جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامسلام علیکم. لطفاً برخی دلایل مربوط به سید احمد الحسن را که نشان میدهد او ولیِّ حجت منتظر است ارسال نمایید. با تقدیر و تشکر فراوان از شما.
احمد التمیمی – عراق
پاسخ:
بسم الله الرحمان الرحیم، الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
سلام علیکم....
الأدلة على صدق دعوة السيد أحمد الحسن كثيرة ولا يمكن أن أسردها في هذا المختصر، ويمكنك الاطلاع عليها من خلال إصدارات أنصار الإمام المهدي (ع) والموجودة على نفس الموقع، ومنها مثلاً: كتاب (البلاغ المبين) وكتاب (الوصية والوصي) وغيرها عشرات الكتب.
دلایل صدق دعوت سید احمد الحسن فراوان است و نمیتوانم آنها را در این مختصر شرح دهم. شما از طریق انتشارات انصار امام مهدی(ع) که روی همین سایت قرار دارد میتوانید از آنها مطلع شوید، از جمله: کتاب «البلاغ المبین» و کتاب «وصیت و وصی» و دهها کتاب دیگر.
اکنون فقط یک دلیل -یعنی دلیل وصیت- به همراه شرح و وجه استدلال به آن را اشاره میکنم:
و میگویم:
دلیل نخست: وصیت حضرت محمد(ص) در شب وفاتش
سید احمد الحسن خود را به عنوان یمانی موعود و این که از نسل امام مهدی(ص) میباشد و نخستین وصی ازمهدیین است که پس از امام مهدی(ص) زمامداری میکنند، معرفی نموده است. ایشان بیان داشته است که وجه تسمیهی یمانی به دلیل انتسابش به حضرت محمد(ص) است، زیرا پیامبر(ص) از مکه است و مکه از تهامه و تهامه از یمن. احادیثی هم وجود دارد که بر این معنا تصریح می کند. لذا هر کس که به حضرت محمد(ص) منتسب باشد، از این جهت یمانی است. در متون بسیاری، مکه به یمانی توصیف شده است. دلایل دیگری هم برای این نامگذاری وجود دارد که در کتاب «یمانی موعود، حجت الله» و «وصیت و وصی» به آنها اشاره شده است. پیامبر(ص) در وصیت خود به صراحت بیان فرموده است که پس از او دوازده امام خواهد بود و پس از آنها، دوازده مهدی از ذریهی امام مهدی(ع)، و نخستین مهدیین از نسل امام مهدی(ع)، احمد نام دارد. متن وصیت چنین است:
شیخ طوسی به سند خودش از امام صادق از پدرش امام باقر از پدرش صاحب پینهها سرور عبادت کنندگان، از پدرش حسین شهید پاک و طاهر از پدرش امیرالمومنین(ع) نقل نموده است که فرمود: «رسول خدا(ص) در شبی که از دنیا رفتند به علی(ع) فرمودند: ای اباالحسن! صحیفه و دواتی آماده کن. حضرت(ص) وصیتشان را به امیرالمؤمنین(ع) املا فرمودند، تا به اینجا رسید: ای علی! پس از من دوازده امام خواهند بود و بعد از آنها دوازده مهدی، و تو ای علی، اولین نفر از دوازده امام هستی. خداوند تبارک و تعالی تو را در آسمانش، علی مرتضی و امیرمؤمنان و صدیق اکبر (تصدیق کنندهی بزرگ پیامبر) و فاروق اعظم (به وسیلهی تو، بین حقّ و باطل فرق گذاشته میشود) و مأمون و مهدی نامیده است و این اسامی برای احدی جز تو شایسته نیست.
