جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامبسمه تعالى و بحمده، اللهم صل وسلم على محمد وآل محمد.
السلام عليكم ورحمة الله وبركاته.
در روایات اهل بیت عصمت(ع) بیان شده است که یمانی به سوی خود نمیخواند و نمیگوید که او یمانی است بلکه مردم خودشان حقیقت او را خواهند فهمید و خواهند گفت که او یمانی است؛ نه آن گونه که شما میگویید سید احمد الحسن یمانی است؛ چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که اهل بیت(ع) میفرمایند که یمانی به سوی خود نمیخواند بلکه به سوی امام مهدی(ع) فرا میخواند (پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست زیرا او شما را به صاحبتان و به راه راست دعوت میکند).
و در پایان: الحمد لله رب العالمين، ربي صل وسلم على محمد وآل محمد.
فرستنده: ابومحمد - عراق
پاسخ:
این روایاتی که میگویند یمانی به سوی خودش فرانمیخواند و نمیگوید که او یمانی است، بلکه مردم، خود حقیقتش را میشناسند و میگویند که او یمانی است، کجا هستند؟
چگونه سرپیچی از او شخص را وارد آتش میکند در حالی که او خود را به عنوان یمانی معرفی نکرده است؟ آیا این تکلیفی نیست که انجامش بیش از طاقت مردم باشد؟ آیا شنیدهای که حجتی از حجتهای خدا، خود را معرفی نکرده باشد؟ در این صورت، با کدام ویژگی از مردم بخواهد تا به دورش جمع شوند تا برای امام مهدی(ع) زمینهسازی نماید؟ در حالی که او صاحب پرچم است و باید که سربازان زیر فرمان صاحب پرچم باشند. حال چگونه این لشکریان بدون هیچ دعوت عقیدتی که به آن ایمان بیاورند و برای آن بجنگند، جمع شوند؟
اما این سخن که او به امام مهدی(ع) فرامیخواند، منافاتی با آن ندارد که یمانی خودش را به مردم بشناساند. چگونه به سوی او بخواند در حالی که مردم نمیدانند که مدعی، چه کسی است؟ و تکلیف مردم دربرابر او چه خواهد بود؟ تو را به روایت یمانی دعوت میکنم تا به دقت بررسی نمایی تا چیزی از آن بر تو پوشیده نماند.
درخصوص شخصیت یمانی: از امام باقر(ع) روایت شده است: «....در میان پرچمها، پرچمی هدایتیافتهتر از پرچم یمانی نیست؛ پرچم هدایت، همان است زیرا او به سوی صاحبتان دعوت میکند. هنگامی که یمانی خروج کرد، فروختن سلاح بر مردم و بر هر مسلمانی حرام میشود. هنگامی که یمانی خروج کرد به سوی او به پا خیز چرا که پرچم او پرچم هدایت است و رویگردانی از آن برای مسلمان، شایسته و جایز نیست و هر کس که چنین کند از اهل آتش است چرا که یمانی به حق فرامیخواند و به راه مستقیم دعوت میکند»([268]). نکات زیر قابل توجه است:
اول: «رویگردانی از آن برای مسلمان، شایسته و جایز نیست و هر کس که چنین کند از اهل آتش است»: و این یعنی یمانی، صاحب ولایت الهی است؛ و امکان ندارد که شخصی حجت بر مردم باشد به طوری که اگر از او روی برگردانند، وارد آتش شوند حتی اگر نماز بخوانند و روزه بگیرند، مگر آنکه این شخص از خلفای خدا در زمینش باشد که آنها صاحب ولایت الهی یعنی انبیا، مرسلین، ائمه و مهدیین میباشند.
دوم: «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند»: دعوت به حق و راه مستقیم یعنی این شخص دچار خطا نمیشود تا مردم را به باطل بکشاند یا از حق خارجشان نماید؛ به عبارت دیگر، این فرد معصومی است که برای وی نصّ وجود دارد و با این معنی و با این قید، حدود شخصیت یمانی مشخص میشود. هر برداشت دیگری در معنی عبارت «او به حق و راه مستقیم دعوت میکند»، کلام امام(ع) را بی معنی میکند و حدّ و قیدی برای شخصیت یمانی قایل نمیشود و حاشا که ائمهی اطهار(ع) چنین کنند.
