سلام بر آنکس که ایمان آورد و هدایت یافت.
بسم الله الرحمن الرحیم... السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
اما بعد... به من خبر رسیده است که تو مدعی رؤیت و مشاهده و سفارت بقیة الله در زمین هستی، و من مسئله ای را بر تو عرضه میکنم که اگر به آن پاسخ دهی، رستگار هستی و اگر جواب ندادی بدانکه خداوند بر تو آگاه است و تو امری عظیم طلب کرده و خود را گرفتار امری بس عظیم نمودهای!
بدانکه از محمد بن حسن صفّار از امام صادق(علیه السلام) به ما رسیده است که آن حضرت فرمود: «امر ما همان حق است و حقِّ حق است؛ ظاهر است و باطنِ باطن است؛ سرّ است و سرِّ سرّ است و سرِّ پنهان شده است و سرِّ پوشیده شده با سرّ است» و همچنین از ایشان (علیهم السلام) روایت شده است: «امر ما سرّی است در سرّ، و سرّ پنهان شده، و سرّی است که از آن خبر نمیدهد مگر سرّ، و سرّی است بر سرّ، و سرّی است پوشیده شده با سرّ». معنای این دو حدیث چیست؟ و تأویل آنها چیست؟ و موضوع آنها در کتاب خدا کجاست؟
حجت و برهانت را آشکار و راستی ادعایت را ثابت کن! و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
حقیقت این دو حدیث عظیم است و جز اهلش که آل محمد (علیهم السلام) هستند، کس دیگری آن را تحمّل نمیکند؛ ولی من گوشهای از آن را برای شما آشکار میسازم تا شاید خدا از این بیان، هدایت، شناخت و معرفتِ حق و اهل آن را برای شما مقدّر گرداند.
از ابوعبدالله (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «علم بیست و هفت حرف است و همهی آنچه پیامبران آوردهاند تنها دو حرف است و مردم تا امروز جز آن دو حرف را نمیشناسند. هنگامیکه قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را بیرون میآورد و آن را بین مردم نشر میدهد، و آن دو حرف را نیز ضمیمه میکند و بیست و هفت حرف را منتشر میسازد».([807])
واقعیت آن است علمی که انسان توانایی درک و شناختش را دارد «بیست و هشت حرف» است که «بیست و هفت» حرف آن منتشر میشود، همانگونه که در روایت آمده است؛ بقیه آن مختص آل محمد(علیهم السلام) میباشد و آن سرّ آنها است که پوشیده با سرّ است؛ یعنی بیست و هفت حرف؛ همان علمی که جز پیامبر مرسَل یا فرشتهی مقرّب یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد، کس دیگری تاب آن را ندارد.
اما حرف باقی مانده از بیست و هشت حرف را حتی پیامبر مرسَل یا فرشتهی مقرّب یا مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده است نیز تاب و تحمّل نمیآورد. از ابو بصیر از ابوعبدالله (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «ای ابامحمد! به خدا قسم نزد ما سرّی از اسرار خدا و علمی از علم خدا وجود دارد که نه ملک مقرّب و نه نبیّ مرسل و نه مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است، تاب آن را ندارد. به خدا قسم که خداوند به غیر از ما کسی را به آن مکلّف ننموده و هیچکس با آن به جز ما خداوند را عبادت نکرده است. در نزد ما رازی است از رازهای خدا و علمی از علم خدا که خداوند ما را به تبلیغش امر فرموده است و ما آن را از جانب خدای عزّوجل تبلیغ کردیم و برایش محلی و اهلی و مردمی که یارای تحمّلش را داشته باشند نیافتیم، تا اینکه خداوند برای پذیرش آن، اقوامی را از همان طینت و نوری که محمد و آل و ذریهی او(علیهم السلام) را آفرید، خلق کرد و آنها را از فضل و رحمت خود پدید آورد چنانکه محمد و ذریهی او را پدید آورد. پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبلیغش مأمور بودیم تبلیغ کردیم، آنها پذیرفتند و تحمّل کردند (تبلیغ ما به آنها رسید، ایشان هم پذیرفتند و تحمّل کردند)، و یاد ما به آنها رسید پس دلهای ایشان به معرفت ما و به حدیث ما متمایل گشت؛ اگر آنها از آن طینت و نور خلق نمیشدند، اینچنین نبودند، نه به خدا آن را تحمّل نمیکردند.
