جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاممعنای این آیه چیست؟(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا میرود و کردار نيک است که آن را بالا میبرد).([193])
پاسخ: جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) میفرماید: ﴿الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک) همان گفتار مؤمن از لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و خلیفه و جانشین رسول الله (علیه السلام) است). و نیز میفرماید: ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾(و کردار نیک) اعتقاد قلبی است به اینکه این، همان حق است از جانب خداوند، و شکی در آن نیست که از سوی پروردگار عالمیان آمده است).([195])
علی بن موسی الرضا نیز فرموده است: ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا میرود)، گفتن لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله و خلیفه جانشین محمد رسول الله است به حق، و جانشینان او، خلفای خداوند هستند، ﴿وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾(و کردار نيک است که آن را بالا میبرد) یعنی علم او در دلش میباشد به اینکه این مرامِ درست است چنانکه آن را به زبان راندهام).([197])
شاید چنین گمان شود که مراد از سخن نیکو و پاک، همان الفاظ میباشد؛ یعنی لفظ لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله، ولی این اشتباه است. منظور امام از گفتن(لا اله الا الله) این است که مؤمن با عمل خویش لا اله الا الله بگوید نه فقط به زبانش؛ یعنی در راه شناخت و معرفت لا اله الا الله سعی و عمل کند و برای اعتلای کلمهی الله ـلا اله الا اللهـ بکوشد و در راه کلمهی لا اله الا الله مجاهدت کند و اگر خداوند شهادت را روزیاش گرداند، از کسانی باشد که با خون خود شهادت میدهند: لا اله الا الله. عبارت(لا اله الا الله) به این معنا است که پادشاهی و زمامداری تنها از آنِ خداوند است نه مردم، شریعت از آنِ خدا است نه مردم، و قانون از آنِ خدا است نه مردم، و خداوند سبحان و متعال است که حاکم را معین، حدود و شریعت را تشریع، و قوانین را وضع میکند، و بر مردم است که آن را بپذیرند نه اینکه با حاکمیتِ او سرِ تعارض و مخالفت بردارند و شریعت او را تحریف و قوانینی مخالف با قوانین خداوند سبحان و متعال وضع نمایند.
متأسّفانه این همان چیزی است که امروز حاصل گشته است. مردم میگویند ما با انتخابات، حاکم را تعیین میکنیم و گویی آنها این سخن خدا (عزوجل) را نشنیدهاند که میفرماید:(بگو: بارخدايا! تويی دارندهی مُلک و پادشاهی. به هر که بخواهی مُلک میدهی)([200]) ؛ یعنی ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)! به آنها بگو که خداوند مالِکِ مُلک(صاحب سلطنت) است نه مردم، و بر او سبحان و متعال است که حاکم تعیین کند، و مردم را نرسد که بر حُکم خدای سبحان و متعال اعتراض کنند؛ چرا که تنها او آنچه صلاح دنیا و آخرتشان در آن است را میداند. متأسّفانه مردم میخواهند خودشان طبق هوای و هوس خود قانون وضع کنند؛ از این رو، آنچه از قوانین الهی که با هوا و هوسشان سازگار باشد را میپذیرند و آنچه را که با هوا و هوسشان موافق نباشد، رد میکنند؛ گویی این سخن خدای متعال را نشنیدهاند که:(و هر که بر وفق آياتی که خدا نازل کرده است حکم نکند، کافر است)([201]).