نتیجهای که از دو مورد فوقالذکر حاصل میشود: «یمانی حجتی از حجتهای خداوند سبحان در زمینش و معصوم به نصّ میباشد». با روایتهای متواتر و متون غیرقابل انکار ثابت میشود که حجتهای خدا پس از نبی اکرم(ص) دوازده امام(ع) و پس از آنها دوازده مهدی(ع) میباشند و هیچ حجت معصوم خداوندی غیر از آنها وجود ندارد. توسط آنها نعمت تمام میشود، دین کامل میگردد و رسالتهای آسمانی پایان مییابد. یازده امام از آنها درگذشتهاند و امام مهدی(ع) و دوازده مهدی باقیاند. یمانی به سوی امام مهدی(ع) میخواند پس باید اولین مهدیین باشد زیرا یازده مهدی پس از او از فرزندان او هستند « فرزندانی، برخی از نسل برخی ديگر، و خداوند شنوا و دانا است »([271])، که پس از ظهور امام مهدی(ع) میآیند و در دولت عدل الهی ظهور مییابند و ثابت میشود که اولین مهدیین کسی است که «در زمان ظهور امام مهدی(ع)، حضور دارد و او اولین ایمان آورندگان به امام مهدی(ع) در ابتدای ظهور و حرکتش است تا مقدمات را برای قیام آماده سازد»؛ همان گونه که در وصیت رسول خدا(ص) آمده است([272]) و به این ترتیب شخصیت یمانی منحصر به مهدی اول از مهدیین دوازدهگانه میشود.
روایات اهل بیت(ع)، مهدی اول را با اسم، صفت و مسکن به طور دقیق توصیف کردهاند. اسمش احمد و کنیهاش عبد الله ـیعنی اسراییلـ است یعنی مردم به ناچار و علیرغم میلشان او را اسراییلی مینامند. پیامبر(ص) فرمود: «اسمم احمد است، بندهی خدایم که اسمم اسراییل است؛ هرچه به او دستور داد، به من هم داد و هر معنیای بر او اشاره کرد، بر من هم کرد»([274]).
مهدی اول، اولین نفر از سیصد و سیزده یار امام مهدی(ع) است و او: «از بصره است»([278]) و «بر گونهی راستش اثری است» و «در سرش شوره دارد» و «اندامش مانند اندام موسی بن عمران(ع) است»([279]) و «مهر نبوت در کمر دارد» و «وصیت رسول الله(ص) همراه او است» و «او داناترین مردم پس از ائمه به تورات و انجیل و قران است» و «در ابتدای ظهورش جوان است». پیامبر(ص) فرمود: «.... سپس جوانی را یاد کرد و فرمود هرگاه او را دیدید، با او بیعت کنید که او خلیفهی مهدی(ع) است»([280]).
از امام صادق(ع) از پدرانش از امیرالمومنین(ع) نقل شده است که فرمود: «رسول الله(ص) در شبی که وفاتش واقع شد به علی(ع) فرمود: «... یا اباالحسن صحیفه و دواتی حاضر کن. و پیامبر خدا(ص) وصیتش را املا فرمود تا به این جا رسید که فرمود: یا علی پس از من دوازده امام خواهند بود و پس از آنها دوازده مهدی(ع) هستند، یا علی تو نخستین دوازده امام هستی.... و سپس حدیث را ادامه میدهد تا آنجا که فرمود: و حسن(ع) آن را به فرزندش، محمد، مستحفظ از آل محمد(ع) تسیلم کند و ایشان دوازده امام میباشند و سپس دوازده مهدی(ع) بعد از او میباشد. پس اگر وقت وفاتش رسید، خلافت را به فرزندش نخستین مهدیین تسیلم کند که سه نام دارد، نامی مانند نام من و نام پدرم که عبدالله و احمد است، و نام سوم مهدی است و او اولین ایمانآورنده میباشد» (غیبت طوسی: ص ۱۵۰)([282]).