ای علی! تو وصیّ من و سرپرست اهل بیتم هستی چه زنده و چه مردهی ایشان و همچنین بر زنانم وصی من خواهی بود، پس هر کدام را که در عقد ازدواج من باقی گذاری فردای قیامت مرا ملاقات میکند، و هر کدام را که تو طلاق بدهی من از او بیزارم، و در قیامت نه مرا میبیند و نه من او را میبینم. تو پس از من جانشین و خلیفهام بر امّتم هستی. زمانی که وفات تو فرا رسید وصایت و جانشینی مرا به پسرم حسن که نیکوکار و رسیده به حقّ است تسلیم نما. زمان وفات او که فرا رسید آن را به فرزندم حسین پاک و شهید بسپارد، و وقتی که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش آقا و سیّد عبادت کنندگان و صاحب ثفنات «علی» واگذار نماید، و هرگاه زمان وفات او رسید آن را به فرزندش محمّد باقر تسلیم کند، و زمانی که وفات او رسید آن را به پسرش جعفر صادق بسپارد، و آنگاه که وفات او فرا رسید به فرزندش موسی کاظم واگذار کند، و وقتی که وفات او فرا رسید به فرزندش علی «رضا» تسلیم کند، و زمانی که وفات او رسید آن را به فرزندش محمّد ثقه «تقی» بسپارد و زمانی که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش علی «ناصح» واگذار نماید، و زمانی که وفات او رسید آن را به پسرش حسن «فاضل» بسپارد، و زمانی که وفات او فرا رسید آن را به فرزندش «محمد» که حافظ شریعت از آل محمد(ص) است بسپارد. این دوازده امام بود و بعد از ایشان دوازده مهدی خواهد بود. پس وقتی که زمان وفات او رسید، وصایت و جانشینی من را به فرزندش که اولین و برترین مقربین است تسلیم نماید، و او سه نام دارد، یک نامش مانند نام من، و نام دیگرش مثل نام پدر من است و آن عبداللَّه و احمد است و سومین نام او مهدی خواهد بود و او اولین مؤمنان است»([570]).
این فرمایش پیامبر(ص) در پایان این وصیت یعنی «و هو اول المؤمنین» (و او اولین ایمانآورندگان است) که در توصیف نخستین مهدیین از نسل امام مهدی(ع) میباشد دلالت دارد بر این که وی قبل از قیام امام مهدی(ع) موجود است وگرنه صفت «اولین ایمانآورندگان» بر او صدق نمیکند بلکه این ویژگی بر یکی از سیصد و سیزده نفر از انصار مخلص امام مهدی(ع) منطبق میباشد. روایاتی هست که نشان میدهد یا اشاره دارد به این که پسر امام مهدی قبل از قیام آن حضرت حضور دارد و او زمینهساز اصلی در عصر ظهور میباشد. از جمله:
شیخ طوسی در غیبت خود به نقل از ... حذیفة بن یمان آورده است که گفت: از پیامبر خدا(ص) شنیدم که دربارهی مهدی میفرمود: «با او بین رکن و مقام بیعت میشود، نامش احمد و عبدالله و مهدی است، و این هر سه نامهای او میباشد»([572]).
اگر این نامها را ملاحظه کنی و با نامهای نخستین مهدیین در وصیت سابق قیاس نمایی، آنها را با هم یکسان و همانند مییابی. با علم به این که این بیعت نفی کنندهی بیعت با امام مهدی(ع) بین رکن و مقام (به تفصیلی که در کتاب «وصیت و وصی» آمده است) نیست.
روایت دیگر: شیخ مفید(رحمه الله) در ارشاد از امام رضا(ع) نقل کرده است که فرمود: «گویی پرچمهای سبزرنگی را میبینم که از مصر میآیند تا به شامات میرسند و (از آنجا) به سمت فرزند صاحب وصیتها هدایت میشوند»([574]).
امام مهدی(ع) همان صاحب وصیتهای انبیا و ائمه است و او آخرین امام از ائمهی معصوم دوازدهگانه میباشد و لذا حضرت محمد(ص) در وصیتی که پیشتر ذکر آن رفت، ایشان را به «المستحفظ من آل محمد» (حافظ شریعت از آل محمد) توصیف نموده است. در روایت امام صادق(ع) ایشان به «الحافظ لما استودع» (نگهدار آن چیزی که نزد او به امانت گذاشته شده است) یعنی نگهدار وصایای انبیا و ائمه(ع) توصیف شده است. این روایت میگوید آن پرچمها به فرزند صاحب وصیتها هدایت میکنند یعنی به فرزند امام مهدی(ع).
یک روایت دیگر: در غیبت شیخ طوسی به نقل از.... از حذلم بن بشیر آمده است که گفت: به امام علی بن الحسین(ع) عرض کردم: خروج حضرت مهدی(ع) را توصیف فرما و دلایل و علامتهای او را به من بشناسان. فرمود: «قبل از خروج مهدی(ع) خروج مردی در سرزمین جزیره است که او را عوف سلمی گویند، و جایگاه او تکریت میباشد و در مسجد دمشق کشته میشود. پس از آن خروج شعیب بن صالح از سمرقند، سپس خروج سفیانی ملعون از وادی یابس (خشک) خواهد بود و او از فرزندان عتبة بن ابی سفیان است. چون سفیانی ظاهر گردد، مهدی(ع) پنهان میشود و پس از آن خروج میفرماید»([576]).