دریغا بر مسلمانان این زمان! یهودیان در زمان طالوت از بسیاری از مسلمانان امروزی به مراتب بهتر بودند. هنگامی که قرار شد حاکمی برای آنها تعیین شود، آنها خودشان او را منصوب نکردند بلکه به پیامبرشان گفتند از خدا بخواهد حاکمی برای آنها برگزیند: ﴿إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا﴾(به يکی از پيامبران خود گفتند: برای ما پادشاهی نصب کن).([203])
کلمهی(لا اله الا الله) کلمهی توحید است، و هر کس غیرِ خدا را در مُلک خدا شریک گرداند، مشرک و غیرموحّد است؛ حتی اگر بگوید لا اله الا الله. از همین رو، امام گفتار(محمد رسول الله) و(علی ولی الله) را قرین و همنشین سخن(لا اله الا الله) نموده است؛ چرا که علی، خلیفه و جانشین خداوند سبحان و متعال است و او مَلِک و پادشاه تعیین شده از سوی حق تعالی میباشد، و هر کس از او یا از هر جانشین خداوند یا هر ملک و پادشاهی که از طرف خداوند سبحان و متعال تعیین شده باشد، روی گرداند، همانند کسی است که از گفتار(لا اله الا الله) روی برگردانیده است و از همین رو امام رضا (علیه السلام) میفرماید:(بشرطها و شروطها)، و میفرماید:(و من از شروط آن هستم)؛([205]) یعنی پذیرفتن من به عنوان ولیّ خداوند و خیلفه و جانشین خداوند در زمینش و حاکمِ تعیین شده از سوی خداوند سبحان و متعال، شرطی از شروط توحید میباشد.
اما ﴿الْعَمَلُ الصَّالِحُ﴾(کردار نیکو) عبارت است از اخلاص در عمل برای خداوند سبحان و متعال و(نية المرء خیر من عمله)([208])(نیت شخص برتر از عمل اوست) و «برای هر کسی آن خواهد بود که نیت کرده است).([209])
پس معنی آیهی ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ﴾(سخن نیکو و پاک به سوی او بالا میرود): یعنی به سوی خداوند سبحان؛ یعنی سخن نیکو و پاک به سوی آسمانها و ملکوت او بالا میرود و این، صورت و مثالی برای هر عمل و گفتار طیّب و کریمانهای است که خداوند آن را میپسندد. این سخنان پاک بالا نمیرود مگر اینکه عمل صالحی باشند؛ یعنی عملی خالص برای خداوند که بنده در آن، جز رضایت خدای سبحان را امید نبسته باشد، و حتی اینها سخنان پاک حقیقی نخواهند بود مگر اینکه خالصانه برای وجه خداوند باشند. پس کسی که بگوید «لا اله الا الله» و در عملش مشرک باشد، این کلمه او را لعنت میکند که(چه بسیارند قاریان قرآن که قرآن آنها را لعنت میکند)([211])؛ چرا که او قرآن میخواند و به آنچه در آن است عمل نمیکند، حتی برخلاف آن عمل مینماید.
******
[192]- فاطر : 10.
[193] - فاطر: 10.
[194]- تفسير القمي : ج2 ص208 ، بحار الأنوار : ج66 ص64.
[195]- تفسیر قمی: ج 2 ص 208؛ بحار الانوار: ج 66 ص 64.
[196]- تفسير الإمام العسكري(علیه السلام) : ص328 ، بحار الأنوار : ج67 ص199.
[197]- تفسیر امام عسکری ع: ص 328؛ بحار الانوار: ج 67 ص 199.
[198]- آل عمران : 26.
[199]- المائدة : 44.
[200]- آل عمران: 26.
[201]- مائده: 44.
[202]- البقرة : 246.
[203]- بقره: 246.
[204]- عيون أخبار الرضا(علیه السلام) : ج1 ص144، بحار الأنوار: ج3 ص7.
[205] - عیون اخبار الرضا ع: ج 1 ص 144؛ بحار الانوار: ج 3 ص 7.
[206]- المحاسن للبرقي : ج1 ص260.
[207]- بحار الأنوار : ج64 ص111.
[208]- محاسن برقی: ج 1 ص 260.
[209]- بحار الانوار: ج 64 ص 111.
[210]- مستدرك الوسائل : ج4 ص250.
[211] - مستدرک الوسایل: ج 4 ص 250.