جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامدر سورهی حشر خداوند متعال میفرماید: «او است خدايی يگانه، هيچ خدايی جز او نيست، دانای نهان و آشکار و بخشاينده و مهربان است * او است خدای يگانه که هيچ خدای ديگری جز او نيست، فرمانروا است، پاک است ، عاری از هر عيب است، ايمنی بخش است، نگهبان است، پيروزمند است، با جبروت است و بزرگوار، و از هر چه برای او شريک قرار میدهند منزّه است * او است خدايی که آفريدگار است، صورتبخش است، اسمهای نيکو از آنِ او است، هر چه در آسمانها و زمين است تسبيحگوی او هستند و او پيروزمند و حکيم است»([256]).
سوال ۱: تفسیر این آیات کریم چیست؟
سوال ۲: نامها یا اَسما نیکوی خداوند در این سه آیهی کریم، چهارده تا میباشد. رابطهی این نامها با چهارده معصوم چیست؟
سوال ۳: آیا این نامها انعکاس صفات خداوند در معصومین(ع) میباشد؟
فرستنده: ابراهیم رغیل
پاسخ:بسم الله الرحمن الرحیم،والحمدلله رب العالمین،وصلی الله علی محمد و آل محمد الائمة والمهدیین وسلّمتسلیماً.
« او است خدايی يگانه، هيچ خدايی جز او نيست، دانای نهان و آشکار و بخشاينده و مهربان است ».
«او است خدای يگانه که هيچ خدای ديگری جز او نيست، فرمانروا است، پاک است ، عاری از هر عيب است، ايمنی بخش است، نگهبان است، پيروزمند است، با جبروت است و بزرگوار، و از هر چه برای او شريک قرار میدهند منزه است».
« او است خدايی که آفريدگار است، صورتبخش است، اسمهای نيکو از آنِ او است، هر چه در آسمانها و زمين است تسبيحگوی او هستند و او پيروزمند و حکيم است ».
اول: باید بدانیم که الوهیت، صفتی برای خداوند سبحان و متعال است و هر کسی که الله را عبادت کند، در مرتبهای، مشرک میباشد. خداوند متعال میفرماید: « و بيشترشان به خدا ايمان نياورند مگر با شرک »([258]).
این شرک اگرچه صاحبش را از ایمان خارج نمیکند ولی نقصی عظیم در شناخت و معرفت معبود سبحان و متعال میباشد؛ همان که با نامها و صفتها شناخته میشود، در حالی که نامها و صفتها دلالت کامل بر ایشان ندارد؛ این اسمها در مسیر شناخت خداوند سبحان و متعال قرار دارند و «هو» سبحان و متعال نمیباشند؛ «هو» سبحان و متعال با این اسمها و صفتها و با اسم اعظم اعظم (الله) که دربرگیرندهی همهی صفات است، متجلّی شد تا شناخته و پرستیده شود نه اینکه این نامها و اسامی پرستیده شوند؛ پس با نامها شناخته و پرستیده میشود و هر کس شناخت و معرفتش را به این اسمها و صفتها محدود کند هرگز به تمام توحید نخواهد رسید؛ توحیدی که نمیتوان به آن رسید مگر با نهایت اخلاص برای او سبحان و متعال، در حالی که هر کس که ذات را عبادت کند در نهایت خود را از همین مشرکین خواهد دید: « و بيشترشان به خدا ايمان نياورند مگر با شرک »([261])،([262]).
و در آیات ذکر شده، بیانی از این حقیقت وجود دارد؛ حقیقتی که با ضمیر غایب (هو) به آن اشاره میشود؛ حقیقتی که همان اسم اعظم اعظم اعظم است که عبادتکننده باید در عبادتش متوجه او باشد؛ پس سجده از آنِ او است، در حالی که الله (ذات الهی) قبلهای برای کُنه و حقیقت است و اسم الله همان حقیقت، نمیباشد([264]).
در هر سه آیه میبینیم: «هو الله»، «هو الله»، «هو الله»؛ بنابراین در همهی آیهها، «هو» سبحان و متعال با ذات الهی (الله) توصیف میشود؛ به عبارت دیگر او سبحان و متعال با ذات الهی (الله) بر خلق متجلّی شده است؛ ولی هر بار ذات الهی (الله) با اسمهایی که با دیگری فرق دارد، توصیف شده است: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ». در این آیه، کلمهی توحید با (هو) شروع میشود و با (هو) پایان میپذیرد، او سبحان و متعال شاهد غایب است که با «الله» توصیف میشود. الله شما را به شناخت حقیقت خواهد رسانید در حالی که «هو» سبحان و متعال، شاهد غایب میباشد.
