جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامآیا برای ولادت علی(علیه السلام) در کعبه، دلیلی وجود دارد؟
پاسخ: کعبه یا بیت الله الحرام در واقع، تجلّی و ظهور بیت المعمور است که در آسمان قرار داده شد تا فرشتگان گرد آن طواف کنند و به جهت اعتراض و جدالی که برای فرمان جانشین خداوند ـآدمـ با خداوند سبحان و متعال داشتند، درخواست آمرزش نمایند. هنگامی که آدم(علیه السلام) به درخت علم آل محمد(علیهم السلام) و درخت ولایت، تعدّی و دستدرازی نمود(و او را استوار و ثابتقدم نيافتيم)([303]) یعنی برای تحمّل کردن ولایت آل محمد(علیهم السلام)([304]) به زمین فرود آورده شد و به طواف گرد کعبه فرمان داده شد تا خداوند از سر تقصیر و کوتاهیاش بگذرد.
سپس خداوند به جا آوردن حج به سوی خانهاش ـبیت الله الحرام(کعبه)ـ را تشریع نمود تا مردم به وسیلهی آن، ولایتشان را بر حجّت خدا در زمانشان عرضه، و به تقصیر و کوتاهی در حق او اعتراف، و از تقصیر و کوتاهی که در حق او روا داشتهاند، استغفار و طلب بخشش نمایند؛([306]) همانطور که که خداوند به مسلمانان دستور داد تا کعبه را قبلهی خویش بدارند، برخلاف امّتهای پیشین که بیتالمقدس قبلهشان بوده است.
در این خصوص نکاتی چند وجود دارد:
۱- کعبه، ارتباط تنگاتنگی با ولایت دارد؛ چرا که حج به سوی آن، برای دیدار با حجّت و عرضهی ولایت بر وی از جانب مردم و استغفار و درخواست بخشش از تقصیر و کوتاهی در حق او، قرار داده شده است.
۲- کعبه، قبلهی نماز و سجود برای خداوند سبحان و متعال است، با اینکه سجده پیش از آن، برای آدم ـخلیفه و جانشین خدا و حجّت اوـ بوده است؛ و حتی سجده برای نوری بوده که در صلب او بود، که همان نور امیر المؤمنین میباشد. بنابراین نخستین قبلهای که فرشتگان روی به سویش آوردند، علی بن ابی طالب(علیه السلام) میباشد. بنابراین قبلهی حقیقی، کعبه و سنگها نیست؛ بلکه آن گوهری است که کعبه به دنیایش آورد و او، همان ولیّ خدا و حجّت تام الهی، علی بن ابی طالب میباشد. از همین رو حجر الاسود در رکن کعبه قرار داده شده است؛ چرا که این سنگ، کتاب میثاقی است که خداوند بر ولایت علی بن ابی طالب(علیه السلام) از مردم گرفته است.
بنابراین کسی که روی به کعبه میآورد، در عمل، به ناچار به ولایت علی بن ابی طالب اقرار و اعتراف میکند؛ حتی اگر در گفتار و در قلبش، به آن کافر باشد. حق تعالی میفرماید:(خواه و ناخواه برای خداوند سجده میکنند همهی آنها که در آسمانها و زمين هستند)([308]) ؛ از روی میل و رغبت برای کسی که به ولایت اقرار کرده، و کسی که به ولایت اقرار ندارد، از سرِ بیمیلی و اجبار.
حق تعالی میفرماید:(آيا نمیبینی که هر کس در آسمانها و هر کس که در زمين است، و آفتاب و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان و بسياری از مردم، خدا را سجده میکنند؟ و بر بسياری عذاب محقق شده است، و هر که را خدا خوار سازد هيچ کرامتبخشی نخواهد داشت؛ زيرا خداوند هر چه بخواهد همان میکند)([310]).
کسانی که سجده میکنند و در عین حال، عذاب بر آنها محقق گشته است، کسانی هستند که ولایت علی(علیه السلام) را نه با گفتار اعتراف میکنند و نه در دلهاشان قبول دارند؛ ولی با اعمال و کردار خود، به ناچار، مجبور به اعتراف به آن هستند، و سجدهگزاری آنها بر حسب اتفاق، بر مکانی است که علی در آن متولد شده میباشد؛ یعنی همان کعبه، و خداوند سبحان و متعال با این سجدهگزاری آنها را خوار و حقیر نموده است و این حسرتی برای آنها خواهد بود:(و هر که را خدا خوار سازد هيچ کرامتبخشی نخواهد داشت)([312]).
آنچه باقی میماند، این است که قبله، همان چیزی است که به واسطه آن به سوی خداوند روی آورده، و با آن، خداوند سبحان و متعال شناخته میشود. بنابراین، قبلهی حقیقی، انسان کامل است که با او خداوند شناخته میشود، و او، همان وجه الله سبحان و متعال است که با آن با خلقش رویارو گشته است و توجّه و رو کردن به او، همان توجّه به خداوند میباشد، و انسان کامل، علی بن ابی طالب(علیه السلام)، سرور اوصیا و اولیا است. خداوند او را از کعبه به در آورد تا به مردم بگوید که این انسان، قبلهی شما است و حج شما به سوی او میباشد؛ و تا خداوند سبحان و متعال بگوید که من کعبه را فقط به خاطر علی(علیه السلام) و اینکه علی(علیه السلام) در آن متولد شود آفریدهام، و اگر مرا فرزندی میبود، همانی بود که در خانهام به دنیا آمده است:(بگو: اگر خدای رحمان را فرزندی میبود، من از نخستين پرستندگان میبودم)([314]).
