جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامچگونه با منیّت مبارزه کنیم؟
پاسخ: مبارزه با منیّت دو جنبه دارد؛ نخست: در این عالم جسمانی و دوم: در ملکوت و عالم روحانی. انسان از جسم و روح(یا نفْس که ناطق است و در بهشتها در پایینترین مراتب روح کاشته شده) ترکیب یافته است.
· مبارزه با منیّت در این عالم جسمانی از طریق آراسته شدن به مکارم اخلاقی که مهمترین آنها کَرَم(بخشش و سخاوت) است صورت میپذیرد. حق تعالی میفرماید:(و ديگران را بر خويش ترجيح میدهند هر چند خود نيازمند باشند).([446]) بر مؤمن است که در راه خدا بر فقرا، مساکین و بر مجاهدین انفاق کند و ساز و برگ لازم برای جنگ با دشمن خدا را برای آنها فراهم آورد، و برترین کَرَم آن است که همراه با نیاز یا تنگدستی باشد: وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ﴾(و ديگران را بر خويش ترجيح میدهند هر چند خود نيازمند باشند). همان طور که بر مؤمن لازم است پیش افتادن بر مؤمنان یا مراکز فرماندهی را دوست نداشته باشد. در حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون روایت شده است:(من تَقدَّم على قوم مؤمنين وهو يعلم أن فيهم من هو خير منه أكبّه الله على مَنخَريه في النار)([447])(کسی که بر گروه مؤمنان تقدّم جوید در حالی که میداند در میان آنها شخصی برتر از او وجود دارد، خداوند در قیامت او را بر دو بینیاش در جهنم افکند). به همین مقدار بسنده میکنم و شرح و تفصیل را به مؤمنان میسپارم.
· و اما مبارزه با منیّت و انانیّت در عالم روحانی با تدبّر و تفکّر انجام میشود. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به علی(علیه السلام) به این معنا میفرماید:(يا علي ساعة تفكر خير من عبادة ألف عام)(ای علی، یک ساعت تفکّر بهتر از عبادتِ هزار سال است).
ای برادر مؤمن من! با من همراه شو تا دربارهی وضعیت خفّتبار خود در پیشگاه خداوند سبحان و متعال بیاندیشیم؛ وضعیت هر کدام از ما، هر که میخواهد باشد! حتی گیریم اگر شما یکی از سیصد و سیزده نفر باشی و گیریم شما یکی از نُقَبای دوازدهگانهی آنها باشی و این عده برترین افراد روی زمین باشند! امیر المؤمنین(علیه السلام) در مورد آنها در روایتی به این معنا میفرماید:(پدر و مادرم فدایشان باد! اینها از کسانی هستند که نامهایشان در آسمان معروف و در زمین مجهول است....)([451]) و ائمه(علیهم السلام) در مورد آنها فرمودهاند:(زمین بر راه رفتن آنها بر روی خود افتخار میکند)([452]) و امام صادق(علیه السلام) بیش از هزار سال پیش برای آنها گریست و آنها را دعا کرده، به این معنا فرموده است:(پروردگارا! اگر میخواهی بر روی زمینت عبادت شوی، احدی از دشمنانت را بر آنها مسلّط مفرما) و امام صادق(علیه السلام) به این معنا فرموده است:(اگر آنها از نوری که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن آفریده شد و از گِلی که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن آفریده شد، آفریده نمیشدند، این گونه نبودند)([453]).
در فضل و برتری این افراد بر عامهی مردم و بر عامهی شیعهی اهل بیت تدبّر کن. شیعیان از نور اهل بیت و از زیادی گل آنها آفریده شدهاند و این شیعیانِ مخلصِ اصحابِ قائم از نوری که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خلق شده و از گلی که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) از آن خلق شد، آفریده شدهاند و با وجود این فضل عظیم و مقام بلند مرتبه و با وجودی که آنها جزو مقرّبین و از جملهی اولیای الهی که نه ترسی بر آنها است و نه اندوهگین میشوند، لیکن با من به عرصههای روز قیامت بیا تا وضعیت آنها و حتی وضعیت تمام خلایق به جز محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را ببینیم. هنگامی که قیامت بر پا شود هیچ کس جرأت نمیکند در پیشگاه خداوند سخنی بگوید، تا آنگاه که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سجده کند و تا آنگاه که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) خدا را حمد و ثنا گوید و تا آنگاه که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تکلّم کند و برای خلق خدا و بندگانش شفاعت بخواهد. چرا در آن موقف کسی سجده نمیگزارد و حمد نمیگوید و تکلّم نمینماید مگر پس از سجود، حمد و سخنگویی محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)؟
آیا همهی خلایق به جز محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) تقصیر دارند؟ یا این به خاطر ستمی است که در ساحت خداوند سبحان و متعال وجود دارد؟!(و تعالی عن ذلک علواً عظیماً و کبیراً)(خداوند بسیار برتر و عظیمتر از چنین نسبتی است)!
