جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبسم الله الرحمن الرحیم. اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
گویی در خانهی یکی از نزدیکان بودم. پدرم بر ما وارد شد. وقتی به تلویزیون یا صفحه شیشه ای بزرگی نگاه میکردیم، برنامهی پخش زنده بود و خیابانی میدیدیم که در آن دو نفر هستند. یکی از آنها لباس پلیسها و دیگری لباس تکاوران را پوشیده بود. دو نفر از انصار آمدند ولی متعرّض آنها نشدند و گفتند: میدانیم شما بر حق هستید. وقتی وارد خیابان شدند، صدای انفجارها و تبادل آتش شنیده میشد و انصار از آن سالم بیرون میآمدند. من با پدرم در مورد سید بحث میکردم؛ ولی عقیدهام را برایش آشکار نکردم با اینکه من در دعوت میباشم. من در خواب بودم و گفتوگویی در مورد دعوت یمانی شکل گرفت و او در شک بود تا اینکه رؤیا به پایان رسید. تأویل این رؤیا چیست؟
از امام احمدالحسن (ع) درخواست میکنم پدر، خواهر و مادرم را هدایت کند و از جنابتان برای مادرم، درخواست دعای شفا دارم؛ بیماری ایشان دایمی است. مولای من! امیدوارم با چشم رحمت و مهربانی به من نگاه کنی، و توفیق برای شوهرم، موفقیت در درسهایم، و برکت در دختر یک سالهام، و اینکه او را جزو انصار مؤمن قرار دهی.
فرستنده: بنت یمانی ـ عراق ـ ناصریه
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم
والحمدلله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآل محمد الأئمة والمهديين وسلم تسلیماً.
از خداوند خواستارم شما را توفیق دهد و بندگانش را هدایت کند. او سرپرست من است و سرپرست شایستگان. برای شفا، این دعا را همیشه و با حضور قلب بخوان: (یا من اسمه دواء و ذکره شفاء یا من یجعل الشفاء فیما یشاء من الاشیاء صلِّ علی محمد و آل محمد و اجعل الشفاء....) (ای کسی که نامش درمان است و یادش شفا. ای کسی که شفا را در هر چیزی بخواهد، قرار میدهد. بر محمد و آل محمد درود فرست، و شفا.... بیاور) و اسم شخص را میگویی اگر منظور خودت نیستی، و یا از (یاء متکلم) استفاده میکنی یعنی میگویی(شفائی) (شفای مرا) از این بیماری با این نامت (یا الله) (۱۰ مرتبه) (یا ربّ) (۱۰ مرتبه) (یا ارحم الراحمین) (۱۰ مرتبه).
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
احمدالحسن ـ محرم الحرام ـ ۱۴۳۲ هـ
******