این آیه، توحید را از الف تا یاء آن بیان میکند؛ معبود سبحان و متعال با ذات الهی (الله) تجلّی یافت و او سبحان و متعال با ذات الهی شناخته و پرستش میشود. از آنجا که حقیقت و هویت همهی مخلوقات، ظلمت و تاریکی و نقص است، خداوند سبحان و متعال با آنها با کمال مطلق رو به رو میشود (الله، ذات الهی).
«عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ»: اگرچه این صفت برای ذات الهی است، ولی رابطهی شدیدی با شناخت حقیقت و کُنه دارد؛ «هو» سبحان و متعال شاهد غایب است، «هاء» دلالت بر شهود و «واو» دلالت به غیب مینماید.
«هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ»: پیشتر در موارد متعددی بیان کردم که الرحمن الرحیم دروازهی ذات الهی (الله) می باشد([266]) و اگر خداوند سبحان و متعال دروازهی ذات رحمت را قرار نمیداد، هیچ یک از مخلوقات هرگز توانایی به دست آوردن کمال و رسیدن به معرفت و پرستش را به دست نمیآورد.
خداوند متعال میفرماید: «ای کسانی که ايمان آوردهايد، پا جایِ پایِ شيطان مگذاريد و هر که پا بر جای پای شيطان گذارد، بداند که او فقط به فحشا و منکر فرمان میدهد و اگر فضل و رحمتی که خدا بر شما ارزانی داشته است نمیبود، هيچ يک از شما هرگز رویِ پاکی نمیديد ولی خدا هر کس را که بخواهد پاکيزه میسازد و خداوند شنوا و دانا است»([269]). شایسته است در اینجا به این سخن خداوند متعال توجه نماییم: «عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ» و نفرموده است «عَالَمُ الغَیبِ وَ الشَّهَادَةِ الرَّحمَنُ الرَّحیمُ»؛ در این آیه خداوند سبحان و متعال بیان فرموده است که او با ذات الهی (الله) بر خلقش تجلّی نمود و همینطور از آنجا که دروازهی ذات الهی «الرحمن الرحیم» جزئی از آن است، او همچنین با این دروازه تجلّی نمود و حتی مواجهه خلق از طریق دروازهی ذات الهی «الرحمن الرحیم» صورت میگیرد: « بگو: چه الله را بخوانيد چه رحمان را، هر کدام را که بخوانيد، نامهای نيکو از آنِ او است »([270]). بنابراین خداوند سبحان و متعال میخواهد بیان فرماید که او سبحان و متعال با ذات الهی (الله) تجلّی نمود و همچنین با دروازهی ذات الهی (الرحمن الرحیم). از همین رو میفرماید: «هُوَ اللهُ» و «هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ».
در این آیه بعد از این سخن خداوند متعال «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» هشت نام وجود دارد و درواقع همهی آنها با دروازهی ذات الهی مرتبط میباشند؛ با ظاهر و باطن دروازهی ذات الهی یا همان الرحمن الرحیم و الواحد القهار. پیشتر بیان نمودم که بسمله سورهی توبه در واقع «بسم الله الواحد القهار» است و بیان نمودم دروازهی ذات الهی، ظاهری دارد و باطنی.
خداوند متعال میفرماید: «دری باشد که درون آن رحمت باشد و بيرون آن عذاب »([273]) ؛ باطنش همان الرحمن الرحیم است که موحدین وارد شده به آن را شامل میشود و ظاهرش الواحد القهار است که کافرانی که از وارد شدن امتناع کردند را دربرمیگیرد([274]).
حال به آیه برمیگردیم و ملاحظه میکنیم که نامهای هشتگانه به دو قسمت مساوی بین باطن و ظاهر دروازه تقسیم شدهاند؛ چهار نام اول با باطن دروازهی الرحمن الرحیم و چهار نام بعدی با ظاهر دروازه، مرتبط میباشد.
«هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ»: اهمیت این اسم الهی (الملک) برای کسانی که به حاکمیّت خدا اعتراف دارند و حاکمیّت مردم را نمیپذیرند پوشیده نیست. آنها میدانند که این نام تقسیم کنندهی بهشت و دوزخ است. هر کس به تجلّی این نام در خلق اعتراف کند وارد بهشت میشود و هر کس اعتراف نکند از کسانی خواهد بود که پیرو ابلیس (لعنت الله) شدهاند. حجّت خدا بر خلقش، تجلّی این نام در خلق است و ابلیس از کسانی بود که به این موضوع کفر ورزید و بسیاری از بنی آدم در این کُفر و عدم اعتراف به حاکمیّت خداوند از او پیروی نمودند. این نام در این آیه از آیههای اصلی توحید میباشد و حتی بعد از این سخن خداوند متعال: «هُوَ اللهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» بر حاکمیّت و ملک خدا با توحید دلالت دارد و نشان میدهد که اعتراف کننده به آن، موحّد و کافر به آن، مشرک میباشد.