این روایت نشان میدهد که مهدی قبل از ظهور سفیانی موجود میباشد و نیز روشن است که سفیانی پیش از امام مهدی(ع) ظاهر میگردد و او خود یکی از نشانههای آن حضرت میباشد و پس از او نیست. بنابراین روایت مزبور فقط بر مهدی اول از نسل امام مهدی(ع) -یعنی همان کسی که پیامبر(ص) او را به «اولین مومنین» و این که نامهای او عبدالله و احمد و مهدی است، توصیف کرده- منطبق است و نه کس دیگر.
امام باقر(ع) در حدیثی طولانی فرمود: «.... برحذر باشید از شذاذ (مخالفین و فریبکاران نسبت به) آل محمد(ع) زیرا که برای آل محمد و علی یک پرچم است و برای دیگران پرچمهایی، پس سر جای خود بنشینید و ابدا حرکتی نکنید و از هیچ کس پیروی نکنید تا این که مردی از فرزندان حسین(ع) که عهدنامهی پیامبر و پرچمش و سلاحش همراه او است بیاید، و عهدنامهی پیامبر(ص) نزد علی بن الحسین(ع) بود سپس نزد محمد بن علی(ع) و خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد. همیشه همراه ایشان باش و برحذر باش از آنهایی که برایت ذکر کردم...»([578]).
این مرد حسینی نمیتواند خود امام مهدی(ع) میتواند باشد زیرا اگر ما قایل به این امر باشیم، مستلزم آن است که به حرام بودن پیروی از هر پرچمی که قبل از قیام امام مهدی(ع) (برافراشته میشود) قایل گردیم که این خود مستلزم حرمت پیروی از پرچم یمانی خواهد بود؛ درحالی که پرچم یمانی هدایتکنندهترین پرچم است و مامور به پیروی از آن گشتهایم و پشتکننده به آن از اهل آتش است!
لذا این روایت منحصراً بر یمانی که فقط اطاعت از وی در عصر مقدس ظهور لازم است منطبق میباشد. بنا بر فرمایش امام باقر(ع) «معه عهد نبی الله» (عهدنامهی پیامبر همراه او است) و عهدنامه همان وصیت است؛ یعنی این مردِ حسینی، وصی و صاحب وصیت (عهدنامه) است و از روایات پیش گفته شده هم به روشنی برمیآید که در عصر ظهور غیر از امام مهدی(ع) و پسرش مهدی اول، وصیّای وجود ندارد. همچنین گفتیم که این روایت بر امام مهدی(ع) منطبق نیست لذا غیر از مهدی اول از نسل امام مهدی(ع) کس دیگری باقی نمیماند.
با مقایسه کردن این روایات و روایت وصیت، با روایت یا روایات یمانی روشن میشود که تنها پرچمی که دیگران به اطاعت از آن مامورند، پرچم یمانی، وصیّ حسینیِ مهدوی است زیرا نمیشود که در یک زمان، افراد به پیروی از چندین پرچم مکلّف شده باشند؛ چرا که برخی روایات که پیشتر بیان شد، اطاعت را در یک پرچم و لاغیر منحصر دانسته است.
وصیت به هنگام مرگ، یکی از تکالیف است که خدای متعال در این آیه بر بندگانش واجب فرموده است:« هرگاه یکی از شما را مرگ فرا رسد و خیری بر جای گذارد، مقرر شد که دربارهی پدر و مادر و خویشاوندان، از روی انصاف وصیت کند و این شایستهی پرهیزگاران است »([580]).
امکان ندارد که حضرت محمد(ص) در حالی وفات کرده باشد که به کسی وصیت ننموده باشد زیرا در این صورت آن حضرت با کتاب حق تعالی مخالفت ورزیده است –و چه دور است سر زدن چنین چیزی از آن وجود مقدس- و از آنجا که قطعاً پیامبر وصیت نموده، و از آن وصیت به جز روایتی که برای شما نقل کردم متن دیگری بر جای نمانده است و با انکار آن، وصیت منتفی میشود یعنی مصداقی برای آن باقی نمیماند و به عبارت دیگر: (قطعاً) متنی از سنّت است که از عترت پاک نقل شده است.
