جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامالمرسل: زينب - الإمارات
سلام بر مولا و پسر مولایم!
سال ۱۹۸۸ (سال انتفاضه) با خدای عزوجل عهد کردم که جان، مال و اهلم را در راه خدا بدهم و در فلسطین جهاد نمایم. در آن زمان مجرد و بدون تابعیت بودم و نمیتوانستم سفر کنم. پس از آن ازدواج کردم و صاحب ۴ فرزند شدم و هفت ماهه حامله بودم که در سال ۲۰۰۱ مجوز سفرم را دریافت نمودم. به سیستانی نامه نوشتم و از عهدم با خداوند به او گفتم. در پاسخ به من نوشت که در خانه بمانم و خانوادهام را تربیت کنم. سید شیرازی نیز گفت که عهدم صحیح نبوده است و بقیهی فقها نیز همین طور؛ ولی من قانع نشدم، اما سکونت گزیدم. میخواهم کار مهمی انجام بدهم؛ من با خدا عهد نمودم که از این عهدم بازنگردم.
آقای من! به حق پدرت، حجت، جوابم را بده و به او سلام فراوان و اشتیاقم را برسان. من ترسانم و میدانم که پروردگارم رحمن رحیم است و من قصد برگشت از عهد خود را نیز ندارم ولی چگونه آن را عملی سازم؟ والسلام. دختر شما، زینب خاکزاد.
فرستنده: زینب - امارات
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً کثیراً.
با ایمانت به حق و جهاد با انصار امام مهدی(ع) با سخن گفتن و هدایت مردم به حق و با هرآنچه خدا از راههای جهاد در مسیرش، برایت فراهم میآورد، به عهدت وفا کن. این راه به سوی خدا و حجرههای قدسی خدای سبحان و متعال است که گشوده گردیده است. خوشا به حال آنان که از گردنه گذشتند و به ساحت قدسی وارد شدند و در پیشگاه پروردگارشان ایستادند تا خویش و هر آنچه پروردگارشان برای خدمت به آنان داد، عرضه کنند بدون اینکه در مقابل آن چیزی طلب نمایند.
این دعوت حق، دروازهای وسیع است که خداوند برای نشر دین الله گشود و فقط مخصوص فلسطین یا سرزمین مسلمین نیست بلکه بر هر قطعهای از این زمین گسترده شده است. پس خوشا به حال آنان که حق را میآموزند، میشناسند و حق را در جای جای زمین، منتشر میکنند.
احمد الحسن
******