جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامپرسش ۱۹: متشابه و محکم چیست؟ و چطور متشابه را از محکم تشخیص دهیم؟
پاسخ: همانطور که از معصومین(ع) روایت شده است «متشابه چیزی است که بر جاهل به آن مشتبه میشود»([252]) و آیات محکم، امّالکتاب میباشند.([253]) «اُم» (مادر): چیزی است که از آن زاده میشود و به آن بازمیگردد؛ به عبارت دیگر «ام» همان اصل میباشد. برای آنکه مراد از آیات متشابه معلوم گردد، این آیات باید به محکم برگردانیده شود. برای شناخت تفاوت میان محکم و متشابه باید این شناخت به دست آید که قرآن، احادیث قدسی و کلام انبیا و ائمه (ع) مشتمل است بر:
۱- سخنی از ام الکتاب ( کتاب محکمات ): این همان لوحی است که در آنچه در آن نگاشته شده است، بَدا یا تبدیلی حاصل نمیشود و عبارت است از علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود تا روز قیامت بدون هیچ تبدیل و تغییری. این همان علم غیب است که خدای سبحان احدی غیر از انبیا و فرستادگان و ائمه را بر آن مطلع نمیگرداند. خدای سبحان آنها را به برخی از آن با توجّه به مصالح مقتضای تبلیغ رسالت یا اجرای وظایف امامت، مطلع میگرداند. ﴿او دانای غيب است و غيب خود را بر هيچکس آشکار نمیسازد * مگر بر آن فرستادهای که از او خشنود باشد که برای نگهبانی از او پيش روی و از پشت سرش نگهبانی میگمارد * تا بداند که آنها پيامهای پروردگارشان را رسانيدهاند و خدا به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و همهچيز را به عدد، شماره کرده است﴾([255]) .
۲- سخنی از لوح محو و اثبات (کتاب متشابهات): این نیز علم آنچه بوده و آنچه خواهد بود میباشد ولی بر وجوه و صورتهای بسیار و احتمالات متعدد برای یک رخداد که یکی از آنها واقع خواهد شد؛ همانی که در امّ الکتاب وجود دارد و سایرین به علتی حاصل نخواهند شد؛ چه بسا به دلیل حادثهای معین که جلوی وقوعش را میگیرد. به عنوان مثال میگوییم: «برای فلانی که عمرش ۵۰ سال است، نوشته شده در این روز به هنگام صبح با نیش عقرب میمیرد؛ ولی اگر او صدقه بدهد، این بلا از او دفع خواهد شد و ده سال دیگر زندگی خواهد کرد. پس از گذشت ده سال اگر با پدر و مادرش نیکی کند، پنج سال دیگر به عمرش اضافه خواهد شد».
در لوح محو و اثبات احتمالات زیادی برای زندگی انسان وجود دارد. شخص مذکور در مثال شاید پس از گزیده شدن توسط عقرب زنده نماند و چه بسا پیش از نیش زدن عقرب صدقه بدهد و ده سال دیگر زندگی کند و چه بسا پس از ده سال بمیرد و یا شاید با والدینش به نیکی رفتار کند و پنج سال دیگر زنده بماند.([258]) اگر این تقدیر الهی نبود، عمل و دعا ضایع و بیهوده میگشت. خداوند متعال میفرماید: ﴿ هيچ مصيبتی به مال يا به جانتان نرسد مگر پيش از آنکه بيافرينيمش درکتابی نوشته شده است و اين بر خدا آسان است ﴾([259]) .
اما در امّ الکتاب دربارهی این شخص از بین همهی این چیزها، فقط یکچیز نوشته شده است و احتمال تغییر در آن راه ندارد. مثلاً نوشته شده است که فلانی ۶۵ سال زندگی میکند یا فلانی ۶۰ سال یا ۵۰ سال زندگی میکند. در لوح ام الکتاب فقط یکی از این احتمالات وجود دارد.
پس لوح محو و اثبات، همان لوح متشابهات است ولی برای کسی مثل ائمه(ع) که جزئیات این متشابهات را میداند محکمات خواهد بود؛ چرا که برای معصومین (ع) متشابهی وجود ندارد و همهی قرآن برای آنها محکم است.([262]) همانطور که برای غیر آنها محکمی وجود ندارد، مگر کسیکه از آنها (ع) برگرفته باشد. بنابراین قرآن برای غیر معصوم به طور کامل متشابه است؛([263]) زیرا غیرمعصوم محکم را از متشابه آن بازنمیشناسد.