سپس فرمود: خداوند مردمی را برای دوزخ و آتش آفرید و به ما دستور داد به آنها تبلیغ کنیم و ما هم تبلیغ کردیم ولی آنها چهره در هم کشیدند و دلشان نفرت پیدا کرد و آن را به ما برگردانیدند و تحمّل نکردند و تکذیب نمودند و گفتند: جادوگر و دروغگو است. خدا هم بر دلهاشان مُهر نهاد، و آن را از یادشان برد. سپس خداوند زبانشان را به قسمتی از بیان حق گویا ساخت که به زبان میگویند و به دل باور ندارند، تا همان سخن، دفاعی باشد از دوستان و فرمانبرداران خدا و اگر چنین نبود، کسی در روی زمین خدا را عبادت نمیکرد. ما مأمور شدهایم که از آنها دست برداریم و حقایق را پوشیده و پنهان داریم. شما هم از آنکس که خدا به دست برداشتن از او امر فرموده است، پنهان دارید و از آنکس که به کتمان و پوشیدگی از او دستور داده است، پوشیده دارید.
راوی گفت: سپس حضرت(علیه السلام) دستهای خود را در حالیکه گریه میکرد (به دعا) بلند نمود و فرمود: بارخدایا! ایشان مردمانی اندک و ناچیزند، پس زندگی ما را زندگی آنها و مرگ ما را مرگ آنها قرار ده و دشمنت را بر آنها مسلّط نفرما که ما را به آنها مصیبتزده کنی؛ زیرا اگر ما را به غم و اندوه آنها مبتلا سازی هرگز در روی زمینت عبادت نخواهی شد و درود خدا بر محمد و آل او، و سلام تامّ خداوند بر آنان باد».([809])
این بیست و هشت حرف به تعداد منزلهای قمر میباشد؛ یعنی چهارده قمر (همان محمد و آل محمد) در اوّل این امّت که عبارتاند از: «محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین، علی، محمد، جعفر، موسی، علی، محمد، علی، حسن و محمد (علیهم السلام)» و چهارده هلال که آل محمد در آخر این امّت هستند و آنها مهدیّین دوازدهگانه از نسل امام مهدی (علیه السلام) میباشند که برای اولین آنها دو مقام وجود دارد: رسالت و ولایت؛ یعنی دو منزل از منزلهای ماه (اهلّه) و به این ترتیب، هم جزو قمرها میباشد و هم جزو هلالها، و از همینرو در برخی روایات جزو ائمه شمرده شده است.
ابوجعفر(علیه السلام) میفرماید: «دوازده امام از آل محمد (علیهم السلام)، همگی مُحَدّث (فرشتگان با آنها سخن میگوید) از فرزندان رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) و از فرزندان علی هستند، و رسول الله و علی(علیهما السلام) پدران آنها هستند».([811])
از امام باقر(علیه السلام) از قول جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که فرمود: «مَحضر فاطمه (علیها السلام) وارد شدم در حالیکه بین دستانش لوحی بود که در آن نامهای اوصیا از فرزندان او بود. (آن را) شمردم. دوازده نفر بودند. آخرین آنها قائم(علیه السلام) بود. سه نفر آنها محمد و سه نفر آنها علی بود».([813])
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «خدا، محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را به سوی جن و انسان فرستاد و بعد از او دوازده وصی قرار داد، بعضی از آنها قبلاً بودند و بعضی از آنها بعداً میآیند، هر وصی، سنّتی دارد؛ اوصیای بعد از محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) بر سنّت اوصیای عیسی هستند، و دوازده نفر بودند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر سنّت مسیح است».([815])
از زراره روایت شده است: شنیدم اباجعفر (علیه السلام) میفرماید: «ما دوازده امام هستیم؛ از آنها حسن و حسین، سپس امامان از فرزندان حسین (علیه السلام) میباشند».([817])
امام باقر (علیه السلام) فرمود: رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من و دوازده نفر از فرزندانم و تو ای علی، «زِرّ» زمین هستیم؛ یعنی میخها و کوههای آن. به واسطهی ما خدا زمین را نگه داشته است که اهالی خود را در آن فرو نبرد. وقتی دوازده نفر از فرزندان من رفتند، زمین اهل خود را فرو میبرد و به آنها فرصت داده نمیشود».([819])
امام باقر(علیه السلام) فرمود: رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «از فرزندان من، دوازده نَقیب (نماینده) هستند که برگزیدهی مُحدّث فهیم هستند. آخرین آنها قائم (به حق) است. زمین را پر از عدل میکند همانطور که از ستم پر شده است».([821])
از منازل قمر منزلی باقی میماند که تفصیلش را در تفسیر سورهی توحید هنگامیکه زمان آن فرا رسد خواهی یافت و منتشر خواهد شد انشاءالله.([822]) این بیست و هشت منزل به تعداد حروف علم و به تعداد محمد و آل محمد میباشند(علیهم السلام).
