جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامحق تعالی میفرماید:(و هر کس که از ياد من روی گرداند، زندگيش تنگ شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم)([406]) ، و نیز میفرماید: ﴿ و هر که در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است )([407])، این دو آیه با یکدیگر چه فرقی دارند؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
کور بودن در هر دو آیه، کوری بصیرت است و نه کوری چشم.
آیهی ﴿ و هر که در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است ﴾، یعنی کسی که نظرش به این عالم جسمانی باشد و از ملکوت خداوند سبحان و متعال غافل باشد، نشانههای ملکوتی خدا از قبیل رؤیا و مکاشفه را تصدیق نمیکند و به آنها متعقد نمیباشد و حتی برای ارتقای روحش در ملکوت آسمانها تلاشی نخواهد کرد. منتهای دانش چنین کسی همین زندگی دنیوی است؛ پس او از بصیرت نابینا است؛ چرا که حق را نمیبیند حتی اگر به سان خورشید در وسط روز باشد!
اما این سخن حق تعالی ﴿ و هر کس که از ياد من روی گرداند، زندگيش تنگ شود و در روز قيامت نابينا محشورش سازيم ﴾ ، دربارهی کسی است که به ملکوت آسمانها صعود کرده و چیزهایی میبیند که مردم نمیبینند؛ یعنی بصیرتش گشوده است ولی هنگامی که ولیّ خدا مبعوث شود، از روی حسادت به او ایمان نمیآورد، همان طور که بلعم بن باعورا اینگونه بود. او تحت عرش را میدید ولی از روی حسادت، به حضرت موسی(علیه السلام) ایمان نیاورد و به سوی ستمگران متمایل شد. حق تعالی میفرماید:(خبر آن مرد را برايشان بخوان که آيات خويش را به او عطا کرده بوديم و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پِیاش افتاد و در زمرهی گمراهان درآمد)([410]) ، و آیاتی که پس از این آیه وجود دارند، این معنا را روشن میسازد: ﴿ گويد: ای پروردگار من! چرا مرا نابينا محشور کردی و حال آنکه من بينا بودم؟! * گويد: همچنان که آیات و نشانههای ما بر تو آمد و تو فراموششان کردی، به همین صورت امروز، فراموش میشوی).([411])
******
[404]- طـه : 124.
[405]- الإسراء : 72.
[406] - طه: 124.
[407] - إسراء: 72.
[408]- الأعراف : 175، عن الحسين بن خالد، عن أبي الحسن الرضا (علیه السلام): (أنه أعطي بلعم بن باعورا الاسم الأعظم، وكان يدعو به فيستجيب له فمال إلى فرعون ، فلما مر فرعون في طلب موسى وأصحابه قال فرعون لبلعم: ادع الله على موسى وأصحابه ليحبسه علينا، فركب حمارته ليمر في طلب موسى فامتنعت عليه حمارته، فأقبل يضربها فأنطقها الله عز وجل فقالت: ويلك على ماذا تضربني؟ أتريد أن أجئ معك لتدعو على نبي الله وقوم مؤمنين؟ فلم يزل يضربها حتى قتلها، وانسلخ الاسم من لسانه، وهو قوله: " فانسلخ منها فأتبعه الشيطان فكان من الغاوين * ولو شئنا لرفعناه بها ولكنه أخلد إلى الأرض واتبع هواه فمثله كمثل الكلب إن تحمل عليه يلهث أو تتركه يلهث " وهو مثل ضربه. فقال الرضا (علیه السلام): فلا يدخل الجنة من البهائم إلا ثلاثة: حمارة بلعم، وكلب أصحاب الكهف، والذئب، وكان سبب الذئب أنه بعث ملك ظالم رجلا شرطياً ليحشر قوماً من المؤمنين ويعذبهم، وكان للشرطي ابن يحبه، فجاء ذئب فأكل ابنه فحزن الشرطي عليه، فأدخل الله ذلك الذئب الجنة لما أحزن الشرطي) بحار الأنوار: ج13 ص377.
[409]- طـه : 125 – 126.
[410] - اعراف: 175. از حسین بن خالد از ابو الحسن امام رضا ع روایت شده است که فرمود: (به بلعم بن باعورا، اسم اعظم داده شد. با آن دعا میکرد و مستجاب میشد؛ اما به سمت فرعون تمایل پیدا کرد. وقتی فرعون به دنبال موسی و یارانش افتاد، فرعون به بلعم گفت: خدا را دعا کن تا موسی و یارانش محبوس شوند تا به آنها برسیم. بلعم بن باعورا خرش را سوار شد تا به دنبال موسی برود. خرش از راه رفتن امتناع ورزید. شروع به شلاق زدنش نمود. خداوند عزّوجل زبان حمار را گشود و او گفت: وای بر تو! چرا مرا میزنی؟ میخواهی با تو بیایم تا پیامبر خدا و قوم مؤمنان را نفرین کنی؟! او را آن قدر کتک زد تا خر بمُرد. آنگاه اسم اعظم از زبانش گرفته شد. این سخن خداوند متعال است که میفرماید: ﴿فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنْ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ﴾ (و او از آن علم عاری گشت و شيطان در پیاش افتاد و در زمرهی گمراهان درآمد* اگر خواسته بوديم به سبب آن علم که به او داده بوديم به آسمانش میبرديم، ولی او در زمين بماند و از پی هوای خويش رفت. مَثَل او چون مثل آن سگ است که اگر به او حمله کنی زبان از دهان بيرون آرد و اگر رهايش کنی باز هم زبان از دهان بيرون آرد) و او مصداق همین مثل است). بحار الانوار: ج 13 ص 377.
[411] - طه: 125 و 126.