در این آیه سه نام آمده است: خالق، البارئ و المصوّر و این اسمها، صفتهای ذات الهی (الله) میباشند. تفاوت این سه نام یا نامهای آیهی قبل در این است که نامهای چهارگانهی اول کمال ذات الهی و چهار نام بعدی تسلط و هیمنه و قهر ذات الهی را بیان میکنند اما این نامهای سهگانه بخشش و عطا و فیض خدای سبحان را بر غیر نشان میدهند.
******
[255]- الحشر: 22 – 24.
[256] - حشر: 22 تا 24.
[257]- يوسف: 106.
[258] - یوسف: 106.
[259]- يوسف: 106.
[260]- فمن أراد كمال التوحيد فعليه التوجه إلى الحقيقة، أما الأسماء أو الصفات فهي دلائل وعلامات تدل عليه ويعرف بها، فمن انشغل بالدليل أو العلامة وترك من تدل عليه، لا يكون توجهه حقيقياً نحو المعنى المدلول عليه بهذه الدلائل والعلامات، ومثله مثل الذي سمع جرس الباب وأُعجب بلحن الجرس ودقة نغماته وانشغل عن الذي يدل عليه الجرس وهو وجود شخص في الباب ينتظر أن يفتح له، فمن انشغل بالصفات وقصر نظره عليها فقد حجب نفسه عن من تدل عليه هذه الصفات (أي حقيقته سبحانه)، فلابد أن يصل الإنسان إلى تجاوز مرحلة الاستدلال على الله تعالى بالآثار؛ لأنه هو المظهر لها وهو الظاهر الذي لا يغيب،كما قال الإمام الحسين (ع) في دعاء عرفة: (... إلهي ترددي في الآثار يوجب بعد المزار فاجمعني عليك بخدمة توصلني إليك، كيف يستدل عليك بما هو في وجوده مفتقر إليك أيكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر لك، متى غبت حتى تحتاج إلى دليل يدل عليك، ومتى بعدت حتى تكون الآثار هي التي توصل إليك، عميت عين لا تراك عليها رقيباً، وخسرت صفقة عبد لم تجعل له من حبك نصيباً إلهي أمرت بالرجوع إلى الآثار فأرجعني إليك بكسوة الأنوار، وهداية الاستبصار حتى أرجع إليك منها كما دخلت إليك منها، مصون السر عن النظر إليها، ومرفوع الهمة عن الاعتماد عليها، إنك على كل شئ قدير) بحار الأنوار: ج59 ص225.
فتأمل في قوله (ع): (إلهي أمرت بالرجوع إلى الآثار فأرجعني إليك بكسوة الأنوار، وهداية الاستبصار حتى أرجع إليك منها كما دخلت إليك منها، مصون السر عن النظر إليها، ومرفوع الهمة عن الاعتماد عليها، إنك على كل شئ قدير) وهنا الإمام الحسين (ع) يبين بأن الإنسان حتى إذا كان لابد له من الرجوع إلى الآثار والصفات، فلابد له أيضاُ أن يسعى إلى أن يكون مصون السريرة والباطن عن النظر لها والانشغال بها وقصر النظر عليها، وأن يكون مرفوع الهمة عن الاعتماد عليها من دون الله تعالى، لماذا؛ لأنها توجب بعد المزار عن الله تعالى، وكثرة الحجب بين العبد وربه، ولابد أن يجهد الإنسان أن يخرج من الآثار كما دخل فيها، من دون أن تؤثر عليه أو يعتمد عليها وينشغل بها كما في دعاء الإمام الحسين (ع): (حتى أرجع إليك منها كما دخلت إليك منها)، سلام عليك مولاي يوم ولدت ويوم استشهدت ويوم تبعث حياً، وقد استجاب الله تعالى لدعاء الحسين (ع) فأرجع نفسه مطمئنة راضية مرضية، كما في الرواية الآتية:
عن أبي عبد الله (ع) أنه قال: (اقرؤا سورة الفجر في فرائضكم ونوافلكم، فإنها سورة الحسين وارغبوا فيها رحمكم الله، فقال له أبو أسامة وكان حاضر المجلس: كيف صارت هذه السورة للحسين (ع) خاصة ؟ فقال: ألا تسمع إلى قوله تعالى: (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَّرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي) إنما يعني الحسين بن علي صلوات الله عليهما، فهو ذو النفس المطمئنة الراضية المرضية ....) بحار الأنوار: ج42 ص93. (المعلق).