برادر عزیزم!
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که برترین خلایق پس از محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است، میفرماید:(إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا)([455])(معبودا! با گرایشم به خواهش نفس، بر خود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری!).
اگر در سخن پیشینم تدبّر کرده باشی، دانستهای که امیرالمؤمنین(علیه السلام) هر آنچه شایستهی بیان است به معنای واقعی کلمه را قصد فرموده، پس حال و وضعیت ما چگونه خواهد بود؟
حق این است که به شما میگویم: انسان هر قدر هم که دارای مقامی بلند و جایگاهی آبرومند در پیشگاه خداوند سبحان و متعال باشد، بر او است که از کمی حیایش از خداوند سبحان و متعالِ رحمانِ رحیمِ حلیمِ کریم، انگشت حسرت و پشیمانی بگزد و این کلمات را تکرار کند که:(یا حَسرتی علی ما فرّطتُ في جَنب الله)(ای دریغ برمن از آنچه در حضور خداوند کوتاهی ورزیدم) تا قیامت برپا شود؛ و الحمد لله وحده.
******
[444]- الحشر : 9.
[445]- انظر: الغدير للشيخ الاميني : ج7 ص291.
[446]- حشر: 9.
[447]- غدیر ـ شیخ الامینی: ج 7 ص 291.
[448]- نهج البلاغة : ص126 / الخطبة 187.
[449]- انظر : كمال الدين وتمام النعمة : ص673.
[450]- الكافي : ج1 ص402 ح5، وإليك الروايـة بتمامـها:(عن محمد بن عبد الخالـق وأبي بصير، قال: قال أبو عبد الله(علیه السلام) : يا أبا محمد إن عندنا والله سراً من سرّ الله، وعلماً من علم الله، والله ما يحتمله ملك مقرب ولا نبي مرسل ولا مؤمن امتحن الله قلبه للإيمان، والله ما كلّف الله ذلك أحداً غيرنا ولا استعبد بذلك أحداً غيرنا. وإن عندنا سراً من سر الله وعلماً من علم الله، أمرنا الله بتبليغه، فبلغنا عن الله عز وجل ما أمرنا بتبليغه، فلم نجد له موضعاً ولا أهلاً ولا حمالة يحتملونه حتى خلق الله لذلك أقواماً، خلقوا من طينة خلق منها محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) وآله وذريته عليهم السلام ومن نور خلق الله منه محمداً(صلی الله علیه و آله و سلم) وذريته وصنعهم بفضل رحمته التي صنع منها محمداً(صلی الله علیه و آله و سلم) وذريته، فبلغنا عن الله ما أمرنا بتبليغه، فقبلوه واحتملوا ذلك [فبلغهم ذلك عنا فقبلوه واحتملوه] وبلغهم ذكرنا فمالت قلوبهم إلى معرفتنا وحديثنا، فلولا أنهم خلقوا من هذا لما كانوا كذلك، لا والله ما احتملوه، ثم قال: إن الله خلق أقواماً لجهنم والنار، فأمرنا أن نبلغهم كما بلغناهم واشمأزوا من ذلك ونفرت قلوبهم وردوه علينا ولم يحتملوه وكذبوا به وقالوا ساحر كذاب، فطبع الله على قلوبهم وأنساهم ذلك، ثم أطلق الله لسانهم ببعض الحق، فهم ينطقون به وقلوبهم منكرة ليكون ذلك دفعاً عن أوليائه وأهل طاعته ولولا ذلك ما عبد الله في أرضه، فأمرنا بالكف عنهم والستر والكتمان فاكتموا عمن أمر الله بالكف عنه واستروا عمن أمر الله بالستر والكتمان عنه، قال: ثم رفع يده وبكى وقال: اللهم إن هؤلاء لشرذمة قليلون فاجعل محيانا محياهم ومماتنا مماتهم ولا تسلط عليهم عدواً لك فتفجعنا بهم، فإنك إن أفجعتنا بهم لم تعبد أبداً في أرضك وصلى الله على محمد وآله وسلم تسليماً).