اما آنچه از ماه باقی میماند، یک روز، یا یک روز و بخشی از یک روز است که در آن «ماه» (قمر) پنهان میشود (ماه بیست و نه یا سی روز است)، و یک روز، یا یک روز و بخشی از یک روز یعنی یک حرف، یا یک حرف و بخشی از یک حرف؛ براساس مقام ولیّ. برای حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط یک روز است، برای علی و فاطمه (علیهما السلام) یک روز و برخی از یک روز، برای حسن و حسین بخشی از یک روز اضافه میگردد، و به همین ترتیب برای ائمه و مهدیّین (علیهم السلام).
این روز، روز غیبت است و آن، اسمِ پوشیده شدهی ذخیره شده (مکنون مخزون) میباشد که خدای سبحان آن را به سوی خلقش خارج ننموده و سرّ او سبحان و متعال میباشد و کسی جز او سبحان و متعال آن را نمیداند.
اما بخشی از روز یعنی «حجابی که در نوسان است» و فتح برای حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی جز روز (حرف) غیبت برای آن حضرت به شمار نمیرود، یا حرفی از اسم اعظم که نزد خداوند سبحان و متعال پوشیدهی ذخیره شده (مکنون مخزون) میباشد؛ یا اسم اعظم اعظم اعظم.
در حدیث از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «جبرئیل او را در موقفی متوقف نمود و گفت: بر جای خود (باش) ای محمد ـیعنی این مقام تو است و جبرئیل نمیتوانست به مقام پیامبر دست یابد، بنابراین اشاره میکند که به مقامش عروج نمایدـ در جایگاهی ایستادهای که هیچ فرشته و پیامبری در آن نَایستاده است. پروردگارت ندا میدهد. فرمود: ای جبرئیل، چگونه ندا میدهد؟ جبرئیل گفت: او میفرماید: سبوح قدوس، منم پروردگار فرشتگان و روح، رحمتم بر خشمم پیشی گرفته است. آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: خداوندا عفو و رحمتت را خواستارم. فرمود: و همانطور که خدا فرموده است ﴿فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى﴾ (تا به قدر دو کمان، یا نزدیکتر) گفته شد: مراد از «قاب قوسین او ادنی» چیست؟ فرمود: میان دو طرف کمان تا سر آن. و فرمود میان این دو حجابی میدرخشید و خاموش میشد. این مطلب را نفهمیدم جز اینکه فرمود: زبرجدی است. پیامبر گویی به ارادهی خدا از میان چیزی شبیه سوراخ سوزن، به نور عظمت (الهی) نگریست. آنگاه خداوند فرمود....».([824])
و این همان فتح مبین برای حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد. حق تعالی میفرماید: ﴿ ما برای تو پيروزی نمايانی را مقدر کردهايم * تا خدا گناه تو را آنچه پيش از اين بوده و آنچه پس از اين باشد برایت بيامرزد و نعمت خود را بر تو تمام کند و تو را به صراط مستقيم راه نمايد ﴾([826]) . حجاب، در نوسان بود و در یک لحظه، چیزی باقی نمیماند جز خدای یگانهی قهار و این همان بخشش گناه حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که با بقای او پابرجا است؛ چراکه همان «من» و هویّت و وجود میباشد (برای روشنتر شدن بیشتر مسالهی فتح مبین به کتابهای تفسیر سورهی فاتحه و متشابهات مراجعه نمایید).
بنابراین هنگام فتح جز خداوند باقی نمیماند، و جز نوری که در آن هیچ ظلمتی نیست باقی نمیماند؛ زیرا ظلمت، همان گناه بخشیده شدهی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ یعنی برداشته شده از صفحهی وجودی آن حضرت، و به این ترتیب برای حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی جز کُنه و حقیقت یا «اسم اعظم اعظم اعظم» یا اسم مکنون مخزون نزد خدای سبحان یا همان روز غیبت یا حرف، باقی نمیماند. برای آل محمد یک روز و بخشی از یک روز باقی میماند؛ زیرا این حجاب برای آنها برداشته نشده است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «اگر پرده برایم برداشته شود، چیزی بر یقینم افزوده نمیگردد»([828]) و برای آل محمد (علیهم السلام) بخشی از یک روز، بر حسب مقام و مرتبت آنها، افزوده یا کم میگردد.
