جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامآیا قرآن مخلوق است یا خالق؟ و آیا حادث است یا قدیم؟ در روایتی از اهل بیت (علیهم السلام) آمده که قرآن مخلوق است و در روایتی دیگر به عنوان خالق آمده و در روایتی نیز آمده که کلام خداوند است؛ نه خالق است و نه مخلوق!
پاسخ: در روایتی از ابن خالد آمده که میگوید: به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم:(ای پسر رسول خدا! مرا از قرآن آگاه فرما که خالق است یا مخلوق؟ فرمود:(نه خالق است و نه مخلوق، بلکه کلام خداوند عزّوجل است).([238])
و از یقطینی روایت شده است: ابو الحسن سوم امام هادی (علیه السلام) به یکی از شیعیانش در بغداد چنین نوشت:(به نام خداوند بخشندهی مهربان. خداوند ما و شما را از فتنه و آشوب در امان بدارد که اگر چنین کند نعمت بزرگی را به ما مبذول داشته و اگر چنین ننماید، هلاکتبار خواهد بود. عقیدهی ما این است که جدال در مورد قرآن بدعتی است، که سوال کننده و پاسخ دهنده در آن گناه شریکاند؛ سوالکننده میپرسد آنچه ربطی به او ندارد و پاسخ دهنده چیزی را پاسخ میدهد که در ارتباط با او نیست. آفریدگار، تنها خداوند است و جز او، همه مخلوقاند. قرآن کلام خداوند است؛ برای آن از طرف خودت نامی مده که گمراه میشوی. خداوند ما و شما را از کسانی قرار دهد که در نهان از پروردگار خویش میترسند و از ساعت(قیامت) هراسناکاند)([240]).
و در روایت از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود:(.... قرآن، کلام خداوند است؛ حادثی غیر مخلوق است و به همراه خداوندی که ذکرش بلند است، ازلی نمیباشد؛ خداوند بسیار برتر از اینها است. خداوند عزّوجل بود و چیزی غیر از خدا ـنه معلوم و نه مجهولـ وجود نداشت. خداوند عزّوجل بود، و نه متکلم بود و نه مرید و نه متحرک و نه فاعل. تمامی این صفات حادث است بدون انجام هیچ عملی از جانب خداوند جل جلاله؛ و قرآن کلام خداوند است که مخلوق نیست؛ و در آن، اخبار آنان که پیش از شما بودهاند و آنچه پس از شما خواهند بود وجود دارد؛ از جانب خداوند بر فرستادهاش محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است).([242])
شیخ صدوق(رحمه الله) میگوید:(گویا مراد از این حدیث، آنچه از ذکر قرآن در آن است میباشد، و منظور از اینکه در آن گفته شده مخلوق نیست، یعنی دروغی در آن نمیباشد و به این معنی که غیر حادث باشد، نمیباشد؛ چرا که حدیث میگوید، حادث است». شیخ صدوق(رحمه الله) میگوید: «مخلوق در لغت، میتواند به معنی دروغین و ساختگی هم باشد؛ و وقتی گفته میشود: کلام مخلوق، یعنی کلام دروغین....» تا آخر سخن شیخ که خداوند مقام شریفش را بلند دارد).([244])
اگر در این روایات تدبّر شود، مواردی در آن دیده میشود:
۱- اهل بیت میخواستند شیعیانشان را از فتنهی «خلق قرآن» که در زمان خلفای بنیعباس اتفاق افتاد و اینکه هر کس در آن گرفتار میشد، به کفر و زندیق بودن متهم میشد، و نتیجهی این فتنه، چیزی جز زندان و قتل برخی از کسانی که به دلایل سیاسی و نه چیز دیگر گرفتارش میشدند، بود، دور سازند.
۲- اهل بیت تأکید داشتند که موجود ازلی، فقط خداوند است و هر چه غیر از او است حادث میباشد.
۳- اهل بیت کلامِ قرآن را با همهی تفاصیل بیان نکردهاند؛ چرا که زمان آن فرا نرسیده و اهل و شایستهاش نیز حاضر نشده بودند([246]).
