پرسش ۸: معنای این حدیث قدسی چیست: از جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر خدا(ص) از خداوند سبحان: « يـا أَحْمَدُ! لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ، وَ لَوْلا عَلِىٌّ لَما خَلَقْتُکَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُکُما » (ای احمد! اگر تو نبودی آسمانها را خلق نمیکردم، و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم، و اگر فاطمه نبود شما دو تن را خلق نمینمودم)؟
پاسخ:محمد (ص) تجلّی خدا،([147]) علی تجلّی رحمان و فاطمه تجلّی رحیم در خلق هستند. تمام موجودات با نور خدا در خلقش که محمد(ص) است، درخشان و نورانی هستند و باب افاضهی این نور الهی علی و فاطمه (علیهما السلام) میباشد.
خداوند متعال میفرماید: ﴿ کتابی است که از جانب آن بخشايندهی مهربان نازل شده است﴾([149]) . علی (ع) بیرون این باب است و فاطمه (س) درون آن؛ مانند ظهور زندگانی دنیوی و شهود آن برای انسانی که در آن است، و غایب بودن آخرت و باطن بودن آن، باز هم نسبت به همان شخص.
بین علی و فاطمه ـیا رحمان رحیمـ اتحاد و افتراق وجود دارد، مانند اتحاد زوجی که یکدیگر را دوست میدارند ﴿ شما را از يک تن بيافريد ﴾([151]) و هر دو اسم بر معنای یکسانی دلالت دارند.
اما افتراق و جدایی آنها از جهت گسترش رحمت و شمول آن در رحمان، و کم وسعت بودن و شدت رحمت در رحیم میباشد. بنابراین برای رحمان ـیا علی(ع) جهتی اختصاصی با این دنیا وجود دارد و گستردگی رحمت در رحمان همه را دربرمیگیرد همانطور که فیض نازل شده از بیرون باب، همگان از مؤمن و کافر را دربرمیگیرد؛ همانگونه که در دعا آمده است: (ای آنکه هرکه درخواست کند عطا میکنی و ای آنکه به هرکه درخواست نمیکند و تو را هم نشناسد، باز از سرِ لطف و رحمتت عطا میکنی) ([153]).
اما در آخرت، او قسمت کنندهی بهشت و جهنم است، به جهت ارتباطی که با او وجود دارد و جدا بودن او از این زندگی دنیوی، نه به جهت آخرت.
رحیم ـیا فاطمهـ ارتباطی خاص با آخرت دارد.([157]) او کسی است که شیعیانش را ـیعنی اهل حق و توحید و اخلاص برای خدای سبحانـ روز قیامت برمیچیند، و اینها عبارتند از حسن و حسین و ائمه، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی(ع) و انبیا و اوصیا، و پایینتر از آنها از مخلصین. از همینرو پیامبر خدا(ص) دربارهی او فرموده است: «فاطمه امّ ابیها»([158]) (فاطمه، مادر پدرش). مادر، مبدائی است که به آن بازگردانیده میشود و از همینرو امام حسن عسکری چنین معنایی را میفرماید: «ما حجتهای خداوند بر خلق هستیم و فاطمه حجّت خدا بر ما».([159])
اگر محمد نبود آسمانها و زمین آفریده نمیشد؛ چراکه اینها از نور آن حضرت خلق شده است، و اگر علی نبود محمد آفریده نمیشد؛ زیرا اگر علی نبود محمد (ص) شناخته نمیشد زیرا او بابی است که از آن به او درآیند، و از آن ـیعنی باب یا علیـ فیض محمدی در آسمانها و زمین تجلّی مییابد، و اگر فاطمه ـیا درون باب یا آخرتـ نبود، محمد و علی خلق نمیشدند، پس اگر آخرت نبود، خدا خلق را نمیآفرید و دنیا خلق نمیشد.
******
[145]- مستدرك سفينة البحار : ج3 ص334 ، الجنة العاصمة : 148.
4- إن كون شخص ما - كرسول الله - تجلي الله في خلقه، يعني أنه ظهور لصفات الله تعالى في الخلق ، وممثل وحاكي عن صفاته سبحانه، بحيث به يعرف الله تعالى، وقد نص الله سبحانه في القرآن الكريم على التجلي فقال: (وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ موسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ) الأعراف : 143.