روایات بسیاری اشاره و صراحت دارد به این که اوصیا به وسیلهی وصیت شناخته میشوند که از این جمله (اوصیا) وصیت حضرت محمد(ص) میباشد.
از جمله این روایت: حارث بن مغیرهی نصری میگوید: به امام ابوعبدالله(ع) عرض کردم: صاحب این امر با چه چیزی شناخته میشود؟ حضرت فرمود: «با سکینه و وقار و علم و وصیت»([582]).
و این روایت: امام صادق(ع) در حدیثی طولانی فرمود: «....صاحب این امر با سه خصلتی شناخته میشود که در کسی غیر از او نیست: او سزاوارترین مردم به پیشین خود است، و او وصی او میباشد، و سلاح رسول خدا و وصیت ایشان نزد او است....»([584]).
و این روایت: امام صادق(ع) فرمود: «آیا گمان میکنید هر کس از ما که وصیت میکند، به هر کس بخواهد وصیت میکند؟! نه به خدا، چنین نیست. بلکه (امر امامت) عهد و فرمانی است از جانب خدا و پیامبر او(ص) برای فردی پس از شخصی دیگر تا امر به صاحبش برسد»([586]).
و این روایت: عبدالله بن ابی هذیل هنگامی که از امامت در حدیثی طولانی در وصف ائمه(ع) از ایشان سوال کرد، فرمود: «.... اینان خاندان رسول خدا (که بر او و ایشان سلام باد) هستند که به امامت و وصایت شناخته میشوند. در هیچ عصر و زمانی و هیچ وقت و اَوانی، زمین خالی از حجتی از بین آنها نیست....».
سپس تمیم بن بهلول به من گفت که ابو معاویة بن اعمش از جعفر بن محمد(ع) در موضوع امامت مثل چنین چیزی به من گفت([588]).
و این روایت: امام باقر(ع) فرمود: «.... نامش نام پیامبری است، هر چیزی برای شما ایجاد شبهه کند، عهد پیغمبر خدا و پرچمش و سلاحش برایتان اشکال و شبههای باقی نمیگذارد....»([590]).
و این روایت: معاویة بن وهب میگوید: از امام ابوعبدالله(ع) اجازهی ورود طلبیدم. ایشان به من اجازه دادند و شنیدم که ضمن روایتی میفرمود: «ای کسی که ما را به وصیت مخصوص گردانیدی و به ما علم گذشته و علم باقیمانده عطا فرمودی و دلهای مردمان را متمایل به ما ساختی و ما را وارث انبیا گردانیدی»([592]).
و از جمله: از معاویة بن وهب از ابو عبدالله(ع) نقل شده است که گفت: شنیدم که ایشان(ع) میفرماید: «بار خدایا! ای کسی که به ما علم آنچه را که گذشته و آنچه را که باقی مانده است عطا فرمودی و ما را وارث انبیا قرار دادی و امتهای گذشته را به ما ختم فرمودی و وصیت را مخصوص ما گردانیدی»([594]).
و این روایت: به امام صادق(ع) عرض شد: امام چگونه و با چه چیزی شناخته میشود؟ فرمود: «به وصیت ظاهره و به فضیلت؛ هیچ کس نمیتواند نسبت به امام دربارهی دهان و شکم و فرج طعنهای وارد کند؛ به این که بگوید او دروغگو است و مال مردم را میخورد و مانند اینها»([596]).
و این روایت: ائمه(ع) فرمودهاند: «.... سپس او و سیصد و اندی از همراهانش که با وی میان رکن و مقام بیعت میکنند از مکه خارج میشوند. عهد پیامبر خدا و پرچم و سلاحش همراهش است و وزیرش در کنار او میباشد. منادی از آسمان در مکه صیحه میزند به نام او و امرش، تا این که همهی اهل زمین میشنوند. نامش نام پیامبری است. هر چیزی برای شما ایجاد اشکال یا شبهه کند، عهد (وصیت) و پرچم و سلاح پیامبر خدا(ص) جای هیچگونه شبهه و اشکال برایتان باقی نمیگذارد....»([598]).