هیأت علمی - انصار امام مهدی(ع) (خداوند در زمین تمکینش دهد)
******
[267]- غيبة النعماني: ص264، بحار الأنوار: ج52 ص232.
[268] - غیبت نعمانی: ص 262 ؛ بحار الانوار: ج 52 ص 232.
[269]- آل عمران: 34.
[270]- راجع غيبة الشيخ الطوسي: ص151، وراجع كتاب الوصي والوصية وغيره من إصدارات أنصار الإمام المهدي(ع).
[271] - آل عمران: 34.
[272] - رجوع نمایید به غیبت شیخ طوسی ص 151 و کتاب «وصی و وصیت» و سایر کتابهای انتشارات انصار امام مهدی(ع).
[273]- تفسير العياشي: ج1 ص44، بحار الأنوار: ج24 ص397.
[274] - تفسير عياشی: ج 1 ص 44 ؛ بحار الأنوار : ج 7 ص 178.
-[275] قال أمير المؤمنين، قال: (سمعت رسول الله(ص)، قال: أولهم من البصرة، وآخرهم من اليمامة) الملاحم والفتن للسيد ابن طاووس: ص289.
[276]- جُمعت الصفات المذكورة أعلاه وغيرها في الرواية التي رواها الشيخ النعماني في الغيبة، قال: حدثنا أبو سليمان أحمد بن هوذة، قال: حدثنا إبراهيم بن إسحاق النهاوندي، قال: حدثنا عبد الله بن حماد الأنصاري، قال: حدثنا عبد الله بن بكير، عن حمران بن أعين، قال: قلت لأبي جعفر الباقر (ع): (جعلت فداك، إني قد دخلت المدينة وفي حقوي هميان فيه ألف دينار، وقد أعطيت الله عهداً أنني أنفقها ببابك ديناراً ديناراً، أو تجيبني فيما أسألك عنه. فقال: يا حمران، سل تجب، ولا تنفقن دنانيرك. فقلت: سألتك بقرابتك من رسول الله(ص) أنت صاحب هذا الأمر والقائم به ؟ قال: لا. قلت: فمن هو، بأبي أنت وأمي ؟ فقال: ذاك المشرب حمرة، الغائر العينين، المشرف الحاجبين، العريض ما بين المنكبين، برأسه حزاز، وبوجهه أثر، رحم الله موسى) غيبة النعماني: ص223.
[277]- بشارة الإسلام : ص30.
[278] - امیرالمومنین(ع)فرمود: «شنیدم رسول الله(ص) فرمود: اولین آنها از بصره است و آخرینشان از یمامه». ملاحم و الفتن سید بن طاووس: ص 298.
[279] - صفات مذکور و همچنین سایر صفات در روایتی که شیخ نعمانی در کتاب غیبت نعمانی آورده است، جمع شده است. روایت کرده است: ابوسلیمان احد بن هوده از ابراهیم بن اسحاق نهاوندی از عبدالله بن حماد انصاری از عبد الله بن بکیر از حمران بن اعین روایت کرده است که گفت: به ابوجعفر(ع)گفتم: فدایت گردم، به مدینه داخل شدم در حالی که در کیسهام هزار دینار بود. با خدا عهد کردم که بر آستان شما، دینار به دینار آن را صدقه بدهم یا پاسخ مرا از آنچه میپرسم، بدهی. فرمود: «ای حمران، بپرس، جواب بگیر و دینارهایت را انفاق مکن». گفتم: به نزدیکیت به رسول الله(ص) سوگندت میدهم که آیا شما صاحب این امر و قائم هستی؟ فرمود: «نه». گفتم: پدر و ماردم به فدایت، پس او کیست؟ فرمود: «چهرهی متمایل به سرخ دارد، چشمانی فرورفته دارد، ابروانی بلند دارد، بین شانههایش عریض است، سرش شوره دارد و بر چهرهاش اثری است، خداوند موسی را رحمت کند». غیبت نعمانی: ص 223.
[280] - بشارت الاسلام: ص 30.
[281]- الجواب مستفاد من أحد أجوبة السيد اليماني أحمد الحسن (ع) .
[282] - پاسخ، برگرفته از یکی از پاسخهای سید یمانی، احمدالحسن(ع)میباشد.