وهنا قطعاً لم يكن انتقالاً ولا تحيزاً مكانياً - أي تجافي - بالنسبة له سبحانه فهو منزه عنه، تعالى الله عن ذلك علواً كبيراً بل تجليه سبحانه للجبل كان بظهوره بشيء حاكي عنه، وقد ورد عن أهل البيت : إن الله تعالى تجلى برجل من الكروبيين للجبل فجعله دكاً، عن أبي عبد الله (ع) قال: (إن الكروبيين قوم من شيعتنا من الخلق الأول، جعلهم الله خلف العرش، لو قسم نور واحد منهم على أهل الأرض لكفاهم، ثم قال إن موسى (ع) لما سأل ربه ما سأل أمر رجلاً من الكروبيين، فتجلى للجبل فجعله دكاً) مستطرفات السرائر لابن إدريس الحلي : ص569.
وفي دعاء السمات: (... وبنور وجهك الذي تجليت به للجبل فجعلته دكاً وخر موسى صعقاً، وبمجدك الذي ظهر على طور سيناء فكلمت به عبدك ورسولك موسى بن عمران، وبطلعتك في ساعير وظهورك في جبل فاران بربوات المقدسين وجنود الملائكة الصافين وخشوع الملائكة المسبحين ...) مصباح المتهجد للشيخ الطوسي : ص419.
تأمل في قوله (ع): (طلعتك في ساعير، وظهورك في جبل فاران) فالطلعة والظهور الماديان ممتنعان على الله تعالى، فلا يكون ذلك إلا بالتجلـي، وطلعة الله في ساعير هو بنبيه عيسـى (ع)، وظهوره تعالى في فاران بمحمـد كما بيّن ذلك السيد أحمد الحسن (ع) في كتبه الأخرى، كالنبوة الخاتمة، فراجع.
[147]- اینکه شخصی مانند رسول خدا ص تجلّی خداوند در خلقش است به معنی تجلّی و ظهوری برای صفات خداوند متعال در خلق و تمثیلکننده و حکایتکنندهای برای صفات او سبحان میباشد به گونهای که به واسطهی او خداوند متعال شناخته میشود. خداوند سبحان در قرآن کریم بر این تجلّی تصریح میفرماید: ﴿ چون موسی به ميعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، گفت: ای پروردگار من، بنمای تا در تو نظر کنم. گفت: هرگز مرا نخواهی ديد. به آن کوه بنگر، اگر بر جای خود قرار يافت، تو نيز مرا خواهی ديد. چون پروردگارش بر کوه تجلّی کرد، کوه را خرد کرد و موسی بيهوش بيفتاد. چون به هوش آمد گفت: تو منزهی، به تو بازگشتم و من نخستين مؤمنانم.﴾ (اعراف: 143).
در اینجا به طور قطع هیچگونه انتقال مکانی یا جابهجایی موقعیتی (تجافی) برای او سبحان و متعال وجود ندارد که او از این صفات منزّه است ـتعالی الله عن ذلک علواً کبیراًـ بلکه تجلّی او سبحان و متعال بر کوه با ظهور چیزی است که از او حکایت میکند. از اهلبیت ع روایت شده است که خداوند متعال با مردی از کروبین بر کوه متجلّی شد و آن را متلاشی نمود. از ابو عبدالله(ع) روایت شده است که فرمود: «کروبین قومی از شیعیان ما از خلق اول هستند که خداوند آنان را در پشت عرش قرار داده است و اگر نور یکی از آنها بر اهل زمین قسمت شود همه را کفایت میکند؛ سپس فرمود: زمانیکه موسی (ع) از خداوند تقاضای رویت کرد پروردگار متعال به یکی از کروبین امر فرمود تجلّی کند و نور خود را بر کوه اندازد و چون تجلّی کرد آن کوه پاره پاره گردید». مستطرفات السرائر ابن ادریس حلی: ص 569.
و در دعای سمات آمده است: «.... وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَكّا وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً، وَ بِمَجْدِكَ الَّذِي ظَهَرَ عَلَى طُورِ سَيْنَاءَ فَكَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَكَ وَ رَسُولَكَ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ وَ بِطَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ وَ ظُهُورِكَ فِي جَبَلِ فَارَانَ بِرَبَوَاتِ الْمُقَدَّسِينَ وَ جُنُودِ الْمَلائِكَةِ الصَّافِّينَ وَ خُشُوعِ الْمَلائِكَةِ الْمُسَبِّحِينَ....» (....و به نور جلوهات كه با آن بر كوه تجلّى نمودى و آن را فرو پاشيدى، و موسى مدهوش درافتاد، و به بلنداى جاهت كه بر طور سينا نمايان شد، پس با آن، سخن گفتى با بنده و فرستادهات موسى بن عمران و به پرتو فروزانت در ساعير (كوهى در بیت المقدس) و ظهور پر فروغت در فاران (كوهى نزديک مكه و محل مناجات پيامبر) در جايگاه بلند قدسيان و با سپاهيان صف كشيده از فرشتگان، و خشوع فرشتگان تسبيح كننده....).