و از جمله: در خبر راهبی که حضرت محمد(ص) را قبل از رسالتش ملاقات نموده بود: «تا این که گفت:... به ما گفت: از من بشنوید که به خدا سوگند پیامبر آخرالزمان به زودی خارج میشود و مردم را به شهادت به «لا اله الا الله» دعوت میکند؛ اگر او را دیدید، پیرویش کنید. سپس گفت: آیا از عمویش ابوطالب فرزندی به نام «علی» متولد شده است؟ گفتیم: نه. گفت: چه به دنیا آمده باشد و چه بیاید در دورانش، طبق آنچه ما میدانیم او اولین کسی است که به او ایمان میآورد و ما صفت او را به وصیت میشناسیم همانطور که صفت محمد را به نبوت میشناسیم....»([600]).
و این اخبار و روایات در مجموع دلالت دارد بر این که اوصیا از طریق وصیت شناخته و معرفی میشوند؛ از جمله آن (اوصیایی) که در وصیت حضرت محمد(ص) تخصیص یافتهاند.
اگر کسی بگوید: چه کسی گفته که احمد ذکر شده در وصیت حضرت محمد(ص) همین احمد شما است؟ شاید کسی غیر از او باشد یا چه بسا فردی است که در آینده میآید. علاوه بر این، افراد زیادی به این نام وجود دارد!!
در پاسخ میگویم: از آنجا که وصیت یکی از مهمترین دلایل و شواهدی است که بر حجتهای (الهی) دلالت دارد، لذا هیچ کس این توانایی را ندارد که به دروغ ادعای وصایت کند زیرا اگر چنین چیزی عملی باشد، این ویژگی وصیت که «دلیل و راهنمای هدایت است» از بین میرود و حتی ممکن است خود عامل گمراهی و ضلالت شود -پناه بر خدا- لذا هیچ کس نمیتواند (به دروغ) ادعا کند که وصی است و وصیت بر نام او صراحت دارد. تاریخ پیش روی شما است؛ آیا دیده شده است که کسی ادعا کند وی علی سجاد(ع) مذکور در وصیت پیامبر(ص) است، یا وی باقر یا صادق(ع) یا.... میباشد؟ از حق تعالی بسی به دور است که این امکان را در اختیار مدعیان و دغلبازارن قرار دهد که وصیت را به خود ببندند و مدعی آن شوند. این به خودی خود، معجزهای الهی است زیرا ما احدی را نیافتهایم که ادعا کند وی یکی از ائمهی دوزادهگانه(ع) بوده است و وصیت به اسم او اشاره دارد.
علاوه بر این امام مهدی(ع) نیز به هنگام قیامش، با وصیت حضرت رسول(ص) احتجاج خواهد کرد. آیا امکان دارد که کسی بر آن حضرت اشکال بگیرد و بگوید چه کسی گفته که تو همان محمد بن الحسن العسکری هستی که در این وصیت به او اشاره شده است؟! ما که ولادت تو در خانهی حسن عسکری را شاهد نبودهایم و وقتی که او به تو وصیت کرد نیز آنجا نبودهایم. اگر هم بگویی که نامت محمد است و این اسم در وصیت آمده، هزاران نفر به این نام وجود دارد!!
قطعاً شما میگویی که چنین ایرادی نسبت به امام مهدی(ع) خام و بیهوده است. من نیز با شما هم عقیدهام، ولی سوال اینجا است که چرا چنین اشکالی، خام و بیربط قلمداد میشود؟
آیا جوابی غیر از این یافت میشود که: امکان ندارد خدای متعال وصیت حضرت محمد(ص) را جولانگاهی برای ادعاهای مدعیان دروغین و به خود بستن مدعیان جعلی قرار دهد وگرنه اکنون که محمد بن الحسن العسکری بیش از هزار سال است که در غیبت به سر میبرد، مردم چطور میتوانند باور کنند که وی همان محمد بن الحسن العسکری است که پیامبر در وصیت بر او تصریح فرموده است؟!
خدای تعالی بر یهود و نصارا با همین دلیل و برهان احتجاج کرده که محمد در کتابهای آنها ذکر شده است:
حق تعالی می فرماید: « آنان که از این رسول این پیامبر امّی که نامش را در تورات و انجیل خود نوشته مییابند، پیروی میکنند....»([602]).
و همچنین: «محمد پیامبر خدا و کسانی که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان، آنان را ببینی که رکوع میکنند، به سجده میآیند و جویای فضل و خوشنودی خدا هستند. نشانهشان اثر سجدهای است که بر چهرهی آنها است، این است وصفشان در تورات و در انجیل، که چون کِشتهای هستند که جوانه بزند و آن جوانه محکم شود و بر پاهای خود بایستد و کشاورزان را به شگفتی وادارد، تا آنجا که کافران را به خشم آورد. خدا از میان آنها کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند به آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است»([604]).