[261] - یوسف: 106.
[262] - کسی که خواستار کمال توحید است به حقیقت توجه کند. نامها و صفتها دلایل و علامتهایی هستند که به خدا دلالت میکنند تا به این وسیله شناخته شود. کسی که به دلیل یا علامت مشغول شود و آنکه به سوی او دلالت دارند را رها کند، توجه او به واقع به آن معنایی که این دلایل و علامتها به آن اشاره میکنند، نخواهد بود. مَثَل چنین کسی مانند کسی است که به صدا در آمدن زنگ خانه را بشنود و از این صدا لذت ببرد اما از کسی که این صدا به او دلالت میکند، غافل شود؛ یعنی کسی که پشت در ایستاده است تا در باز شود. بنابراین کسی که به صفتها مشغول شود و بصیرت خود را صرفا بر آنها متمرکز کند، خویشتن را از کسی که این صفت ها به او دلالت میکنند (یعنی حقیقت او سبحان) در حجاب قرار داده است. بنابراین انسان باید از مرحلهی شناخت خدا و استدلال بر خداوند متعال با آثارش عبور کند؛ چرا که او مظهر آثار، و ظاهری است که غایب نیست؛ همان طور که امام حسین(ع) در دعای عرفه میفرماید:
إلهي تَرَدُّدي في الآثارِ يُوجِبُ بُعدَ المَزارِ، فاجمَعْني عَلَيكَ بِخِدمَةٍ تُوصِلُني إلَيكَ، كَيفَ يُستَدَلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ في وُجودِهِ مُفتَقِرٌ إلَيكَ؟! أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَ المُظهِرَ لَكَ؟! متى غِبتَ حتّى تَحتاجَ إلى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيكَ؟! وَمَتي بَعُدْتَ حَتّي تَكُونَ الْآثارُ هِي الَّتي تُوصِلُ اِلَيْكَ؟ عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِكَ نَصيباً! اِلهي اَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ اِلَي الْاثارِ، فَاْرجِعْني اليك بِكِسوَةِ الْاَنْوارِ وَهِدايَةِ الْاِسْتبْصارِ حَتّي اَرْجعَ اِلَيْكَ مِنْها، كَما دَخَلْتُ اِلَيْكَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَيْها وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاِعْتِمادِ عَلَيْها، اِنَّكَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَديرُ.
.... معبود من! چون به یکایک آثار برای شناساییات توجه کنم، راه وصول و شهودت از من دور گردد، پس مرا خدمتی فرما که به وصال و شهود جمالت زود رساند. چگونه من به آثاری که در وجود خود محتاج تو هستند بر وجود تو استدلال کنم؟ آیا موجودی غیر از تو ظهوری دارد که مال تو نباشد و بتواند مظهر تو و سبب ظاهر شدن تو باشد؟ تو کِی از نظرها پنهان بودی تا به دلیل و برهان محتاج باشی که به تو راهنمایی کند؟! و کِی از ما دور بودی تا آثار و مخلوقات ما را به تو برساند؟! دیدهای که تو را همراه خود نمیبیند، کور است و زیان دیده قلب آن بندهای که از محبت تو بهرهای ندارد. خدای من! فرمان دادی تا به سوی آثار بازگردم؛ پس مرا در کسوت انوار و هدایت بینش به سوی خود بازگردان تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم در حالی که سریر و قلبم از توجه به آن مصون و همتم از اینکه به آن تکیه کند، برداشته شده باشد که تو بر هر چیز توانایی. (بحار الانوار: ج 59 ص 225)
به این سخن امام(ع) توجه نمایید: «خدای من! فرمان دادی تا به سوی آثار بازگردم؛ پس مرا در کسوت انوار و هدایت بینش به سوی خود بازگردان تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم در حالی که سریر و قلبم از توجه به آن مصون و همّتم از اینکه به آن تکیه کند، برداشته شده باشد که تو بر هر چیز توانایی». امام حسین(ع) با این سخن خود بیان میکند که اگر حتی لازم باشد که انسان برای شناخت و معرفت حق به آثار و صفات مراجعه کند باید تلاش کند تا باطن و سریرش را از نگاه کردن و مشغول شدن و کوتاه کردن نگاهش به آنها مصون دارد تا همتش را از آنها بردارد و به خداوند متعال برسد؛ چرا که آنها زیارتگاههایی به غیر از خداوند متعال میشوند و باعث زیاد شدن حجابها بین بنده و پروردگارش میگردند؛ بنابراین لازم میآید، همان طور که بنده به آثار وارد شده است، از آنها خارج گردد بدون اینکه از آنها اثر پذیرد و به آنها اعتماد کند و به آنها مشغول گردد، همان گونه که امام حسین(ع) در دعا میفرماید: «تا اینکه از آثار به سوی تو بازگردم همان طور که در آنها داخل شدم». سلام بر تو ای مولای من، روزی که متولد شدی و روزی که به شهادت رسیدی و روزی که زنده مبعوث شوی. خداوند متعال دعای امام حسین(ع) را اجابت فرمود و همان طور که در روایت بعدی دیده میشود، او را راضی و مرضی به سوی خدش بازگردانید.
