جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام(بگو: او است خدای یکتا)
هو ضمير الغائب يشير إلى الاسم الأعظم الأعظم الأعظم أو الكنه والحقيقة, فالمراد هنا قل لهم إذا كانوا يريدون معرفة حقيقته وكنهه سبحانه وتعالى فهو يعرف بمعرفة الذات الأحدية، فالذات هي حجاب الكنه والحقيقة ولا يعرف ما بعد الحجاب إلا باختراق الحجاب، ولا يخترق الحجاب إلا بالمعرفة، فإذا عرفتم فناء الأسماء الإلهية في الذات أو الله وأحدية الذات ونظرتم فيها ومن خلالها باعتبارها حجاب الكنه والحقيقة عرفتم أن تمام معرفة الحقيقة هي العجز عن المعرفة.
«هو» ضمیر غایب است که به اسم اعظم اعظم اعظم یا کُنه و حقیقت اشاره میکند. در اینجا منظور این است که به آنها بگو، اگر میخواهند حقیقت و کُنه خدای سبحان و متعال را بشناسند، او با شناخت ذات احدیت شناخته میگردد. ذات، همان حجابِ کُنه و حقیقت میباشد و آنچه بعد از حجاب است شناخته نمیشود مگر با دریدن حجاب، و حجاب نیز دریده نمیشود مگر با شناخت و معرفت؛ پس اگر فنای اسمای الهی در ذات یا الله و یگانگی ذات را شناختید و از درون آن ـبه این اعتبار که حجابِ کُنه و حقیقت استـ در آن نظر افکندید، درمییابید که غایت معرفتِ حقیقت، ناتوانی از کسب شناخت و معرفت است.
«هُوَ اللهُ أَحَدٌ» به دو معنا اشارت دارد:
اول: فنای اسمای الهی در ذات و یگانگی ذات در توحید یگانگی (احدیت).
دوم: فنای الوهیّت در حقیقت در مرتبهی نهایی؛ زیرا در الوهیّت، کثرت اعتباری نهفته است چرا که به معنای کمال میباشد و درنتیجه، روی آوردن به او به جهت رفع نقص و کسب کمال و برای کمال از جهات بسیار، میباشد.
بر معنی اول دو مرتبت مترتب است:
در مرتبهی نخست: الله، احد است یعنی او قادر است و قدرت ذات او است، و راحم است و رحمت ذات او است. در این مرتبه، اسمای الهی، فانی در ذات هستند ولی شما میتوانی شرح و بسطی را ملاحظه کنید یعنی خدایِ قادرِ علیمِ حکیم.
در مرتبهی دوم: الله، احد است یعنی او کامل است و برای سد و رفعِ نقص و تحصیل کمال به او رجوع میشود؛ و اسمای الهی بدون شرح و بسط و به صورت اجمالی، در آن فانیاند ـبه این اعتبار که جهات و صورتهای کمال هستندـ این به مفهوم نظر انداختن به خدای سبحانِ کامل، بدون نظر یا التفات به اسمای کمالی است. پوشیده نماند که در این اجمال، کثرت مانند آتش زیر خاکستر نهفته است چرا که مقصود و مطلوب، سد نقص و تحصیل کمال است؛ چه این قصد مشروح و مبسوط باشد و چه اجمالی و مختصر.
اما معنای دوم که «هُوَ اللهُ أَحَدٌ» به آن اشاره میکند، فنای الوهیّت و کمال در کُنه و حقیقت است. در این حالت، بنده، به معبود سبحان و متعالش نگاه نمیکند مگر فقط به اعتبار معبود بودنش. در این مرتبه از توحید، اثری از الوهیّت باقی نمیماند بلکه فقط نظر به حقیقت و کُنه و اسم اعظم اعظم اعظم (هو) برجای میماند؛ و این، عالیترین مرتبهی توحید است. غایت انسان و کمال واقعی او، عبادتِ حقیقت و کُنه است و از این رو پیامبر اکرم (ص) در بالاترین و رفیعترین مرتبهی ارتقا، به «بنده بودن» توصیف شده است: «و به بندهی خود وحی کرد، هرآنچه باید وحی کند»[81].
* * *
] - ذاریات: 56.
[80]- النجم : 10.
[81] - نجم: 10.