جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامداستان حضرت عیسی(علیه السلام) چیست و چگونه طبق فرمایش حق تعالی بر آنان مشتبه شد؟ ﴿و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستادهی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد. هر آينه آنانکه دربارهی او اختلاف میکردند، خود در ترديد بودند و به آن يقين نداشتند جز آنکه تنها پيرو گمان خود بودند و عيسی را به يقين نکشته بودند﴾.([773])
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
حضرت عیسی(علیه السلام) در شبی که مرفوع شد، با حواریون خود وعدهی دیدار گذاشت. همه به جز یهودا که علمای یهود را به مکان عیسی(علیه السلام) هدایت کرد در پیشگاه او حاضر شدند. یهودا به سراغ مرجع اعلای یهود رفت و بر سر تسلیم کردن عیسی(علیه السلام) به آنان، با او معامله نمود.
پس از نیمه شب که حواریون خوابیدند و حضرت عیسی (علیه السلام) باقی ماند، خداوند او را مرفوع نمود (بالا برد) و شبیه او را که به دار آویخته و کشته شد، فرو فرستاد. او سپر و فداییِ عیسی (علیه السلام) شد و این شبیه، از اوصیا از آل محمد(علیهم السلام) میباشد؛ او به خاطر قضیهی امام مهدی (علیه السلام)، مصلوب و کشته شد و عذاب را به جان خرید.
حضرت عیسی(علیه السلام) مصلوب و کشته نشد؛ بلکه رفع شد و خداوند او را از دست یهود و علمای گمراه و گمراهکنندهشان که خداوند لعنتشان کند، نجات داد. حق تعالی میفرماید: ﴿و نيز به آن سبب که گفتند: ما مسيح پسر مريم فرستادهی خدا را کشتيم؛ و حال آنکه آنان مسيح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ايشان مشتبه شد.﴾.
در روایتی در تفسیر علی بن ابراهیم از ابوجعفر (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «عیسی (علیه السلام) در شبی که خداوند او را به سوی خودش بالا برد، شب هنگام یارانش را وعده گذاشت؛ در حالیکه آنها دوازده مرد بودند. آنها را به خانهای داخل کرد. سپس در کُنج خانه چشمهای برای آنها خارج کرد در حالیکه بر سرش آب میریخت و فرمود: خداوند در این ساعت مرا به سوی خودش بالا میبرد و از یهود پاکم میگرداند. کدامین شما شبح من بر وی خواهد افتاد، کشته و به صلیب کشیده میشود و با من همدرجه میگردد؟ جوانی از بینشان گفت: من، ای روح خدا. فرمود: تو همانی....
سپس امام (علیه السلام) فرمود: یهود در همان شب در طلب عیسی (علیه السلام) آمدند.... و آن جوان که شبح عیسی(علیه السلام) بر وی افتاده بود را گرفتند، کشتند و به صلیب کشیدند».([775])
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «دوازده نفر گرد آمدند» در حالیکه آن تعداد از حواریون که آمده بودند «یازده تن» بودند و یهودا نیامده بود بلکه به نزد علمای یهود رفته بود تا عیسی (علیه السلام) را تسلیم آنها کند؛ این از موارد متواتر است و قابل انکار نمیباشد. نفر دوازدهمی که آمد یا میتوان گفت از آسمان نازل شد، یکی از اوصیا از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که پس از آنکه شبیهِ عیسی (علیه السلام) گردید، به صلیب کشانده و کشته شد.
آخرین کلماتی که این وصی هنگام به صلیب کشانده شدنش بر زبان میراند «ایلیا، ایلیا، چرا ترکم نمودی» میباشد. در انجیل متی آمده است: «46 یسوع به آواز بلند صدا زده گفت: ايلی ايلی لما شَبَقْتنی؛ يعنی الهی الهی چرا مرا ترک کردی؟ 47 برخی حاضران وقتی شنیدند گفتند او الیاس را میخواند.... 49 و ديگران گفتند: بگذار تا ببينيم آيا الياس میآيد تا او را برهاند 50 یسوع باز به آواز بلند صيحه زده، روح را تسليم نمود.
