جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلاممورد پنجم: نفقهها
نفقه واجب نمیشود مگر با یکی از این سه علت: زوجیت، خویشاوندی و ملکیّت.
نفقۀ همسر
در صورتی به زن نفقه تعلق میگیرد که مسلمان، نامسلمان یا کنیز باشد، کوچک باشد یا بزرگ، به عقد دائم باشد یا موقت؛ البته به شرط اینکه نافرمانی نکرده باشد.
ضابطۀ مقدار نفقه: آنچه زن به آن نیازمند است، از غذا و خوراک و لباس و مسکن و خدمتکار و لوازم زینت، طبق آنچه زنانِ مانند او در شهر دارند را مهیا کند، و در مورد مقدار غذا، آن مقداری که از گرسنگی جلوگیری کند کفایت میکند.
در خدمتکار داشتن به عادت او (قبل از ازدواج) رجوع میشود؛ اگر دارای خدمتکار بوده باشد، بر مرد واجب است که برایش خدمتکار بگیرد، وگرنه زن کارهایش را خودش انجام میدهد. در صورتی که گرفتن خدمت کار واجب باشد، شوهر بین نفقه دادن به خادم آن زن ـکه قبل از ازدواج داشته استـ و خریدن خادم یا اجیر کردن او و یا اینکه خودش خدمت او را انجام دهد، حق انتخاب دارد و زن حقی در این خصوص انتخاب ندارد. اگر زن از کسانی باشد که دارای چندین خادم بوده است لازم نیست شوهر بیش از یک خادم برایش مهیا کند، چرا که همان یک خادم کفایت میکند. زنی که (قبل از ازدواج) خدمتکار نداشته است در زمان مریضی، خود مرد او را خدمت میکند.
در جنس خوراک، لباس و همچنین در مسکن، به رویۀ جاری همشهریانش که هم سطح او هستند رجوع میشود، و زن حق دارد از شوهرش بخواهد تا در خانهای سکونت کند که غیر از شوهرش کس دیگری در آن نباشد.
باید پوشش او در زمستان بیشتر باشد، چون میخواهد خود را از سرما حفظ کند ـمانند لحافی برای خوابـ و در جنس آن پوشش به متعارف امثال آن زن رجوع میشود. اگر از زنانی باشد که دارای تجملات هستند، لباسهایی که امثال او برای تجمل و زیبایی میپوشند به آن افزوده میگردد.
ملحقات: مسایل ششگانه:
اول: اگر زن بگوید من خودم کارهایم را انجام میهم و نفقۀ خادم را به خودم بده بر مرد لازم نیست بپذیرد، و اگر زن بدون اجازۀ شوهر خودش کارهایش را انجام دهد حق درخواست مبلغی را ندارد.
دوم: زن در هر روز مالکِ نفقۀ همان روزش است؛ پس اگر مرد نفقهاش را ندهد و روز به پایان برسد، نفقۀ آن روز یا روزها بر عهدۀ مرد باقی میماند، حتی اگر حاکم آنان را حساب نکند و به آنها حکم ننماید.
اگر مرد نفقۀ مدتی را به او بدهد و آن مدت سپری شود، زن مالک آن نفقه میگردد، و اگر به دلیل استفاده کردن از اموالی غیر از نفقه چیزی از آن باقی بماند، آن مبلغ باقی مانده را مالک میشود. اگر شوهر لباسی را به او بدهد برای مدتی که معمولا در آن مدت دوام میآورد صحیح است و اگر آن را قبل از آن مدت کهنه کند، لازم نیست مرد بَدَل آن را بخرد و اگر مدت سپری شود و لباس باقی باشد، برای آینده میتواند لباس درخواست کند.
اگر شوهر مبلغی را به عنوان نفقۀ مدتی به او بدهد سپس قبل از پایان رسیدن آن مدت او را طلاق دهد، نفقۀ مدت زمان بعد از روز جدایی به او بازگردانده میشود.([97])
سوم: هنگامی که با زن نزدیکی کند و زن به طور معمولی با او زندگی کند و بخورد و بیاشامد، زن حق ندارد برای آن زمان نفقهای را طلب کند، و اگر با زنی ازدواج کند و مدتی بگذرد و با او نزدیکی نکند و زن در این مدت نفقه درخواست نکند، پرداخت نفقه ساقط نمیشود، بلکه زن میتواند برای آن مدت نیز نفقه درخواست کند.