۴- شیخ صدوق (رحمه الله) و هر کس که در مسیر فکری وی باشد، به اینکه مخلوق به معنی دروغین میباشد، مسئول خواهد بود. این در حالی است که اگر عرب بخواهد از این عبارت در معنای «دروغین» استفاده کند، میگوید:(إختَلَقَ الکلام)(سخن را خلق کرد) یعنی(دروغ گفت) و نمیگویند: قرآن نقطهی نون است، و فیض نا(خَلَقَ الکلام)، و اگر منظور او،(کذب و دروغ) باشد از عبارت(مخلوق) استفاده نمیکند بلکه از عبارت(مختلق) استفاده مینماید. بنابراین در کلمهی(مخلوق) معنای(کذب و دروغ) وجود ندارد، و برای دفاع از ائمه از این معنا، احتیاجی به احتراز و خودداری از چنین معنایی وجود ندارد.
قرآن حادث است و ازلی نیست. قرآن نور خداوند سبحان و متعال است که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از آن خلق فرمود، و به این معنی، قرآن، خالق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. پس محمد از قرآن(نور خداوند) با قدرت و قضای خداوند تبارک و تعالی، خلق گردید؛ و بلند مرتبه است خداوند، آن برترینِ آفرینندگان (تبارک الله احسن الخالقین).
قرآن نقطه نون است و فیض نازل شده از جانب خداوند بر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بندهی خداوند میباشد. قرآن، همان وجه خداوند است که با آن با محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رویارو گردید، و قرآن همان حجاب نور است بین خدا و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، همانطور که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است:(... و میان این دو حجابی در نوسان بود....).([248])
قرآن، همان سراپردهی عرش اعظم خداوند است؛ همان عرش اعظم الهی است که با باب الله یا ذات(الرحمان) رویارو میباشد. در دعای امام حسین (علیه السلام) در عرفه آمده است:(ای آنکه به رحمانیتش چیره شد. پس عرش در ذاتش پنهان گشت. آثار را با آثار نابود کردی، و اغیار را به احاطهکنندگان افلاک انوار، محو نمودی. ای که در سراپردههای عرشش، پردهنشین شد....).([250])
حق تعالی میفرماید:(خدای رحمان بر عرش استیلا دارد)([252]). پس(باب خدا)(الرحمن) با(عرش) پوشیده شد، و برای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با عرش اعظم یا قرآن تجلّی یافت، و در آناتی(لحظاتی) این حجاب برای محمد برداشته میشود و این از آن رو است که محمد حجابهای نور یا قرآن را دربرگرفت و آنها در او متجلّی شد. در این لحظات، محمد و قرآن یکی هستند؛ یا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و عرش اعظم، یکسان میباشند. سپس نه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی میماند و نه عرش اعظم یا قرآن:(.... پس عرش در ذاتش پنهان گشت. آثار را با آثار نابود کردی، و اغیار را محو نمودی....) و در این لحظات چیزی جز خدای واحد قهار باقی نمیماند و به این ترتیب، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با نوسان حجاب، به نوسان درمیآید.
******
[237]- التوحيد للصدوق : 223، بحار الأنوار : ج89 ص118.
[238]- توحید صدوق: ص 223؛ بحار الانوار: ج 89 ص 118.
[239]- أمالي الصدوق : ص639 ح864، بحار الأنوار: ج89 ص118.
[240]- امالی صدوق: ص 639 ح 864 ؛ بحار الانوار: ج 89 ص 118.
[241]- التوحيد للصدوق : 227، بحار الأنوار: ج89 ص119.
[242]- توحید صدوق: ص 227 ؛ بحار الانوار: ج 89 ص 119.
[243]- التوحيد للصدوق : ص229.
[244]- توحید صدوق: ص 229.
[245]- روى في الحديث عنهم ع :(ما كل ما يعلم يقال، ولا كل ما يقال حان وقته، ولا كل ما حان وقته حضر أهله) مختصر بصائر الدرجات : ص212.
[246]- در حدیث از ائمه ع روایت شده است:(هر آنچه دانسته شود، گفته نشود، و هر آنچه گفته شود، وقتش نرسیده باشد، و هر آنچه وقتش رسیده باشد، اهل و شایستهاش حاضر نشده باشد). مختصر بصائر الدرجات: ص 212.
[247]- تفسير الصافي - سورة النجم : ج5 ص84 ، فما بعد.
[248]- تفسیر صافی ـ سورهی نجم: ج 5 ص 84 و پس از آن.
[249]- فقرة من دعاء يوم عرفة للإمام الحسين(علیه السلام)، راجع: بحار الأنوار: ج95 ص227.
[250]- فرازی از دعای روز عرفهی امام حسین ع، به بحار الانوار: ج 95 ص 227 مراجعه نمایید.
[251]- طـه : 5.
[252]- طه: 5.