[451]- نهج البلاغه: ص 126 خطبه187.
[452]- کمال الدین و تمام النعمة: ص 673.
[453]- کافی: ج 1 ص 402 ح 5. روایت به صورت کامل تقدیمتان میگردد: از محمد بن عبد الخالق و ابو بصیر روایت شده است که ابو عبد الله(علیه السلام) فرمود:(ای ابا محمد! به خدا قسم نزد ما سرّی از اسرار خدا و علمی از علم خدا وجود دارد که نه ملک مقرّب و نه نبیّ مرسل و نه مؤمنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزموده است، تاب آن را ندارد. به خدا قسم که خداوند به غیر از ما کسی را به آن مکلّف ننموده و هیچ کس با آن به جز ما خداوند را عبادت نکرده است. در نزد ما رازی است از رازهای خدا و علمی از علم خدا که خداوند ما را به تبلیغش امر فرموده است و ما آن را از جانب خدای عزّوجل تبلیغ کردیم و برایش محلی و اهلی و مردمی که یارای تحمّل آن را داشته باشند نیافتیم، تا اینکه خداوند برای پذیرش آن، اقوامی را از همان طینت و نوری که محمد و آل و ذریهی او را آفرید، خلق کرد و آنها را از فضل و رحمت خود پدید آورد چنان که محمد و ذریهی او را پدید آورد. پس چون ما آنچه را از جانب خدا به تبلیغش مأمور بودیم تبلیغ کردیم، آنها پذیرفتند و تحمّل کردند(تبلیغ ما به آنها رسید، ایشان هم پذیرفتند و تحمّل کردند) و یاد ما به آنها رسید پس دلهای ایشان به معرفت ما و به حدیث ما متمایل گشت؛ اگر آنها از آن طینت و نور خلق نمیشدند، این چنین نبود، نه به خدا آن را تحمّل نمیکردند. سپس فرمود: خداوند مردمی را برای دوزخ و آتش آفرید و به ما دستور داد که به آنها تبلیغ کنیم و ما هم تبلیغ کردیم ولی آنها چهره در هم کشیدند و دلشان نفرت پیدا کرد و آن را به ما برگردانیدند و تحمّل نکردند و تکذیب نمودند و گفتند: جادوگر و دروغگو است. خدا هم بر دلهاشان مهر نهاد، و آن را از یادشان برد. سپس خداوند زبانشان را به قسمتی از بیان حق گویا ساخت که به زبان میگویند و به دل باور ندارند، تا همان سخن، دفاعی باشد از دوستان و فرمانبرداران خدا و اگر چنین نبود، کسی در روی زمین خدا را عبادت نمیکرد. ما مأمور شدهایم که از آنها دست برداریم و حقایق را پوشیده و پنهان داریم. شما هم از آن که خدا به دست برداشتن از او امر فرموده است، پنهان دارید و از آن که به کتمان و پوشیدگی از او دستور داده است، پوشیده دارید. راوی گفت: سپس حضرت(علیه السلام) دستهای خود را در حالی که گریه میکرد(به دعا) بلند نمود و فرمود: بارخدایا! ایشان مردمانی اندک و ناچیزند، پس زندگی ما را زندگی آنها و مرگ ما را مرگ آنها قرار ده و دشمنت را بر آنها مسلّط نفرما که ما را به آنها مصیبتزده کنی؛ زیرا اگر ما را به غم و اندوه آنها مبتلا سازی هرگز در روی زمینت عبادت نخواهی شد، و درود خدا بر محمد و آل او، و سلام خداوند بر آنان باد).
[454]- مقطع من المناجاة الشعبانية لأمير المؤمنين(علیه السلام) ، بحار الأنوار : ج91 ص97.
[455]- فرازی از مناجات شعبانیه امیر المؤمنین ع: بحار الانوار: ج 91 ص 97.