جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامحق تعالی میفرماید: ﴿ گفت: ای هارون! چه چیزی مانعت شد هنگامی که ديدی گمراه میشوند، * چرا از من پیروی نکردی؟ آيا از فرمان من سرپيچی کرده بودی؟)([396])، و در سورهی اعراف:﴿ چون موسی خشمگين و اندوهناک نزد قوم خود بازگشت، گفت: در غيبت من، چه بد جانشينانی بوديد؛ چرا بر فرمان پروردگار خود پيشی گرفتيد؟! و الواح را بر زمين افکند و سرِ برادرش را گرفت و به سوی خود کشيد. هارون گفت: ای پسر مادرم، اين قوم مرا زبون يافتند و نزديک بود مرا بکشند، مرا دشمنکام مکن و در شمارِ ستمکارانم مياور!).([397])
سوال: آیا هارون(علیه السلام) با فرمان موسی(علیه السلام) مخالفت کرده بود که موسی(علیه السلام) اینگونه با خشم به سراغ برادرش میرود و با چنین خشونتی با او برخورد میکند؟
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
هارون(علیه السلام) پیامبر و وصیّ حضرت موسی(علیه السلام) بود و هر دو معصوم بودند. موسی(علیه السلام) بر قوم خود که گمراه و پیرو سامری شدند خشم گرفته بود و بر کسانی که با هارون(علیه السلام) بر حق استوار مانده بودند خشمگین نشد. اما آیهی ﴿ و سرِ برادرش را گرفت و به سوی خود کشيد ﴾([400]) ، و آیهی ﴿گفت: ای هارون! چه چیزی مانعت شد هنگامی که ديدی گمراه میشوند، * چرا از من پیروی نکردی؟ آيا از فرمان من سرپيچی کرده بودی؟ * گفت: ای پسر مادرم! نه ريش مرا بگیر و نه سرم را! ترسيدم بگويی: ميان بنی اسرائيل جدايی افکندی و گفتار مرا رعايت نکردی).([401])
(سَر) در هر دو آیه یعنی افکار و اندیشهها، و (ریش) هم به معنای دین و تقوا میباشد. پس گرفتن سر و ریش هارون توسط موسی(علیه السلام) یعنی بحث و مناقشه با او و خواستن راه حل برای درمان و رویارویی با این فتنه است. حضرت موسی(علیه السلام) میخواست به بنی اسرائیل نشان دهد که رفتار و برخورد هارون(علیه السلام) با این فتنه در آن مرحله درست بوده است؛ چرا که او تقیّه را به کار گرفته بود ﴿ اين قوم مرا زبون يافتند و نزديک بود مرا بکشند ﴾، تا موسی(علیه السلام) بازگردد. بنابراین راه حل عبارت بود از ریشه کن کردن فتنه و نابود ساختن سامریِ پیشوای گمراهی.
طبیعتاً تقیه در اینجا، عقب نشینی منفی از رویارویی نیست بلکه عقب نشینی ایجابی میباشد؛ چرا که هارون برآورد کرده بود که بازگشت موسی(علیه السلام) بسیار نزدیک است و از چند روز فراتر نمیرود. علاوه بر این، رویارویی با گمراهان در حضور موسی(علیه السلام) خسارتهای کمتری به دنبال دارد؛ زیرا در آن صورت بسیاری از پیروان سامری دست از گمراهی خویش میکشیدند؛ چون آنها به موسی(علیه السلام) اعتقاد داشتند: ﴿ ترسيدم که بگويی: ميان بنی اسرائيل جدايی افکندی ﴾ .
با وجود تمام این دلایلی که از موسی(علیه السلام) هنگامی که با هارون(علیه السلام) بحث میکند در برابر دیدگان قرار دارد، یهود تا به امروز هارون(علیه السلام) را به اینکه باعث گوسالهپرست شدن قوم شد، متهم میکنند و در توراتی که در دسترس قرار دارد متنهای تحریف شدهای وجود دارد که به این معنای باطل اشاره مینماید.([403])
******
[394]- طـه : 92 – 93.
[395]- الأعراف : 150.
[396]- طه: 92 و 93.
[397] - اعراف: 150.
[398]- الأعراف : 150.
[399]- طـه : 92 – 94.
[400]- اعراف: 150.
[401] - طه: 92 تا 94.
[402]- فقد جاء في العهد القديم، سفر الخروج، الفصل 32: (1 ولما رأى الشعب أن موسى قد طالت إقامته على الجبل، اجتمعوا حول هارون، وقالوا له: هيا، اصنع لنا إلها يتقدمنا في مسيرنا ، لأننا لا ندري ماذا أصاب هذا الرجل موسى الذي أخرجنا من ديار مصر. 2 فأجابهم هارون: انزعوا أقراط الذهب التي في آذان نسائكم وبناتكم وبنيكم، وأعطوني إياها. 3 فنزعوها من آذانهم، وجاءوا بها إليه. 4 فأخذها منهم وصهرها وصاغ عجلا. عندئذ قالوا: هذه آلهتك يا إسرائيل التي أخرجتك من ديار مصر. 5 وعندما شاهد هارون ذلك شيد مذبحا أمام العجل وأعلن: غدا هو عيد للرب . 6 فبكر الشعب في اليوم الثاني واصعدوا محرقات وقدموا قرابين سلام . ثم احتفلوا فأكلوا وشربوا، ومن ثم قاموا للهو والمجون) وحاشا نبي الله الأمين هارون (علیه السلام) من هكذا كلام ما أنزل الله به من سلطان، ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم.
[403] - در عهد قدیم سِفر خروج فصل 32 آمده است: (1 و چون قوم ديدند اقامت موسی بر کوه به درازا انجامید، گرد هارون جمع شده، وی را گفتند: برخيز و برای ما خدايانی بساز كه پيش روی ما بخرامند، زيرا اين مرد ـموسیـ كه ما را از سرزمين مصر بيرون آورد، نمیدانيم او را چه شده است. 2 هارون به ايشان گفت: گوشوارههای طلا را كه درگوش زنان، پسران و دختران شما است، بيرون كرده، نزد من بياوريد. 3 پس تمامیِ قوم گوشوارههای زرين را كه در گوشهای ايشان بود بيرون كرده، نزد هارون آوردند 4 و آنها را از دست ايشان گرفته، ذوب کرد و از آن، گوسالهی ريخته شده ساخت، و ايشان گفتند: ای اسرائيل اينان خدايان تو میباشند، كه تو را از زمين مصر بيرون آوردند. 5 و چون هارون اين را بديد، مذبحي پيش آن گوساله بنا كرد و ندا در داده، گفت: فردا عيد پروردگار میباشد. 6 و بامدادان روز بعد برخاسته، قربانیهای سوختنی گذاردند، و هدايای سلامتی آوردند. سپس قوم برای خوردن و نوشيدن نشستند، و به جهت لعب بر پا شدند)؛ و از ساحت پیامبرِ امینِ خدا هارون ع چنین سخنانی که خداوند هیچ گواهی برایشان نازل نکرده است، بسی به دور است؛ و لا حول و لا قوّة الا بالله العلیّ العظیم.