چگونه غیر از آنها میتواند تشخیص دهد درحالیکه امام صادق (ع) بر ابوحنیفه احتجاج می کند که جز ائمه(ع) محکم را از متشابه بازنمیشناسد؟!([265])
مردم از قرآن چیزی جز الفاظش را نمیشناسند([268]) درحالیکه قرآن پوستههایی دارد و از آن تنها چیزی از معنیاش را به دست میآورند؛ چه از وهم و ظنّیات و عوالم پایینی باشد که باطل است و یا از ملکوت و حقایق اشیای در آن باشد که از لوح محو و اثبات میباشد.([269])
رویدادهای موجود در آن، یا اصلاً واقع نمیشوند و به دنبال آن معنی الفاظ مرتبط با آن نیز در هیچ زمانی از دورانها تحقق نمییابد، و یا واقع میشود و صادق خواهد بود ولی برای هریک از آنها وجوه و صورتهای متعددی برای اهل زمان و مکانی که در آن واقع میشود، وجود دارد و در این عالم پایینی از طرف معصوم(ع) برای مردم تبیین میشود.
یک آیهی قرآنی در زمان امام صادق(ع) تأویلی به طور کامل مغایر با زمان امام مهدی(ع) دارد؛ به دلیل اختلاف در زمان و مکان و مردم؛ یا به عبارت دیگر: به دلیل تغییر و تبدیل ناسازگاریهای موجود در عوالم نزول قرآن چه در عالم ملکوت و چه در مُلک.([272]) به این ترتیب، استوار ساختن متشابهات وظیفهی معصوم میباشد و محکم را از متشابه کسی جز معصوم باز نمیشناسد. ([273])
تشابه موجود در آیات، معانی و رویدادهایی که تحقق یافتهاند و یا به مرور زمان محقق میشوند را دربرمیگیرد. بنابراین ممکن است از یک لفظ قرآنی معانی متعددی مراد و منظور باشد و هریک از این معانی بر رویدادهای متعددی منطبق گردد. بنابراین قرآن ظهورهای بسیاری دارد که جز خداوند و کسیکه خداوند اراده فرموده است تا از آن مطلع شود کس دیگری نمیداند؛ اینها معصومین(ع) هستند و از همین رو غریب و دور از ذهن نیست که امیرالمؤمنین علی (ع) بتواند در مورد بسمله بار هفتاد شتر مطلب بنویسد.([275])
در متشابه، حکمتهایی وجود دارد:
از جمله: فهمیدن نیاز و اضطرار به معصوم (ع).([279])
از جمله: زنده نگه داشتن امیدواری در نفْسها.([280])
و از جمله: امتحان و آزمایش([281]) و حکمت های بسیاری که در صدد بیانشان نیستم.
متشابهات امری حتمی است که ملازم و همراه نازل شدن قرآن به هر دو عالم ملک و ملکوت میباشد یا نازل شدن لوح یا کتاب به عوالم کثرت و ناسازگاریها و تکثیر شدنش در آنها، تا لوح محو و اثبات تکوین یابد.([283])
در متشابهات راههای برتری وجود دارد تا انبیا و فرستادگان و ائمه(ع) متناسب با مقدار عقل انسانها با آنها سخن گویند.([285])
بنابراین محکم کردن متشابهات ـکه از وظایف معصوم(ع) میباشدـ علامت و نشانهای است که با آن امام مهدی (ع) و کسیکه از جانب او (ع) ابلاغ میکند شناخته میشود و از همینرو ائمه (ع) روایتی با این مضمون فرمودهاند: «اگر کسی مدعی آن شد، از عَظایم (بزرگترین امور) از او بپرسید؛ اموری که مثل او پاسخ میگوید»([287]) و بزرگترین امور امروزه کشتی آل محمد (ع) را بر پهنهی امواج فتنهها و اقیانوسهای ژرف و پایان دادن به حکومت طاغوت بر زمین سِیر میدهد.
******
[۲۵۰]- عن مسعدة بن صدقة، قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن الناسخ والمنسوخ ، والمحكم والمتشابه، قال: (الناسخ الثابت المعمول به، والمنسوخ ما كان يعمل به ثم جاء ما نسخه، والمتشابه ما اشتبه على جاهله) تفسير العياشي : ج1 ص11.
[251]- قال تعالى: (هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ) آل عمران : 7.
