جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامپرسش ۴۲: حق تعالی میفرماید: ﴿ما پيش از تو هيچ فرستاده يا پیامبری را نفرستاديم مگر آنکه چون تمنایی داشت شيطان در آرزویش چيزی افکند و خدا آنچه را که شيطان افکنده بود نسخ کرد، سپس آيات خويش را استواری بخشيد و خدا دانا و حکيم است * چنين شود، تا آنچه شيطان در القا کردن برای کسانیکه در قلبهايشان بيماری است و نيز سختدلان، آزمايشی باشد، و ستمکاران در اختلافی بزرگ گرفتارند﴾.([150]) معنای القا کردن شیطان در آرزوی پیامبر چیست؟
پاسخ: هیچ فرستادهای و یا هیچ پیامبری ـ و از اهلبیت (ع) روایت شده است «و لا محدث»([153]) (و هیچ محدثی) در حالیکه خودشان(ع) محدث بودندـ و آرزو و تمنایی ـ یعنی امید برای حاصل شدن خیری از امور خیر که خداوند حاصلش میکند حتی اگر پارهای اوقات به صورت اجمالی باشد؛ به عبارت دیگر آرزوی او محقق شدن امر خداوند سبحان میباشد نه آنگونه که برخی مردم پنداشتهاند میل و هوا و هوس خودشانـ نداشت مگر ﴿ شیطان در آرزویش چیزی القا نمود ﴾ ؛ یعنی پس از آنکه فرستاده (چه فرستاده باشد چه پیامبر و چه محدث) شروع کرد به آشکار نمودن میل و آرزویش برای پیروانش، شیطان اقدام به القای باطل در سینهی برخی از این مردم دربارهی این آرزویی که برای آنان یا برای برخی از آنها آشکار نموده است، میکند.
﴿ خدا آنچه را که شيطان افکنده بود نسخ کرد ﴾ : با فرستادن ملائکهای در سینهی برخی از این مؤمنان حق را القا میکردند؛ حقی که با القای شیطان درسینههای برخی، باطل پنداشته میشد.
﴿سپس آيات خويش را استواری بخشيد و خدا دانا و حکيم است ﴾ : خداوند آیاتش را با افکندن طمأنینه و آرامش و وقار و یقین در قلبهای مؤمنین محکم میفرماید پس از اینکه در قلبهایشان از جانب خودِ سبحان و متعالش این علم را القا نمود که آنچه شیطان در سینهی برخی القا کرده است، حق نمیباشد بلکه حق آن چیزی است که فرستاده به سویش فرامیخواند. القای شیطان با وسوسه در قلب یا با نشان دادن چیزی خبیث در بیداری یا خواب صورت میپذیرد. شیطان به دوستان خود که نفْسهایشان و حُب منیّت و اظهار کردن و سروری و ریاست باطل و پیروی از هوای نفس بر ایشان مسلّط شده است، القا میکند. ﴿ آيا شما را آگاه کنم که شياطين بر چه کسی نازل میشوند؟ * بر هر بسيار دروغگوی گنهکار نازل میشوند * القا میکنند در حالیکه بيشترشان دروغگويانند ﴾([155]) .
نسخ کردن خداوند برای آنچه شیطان القا مینماید با ارسال ملائکهای که حق را به اولیای الهی القا میکنند، و در قلبهای مؤمنان سخن میگویند و حق را به آنها میشناسانند و آنچه آنها، به صراط مستقیم هدایت میکند را در خواب یا بیداری به آنها نشان میدهند، صورت میپذیرد. پیروی از فرستاده همان حق آشکار از جانب خداوند سبحان و متعال میباشد و کسانیکه از القائات شیطان پیروی میکنند ـکه آزمایشی برایشان میباشدـ در گذشته هم مؤمن نبودهاند بلکه منافقانی بودهاند که در قلبهایشان مرضی بوده و قلبهایشان سخت و تاریک بوده است و در شک و تردید گرفتار بودهاند.
﴿و ستمکاران در اختلافی بزرگ گرفتارند * و تا آنانکه به ایشان علمی داده شده است بدانند که قرآن حقی از جانب پروردگار تو میباشد و به آن ايمان بياورند و دلهايشان با آن آرام گيرد و خدا کسانی را که ايمان آوردهاند به راه راست هدايت میکند * همواره کافران در آن شک میکنند تا آنگاه که ناگهان آن ساعت فرا رسد يا به عذاب روز بد فرجام گرفتار آيند * فرمانروايی در آن روز از آنِ خداوند است. ميانشان حکم میکند. پس کسانیکه ايمان آوردهاند و کارهای شايسته کردهاند در بهشتهای پر نعمتند﴾([157]) .
