جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاماگر گناه ابلیس (لعنه الله) سجده نکردن بر حضرت آدم (علیه السلام) بود، خطاب آیه به فرشتگان است و نه جن! آیا میتوانیم بگوییم که آن آیه، حجّت و دلیلی برای او میباشد و فرمان سجده کردن خطاب به فرشتگان بوده و نه جن؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
ابلیس (لعنه الله) بر حسب اصل وجودش از جن است([413]) ولی او در نتیجهی ارتقا یافتن به آن مرحلهای که فرمان سجدهگزاری به فرشتگان رسید، جزو فرشتگان محسوب میشد؛ بنابراین فرمان به فرشتگان او را هم شامل میشد به این اعتبار که او در آن مرحله در شمارِ فرشتگان بوده است.
جنّیان، مکلّف آفریده شدهاند؛ اگر خدا را اطاعت کنند به جایگاه فرشتگان ارتقا مییابند و از جملهی فرشتگان میگردند. فطرت انسانها برتر از آنها است؛ زیرا اگر خداوند سبحان و متعال را اطاعت کنند تا آنجا ارتقا پیدا میکنند که انسان وجه الله و ید الله میشود،([416]) همان طور که وضعیت خلفا و جانشینان خداوند(علیهم السلام) در زمینش اینگونه است.([417]) پس انسان اگر خدا را اطاعت کند، به مرتبهای والاتر از مرتبهی فرشتگان(علیهم السلام) ارتقا مییابد.
******
[412]- قال تعالى : (وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ . .) الكهف : 50، عن جميل بن دراج ، عن أبي عبد الله (علیه السلام) قال : سألته عن إبليس أكان من الملائكة ؟ وهل كان يلي من أمر السماء شيئاً ؟ قال: ( لم يكن من الملائكة، ولم يكن يلي من السماء شيئاً، كان من الجن وكان مع الملائكة ، وكانت الملائكة تراه أنه منها، وكان الله يعلم أنه ليس منها، فلما أمر بالسجود كان منه الذي كان) بحار الأنوار : ج11 ص119.
[413] - حق تعالی میفرماید: (وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ....) (و آنگاه که به فرشتگان گفتيم آدم را سجده کنيد، همه جز ابليس که ازجن بود و از فرمان پروردگارش سربرتافت سجده کردند....) (کهف: 50). از جميل بن درّاج نقل شده است: از ابو عبد الله ع پرسيدم: آیا ابليس از ملائكه است؟ و آیا او از امر و اخبار آسمان چيزى میداند؟ فرمود: (از ملائكه نیست و از اخبار آسمان چيزى نمىداند. او از جنّیان و همراه با ملائکه بود. ملائکه او را از خود مىديدند در حالی که خداوند مىداند كه او در زمرهی آنها نمیباشد. وقتى امر به سجده شد، آنچه اتفاق افتاد، از او سر زد). بحار الانوار: ج 11 ص 119.
[414]- عن أبي جعفر (علیه السلام) قال: (لما أسري بالنبي (ص) قال : يا رب ما حال المؤمن عندك؟ قال: ... وما يتقرب إلي عبد من عبادي بشئ أحب إلي مما افترضت عليه وإنه ليتقرب إلي بالنافلة حتى أحبه فإذا أحببته كنت إذا سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها، إن دعاني أجبته وإن سألني أعطيته) الكافي : ج2 ص352 – 353، باب من آذى المسلمين واحتقرهم، ح7 و 8.
[415]- عن عبد المزاحم بن كثير، عن أبي عبد الله (علیه السلام)، قال: (كان أمير المؤمنين (علیه السلام) يقول : أنا علم الله وأنا قلب الله الواعي ولسان الله الناطق وعين الله الناظر وأنا جنب الله وأنا يد الله) بصائر الدرجات للصفار : ص84.
عن محمد بن حمران عن أسود بن سعيد قال: كنت عند أبي جعفر (علیه السلام) فأنشأ يقول ابتداء منه من غير أن أسأله: (نحن حجة الله، ونحن باب الله، ونحن لسان الله، ونحن وجه الله، ونحن عين الله في خلقه، ونحن ولاة أمر الله في عباده) الكافي : ج1 ص145.
[416] - از ابا جعفر ع روایت شده است که فرمود: (هنگامی که رسول خدا ص به معراج برده شده عرض کرد: ای پروردگار! حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ فرمود:.... و هيچ يک از بندگانم بمن تقرّب نجويد مگر با عملى كه نزد من محبوبتر باشد از آنچه بر او واجب كردهام، و به درستى كه به وسيلهی نماز نافله بمن تقرّب جويد تا آنجا كه من دوستش دارم، و چون دوستش بدارم آنگاه گوش او شوم كه با آن بشنود، و چشمش شوم كه با آن ببيند، و زبانش گردم كه با آن بگويد، و دستش شوم كه با آن برگيرد، اگر بخواندم اجابتش كنم، و اگر خواهشى از من كند به او بدهم). کافی: ج 2 ص 352 و 353 ، باب کسی که مسلمانان را اذیت کند و حقیر شمارد، ح 7 و 8
[417] - از عبد المزاحم بن کثیر از ابو عبد الله ع روایت شده است که فرمود: (امیر المؤمنین ع میفرمود: من علم خدا و من قلب بیدار خدا و زبان گویای خدا و چشم بینای خدا هستم و من جنب خدا و دست او هستم). بصائر الدرجات صفار: ص 84.
از محمد بن حمران بن اسود بن سعید روایت شده است: نزد ابو جعفر ع بودم که بدون اینکه کسی از او سوال کند شروع به صحبت کردن نمود: (ما حجّت خدا، و ما باب خدا، و ما زبان خدا، و ما وجه خدا، و ما چشم خدا در خلقش هستیم، و ما والیان امر خداوند در میان بندگانش میباشیم). کافی: ج 1 ص 145.