[252]- از مسعدة بن صدقه روایت شده است که گفت: از ابا عبدالله(ع) دربارهی ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه پرسیدم. فرمود: «ناسخ آن حكمی است كه ثابت و استوار است و به آن عمل میشود و منسوخ آن حكمی است كه زمانی به آن عمل میشده و سپس آنچه نسخش کرده است آمد، و متشابه چیزی است که بر جاهل به آن مشتبه میشود». تفسیر عیاشی: ج 1 ص 11.
[253]- خداوند متعال میفرماید: ﴿او همان کسی است که اين کتاب را بر تو نازل کرد بعضی از آيههایش محکماتند، اين آيهها ام الکتاب میباشند، و بعضی آيهها، متشابهاتند. آنها که در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنهجويی و ميل به تأويل، از متشابهات پيروی میکنند، درحالیکه تأويل آن را جز خداوند نمیداند، و آنان که قدم در دانش استوار کردهاند میگويند: ما به آن ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار ما است، و جز خردمندان پند نمیگيرند﴾ (آل عمران: 7).
[۲۵۴]- الجن : 26 – 28.
[255]- جن: 26 تا 28.
1- عن أبي جعفر (ع) قال : (البر والصدقة ينفيان الفقر، ويزيدان في العمر، ويدفعان تسعين ميتة السوء) الكافي : ج4 ص2.
[257]- الحديد : 22.
[258]- از ابو جعفر (ع) روایت شده است که فرمود: «نیکی کردن و صدقه دادن، فقر را کفایت میکند، عمر را میافزاید و هفتاد بلای کشنده را دفع میکند». کافی: ج 4 ص 2.
[259]- حدید: 22.
[۲۶۰]- عن بريد بن معاوية، عن أبي جعفر (ع) قال: قلت له: قول الله: (بل هو آيات بينات في صدور الذين أوتوا العلم) أنتم هم؟ قال: (من عسى أن يكونوا غيرنا ؟!) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[۲۶۱]- عن جابر بن يزيد، قال: سألت أبا جعفر (ع) عن شيء من التفسير فأجابني، ثم سألته عنه ثانية فأجابني بجواب آخر، فقلت: كنت أجبتني في هذه المسألة بجواب غير هذا، فقال: (يا جابر إن للقرآن بطناً [وللبطن بطناً] وله ظهر وللظهر ظهر، يا جابر وليس شيء أبعد من عقول الرجال من تفسير القرآن، وإن الآية يكون أولها في شيء وآخرها في شيء وهو كلام متصل متصرف على وجوه ) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص192.
[262]- از برید بن معاویه از ابو جعفر(ع) روایت شده است: به او عرض کردم: در خصوص این سخت خداوند: ﴿ بلکه قرآن، آياتی است روشن که در سينهی اهل دانش جای دارد ﴾ ، آیا شما، آنها هستید؟ فرمود: «چه کسی غیر از ما میتواند باشد؟!». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 198.
[263]- جابر بن یزید میگوید: از امام باقر(ع) از تفسیر چیزی سؤال نمودم. ایشان(ع) پاسخ را دادند. سپس از ایشان (ع) دوباره همان را سؤال نمودم و پاسخ دیگری فرمود. عرض کردم در این مورد پاسخی غیر از این به بنده فرموده بودی! ایشان (ع) فرمودند: «ای جابر! قرآن باطنی دارد (و باطنش نیز باطنی) و همچنین قرآن ظاهری دارد و برای ظاهرش نیز ظاهری. ای جابر! هیچچیز دیگری چون تفسیر قرآن دورتر از عقلهای مردمان نیست؛ ابتدای آیهای از قرآن در خصوص چیزی است و انتهایش در خصوص دیگری، و قرآن، کلامی است متصل و صرف شده بر وجههای متعدد». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 192.
[264]- ذكر العلامة المجلسي في البحار الحادثة بطولها، فراجع: ج2 ص 292، واليك محل الشاهد منها: عن شعيب بن أنس عن بعض أصحاب أبي عبد الله (ع) قال: (... فقال (ع) : أنت فقيه أهل العراق؟ قال: نعم. قال: فبما تفتيهم؟ قال بكتاب الله وسنة نبيه قال: يا أبا حنيفة تعرف كتاب الله حق معرفته وتعرف الناسخ والمنسوخ؟ قال: نعم، قال: يا أبا حنيفة ولقد ادعيت علماً، ويلك ما جعل الله ذلك إلا عند أهل الكتاب الذين أنزل عليهم، ويلك ولا هو إلا عند الخاص من ذرية نبينا ، وما ورثك الله من كتابه حرفاً ...) .