از ابو عبد الله(ع) روایت شده است که فرمود: «سورهی فجر را در نمازهای واجب و مستحب بخوانید چرا که سورهی امام حسین(ع) است و به آن راغب باشید، خداوند شما را بیامرزد». ابو اسامه که در مجلس حاضر بود به حضرت گفت: چگونه این سوره از آنِ امام حسین(ع) گشت؟ فرمود: «آیا این سخن خداوند متعال را نشنیدهای «یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة * إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة * فَادخلی فِی عِبادی * وَادخلی جَنَّتی» (ای نفْس آرامش يافته! * خوشنود و پسنديده به سوی پروردگارت بازگرد * و در زمرهی بندگان من داخل شو * و به بهشت من دَرآی)؟ منظور از این آیه فقط حسین بن علی ع است؛ او دارای نفس مطمئنهی راضیهی مرضیه است...». بحار الانوار: ج 42 ص 93.
[263]- ومن شاء التفصيل فعليه بمراجعة تفسير سورة الفاتحة للسيد أحمد الحسن، وكتاب المتشابهات: ج2 ط2 ص69 وص80 وص86. (المعلق).
[264] - کسی که خوستار توضیحات بیشتری است میتواند به کتاب تفسیر سورهی فاتحهی سید احمد الحسن و همچنین کتاب متشابهات ج 2 چاپ 2 ص 69 و 80 و 86 مراجعه نماید.
[265]- في تفسير سورة الفاتحة، وفي المتشابهات: ج1 ط2 ص9، وج2 ط2 ص52 وص61 وص82، وغيرها من الموارد. (المعلق).
[266] - در تفسیر سورهی فاتحه و کتاب متشابهات ج 1 چاپ 2 ص 9 و ج 2 چاپ 2 ص 52 و 61 و 82 و سایر موارد.
[267]- النور: 21.
[268]- الإسراء: 110.
[269] - نور: 21.
[270] - إسراء: 110.
[271]- الحديد: من الآية 13.
[272]- هنا الكلام في الآخرة، فيكون ظاهر الباب هو (الواحد القهار) والباطن هو (الرحمن الرحيم)؛ لأن الرحمة في الآخرة لا تشمل الكافرين والمنافقين، فيكون المواجه لهم هو القوة والقهر والعذاب (الواحد القهار)، وأما في الحياة الدنيا فظاهر الباب هو (الرحمن) والذي يشمل حتى الكافرين والمنافقين وكل شيء، وباطن الباب هو (الرحيم) والذي يختص بالمؤمنين في الدنيا والآخرة. ومن أراد التفصيل فعليه بمراجعة تفسير سورة الفاتحة، وكتاب المتشابهات: ج1 ط2 ص13 ... للسيد أحمد الحسن اليماني الموعود. (المعلق).
[273] - حدیدی: بخشی از آیهی 13.
[274] - در اینجا صحبت از آخرت است که ظاهر دروازه «الواحد القهار» و باطن آن «الرحمن الرحیم» میباشد؛ چرا که در آخرت، رحمت شامل حال کافران و منافقان نخواهد شد و مواجهه با آنها با قدرت و قهر و عذاب (الواحد القهار) صورت خواهد گرفت. اما در زندگی این دنیا ظاهر دروازه «الرحمن» است که شامل همه حتی کافران و منافقان و همه چیز میباشد و باطن دروازه «الرحیم» است که در دنیا و آخرت به مؤمنان اختصاص دارد. کسانی که خواستار توضیح بیشتر هستند میتوانند به تفسیر سورهی فاتحه و کتاب متشابهات ج 1 چاپ 2 ص 13 و ... مراجعه نمایند.