51 كه ناگاه پردهی هيكل از سر تا پا پاره شد و زمين متزلزل و سنگها شكافته گرديد....».([777])
در حقیقت ترجمهی کلماتی که بر زبان آورد چنین میباشد: «ای علی! ای علی! چرا مرا فرو فرستادی؟» همانطورکه از متن پیشین از انجیل چنین دریافت میشود مسیحیان آن را به «الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟» ترجمه میکنند،
و فرو فرستادن یا انداختن از آسمان به زمین، نزدیک به «ترک کردن» میباشد.
این وصی این کلمات را به دلیل جهلش نسبت به علت فرو فرستاده شدنش یا از روی اعتراض بر فرمان خداوند سبحان و متعال بر زبان نراند، بلکه این پرسشی است که پاسخ را در بطن خود نهان دارد و خطابش به مردم میباشد؛ یعنی بدانید و آگاه باشید که چرا من فرو فرستاده شدم، چرا به دار آویخته شدم و چرا کشته شدم تا مبادا یکبار دیگر که همین سؤال تکرار شد، در امتحان شکست بخورید؛ آنگاه که دیدید رومیان (یا همانندهای آنان) زمین را به اشغال خود درآورند و علمای یهود (یا همانندهای آنان) با آنها سازش میکنند و من بر این زمین خواهم بود و این سنّت الهی است که تکرار میشود، عبرت گیرید و مرا وقتی آمدم یاری کنید و بار دیگر در به دار آویختن و به قتل رسانیدنم مشارکت نکنید!
او میخواهد با این پرسش که برای هر عاقل پاکسرشتی پاسخش روشن است، بگوید: من به صلیب کشیده شدم و آزار و اهانتهای علمای یهود را تحمّل کردم و به خاطر قیامت صغری، قیامت امام مهدی (علیه السلام) و دولت حق و عدل الهی بر روی این زمین کشته شدم.
و هنگامیکه علمای یهود و حاکم رومی از این وصی میپرسد: آیا تو پادشاه یهود هستی؟ در پاسخ میگوید: تو اینطور گفتی، یا آنها میگویند، یا شما میگویید. او نمیگوید آری؛ که برای کسیکه حقیقت را نداند پاسخی است غریب و شگفتآور؛ اما اکنون آشکار و واضح گردید.
او نگفت آری؛ زیرا او پادشاه یهود نبود بلکه پادشاه یهود، عیسی(علیه السلام) بود که خداوند او را بالا برد و او همان شبیهی است که فرود آمد تا به جای عیسی(علیه السلام) مصلوب و به قتل رسیده شود.
این متن پاسخ او از انجیل پس از آنکه دستگیر شد میباشد:
«63 .... رئيس كهنه روی به وی كرده، گفت: تو را به خدای حیّ قسم میدهم ما را بگو كه آیا تو مسيح هستی؟ 64 یسوع به وی گفت: تو میگویی....»،([783]) «11 عيسی در حضور والی ايستاده بود. پس والی از او پرسيده، گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟ عيسی به او گفت: تو میگويی!....»،([784]) «.... 2 پیلاطس از او پرسید: تو پادشاه یهود هستی؟ او پاسخ داد و به او گفت: تو میگویی....»،([785]) «.... همگان گفتند: آیا تو مسیح هستی؟ مسیح به آنها گفت: شما میگویید که من او هستم....»،([786]) «.... 33 پس پيلاطس دوباره ديوانخانه شد و عيسی را طلبيده، به او گفت: آيا تو پادشاه يهود هستی؟34 عيسی به او جواب داد: آيا تو اين را از خود میگويی يا ديگران دربارهی من به تو گفتند؟35 پيلاطس جواب داد: مگر من يهودی هستم؟ امّت تو و رؤسای كهنه تو را به من تسليم كردند. چه كردهای؟36 عيسی پاسخ داد: پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست. اگر پادشاهیِ من از اين جهان میبود، خادمان من میجنگیدند تا به يهود تسليم نشوم. ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست. 37 پيلاطس به او گفت: مگر تو پادشاه هستی؟ عيسی جواب داد: تو میگويی كه پادشاه هستم. برای این من متوّلد شدم و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم....».([787])
در این متن اخیر، وصی روشن میسازد که از اهل زمین در آن زمان نیست بلکه برای انجام مأموریتی در آن فرود آمده است و آن، فدا شدن برای حضرت عیسی (علیه السلام) میباشد، و شما میبینی که این وصی میگوید: «پادشاهیِ من متعلّق به این دنیا نیست»، «ولی اكنون پادشاهی من از اين جهان نيست» و «و به این جهت به این جهان آمدم تا به راستی شهادت دهم».