[265]- علامه مجلسی در بحارالانوار به تفصیل این مطالب را بیان نموده است، به آن رجوع کنید. به عنوان شاهد قسمتی از آن را میآوریم: از شعیب بن انس از برخی از اصحاب ابو عبدالله روایت شده است: ....امام(ع) فرمود: «آیا تو فقیه اهل عراق هستی؟» گفت: آری. امام(ع) فرمود: «بر اساس چه چیزی به آنها فتوا میدهی؟» گفت: با کتاب خداوند و سنّت پیامبرش. امام(ع) فرمود: «ای اباحنیفه! آیا قرآن را آنگونه که باید، میشناسی و ناسخ و منسوخش را میدانی؟». گفت: آری. امام(ع) فرمود: «ای ابا حنیفه! ادعای علم نمودی. وای بر تو! خداوند این علم را نزد کسی جز اهل کتاب که خداوند آن را بر آنها نازل کرد قرار نداد. وای برتو! و این علم جز نزد افراد خاصی از فرزندان پیامبر ما ص ، نزد کس دیگری نیست و خداوند حرفی از کتابش را به تو ارث نداده است....».
[۲۶۶]- عن أبي جعفر (ع) - في كلامه مع عمرو بن عبيد - قال: (.. فإنما على الناس أن يقرؤوا القرآن كما انزل، فإذا احتاجوا إلى تفسيره فالاهتداء بنا وإلينا يا عمرو) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص202.
[267]- وبهذا التقسيم ينحصر تحصيل علم الكتاب لمن أراد النجاة بأهل البيت .
[268]- ابو جعفر(ع) در گفتوگویش با عمرو بن عبید میفرماید: «.... بر عهدهی مردم فقط قرائت قرآن همانگونه که نازل شده است میباشد و اگر نیاز به تفسیرش داشتند، هدایت از طریق ما و به سوی ما است، ای عمرو!». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 202.
[269]- با این تقسیمبندی علم کتاب برای کسیکه خواهان نجات است فقط از طریق اهلبیت ع حاصل میشود.
[۲۷۰]- عن إسحاق بن عمار، قال: سمعت أبا عبد الله (ع) يقول: (إن للقرآن تأويلاً ، فمنه ما قد جاء ، ومنه ما لم يجيء، فإذا وقع التأويل في زمان إمام من الأئمة عرفه إمام ذلك الزمان) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص196.
[۲۷۱]- وردت روايات كثيـرة تنصّ على أن متشابـه القـرآن لا يعلمـه إلا أوصيـاء الرسـول محمـد ، منهـا: عن أبي جعفـر(ع): (نحن الراسخون في العلم، ونحن نعلم تأويله) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص198.
[272] - اسحاق بن عمار میگوید: شنیدم ابا عبد الله(ع) میفرماید: «قرآن را تأویلی است که برخی از آن آمده و برخی از تأویل آن هنوز محقق نشده است؛ پس هرگاه تأویل آن در زمان هر امامی از ائمه محقق شود امام آن زمان، آن تأویل را میداند». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 196.
[273]- روایتهای بسیاری تصریح دارند که متشابه قرآن را جز اوصیای حضرت محمد ص نمیشناسد؛ از جمله: از ابو جعفر(ع) روایت شده است که فرمود: «ما استواران در علم هستیم و ما تأویل آن را میدانیم». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 198.
[۲۷۴]- عن أمير المؤمنين (ع) أنه قال: (لو شئت لأوقرت سبعين بعيراً من تفسير فاتحة الكتاب) مستدرك سفينة البحار للشيخ علي النمازي : ج2 ص388.
[275]- از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است: «اگر میخواستم هفتاد بار شتر از تفسیر سورهی فاتحه مینوشتم». مستدرک سفینة البحار شیخ علی نمازی: ج 2 ص 388.
[۲۷۶]- عن أمير المؤمنين (ع) في حديث عن علوم القرآن الكريم قال: (... وقسماً لا يعلمه إلا الله وملائكته والراسخون في العلم. وإنما فعل ذلك لئلا يدعي أهل الباطل المستولين على ميراث رسول الله من علم الكتاب ما لم يجعله الله لهم، وليقودهم الاضطرار إلى الائتمام بمن ولي أمرهم فاستكبروا عن طاعته ...) وسائل الشيعة (آل البيت) : ج27 ص194.
[۲۷۷]- أي لولا وجود لوح المحو والإثبات (المتشابهات) لانتفى البداء، ولم يرجُ الناس صلاح حالهم وزيادة أرزاقهم وأعمارهم وحسن عاقبتهم ، بسبب الدعاء والصدقة وبر الوالدين وصلة الأرحام وغيرها من أعمال البر.