منافقان و کفّار تا آخرین لحظه در رسالت شک خواهند داشت ﴿ تا آنگاه که ناگهان آن ساعت فرا رسد ﴾ یعنی تا قیام قائم (ع) ﴿ يا به عذاب روز بدفرجام گرفتار آيند ﴾ یعنی نظیر و مانند ندارد و هیچ سالی از سالهای پیشین چون آن، متولد نگشته است و آن، روز قیام قائم (ع)میباشد. در این روز سلطنت از آنِ خداوند است؛ چرا که زمامدار حاکم در این روز، امام مهدی (ع) میباشد.
******
]- الحج : 52 – 53.
[150]- حج: 52 و 53.
[151]- كما قرأها أهل البيت ، عن الحكم بن عتيبة قال: (دخلت على علي بن الحسين عليهما السلام يوماً فقال: يا حكم هل تدري الآية التي كان علي بن أبي طالب (ع) يعرف قاتله بها ويعرف بها الأمور العظام التي كان يحدث بها الناس؟ قال الحكم: فقلت في نفسي قد وقعت على علم من علم علي بن الحسين ، أعلم بذلك تلك الأمور العظام ، قال : فقلت : لا والله لا أعلم، قال: ثم قلت: الآية تخبرني بها يا ابن رسول الله؟ قال: هو والله قول الله عز ذكره: "وما أرسلنا من قبلك من رسول ولا نبي (ولا محدث)" وكان علي بن أبي طالب (ع) محدثا. فقال له رجل يقال له عبد الله بن زيد كان أخا علي لامه: سبحان الله محدثاً ؟! كأنه ينكر ذلك ، فأقبل علينا أبو جعفر (ع) فقال: أما والله إن ابن أمك بعد قد كان يعرف ذلك، قال: فلما قال ذلك سكت الرجل، فقال: هي التي هلك فيها أبو الخطاب فلم يدر ما تأويل المحدث والنبي) الكافي : ج1 ص270 ح2.
[152]- انظر: الكافي: ج1 ص270 ح2، باب أن الأئمة محدثون مفهمون.
[153]- همانطور که ائمه قرائت فرمودهاند. از حکم بن عتیبه روایت شده است: روزی بر علی بن الحسین (علیهما السلام) وارد شدم. فرمود: «اى حَكَم! آیا تو آن آيه را مىدانى كه على بن ابى طالب(ع) با آن قاتل خود را مىشناخت و امور مهمى را مىفهميد كه به مردم بازمىگفت؟» حكم گويد: با خود گفتم، چه خوب كه رشتهاى از علم على بن الحسين (ع) به دستم افتاد. من هم به وسيلهی آن اين امور مهم را مىتوانم بفهمم. گفتم: نه، به خدا سوگند نمىدانم. سپس گفتم: ای فرزند رسول خدا، از آن آيه به من خبر مىدهيد؟ فرمود: «به خدا آن آيه سخن خداوندی که ذکرش عزیز است میباشد» ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ (و لا محدث)﴾ (پيش از تو هيچ فرستاده و نه هیچ پيغمبرى و نه محدّثى نفرستادیم) و على بن ابى طالب(ع) محدّث بود (از غيب درک حديث میكرد)». گفته میشود مردی به نام عبد الله بن زيد برادر مادرى على (ع) بود به او گفت: سبحان الله، على محدّث بود؟ گويا منكِر اين معنى بود. امام باقر(ع) رو به ما كرد و فرمود: «آری به خدا سوگند، پسر مادر تو اين را مىداند». گويد: با اين سخن آن مرد خاموش شد و امام فرمود: «این همان چیزی است كه ابوالخطاب دربارهاش هلاک و گمراه شد و فرق ميان نبى و محدّث را نفهمید». کافی: ج 1 ص 270 ح 2.
[154]- الشعراء : 221 – 223.
[155]- شعرا: 221 تا 223.
[156]- الحج : 53 – 56.
[157]- حج: 53 تا 56.