جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماَ.
سرورم، ای احمد الحسن! سلام خدا بر تو باد! از اینکه از شما دورم، در غم و اندوهی عمیق فرو رفتهام. از این که من در عربستان هستم و در عراق نیستم تا شما را نظاره کنم و بر دست شریفت بوسه زنم چقدر زجر میکشم و متألم هستم.
سرورم! تقاضا میکنم در دعایت مرا فراموش نکنی چرا که من به دعای شما نیازمندم. شما نعمت خدا بر ما هستی. نمیدانم چگونه شروع کنم. واژهها با معانی در هم آمیخته و من قادر نیستم سخن را از شِکوه بازشناسم. گفتارم، شِکوههایم است و شکوههایم، سخنگوییام.
آقای من، احمد الحسن! میخواهم جزو خواص تو باشم. خواهش میکنم، سرورم! به خدا سوگند نه به خاطر ارزش دنیای فانی است و نه به خاطر ترس از آتش. اگر من از اهل آتش باشم، این از عدل خدا است و در آتش خواهم گفت من خدا را دوست دارم و در بهشت، من خدا را دوست دارم. هر دو را در نهایت دوست دارم، هم خدا را و هم عدل او را. سرورم! مرگ برایم اهمیتی ندارد، مادامی که در راه تو باشد، که در این صورت، مرگ در راه خدا خواهد بود.
ای آل محمد! از چه هنگام زندگی من بدون شما ارزش و بهایی داشته است؟ سرورم! شما را بیش از پدرم و مادرم و بیش از خودم دوست دارم. سرورم! دنیا در نظرم به اندازهی بال پشهای ارزش ندارد. شادیها و اندوهها یکساناند و من چیزی احساس نمیکنم مگر با شما ای آل محمد! خدا میداند من در حالی این جملات را برای شما مینویسم که سرشک از دیدهام جاری است.
سرورم! همواره شما و پدرت، سرورم محمد بن الحسن المهدی (ع) مرا دعا کنید تا جزو خواص شما و در زمرهی کسانی باشم که از شما با شمشیر و نه با قلم، آشکارا و نه در خفا دفاع میکند. یا آل محمد! مرگِ در راه شما را خواستارم. فرج چه زمانی است، سرورم؟ فریاد فریاد فریاد، غیبت به درازا کشید و من هر روز شرنگ تلخی که احاطهام کرده است را جرعه جرعه مینوشم، در حالی که از تو دورم! پسر مهدی میان ما باشد و ما حتی از دیدن او محروم! وای از این مصیبت! دلهای ما تحمل آن را تاب ندارد. تنها مایهی تسلّیام این است که به فضل خداوند سبحان یگانهای که هیچ شریکی ندارد، من شما را و فضل و عنایت شما و پدرت (را احساس میکنم. جز محبت شما ای آل محمد، برایم باقی نمانده است. ای سرور و مولایم، بعد از تو برایم چقدر گران و سخت و سنگین است!
خدا آگاه است که وقتی با مشیّت و تدبیر الهی، دعوت یمانی به سراغم آمد، احساس کردم گویی این دعوت را از پیش در عالم ذر میشناسم، و حتی شما را ای احمد الحسن میشناسم. پیشتر نامهی ویژهای برای امام علی الرضا (ع) فرستادم ولی این نامه در زمان دستگیریهای انصار توسط فراعنهی طاغوت که در دولت عراق متجسم شده بود ودبه فتوای بلعم بن باعورای زمان انجام گرفت نزد انصار گم شد. این نامه پس از آن که سایت چند وقتی از فعالیت بازایستاد گم شد. متن ذیل مضمون همان نامهای است که پیشتر مفقود گردید:
سالها است که احساس میکنم مرا با امام علی الرضا (ع) عهد و پیمانی است. گویی من با آن حضرت نشستهام و او را مشاهده میکنم. آن حضرت گندمگون بود و در فضایی مه آلود که پر از خرابیهای ناشی از جنگها و بارانها و طوفانها بود، لباس سفیدی به تن داشت. این یک یادآوری از عالم ذر بود و من طی آن سالها تفسیرش را نمیدانستم، و حتی گاهی اوقات از این که چنین مطلبی به یادم میآمد در شگفت میشدم. گمان میکردم این قضیه، وهم و خیال است برای همین پنهانش میکردم، چرا که امام علی الرضا شهید شده است و من در عصر غیبت امام مهدی (ع) هستم؛ پس این دیدار چطور صورت گرفته است؟ ولی هنگامی که یکی از کتابهای انصار را خواندم که در آن اوضاع شیعیان در زمان امام علی الرضا (ع) را به اوضاع شیعیان در زمان شما ـای سرورم!ـ مرتبط میکرد و آنها را به هم تشبیه نمود یقین کردم که شما همان کسی هستی که روزی از روزها با او ملاقات خواهم کرد و در این یادآوری، امام علی الرضا (ع) شاید یک نماد باشد، یعنی در دوران رجعت با شما یا با امام علی الرضا دیدار خواهم داشت، خداوند داناتر است!