حال چه چیز سزاوارتر است که به عنوان قبله برگرفته شود؟ سنگها؟! یا آن کسی که سنگها را با ولادت خویش در آن، قداست بخشیده است؟
عیسی(علیه السلام) سخنی به این معنا میفرماید:(شما ای علمای بیعمل! میگویید: آن که به هیکل سوگند یاد کند، بر سوگندش استوار نمیماند ولی کسی که به طلای هیکل قسم بخورد، بر سوگندش پایبند میماند. ای کوردلان، کدام یک بزرگتر است؟ طلا یا هیکلی که به طلا قداست بخشیده است؟)([316]).
******
[301]- طـه : 115.
[302]- عن أبي جعفر(علیه السلام) قال:(أخذ الله الميثاق على النبيين، وقال ألست بربكم، وأن هذا محمد رسولي وأن علياً أمير المؤمنين؟ قالوا: بلى فثبتت لهم النبوة. ثم أخذ الميثاق على أولي العزم أني ربكم ومحمد رسولي وعلي أمير المؤمنين والأوصياء من بعده ولاة أمري وخزان علمي، وأن المهدي أنتصر به لديني، وأظهر به دولتي، وأنتقم به من أعدائي واُعبد به طوعاً أو كرهاً. قالوا: أقررنا - يا ربنا - وشهدنا. لم يجحد آدم(علیه السلام)، ولم يقر ، فثبتت العزيمة لهؤلاء الخمسة في المهدي(علیه السلام)، ولم يكن لآدم عزيمة على الإقرار، وهو قول الله تبارك وتعالى: وَلَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً) بصائر الدرجات : ص90 ح2.
[303]- طه: 115.
[304]- از ابو جعفر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:(خداوند از پیامبران عهد گرفت و فرمود: آیا من پرودگار شما نیستم؟ و آیا این محمد، فرستادهی من و علی امیر المؤمنین نیست؟ گفتند: بلی؛ پس نبوّت برای آنها ثابت گردید. سپس عهد و میثاق بر اولوالعزم گرفته شد که من پروردگار شما هستم و محمد، فرستادهی من و علی امیر المؤمنین و اوصیای پس از او والیان امر من و خزاین علم من و اینکه با مهدی دینم را پیروز میگردانم و دولت و حکومتم را آشکار میسازم و با او از دشمنانم انتقام خواهم گرفت و با او عبادت خواهم شد، چه با اکراه و چه با رضایت. همه گفتند: اقرار کردیم ای پروردگار و شهادت میدهیم. آدم(علیه السلام) نه اقرار کرد و نه انکار نمود. بنابراین، عزمی برای این پنج مورد تا مهدی(علیه السلام) تثبیت گردید در حالی که آدم(علیه السلام) عزم و استواری در چنین اقرار و اعترافی نداشت؛ که این همان سخن خداوند تبارک و تعالی است که میفرماید:(و ما پيش از اين با آدم پيمان بستيم؛ ولی فراموش کرد و او را استوار و ثابتقدم نيافتيم). بصائر الدرجات: ص 90 ح 2.
[305]- عن الفضيل، عن أبي جعفر(علیه السلام)، قال: نظر إلى الناس يطوفون حول الكعبة، فقال:(هكذا كانوا يطوفون في الجاهلية، إنما أمروا أن يطوفوا بها، ثم ينفروا إلينا فيعلمونا ولايتهم ومودتهم ويعرضوا علينا نصرتهم، ثم قرأ هذه الآية: واجعل أفئدة من الناس تهوي إليهم) الكافي : ج1 ص392 ح1.
[306]- از فضیل از ابو جعفر(علیه السلام) روایت شده است: حضرت، به مردمی که گردِ کعبه طواف میکردند نگاهی انداخت و فرمود:(در جاهلیت، اینگونه طواف میکردند. آنها فرمان داده شدهاند که گرد آن طواف کنند؛ سپس به سوی ما بیایند تا ما ولایت و دوستی آنها را بدانیم و یاریشان را بر ما عرضه بدارند) سپس این آیه را تلاوت فرمود: (پس دلهای مردمان را چنان کن که به سوی آنها متمایل گردد). کافی: ج 1 ص 392 ح1.
[307]- الرعد : 15.
[308]- رعد: 15.
[309]- الحج : 18.
[310] - حج: 18.
[311]- الحج : 18.
[312]- حج: 18.
[313]- الزخرف : 81.
[314] - زخرف: 18.
[315]- الكتاب المقدس / العهد الجديد – الكنيسة : ص42، وفيه :( 16 ويل لكم أيها القادة العميان القائلون من حلف بالهيكل فليس بشئ. ولكن من حلف بذهب الهيكل يلتزم . 17 أيها الجهال والعميان أيما أعظم الذهب أم الهيكل الذي يقدس الذهب ... ) .
[316]- کتاب مقدس: عهد جدید ـ کنیسه: ص 42. و همچنین در آن:(1 وای بر شما ای پیشوایان کوردل که میگویید: کسی که به هیکل سوگند یاد کند، کاری صورت نداده است ولی آن که به طلای هیکل قسم بخورد، پایبند میماند 17 ای نادانان و ای کوردلان! کدام یک بزرگتر است؟ طلا؟! یا هیکلی که به طلا قداست بخشیده است؟....).