نکته: اگر زنِ نافرمان دست از نافرمانی بردارد تا زمانی که مرد از این مطلب آگاه نشود پرداخت نفقه واجب نمیگردد، و زمان سپری میشود تا مرد یا وکیلش به زن دسترسی پیدا کنند. اگر زن مرتدّ شود نفقهاش ساقط میشود، و اگر دوباره مسلمان شود پرداخت نفقه از زمان مسلمان شدنش واجب میگردد.
چهارم: اگر زنی که طلاق بائن داده شده ادعا کند که حامله است، روز به روز به او نفقه داده میشود، سپس اگر مشخص شود که حامله نبوده است نفقه بازگردانده میشود.
نکته: اگر با زنش لعان کند و از او در حالی جدا شود که حامله است، نفقهای به او داده نمیشود ـچون فرزند را از خود نفی کرده استـ مگر اینکه زن دلیلی بیاورد که اثبات کند آن بچه فرزند مرد است. همچنین اگر زنش را طلاق دهد سپس مشخص شود زن حامله است و او فرزند را انکار و با زنش لعان کند حکم به همین صورت است، و اگر بعد از لعان خودش را تکذیب کند و فرزند را به خود نسبت دهد، باید نفقۀ او را بدهد، چون این از حقوق فرزند است.
پنجم: اگر او از زنش طلبکار و زن در رفاه باشد، جایز است نفقه را روز به روز از بدهیاش کم کند، اما نه هنگامی که زن در سختی و ناتوانی است؛ زیرا پرداخت بدهی زمانی واجب است که نیاز روزمرهاش را داشته باشد و اگر زن به آن راضی باشد مرد حق امتناع ندارد.
ششم: نفقۀ زن بر نفقۀ نزدیکان مقدّم است؛ پس آنچه بیش از نیاز روزمرۀ مرد باشد به زن داده میشود، سپس از آنچه بیشتر از مقدار واجب نفقۀ زن باشد به نزدیکان داده میشود.
نفقۀ نزدیکان
بحث دربارۀ کسانی است که به آنها نفقه داده میشود، و همچنین کیفیت نفقه دادن و ملحقات آن.
پرداخت نفقه این افراد واجب است: پدر و مادر، و فرزندان و همچنین به اجداد شامل پدران باشند و مادران واجب است. پرداخت نفقه به غیر از این دو ستون از نزدیکان واجب نیست؛ به کسانی چون خواهر، برادر، عمه، عمو، خاله، دایی و ... واجب نیست اما مستحب است و استحبابش به کسانی که از او ارث میبرند بیشتر است.
ويشترط في وجوب الإنفاق الفقر، والعجز عن الاكتساب. ولا عبرة بنقصان الخلقة ولا بنقصان الحكم، مع الفقر والعجز. وتجب ولو كان فاسقاً أو كافراً. وتسقط إذا كان مملوكاً، وتجب على المولى.
در وجوب پرداخت نفقه، فقر و ناتوان بودن (آنها) از کسب درآمد، شرط است. با وجود فقر و ناتوانی از کسب درآمد، ناقص الخلقه بودن، نقصان عقل و خِرَد، اهمیتی ندارد، و حتی اگر آنها فاسق یا کافر باشند، نفقهشان واجب است. اگر کسی غلام یا کنیز باشد، پرداخت نفقهاش بر مولایش واجب است نه بر نزدیکانش.
در مورد نفقه دهنده، توانایی پرداخت شرط است؛ پس اگر به اندازۀ نیاز خودش به دست آورد، به خودش اکتفا میکند، اگر بیشتر بود به همسرش میدهد و اگر بیشتر بود به پدر و مادر و فرزندانش میدهد.
نفقه مقدار مشخصی ندارد، بلکه نفقۀ واجب، به قدر کفایت از غذا و لباس و مسکن و آنچه افزون بر پوشش مورد نیاز او است میباشد، مانند لباس بیشتر در زمستان برای پوشاندن و حفظ خود از سرما در بیداری و هنگام خواب.
آنچه موجب عفیف ماندن است([98]) بر نفقه دهنده واجب نیست، و باید به پدرش نفقه بدهد نه فرزندان پدرش؛ چون آنها خواهر و برادران او هستند، و به فرزند و فرزندان فرزندش باید نفقه دهد، چون آنها فرزندان او هستند. نفقۀ عقب افتادۀ نزدیکان قضا ندارد، چون نفقه برای جلوگیری از فقر قرار داده شده است و بر ذمه ی او قرار نمیگیرد.