این نامهای است برای سرورم احمد الحسن که درود خداوند بر او باد. امیدوارم به دست سرورم برسد و ایشان با دعا کردن همیشگی برایم، آرزویم را برآورده سازد، و این یادآوری در عالم ذر را که مربوط به امام علی الرضا (ع) است برایم تفسیر نماید. از سرورم بابت توضیحش به خصوص در مورد اسم باطن، تشکر میکنم؛ زیرا من آن را از یکی از صوفیان شنیده بودم ولی به فضل علم یمانی (ع) بطلان عقاید اهل تصوّف برایم آشکار گشت. همچنین ای آقای من! میخواهم با علم حروف پاسخ این سؤال را برایم آشکار سازی:
عزام العبیدی کیست؟ میخواهم وضعیتم را بدانم، آیا من بر خیر هستم یا گرفتار خشمی از جانب خداوند؟ و آیا من جزو ۳۱۳ یا ده هزار انصار یا ابدال یا نجبا هستم یا خیر؟ این امید و آرزوی من است که در عصر ظهور باشم؛ حتی اگر لحظهای گذرا باشد. نه به خاطر دنیای فانی بلکه برای این که بدانم در چه سطحی نزد پروردگارم و آل محمد و امام مهدی و نیز تو ای سرورم، مقبولیت دارم.
پدرم نیز چند سال پیش خوابی دربارهی من دید و او شاهد بود که خداوند به او میگوید عزام را به من بده و من آن را به وجود میآورم و نَسَب او در زمین برای تو خواهد بود. سپس پدرم به او گفت بگیرش، عزام را به تو دادم. به خدا سوگند میخورم که این مطلب را پدرم به من خبر داد. تفسیر این رؤیا چیست؟
یک بار هم دو زن آفریقایی را دیدم که در خیابان گدایی میکردند. من به آنها صدقه دادم ولی ملاحظه کردم که پولهایم به طور غیرعادی از کیفم غیب میشود. مثلاً من چهل ريال داشتم، دیدم شده بیست ریال. وقتی مطمئن شدم که این جادوگری است، مجبور شدم پولها را داخل قرآن بگذارم. چگونه این سحری که پولهایم را گرفته باطل کنم و از بین ببرم؟ تمام گناه من این بود که به دو زنی که نمیدانستم جادوگرند، صدقه دادهام. مدیران سایت! از این که شما را خسته کردم متاسفم ولی این آخرین نامه به سرورم یمانی است تا دیگر باعث آزردگی و خستگی شما نشوم. هر چند دوست دارم که با سرورم از طریق ارسال نامه، گاهی ارتباط داشته باشم. این تنها چیزی است که دارم، مادامی که بین من و او فاصلهها بسیار است.
فرستنده: العبیدی ـ عربستان سعودی
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
سپاس خدایی را که با شما بر من منّت نهاد، و مرا به خدمتگزاری شما مشرّف گردانید. او یاور من است و او دوست شایستگان. آنچه دلت به تو گفته است، ان شاء الله پروردگارم آن را در این زندگی دنیوی تحقق میبخشد. از خداوند مسئلت دارم که شما را حفظ فرماید و توفیق عطا کند و شما را جزو گواهان بر خلقش قرار دهد. مرا در دعایت فراموش نکن همانطور که من شما را فراموش نمیکنم، ان شاء الله. امیدوارم که خداوند شما را بر قرائت آیه الکرسی هفت بار هر شب قبل از خواب و به مدت چهل روز توفیق دهد.
احمد الحسن
******