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت است: «عیسی بن مریم (علیه السلام) در هنگام شکافته شدن صبح میان دو جامهی زرد فرود میآید؛ دو لباس زرد رنگ از زعفران؛ بدنش سفید، موی سرخ و بور و فرق وسطش باز شده و بر سرش روغن زده است. نیزهای در دست دارد که صلیب را میشکند، خوک را میکشد و دجّال را به هلاکت میرساند و اموال قائم را بازمیستاند. پشت سر او اصحاب کهف قرار دارند. او وزیر و دست راست قائم و پردهدار و نایب او است و از کرامت حجّت بن الحسن (علیه السلام) در شرق و غرب عالم امنیّت را برقرار میسازد».([789])
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «.... و حکومت به زورا بازمیگردد و امور، شورایی میشود و هرکه بر هرچه غالب شود، همان کند. در آنهنگام سفیانی خارج میشود و نُه ماه در زمین سوار میشود و آنها را عذابی دردناک میچشاند. پس وای بر مصر، وای بر زورا، وای بر کوفه و وای بر واسط! گویا من به واسط و آنچه در آن است، مینگرم؛ در آن، خبر دهندهای خبر میدهد. آری در آن هنگام سفیانی خروج میکند، غذا کم میشود، مردم دچار قحطی میشوند، باران کم میبارد، گیاهی در زمین نمیروید و آسمان نمیبارد. سپس مهدیِ هدایتگرِ هدایت شده خارج میشود؛ کسیکه پرچم را از دست عیسی بن مریم میستاند....».([791])
احادیث بسیاری یافت میشود که نشان میدهد عیسی (علیه السلام) به صلیب کشیده و کشته نشد بلکه کسیکه بر صلیب رفت و کشته شد، شبیه عیسی(علیه السلام) میباشد.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که فرمود: «عیسی (علیه السلام) با لباسی از پشم که مریم (علیها السلام) ریسیده و دوخته بود صعود کرد. آنگاه که به آسمان رسید ندا آمد: ای عیسی بن مریم! زینت دنیا را بیَفکن».([793])
امام رضا (علیه السلام) میفرماید: «امر هیچکدام از انبیای الهی و حجتهایش (علیهم السلام) برای مردم شبههآور نشد مگر امر عیسی بن مریم(علیه السلام) ؛ چراکه او زنده به آسمان رفت و روحش بین زمین و آسمان قبض شد. سپس به آسمان بالا رفت و روحش به او بازگشت و این، سخن خداوند عزّوجل میباشد: ﴿ آنگاه که خداوند گفت: ای عيسی! من تو را برگرفته، به سوی خود بالا میبرم ﴾([796]) ».([797])
از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمود: «عیسی (علیه السلام) نمرد و پیش از قیامت به سوی شما بازمیگردد».([799])
توجّه داشته باشید که عیسی پیامبر مرسَل (فرستاده شده) است و از خداوند سبحان و متعال درخواست مینماید که معاف شود و به دار آویخته شدن و عذاب و قتل از او برداشته شود. خداوند سبحان و متعال دعای پیامبر مرسَل را هرگز رد نمیکند. بنابراین خداوند دعایش را مستجاب نمود، او را بالا برد و به جای او، آن وصی که مصلوب و مقتول شد را فرو فرستاد. در انجیل متنهای مختلفی وجود دارد که در آنها عیسی (علیه السلام) دعا میکند که به صلیب کشیده شدن و قتل از او برداشته شود.
از جملهی آنها:«.... 39 سپس قدری پیش رفته، به روی زمین درافتاده و دعا میکرد، در حالیکه میگفت: ای پدر، اگر ممکن باشد این پیاله را از من بگذران....». ([801])
«... 35 و قدری پيشتر رفته، به روی زمين افتاد و دعا كرد تا اگر ممكن باشد آن ساعت از او بگذرد 36 پس گفت: ای پدرِ پدران، هر چيزی برای تو امکانپذیر است. اين پياله را از من بگذران....». ([803])
«.... 41 و از ايشان به مسافت پرتاب سنگی دور شده، به زانو درآمد و دعا کرده 42 گفت: ای پدر، اگر تو بخواهی اين پياله را از من بگردان....».([805])
در تورات سفر اشعیا و در اعمال رسولان در انجیل اصحاح هشتم چنین متنی دیده میشود: «.... همانند برّهای به سوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسیکه ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید....».
