص 60.
[963]- مختصر بصائر الدرجات: ص117، بحار الأنوار: ج52 ص336 ، مستدرك سفينة البحار: ج2 ص258.
[964] - مختصر بصائر الدرجات: ص 117 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 336 ؛ مستدرک سفینه بحار: ج 2 ص258.
[965]- الرعد : 31.
[966] - رعد:31.
[967]- عن محمد بن جعفر بن محمد، عن أبيه (ع)، قال: (إذا قام القائم بعث في أقاليم الأرض في كل إقليم رجلا يقول: عهدك في كفك، فإذا ورد عليك أمر لا تفهمه ولا تعرف القضاء فيه فانظر إلى كفك واعمل بما فيها، قال: ويبعث جندا إلى القسطنطينية، فإذا بلغوا الخليج كتبوا على أقدامهم شيئا ومشوا على الماء، فإذا نظر إليهم الروم يمشون على الماء قالوا: هؤلاء أصحابه يمشون على الماء، فكيف هو ؟! فعند ذلك يفتحون لهم أبواب المدينة، فيدخلونها فيحكمون فيها ما يريدون) كتاب الغيبة للنعماني: ص334 - 335.
[968] - از محمد بن جعفر بن محمد از پدرش (ع) روایت شده است: «هنگامی که قائم به پا خیزد، برای هر منطقهای از زمین کسی را ارسال میکند و میگوید: عهد تو در دستت است؛ اگر موضوعی بر تو ارایه شد که آن را نفهمیدی و قضاوت در مورد آن را ندانستی به کف دستت نگاه کن و به آن عمل نما» فرمود: «سپاهی را به قسطنطنیه میفرستد. هنگامی که به خلیج میرسند چیزی بر پاهایشان مینویسد و آنها بر روی آب راه میروند. هنگامی که رومیان آنها را میبینند که بر روی آب راه میروند، میگویند: اگر این یارانش باشند که بر آب راه میروند، پس خودش چگونه است؟ در آن هنگام درهای شهر را به رویشان میگشایند. آنان داخل میشوند و در آنچه میخواهند حکم میرانند». غیبت نعمانی: ص 334 و 335.
[969]- قال رسول الله - في حديث المعراج عن الله جل جلاله - : ( ... وعزتي وجلالي لأظهرن بهم ديني، ولأعلين بهم كلمتي، ولأطهرن الأرض بآخرهم من أعدائي، ولأملكنه مشارق الأرض ومغاربها، ولأسخرن له الرياح، ولأذللن له الرقاب الصعاب ولأرقينه في الأسباب، ولأنصرنه بجندي، ولأمدنه بملائكتي حتى يعلن دعوتي ويجمع الخلق على توحيدي، ثم لأديمن ملكه ولأداولن الأيام بين أوليائي إلى يوم القيامة ... ) كمال الدين وتمام النعمة: ص254 - 256.
وعن عبد الرحيم أنه قال: ابتدأني أبو جعفر (ع) فقال: (أما إن ذا القرنين قد خير السحابين فاختار الذلول وذخر لصاحبكم الصعب. قلت: وما الصعب؟ قال: ما كان من سحاب فيه رعد وبرق وصاعقة فصاحبكم يركبه، أما انه سيركب السحاب ويرقى في الأسباب أسباب السماوات السبع خمسة عوامر واثنين خراب) بصائر الدرجات للصفار: ص428 - 429.