در این سخن تامل کن «طَلْعَتِكَ فِي سَاعِيرَ وَ ظُهُورِكَ فِي جَبَلِ فَارَانَ....» (پرتو فروزانت در ساعير (كوهى در بیت المقدس) و ظهور پر فروغت در فاران (كوهى نزديک مكه و محل مناجات پيامبر)....) طلعت و ظهور از خصوصیات ماده است که بر ساحت خداوند متعال راهی ندارد و چنین چیزی امکان ندارد مگر با تجلّی. طلعت خداوند در ساعیر با پیامبرش عیسی(ع) و ظهور خداومند متعال در فاران با محمد ص صورت پذیرفت همانگونه که سید احمدالحسن(ع) در سایر کتابهایش مانند نبوّت خاتم ذکر فرموده است؛ میتوانید به آنها مراجعه کنید.
[148]- فصلت : 2.
[149]- فصلت: 2.
[150]- النساء : 1.
[151]- نسا: 1.
[152]- قال أبو عبد الله (ع): (بسم الله الرحمن الرحيم، وقل في كل يوم من رجب صباحاً ومساءً وفي أعقاب صلواتك في يومك وليلتك: يا مَنْ اَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ كُلِّ شَرٍّ، يا مَنْ يُعْطِى الْكَثيرَ بِالْقَليلِ، يا مَنْ يُعْطى مَنْ سَئَلَهُ، يا مَنْ يُعْطى مَنْ لَمْ يَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَةً، اَعْطِنى بِمَسْئَلَتى اِيَّاكَ، جَميعَ خَيْرِ الدُّنْيا وَ جَميعَ خَيْرِ الْأخِرَةِ، وَ اصْرِفْ عَنّى بِمَسْئَلَتى اِيّاكَ جَميعَ شَرِّ الدُّنْيا، وَ شَرِّ الْأخِرَةِ، فَاِنَّهُ غَيْرُ مَنْقُوصٍ مااَعْطَيْتَ، وَ زِدْنى مِنْ فَضْلِكَ يا كَريمُ ) إقبال الأعمال: ج3 ص211.
[153]- ابو عبدالله امام صادق (ع) میفرماید: «بسم الله الرحمن الرحیم. در هر صبح و شام و در پیِ نمازهای روزانه و شبانهات در ماه رجب بگو: (اى آنكه براى هر خيرى به او اميد دارم و از خشمش در هر شرّى ايمنى جويم. اىكه عطاى بسيار میدهی در برابر (طاعت) اندک. اىكه عطا كنى به هركه از تو خواهد! اىكه عطا كنى به كسىكه از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى! عطا كن به من به خاطر درخواستى كه از تو كردم همهی خوبىهای دنيا و همه خوبىها و خير آخرت را و بگردان از من به خاطر همان درخواستى كه از تو كردم همهی شرّ دنيا و شرّ آخرت را؛ زيرا آنچه تو دهى چيزى كم ندارد و بيفزا بر من از فضلت، اى بزرگوار!)». اقبال الاعمال: ج 3 ص 211.
4- عن رسول الله في حديث: (.. ويقول الله (ع) لملائكته: يا ملائكتي، انظروا إلى أمتي فاطمة سيدة إمائي، قائمة بين يدي ترتعد فرائصها من خيفتي، وقد أقبلت بقلبها على عبادتي، أشهدكم أني قد أمنت شيعتها من النار ...) الأمالي للشيخ الصدوق : ص 175، وعشرات الروايات الأخرى التي تؤكد ذلك.
[155]- بحار الأنوار : ج 34 ص19.
[156]- الأسرار الفاطمية للشيخ محمد فاضل المسعودي : ص69، نقلاً عن تفسير (أطيب البيان) .
[157]- از رسول خدا ص در حدیثی روایت شده است: «.... و به ملائکهاش میفرماید: ای فرشتگان من، نگاه کنید به کنیز من فاطمه که سرور همهی بندگانِ من از جنس زنان میباشد. به او نگاه کنید که چگونه بند بند وجودش از خوفِ عظمت من میلرزد و با قلبش به عبادتِ من روی آورده است. شما ملائکه را شاهد میگیرم که شیعیان او را از آتش دوزخ در امان داشتم....». امالی شیخ صدوق: ص 175 و دهها روایت دیگر که بر این مضمون تاکید دارند.
[158]- بحار الانوار: ج 34 ص 19.
[159] - اسرار فاطمیه شیخ محمد فاضل مسعودی: ص 69، روایت شده از تفسیر «اطیب البیان».