این در حالی است که تمامی انبیا و اوصیا سخن میگفتند و هیچیک از آنها ساکت و خاموش به قربانگاه نرفت؛ آنها فرستاده شدند تا سخن بگویند و مردم را هشدار دهند و موعظه کنند؛ مخصوصاً حضرت عیسی (علیه السلام) چه بسیار علما و مردم را هشدار و اندرز داد؛ بنابراین اینکه وی خاموش به قربانگاه رفت بر او صدق نمیکند!
آنکس که ساکت و خاموش به قربانگاه رفت، شخص وصی یعنی “شبیه عیسی” بود که بدون اینکه سخنی بگوید یا از خدا بخواهد آزار و به صلیب کشیده شدن و قتل را از او دور کند، بر دار رفت و کشته شد. او با مردم سخن نگفت و هنگامیکه به او اصرار کردند و مصرّانه از او پرسیدند تو کیستی، و آیا تو مسیح هستی، فقط با یک عبارت پاسخ آنها را داد: تو میگویی!
و به این ترتیب او ساکت و خاموش و راضی به امر خدا، به سوی عذاب و به صلیب کشیده شدن و کشته شدن رفت تا فرمانی را که برای آن فرود آمده بود به انجام برساند؛ اینکه به جای حضرت عیسی(علیه السلام) بر دار و کشته شود.
چرا که اساساً هنوز وقت آن نرسیده بود که او ارسال شود و مردم را تبلیغ نماید و با ایشان سخن بگوید؛ «.... همانند برّهای به سوی قربانگاه و همانند گوسفندی ساکت و آرام در حضور کسیکه ذبحش میکند، اینگونه دهانش را نمیگشاید….»
امیدوارم هر مؤمنی که در پِی درک و شناخت حقیقت است، از این مطلب بهرهمند گردد. این انسان به زمین فرود آمد، به صلیب کشانده شد، کشته شد در حالیکه هیچکس نمیدانست، او نخواست که از او یاد شود یا شناخته گردد. ساکت و خاموش پایین آمد، خاموش بر دار رفت، خاموش کشته شد و خاموش به سوی پروردگارش بالا رفت. اگر میخواهید اینگونه عمل کنید، چنین باشید.
******
[772]- النساء : 157.
[773]- نسا: 157.
[774]- تفسير القمي : ج1 ص103، بحار الأنوار : ج14 ص336 – 337، قصص الأنبياء للجزائري : ص473.
[775]- تفسیر قمی: ج 1 ص 103؛ بحار الانوار: ج 14 ص 336 و 337؛ قصص الانبیا جزایری: ص 473.
[776]- إنجيل متى : إصحاح /27.
[777]- انجیل متی: اصحاح 27.
[778]- إنجيل متى : إصحاح /26.
[779]- إنجيل متى : إصحاح /27 .
[780]- إنجيل مرقس : إصحاح /15.
[781]- إنجيل لوقا : إصحاح /22 .
[782]- إنجيل يوحنا : إصحاح /18 .
[783]- انجیل متی: اصحاح 26.
[784]- انجیل متی: 27.
[785]- انجیل مرقس: 15.
[786]- انجیل لوقا: اصحاح 22.
[787]- انجیل یوحنا: 18.
[788]- غاية المرام - السيد هاشم البحراني : ج7 ص93.
[789]- غایت المرام ـ سید هاشم بحرانی: ج 7 ص 93.
[790]- الملاحم والفتن - السيد بن طاووس الحسني : ص134.
[791]- ملاحم و الفتن ـ سید بن طاووس حسنی: ص 134.
[792]- بحار الأنوار : ج14 ص338.
[793]- بحار الانوار: ج 14 ص 338.
[794]- آل عمران : 55.
[795]- قصص الأنبياء للجزائري : ص474 ، نقلاً عن عيون الأخبار .
[796]- آل عمران: 55.
[797]- قصص الانبیا جزایری: ص 474 نقل شده از عیون اخبار.
[798]- بحار الأنوار : ج14 ص344.
[799]- بحار الانوار: ج 14 ص 344.
[800]- متى : 26.
[801]- متی: 26.
[802]- مرقس : 14.
[803]- مرقس: 14.
[804]- لوقا : 22.
[805]- لوقا: 22.