[970] - رسول خدا ص در حدیث معراج از خداوند جل جلاله روایت میکند که فرمود: «.... و به عزّت و جلالم سوگند، دین خودم را به واسطهی آنها آشکار میکنم، و کلمهی خودم را بلند (مرتبه) میکنم، و به واسطهی آخرین آنها، زمین را از دشمنان خودم پاک نمودم، و مشارق و مغارب زمین را به فرماندهی او درمیآورم، و بادها را برای او رام میکنم، و انسانهای قدرتمند را ذلیل او میکنم، و او را در بلندا و پهنهها بالامیبرم، و او را به واسطهی سربازانم یاری میدهم، و به واسطهی فرشتگانم به او مَدَد میرسانم، تا اینکه دعوت من آشکار شود، و مردم را گِرد توحید من جمع کند. سپس سلطنت او را ادامه میدهم و تا روز قیامت روزگار را بین دوستانم میچرخانم....». (کمال الدین و تمام النعمه: ص 254 تا 256)
از عبد الرحمن نقل شده است: ابو جعفر (ع) شروع به سخن گفتن با من نمود و فرمود: «ذو القرنین میان دو نوع ابر مخیّر شد. او ابر رام را برگزید و برای صاحب شما ابر ناآرام را باقی گذاشت». روای گوید: عرض کردم: ابر ناآرام چیست؟ فرمود: «آن ابری که رعد و برق و سر و صدا داشته باشد. صاحب شما بر آن سوار میشود. آری او سوار بر ابر میشود و بر اسباب بالا میرود؛ اسباب آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه؛ پنج تا آباد و دو تا خراب هستند». (بصائر الدرجات صفار: 428 و 428)
[971]- الأعراف : 96
[972]- الجـن : 16.
[973] - اعراف: 96.
[974] - جن: 16.
[975]- غيبة النعماني: ص333، بحار الأنوار: ج52 ص364، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج3 ص126.
[976] - غیبت نعمانی: ص 333 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 364 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3ص126.
[977]- غيبة النعماني: ص333، بحار الأنوار: ج52 ص364.
[978] - غیبت نعمانی: ص 333 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 364.
[979]- غيبة النعماني: ص333، بحار الأنوار: ج52 ص364، إلزام الناصب: ج1 ص421.
[980] - غیبت نعمانی: ص 333 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 364 ؛ الزام الناصب: ج 1 ص 421.
[981]- غيبة النعماني: ص334، بحار الأنوار: ج52 ص365، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج4 ص47.
[982] - غیبت نعمانی: ص 334 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 365 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 4ص421.
[983]- الإرشاد للمفيد: ج2 ص386، بحار الأنوار: ج52 ص339، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج3 ص331.
[984] - ارشاد مفید: ج 2 ص 386 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 339 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع):ج3ص331.
[985]- كمال الدين: ص672، بحار الأنوار: ج52 ص326، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع) : ج4 ص20.
[986] - کمال الدین: ص 672 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 326 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 4 ص 20.
[987]- الصف : 14 .
[988]- بحار الأنوار: ج52 ص375 .
[989] - صف: 14.
[990] - بحار الانوار: ج 52 ص 375.
[991]- بحار الأنوار: ج52 ص375.
[992] - بحار الانوار: ج 52 ص 375.
[993]- نهج البلاغة بشرح محمد عبده: ج2 ص21، بحار الأنوار: ج31 ص549، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص127.
[994] - نهج البلاغه با شرح محمد عبده: ج 2 ص 21 ؛ بحار الانوار: ج 31 ص 549 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3 ص 127.
[995]- غيبة الطوسي: ص472، بحار الأنوار: ج52 ص332، مكيال المكارم: ج1 ص185.
[996] - غیبت طوسی: ص 472 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 332 ؛ مکیال المکارم: ج 1 ص 185.
[997]- غيبة الطوسي: ص472، بحار الأنوار: ج52 ص332، جامع أحاديث الشيعة: ج25 ص595.
[998] - غیبت طوسی: ص 472 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 332 ؛ جامع احادیث شیعه: ج 25 ص 595.
[999]- غيبة الطوسي: ص475، بحار الأنوار: ج52 ص333، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص312.
[1000] - غیبت طوسی: ص 475 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 333 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3ص312.
[1001]- المقاصير: هي المحاريب الداخلة . قال العلامة المجلسي: تبيين المشهور بين الأصحاب كراهة تطويل المنارة أزيد من سطح المسجد لئلا يشرف المؤذنون على الجيران، والمنارات الطويلة من بدع عمر، والمراد بالمقاصير المحاريب الداخلة كما مر . بحار الأنوار: ج80 ص376.
[1002]- غيبة الطوسي: ص206، الخرائج والجرائح: ص1 ص453، بحار الأنوار: ج52 ص323.