[278]- فلو كان القرآن كله محكماً عند الناس كلهم، لكان كل فرد منهم إمام نفسه، ولانتفى الامتحان في الرد إلى المعصوم والانتهاء إليه في تفسير القرآن، ولكن الله جعله متشابهاً ليعلم طاعة الناس للحجج المعينين والالتزام بما ورد عنهم وعدم التكبر عليهم وأخذ علم القرآن من غيرهم.
[279]- از امیرالمؤمنین(ع) در حدیثی دربارهی علوم قرآن کریم روایت شده است که فرمود: «.... و قسمتی دیگر که غیر از خدا و ملائکه و استواران در علم، کسی دیگر از آن اطلاع ندارد. خداوند متعال فقط به این جهت این تقسیمات را ایجاد نمود تا اهل باطلی که بر میراث پیامبر ص مسلّط شدند نتوانند ادعای چنین علمی را نمایند؛ خداوند این علم را در آنها قرار نداد، تا مجبور شوند به سوی ولیّ امرشان که با تکبّر از اطاعتش رویگردان شدند، رو کنند....». وسایل الشیعه (آل البیت): ج 27 ص 194.
[280]- به عبارت دیگر اگر لوح محو و اثبات وجود نداشت (متشابهات) بَدا منتفی میشد و انسانها به اصلاح وضعیتشان و زیاد شدن روزیشان و طولانی شدن عمرشان و حسن عاقبتشان با توسل به دعا و صدقه و نیکی به والدین و صلهی ارحام و سایر اعمال نیک دیگر، امیدوار نمیشدند.
[281]- اگر تمام قرآن برای همهی مردم محکم میبود، هرکسی امام خویشتن میشد و امتحان در پاسخ از طرف معصوم و فصل الخطاب بودن او در تفسیر قرآن، منتفی میشد ولی خداوند متشابه را قرار داد تا اطاعت مردم از حجتهای معین شده و التزام آنها به آنچه از ایشان صادر میشود و عدم تکبّر بر ایشان و نگرفتن علم قرآن از غیر ایشان را بدانند.
[۲۸۲]- عالم العقل أو السماء السابعة هو عالم جوامع الكلم ، وكلما نزل العلم إلى السماوات الستة الملكوتية تتسع دائرة ذلك العلم وتتشعب وتزداد التفاصيل والأوجه، حتى تبلغ ذروتها في الاتساع في عالم الملك (الحياة الدنيا) ، ولذلك ورد عن أهل البيت أنّ لهم أن يتكلموا في سبعين وجه، ولهم المخرج من كل وجه. عن حمران بن أعين عن أبي عبد الله (ع) قال: سمعته يقول: (إنه لأتكلم على سبعين وجهاً لي في كلها المخرج) بصائر الدرجات : ص 349 – 350.
[283]- عالم عقل یا عالم هفتم کلی، عالم کلمات جامع است. هرچه علم به آسمانهای ششگانهی ملکوتی نازل میشود دایرهی آن علم وسیعتر میشود و شعبه شعبه میگردد و تفاصیل و وجوه بیشتری را شامل میشود تا منتها درجهی گستردگیاش به عالم ملک (زندگی دنیوی) میرسد. از همینرو از اهلبیت ع روایت شده است که آنها بر هفتاد وجه سخن میگویند و آنها محل خروج هر وجهی را دارند. حمران بن اعین از ابو عبدالله(ع) روایت میکند: شنیدم که میفرماید: «من بر هفتاد وجه سخن میگویم که محل خروج هریک را میدانم». بصائر الدرجات: ص 349 و 350.
[۲۸۴]- عن رسول الله : (إنا معاشر الأنبياء أمرنا أن نكلم الناس على قدر عقولهم) الكافي : ج1 ص23. فلو كان علم الدين كله محكم وله وجه واحد لا غير، فكيف يكلم الأنبياء الناس على قدر عقولهم ؟
[285]- از رسول خدا روایت شده است: «به ما گروه پیامبران امر شده است تا به اندازهی عقلهای مردم با آنها سخن بگوییم». کافی: ج 1 ص 23. اگر تمام علم دین محکم بود، تنها یک وجه داشت و نه بیشتر، در این صورت چگونه انبیا ع به اندازهی عقلهای انسانها سخن بگویند؟!
[۲۸۶]- غيبة النعماني : ص173.
[287]- غیبت نعمانی: ص 173.