و خدای سبحان و متعال میفرماید: «و عیسی بن مریم گفت: ای بنی اسرائیل من پیامبر خدا بر شما هستم، توراتی را که پیش از من بوده است تصدیق میکنم، و به پیامبری که بعد از من میآید و نامش احمد است بشارتتان میدهم. چون آن پیامبر با آیات روشن خود آمد، گفتند این جادویی است آشکار»([606]).
همین سوال در اینجا مطرح میشود: آری، اسم محمد در تورات و انجیل آمده است ولی چه کسی گفته که این محمد همان محمد است؟ شاید محمد دیگری باشد که در آخرالزمان میآید؟ چه دلیلی بر این که وی محمد بن عبدالله(ص) است وجود دارد؟
این همان احتجاجی است که علمای یهود و نصاری در مناظرات خود با امام رضا(ع) انجام دادند. آنها در پایان نزد امام اعتراف کردند که محمد در کتابهای آنها ذکر شده؛ ولی چه کسی میگوید که این محمد، همان است؟!!
از امام رضا(ع) در احتجاجش با جاثلیق نصاری و رأس جالوت که طولانی است و ما گوشهای از آن را میآوریم: «.... جاثلیق گفت: او را توصیف نما. حضرت(ع) فرمود: «چیزی از خود نمیگویم، جز آنچه خداوند توصیف نموده است؛ او صاحب ناقه و عصا و کسا میباشد: «آنان که از .... این پیامبر امّی که نامش را در تورات و انجیل خود نوشته مییابند پیروی میکنند، آن که به نیکی فرمانشان میدهد و از ناشایست بازشان میدارد و پاکیزهها را بر آنها حلال میکند و ناپاک را حرام و بار گرانشان را از دوششان برمیدارد و بند و زنجیرشان را میگشاید» ، به راه برتر و شیوهی عادلانهتر و راه استوارتر رهنمون میشود. ای جاثلیق! تو را به حق عیسی –که روح خدا و کلمهی او بود– آیا در انجیل این توصیفات را برای این پیامبر ندیدهای؟» جاثلیق زمانی دراز سر پایین انداخت و دانست که اگر انکار کند، کافر میشود. سپس گفت: آری این صفات در انجیل هست و عیسی(ع) نام این پیامبر را آورده است و آنچه در انجیل است صحیح است و اقرار میکنم که آنچه در آن است صفت محمد(ص) است. امام فرمود: «سِفر دوم را برایم بیاور که در آن جا نام آن پیامبر و وصیش و نام دخترش فاطمه و فرزندانش حسن و حسین(ع) را به تو یادآور شوم».
وقتی جاثلیق و رأس جالوت مشاهده کردند که حضرت رضا(ع) از آنها به کتابهایشان عالمتر است، گفتند: به خدا سوگند او چیزهایی بر ما عرضه کرد که نمیتوانیم آنها را رد و دفع کنیم مگر با انکار و رد انجیل و تورات و زبور؛ موسی و عیسی(ع) همگی به او بشارت دادند ولی ما نمیتوانیم به صحت آن اقرار کنیم که این محمد، همان محمد است؛ ما نمیتوانیم این گونه اقرار کنیم و شک داریم که او، همان محمد شما است.
حضرت فرمودند: «با شک و تردید بر من احتجاج کردید. آیا خداوند قبل از و یا بعد از خلقت آدم تا به امروز پیامبری را مبعوث کرده است که نامش محمد باشد؟ و آیا در کتبی که خداوند بر تمام پیامبرانش نازل نموده است، به غیر از این محمد، محمد نامی دیدهاید؟» پس در پاسخ درماندند... و تا انتهای حدیث»([608]).
میبینیم که امام رضا(ع) این اشکالگیری را «احتجاج به وسیلهی شک و تردید» نام مینهد و به آنها این گونه پاسخ میدهد که حضرت محمد(ص) تنها پیامبری است که به این اسم در کتابها از او یاد شده است و کسی غیر از او این اسم را ادعا نکرده است. این پاسخ، علمای اهل کتاب را ملزم نمود و گریزی از آن نیافتند. کسی نمیتواند بگوید پاسخ امام رضا(ع) ناقص و مخدوش است و چه بسا آنچه در کتابها آمده است بر یک فردِ محمد نامی منطبق بوده و وی میتواند ادعا کند که رسول خاتم است؛ زیرا لازمهی چنین چیزی، ناقص و ناتمام بودن پاسخ امام رضا(ع) میباشد (که هرگز چنین نیست).
