جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسؤال/ ۴۹۲: من به همراه یک دوست قدیمیکه سنی بود در حال رفتن به یک مکانی بودیم، وارد مکانی شدیم و امام خمینی را دیدیم که روی تپهای از گوشت گاو نشسته بود و با گوشت ور میرفت و گریه میکرد و به حضرت زهرا(ع) پناه میبرد و یاری میجست و بر گوشتها گندم میپاشید، پس من هم در مقابل او نشستم و همانندش شروع به گریستن کردم و روی گوشت گندم میپاشیدم و به حضرت زهرا(ع) پناه میبردم و از او یاری میطلبیدم، در آن لحظه به دوستم اشاره کردم که همراه ما بیاید ولی او قبول نکرد.
سپس امام خمینی یک تکهی گِردی از گوشت برداشت و به من داد و گفت: اگر این گوشت فاسد شد، او امام نیست و این گوشت، هرگز خراب و فاسد نمیشود! پس من با تعجب آن تکه گوشت را گرفتم و بین مردم دور میزدم و به آنها میگفتم که: سید احمد(ع) امام است و با آنها شرط میبستم که این گوشت فاسد نمیشود، در آن هنگام به من گفت: در وجود سید احمد(ع) یک رازی است که در تمام جهان همانند آن وجود ندارد ولی من آن را فراموش کردم.
فرستنده: عاملی - آلمان
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، وصلی الله علی محمد وآل محمد الأئمة والمهدیین وسلم تسلیماً.
از خداوند متعال برای شما آرزوی موفقیت دارم، و از خداوند خواستارم که این خواب شما را واقعیت قرار دهد و با فضل و بخش خداوند بر تو و دیگران تحقق رؤیای خودت را در حقیقت ببینی، و از او میطلبم که مردم را به راه حق و حقیقت هدایت کند و شما را از پیروان حق قرار دهد.
والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.
أحمد الحسن - صفر/ ۱۴۳۱ هـ
******