جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسؤال/۴۵۶: مولا و آقای من، احمد الحسن، فرستاده بقیة الله محمد بن الحسن، خداوند فضل او را بر ما همیشگی نماید، و درود خداوند بر شما و پدران و مادر شما فاطمه زهراء خانم زنان جهانیان، روحم به فدای شما، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
آقایم، در مکان صحرای غربی حوالی سال ۱۹۷۸، بعد از نا امید شدن از اوضاعی که بعد از تحقیق در مورد حقیقتی که سبب آن انقلاب شُومی در روز سقیفه که بر رحمت خداوندی که از سمت پروردگار جهانیان فرستاده شد، که درود خداوند بر او و خاندان پاکش از امامان و مهدیین باد، قبل از طلوع فَجر رؤیایی دیدم که من به تنهایی در راهی میرفتم، و در کنار درب ساختمانی بتی بود که کم کم داشت باز میشد و از آن موجودی بد قیافیه خارج میشد گمان کردم که ابلیس لع است، و زبان شروع به گفتن "احد احد احد احد..." و صداها از پشت سرم با همین اسم نیز بلند شد و صداهایمان یکی شد و بالا گرفت که در این هنگام شکاف بت بسته شد و بت به حالت اولش برگشت و آن موجود زشت پنهان شد، و با حالت پریشان بیدار شدم و آن هنگامی بود که صدای موذن برای نماز صبح میآمد.
المرسل: أحمد - المغرب
مولا و آقای من، بدانید که این رؤیا یکی از دلایلی بود که باعث شد شما را تصدیق کنم و به آنچه آوردید ایمان بیاورم، آقای من، از خداوند برایم توفیق بخواهید، و آقای من خداوند دوستی و محبت و دعوت به شما و خدمت انصارتان را روزی من نماید، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته، خادم شما و مقصر گناهکار که طلب آمرزش دارد.
فرستنده: أحمد - مغرب
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الأئمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
خداوند به شما جزای خیر دهد، و شما را برای انجام هر کار خیری موفق نماید، و خداوند شما را جُزو افرادی قرار دهد که به واسطه آنان دینش را یاری میدهد. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته..
أحمد الحسن - أواخر صفر/ ۱۴۳۱ هـ
******