در مورد سید احمد الحسن نیز وضعیت بر همین منوال است؛ از زمانی که پیامبر خدا(ص) وفات نمود تا به امروز، غیر از سید احمد الحسن، هیچ کس قبل از ایشان ادعا نکرده که وی همان احمد مذکور در وصیت پیامبر(ص) است.
به علاوه، کسانی که چنین اشکالی مطرح می کنند، مذوم شمرده شدهاند:
از امام ابو محمد عسکری(ع) در مورد این آیه « حق را با باطل نپوشانید »([611]) نقل شده است که فرمود: «خداوند متعال با این آیه به گروهی از یهیودیان که حق را با باطل میپوشانیدند و گمان میکردند محمد(ص) پیغمر و علی(ع) وصی است و لیکن این دو پانصد سال دیگر پس از زمان حال میآیند، اشاره مینماید»([612]).
و نیز روایات فراوان دیگری در مذمّت کسانی که میگفتند این محمد، همان محمد مذکور در کتابها نیست و او در آینده خواهد آمد. علاوه بر این، سید احمد الحسن فقط به این بسنده نکرده است، بلکه اعجاز علمی ایشان در تفسیر قرآن کریم، آمادگی برای مباهله با هر کس که او را تکذیب میکند و نیز آمادگی برای قسم به برائت، از عوامل موید و پشتیبان ایشان به شمار میرود. خدای تعالی نیز او را با صدها –و اگر نگوییم هزاران– رؤیای صادقه از ناحیهی غیب، مدد فرموده است؛ رؤیاهای صادقهای که در مورد حضرت محمد(ص) و ائمهی معصومین(ع) و صدیقهی طاهرهی فاطمهی زهرا(ع) دیده شده و در همهی آنها تاکید و تصریح شده بر این که سید احمد الحسن وصی و فرستادهی امام مهدی(ع) است.
و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
هیأت علمی - انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
شیخ ناظم عقیلی
******
[569]- الغيبة الطوسي: ص150.
[570] - غیبت طوسی: ص 150.
[571]- غيبة الطوسي: ص305.
[572] - غیبت طوسی: ص 305.
[573]- الإرشاد: ص250.
[574] - ارشاد: ص 250.
[575]- غيبة الطوسي: ص294.
[576] - غیبت شیخ طوسی: ص 443.
[577]- إلزام الناصب: ج2 ص96.
[578] - الزام الناصب: ج 2 ص 96.
[579]- البقرة: 180.
[580] - بقره: 180.
[581]- الإمامة والتبصرة: ص138.
[582] - الامامة و التبصرة: ص 138.
[583]- الكافي: ج1 ص428، إثبات الهداة: ج1 ص88.
[584] - کافی: ج 1 ص 428 ؛ اثبات الهداة: ج 1 ص 88.
[585]- الكافي: ج1 ص307.
[586] - کافی: ج 1 ص 307.
[587]- عيون أخبار الرضا: ج1 ص57.
[588] - عیون اخبار رضا(ع): ج 1 ص 57.
[589]- إلزام الناصب: ج2 ص96.
[590] - الزام الناصب: ج 2 ص 96.
[591]- بصائر الدرجات: ص149.
[592] - بصائر الدرجات: ص 149.
[593]- بصائر الدرجات: ص149.
[594] - بصائر الدرجات: ص 149.
[595]- الكافي: ج1 ص284.
[596] - کافی: ج 1 ص 284.
[597]- بحار الأنوار: ج25 ص223.
[598] - بحار الانوار: ج 25 ص 223.
[599]- كمال الدين: ص190.
[600] - کمال الدین: ص 190.
[601]- الأعراف: 157.
[602] - اعراف: 157.
-[603]الفتح: 29.
[604] - فتح: 29.
-[605] الصف: 6.
[606] - صف: 6.
[607]- إثبات الهداة : ج1 ص194.
[608] - اثبات الهدا: ج 1 ص 194.
[609]- البقرة: 42.
[610]- مدينة المعاجز ج1 ص478.
[611] - بقره: 42.
[612] - مدینة المعاجز: ج 1 ص 478.