جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامحضرت سلیمان (علیه السلام) در این سخن ﴿ آن را نزد من بازگردانيد. پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنها نمود﴾([137]) چه چیزی درخواست کرده است؟ برخی میگویند درخواست او بازگردانیدن خورشید بوده است و برخی آن را بازگردانیدن و کشتن اسبها دانستهاند.
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
والحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمة و المهدیین و سلم تسلیماً.
حضرت سلیمان(علیه السلام) از فرشتگان موکّل بر خورشید درخواست کرد که خورشید را به امری از خداوند سبحان و متعال پس از پنهان شدنش، به وسط آسمان بازگردانند تا او نماز عصر را پس از قضا شدنش به جا آورد؛ زیرا او به مهیاسازی اسبها برای جهاد مشغول شده بود.([139])
[136]- ص : 33.
[137] - ص: 33.
[138]- الطبرسي، قال: قال ابن عباس: (سألت علياً (علیه السلام) عن هذه الآية، فقال: ما بلغك فيها، يا بن عباس؟ قلت: سمعت كعباً يقول: اشتغل سليمان بعرض الأفراس حتى فاتته الصلاة، فقال: ردوها علي - يعني الأفراس، وكانت أربعة عشر فرساً - فضرب سوقها وأعناقها بالسيف، فقتلها فسلبه الله ملكه أربعة عشر يوماً، لأنه ظلم الخيل بقتلها. فقال علي (علیه السلام) : كذب كعب، لكن اشتغل سليمان بعرض الأفراس ذات يوم، لأنه أراد جهاد العدو، حتى توارت الشمس بالحجاب، فقال، بأمر الله تعالى للملائكة الموكلين بالشمس: ردوها علي. فردت، فصلى العصر في وقتها. وإن أنبياء الله لا يظلمون، ولا يأمرون بالظلم ، لأنهم معصومون مطهرون ) مجمع البيان : ج8 ص359.
وعن الصادق (علیه السلام) أنه قال: (إن سليمان بن داود (علیه السلام) عرض عليه ذات يوم بالعشي الخيل فاشتغل بالنظر إليها حتى توارت الشمس بالحجاب فقال للملائكة: ردوا الشمس علي حتى أصلي صلاتي في وقتها فردوها، فقام فمسح ساقيه وعنقه، وأمر أصحابه الذين فاتتهم الصلاة معه بمثل ذلك، وكان ذلك وضوءهم للصلاة، ثم قام فصلى فلما فرغ غابت الشمس وطلعت النجوم، ذلك قول الله عز وجل: ووهبنا لداود سليمان نعم العبد إنه أواب إذ عرض عليه بالعشي الصافنات الجياد فقال إني أحببت حب الخير عن ذكر ربي حتى توارت بالحجاب ردوها علي فطفق مسحا بالسوق والأعناق) من لا يحضره الفقيه : ج1 ص202 – 203.
[139]- طبرسی: از علی ع در خصوص این آیه سوال کردم، فرمود: «ای ابن عباس! در این مورد چه چیزی به تو رسیده است؟» عرض کردم: شنیدم که کعب میگوید: سلیمان به آمادهسازی اسبان مشغول شد تا آنجا که نمازش فوت گردید. پس گفت: آنها را به من بازگردانید یعنی اسبها را، و چهل اسب بود و با شمشیر پاها و گردنهایشان را برید. آنها را کشت و خداوند سلطنتش را چهل روز از او گرفت؛ چرا که با کشتن اسبها به آنها ظلم کرده بود. علی ع فرمود: «کعب دروغ گفته است. سلیمان در آن روز به آمادهسازی اسبها مشغول شد چرا که میخواست با دشمن پیکار کند، تا آنجا که خورشید در حجاب پنهان گردید. پس سلیمان به امر خداوند متعال به ملائکهی موکل بر خورشید گفت: آن را به من بازگردانید. خورشید بازگشت و نماز عصر را در وقتش به جا آورد. انبیا ظلم نمیکنند و فرمان به ظلم و ستم نیز نمیدهند چرا که آنها معصوم و پاک میباشند». مجمع البیان: ج 8 ص 359.
از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: «عصر هنگامی گلّهای از اسبها بر سلیمان بن داوود ع عرضه شد و او به کار آنها مشغول شد تا آنجا که خورشید در حجاب پنهان گردید. به ملائکه گفت: خورشید را به من بازگردانید تا نمازم را در وقتش به جا آورم. به او بازگردانیده شد. برخاست و به ساقهایش و گردنش دست کشید و به یارانش که همراهش بودند و نمازشان فوت شده بود نیز به چنین چیزی فرمان داد. این عمل، وضوی آنها برای نمازشان بود. سپس برخاست و نماز خواند. هنگامی که فارغ شد، خورشید غایب شد و ستارگان بیرون آمدند. این سخن خداوند متعال است که میفرماید: ﴿وَ وَهَبْنَا لِدَاوُدَ سُلَيْمَانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ * إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشى الصَّافِنَاتُ الجِيَادُ * فَقَالَ اِنّی أَحْبَبْتُ حُبَّ الخَيرِ عَن ذِکرِ رَبی حَتىَ تَوَارَتْ بِالحِجَابِ * رُدُّوهَا علی فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ﴾ (و سليمان را به داوود عطا کرديم. چه بندهی نيکويی بود و همواره روی به خدا داشت * آنگاه که به هنگام عصر اسبان تيزرو را که ايستاده بودند به او عرضه کردند * گفت: من دوستی اين اسبان را بر ياد پروردگارم برگزيدم تا خورشید در پرده پوشيده شد * آن را نزد من بازگردانيد. پس شروع به دست کشیدن بر ساقها و گردنها نمود)». من لا یحضره الفقیه: ج 1 ص 202 و 203.