[1003] - اصل لغت در حدیث «مقاصیر» بوده که به معنای «محرابهای داخلی» می باشد. علامه مجلسی گفته است: «روشن و واضح است که اصحاب از اینکه منارهها از ارتفاع مسجد بالاتر باشند، کراهت دارند تا مؤذن بر خانههای همسایهها مشرِف نگردد و منارههای بلند از بدعتهای عمر میباشد، و همان طور که گفته شد منظور از «مقاصیر» محرابهای داخلی میباشند». بحار الانوار: ج 80 ص 376.
[1004] - غیبت طوسی: ص 206 ؛ خرایج و جرایح: ج 1 ص 453 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 323.
[1005]- الإرشاد: ج2 ص383، إعلام الورى: ج2 ص289، بحار الأنوار: ج52 ص338 .
[1006] - غیبت طوسی: ص 206 ؛ خرایج و جرایح: ج 1 ص 453 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 323.
[1007]- غيبة الطوسي: ص473، بحار الأنوار: ج52 ص332، معجم أحاديث الإمام المهدي (ع): ج3 ص111.
[1008] - غیبت طوسی: ص 473 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 332 ؛ معجم احادیث امام مهدی (ع): ج 3ص111.
[1009]- الكافي: ج3 ص 368، تهذيب الأحكام: ج3 ص253، وسائل الشيعة: ج5 ص207، بحار الأنوار: ج52 ص374.
[1010] - کافی: ج 3 ص 368 ؛ تهذیب الاحکام: ج 3 ص 253 ؛ وسایل الشیعه: ج 5 ص 207 ؛ بحارالانوار: ج 52 ص 374.
[1011]- الكافي: ج3 ص 369، وسائل الشيعة: ج5 ص215، بحار الأنوار: ج52 ص374.
[1012] - کافی: ج 3 ص 369 ؛ وسایل الشیعه: ج 5 ص 215 ؛ بحارالانوار: ج 52 ص 374.
[1013]- غيبة النعماني: ص307، بحار الأنوار: ج52 ص362. والقر: هو البرد.
[1014] - غیبت نعمانی: ص 307 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 362.
[1015] - ضرب المثلی عربی: الطیور علی اشکالها تقع؛ یعنی پرندههای همشکل جمع میشوند (مترجم).
[1016]- الشعراء : 94.
[1017]- الكافي: ج1 ص47، بحار الأنوار: ج2 ص35.
[1018] - شعرا: 94.
[1019] - کافی: ج 1 ص 47 ؛ بحار الانوار: ج 2 ص 35.
[1020]- الكافي: ج2 ص300، وسائل الشيعة: ج1 ص93.
[1021] - کافی: ج 2 ص 300 ؛ وسایل الشیعه: ج 1 ص 93.
[1022]- الكافي: ج2 ص147، وسائل الشيعة: ج15 ص293.
[1023] - کافی: ج 2 ص 147 ؛ وسایل الشیعه: ج 15 ص 293.
[1024]- الكافي: ج2 ص144، وسائل الشيعة: ج15 ص283.
[1025] - کافی: ج 2 ص 144 ؛ وسایل الشیعه: ج 15 ص 283.
[1026]- يشير (ع) إلى ما فعله طاغية العراق صدام من تنجيسه للقرآن الكريم، وقد تقدمت الإشارة في الهامش في الجزء الأول من هذا الكتاب فراجع.
[1027] - ایشان (ع) به آنچه صدام در نجس کردن قرآن به انجام رساند اشاره میفرمایند، که شرح آن در پاورقی در جلد اول همین کتاب ارایه گردید.
[1028] - اصل عبارت: «کل إناء بالذی فیه ینضخ» (هر ظرفی هر چه در خودش دارد را تراوش میکند) (مترجم).
[1029]- الكافي: ج1 ص341، كمال الدين: ص381،غيبة النعماني: ص193، بحار الأنوار: ج51 ص155.
[1030] - کافی: ج 1 ص 341 ؛ کمال الدین: ص 381 ؛ غیبت نعمانی: ص 193 ؛ بحار الانوار: ج 51ص155.
[1031]- الأنبياء : 59 ـ 63.
[1032] - انبیا: 59 تا 63.