و بدانکه غیبت امام مهدی (علیه السلام) برحسب مقام او میباشد؛ یعنی یک روز و بخشی از یک روز؛ یعنی هزار سال و بخشی از هزار سال: ﴿ کار را از آسمان تا زمين تدبیر میکند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال است ـچنانکه شما میشماريدـ به سوی او بالا میرود ﴾.([830])
همچنین بدانکه نشانههای قیامت (ساعت) و وعدهگاههای آن (مواقیت) مهدیّین هستند و با آخرین آنها این عالم جسمانی خاتمه مییابد، و عالم رجعت و سپس قیامت آغاز میگردد: ﴿از تو دربارهی هلالها میپرسند، بگو: آنها میقاتها و وعدهگاههایی برای مردم و حجاند؛ و نیکو آن نیست که از پشت خانهها به آنها داخل شويد، نیکو آن است که کسی پروا کند و از درها به خانهها درآييد و از خدا بترسيد، باشد که رستگار شويد﴾.([832])
حدیث سِرّ از جملهی سخنان جامع (جوامع الکِلَم) است؛ یعنی کلماتی اندک که معانی بسیاری از آن قصد شده است. سرّ همان آل محمد (علیهم السلام) است؛ زیرا آنها از خلق محجوباند و کسی آنها را به طور کامل نمیشناسد مگر خداوند سبحان و متعال. پس آنها نخستین سِرِّ حقیقی در مراتب صعودند و آنها سِر در میان خلق میباشند.
و اما سرِّ سِر، ذات الهی یا الله یا اسماء الحسنی است. سرِّ سرِّ سِر که در حدیث نیامده زیرا از ائمه(علیهم السلام) هم محجوب بوده است و امر آنها نیستـ اسم اعظم اعظم اعظم میباشد: «هو» یا کُنه و حقیقت.
پس آنها سِرّ هستند و امر آنها (علم و معرفتشان) متعلّق به سرِّ سِر (الله) است. آنها همچنین سرِّ پوشیده با سِر هستند و این پوشیدگی یا سرِّ اخیر، سرِّی حقیقی در خلق نمیباشد بلکه نسبت به سایر خلایق سِر محسوب میشود، اما برای محمد و آل محمد که آنها نیز جزو خلقاند سِرّ به حساب نمیآید؛ بلکه پوشش آنها و حجاب میان ایشان و خلق میباشد و این سِر عبارت است از: انبیا، فرستادگان، فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده شده. روشن شد که ائمه(علیهم السلام) سِرّی هستند در سِر، و سِرّ پوشیده شده (مستتر)، و سرّی است که از آن خبر نمیدهد مگر سرّ: یعنی جز سرّ آن را نمیشناسد، و آنها انبیا، فرستادگان، فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده شده میباشند.
و سرِّ پوشیده شده با سِرّ یعنی سِرّی که با سِرّ پنهان گشته است، و آنها انبیا، فرستادگان، فرشتگان مقرّب و مؤمنان آزموده شده میباشند.
و اما جایگاه آنها در کتاب خدا، حق تعالی میفرماید: ﴿ آيا در قرآن تدبرّ نمیکنند، يا بر قفل بر دلهایشان است؟﴾.([834])
و الحمدلله وحده.
******
[806]- بحار الأنوار : ج52 ص336.
[807] - بحار الانوار: ج 52 ص 336.
[808]- الكافي : ج1 ص402 ح5.
[809] - کافی ـ شیخ کلینی: ج 1 ص 402.
[810]- الكافي : ج1 ص531 ح7.
[811]- کافی: ج 1 ص 531 ح 7.
[812]- الكافي : ج1 ص532 ح9.
[813]- کافی: ج 1 ص 532 ح 9.
[814]- الكافي : ج1 ص532 ح10.
[815]- کافی: ج 1 ص 532 ح 10.
[816]- الكافي : ج1 ص533 ح16.
[817]- کافی: ج 1 ص 533 ح 16.
[818]- الكافي : ج1 ص534 ح17.
[819]- کافی: ج 1 ص 534 ح 17.
[820]- الكافي : ج1 ص534 ح18.
[821]- کافی: ج 1 ص 534 ح 18.
[822]- کتاب «تفسیر سورهی توحید» هماکنون منتشر و به فارسی نیز ترجمه شده است، میتوانید مراجعه نمایید (مترجم).
[823]- أنظر شرح هذا الحديث الشريف في: (أسرار الإمام المهدي / شيء من تفسير الفاتحة) .
[824] - برای شرح این حدیث شریف به کتاب گزیدهای از تفسیر سورهی فاتحه ـ اسرار امام مهدی مراجعه نمایید.
[825]- الفتح : 1 – 2.
[826]- فتح: 1 و 2.
[827]- المناقب لابن شهر اشوب : ج1 ص317.
[828]- مناقب ابن شهر آشوب: ج 1 ص 317.
[829]- السجدة : 5.
[830]- سجده: 5.
[831]- البقرة : 189.
[832]- بقره: 189.
[833]- محمد : 24.
[834]- محمد: 24.