ملحقات؛ که شامل چند مسئله است:
اول: نفقۀ فرزند بر پدرش واجب است، و با فقدان یا فقیر بودن پدر، بر پدربزرگ و اجداد پدری واجب میشود چون آنها پدران او میباشند؛ اگر پدر (یا پدربزرگی) نداشته باشد، پرداخت نفقۀ او بر مادر بچه واجب است، و با نبودن یا فقیر بودن مادر، نفقه بر والدین و اجداد مادریاش واجب میشود ـبه هر کدام نزدیکتر باشد واجب استـ و در صورت همسطح بودن، با هم در پرداخت نفقه مشارکت میکنند.
دوم: اگر دارای پدر و مادر باشد و به قدری از مالش اضافه بیاورد که بتواند تنها نفقۀ یکی از آنان را بپردازد، هر دو در آن برابر میباشند، و به همین ترتیب اگر پدر و یک پسر داشته باشد حکم به همین صورت است. اگر پدر و پدر بزرگ داشته باشد و یا مادر و مادر بزرگ داشته باشد، به نزدیکتر نفقه میدهد.
سوم: اگر پدر و پدر بزرگی داشته باشد که هر مُتمکن و بینیاز باشند بر پدرش واجب است نفقهاش را بپردازد نه پدربزرگ، و اگر پدر و پسری داشته باشد که هر دو ثروتمند و غنی باشند، نفقۀ او به طور مساوی برعهدۀ هر دوی آنان است.
چهارم: اگر از پرداخت نفقۀ واجب خودداری کند حاکم او را مجبور میکند و اگر امتناع کند او را حبس میکند و اگر مال آشکاری داشته باشد جایز است از آن مال برای پرداخت نفقه بردارند و اگر دارای کالا یا چهارپا یا اموال باشد فروش آنها جایز است؛ چون نفقه مانند دِین حقی بر گردن او است (و باید پرداخت شود).
نفقۀ مملوکات
واجب است انسان نفقۀ آنچه را که مالک است ـبرده باشد یا حیوانـ بپردازد؛ اما در مورد غلام و کنیز، مولای آنها اختیار دارد که نفقهشان را از مال خودش بدهد یا از درآمد خودشان و در مقدار نفقۀ آنها حدّی وجود ندارد، بلکه نفقۀ واجب، به قدر کفایت از غذا و خوراک و پوشاک است؛
و در جنس تمامی این موارد به معمول و متعارف غلامانی که اربابشان همسطح ارباب این غلام در آن شهر هستند رجوع میشود، و اگر از نفقه دادن خودداری کند مجبورش میکنند که یا آنها را بفروشد یا نفقهشان را پرداخت کند. بندهای که پدر و مادرش هم مملوک هستند و بندهای که تا حدی آزاد شده و کنیزی که صاحب فرزند شده است، در نفقه یکسان هستند.
جایز است که مملوک را خارج کند، به این شکل که برای او قسطی را قرار دهد که باید پرداخت کند،([99]) و باقی ماندۀ درآمدش را در صورت رضایت برای او قرار میدهد، و به اندازۀ نفقهاش اضافۀ آن را به خودش میسپارد، در غیر این صورت، باقی ماندۀ آن بر عهدۀ مولا است. جایز نیست مولا مبلغی را به عنوان قسط قرار دهد که غلام نتواند به آن میزان کسب درآمد کند و یا به اندازۀ نفقۀ غلام باقی نماند، مگر در حالتی که مولا نفقهاش را بدهد.
نفقۀ حیواناتی که مالکش است بر او واجب است ـچه گوشتش خوردنی باشد و چه نباشدـ و واجب است احتیاجات ضروری حیوان را تأمین کند؛ پس اگر چرا بردن حیوان کافی باشد چنین میکند، وگرنه علوفه به آنها میدهد. اگر از نفقه دادن خودداری کند، مجبور به نفقه دادن یا فروش و یا ذبح آنها میشود، اگر از حیواناتی باشد که هدف از نگهداریشان ذبح کردن است. اگر حیوان دارای فرزند باشد باید به اندازۀ کفایتِ فرزندانش به آنها شیر بدهد و اگر آنها به سبب دیگری ـمثل چریدن یا علف خوردنـ سیر شوند میتواند تمام شیر حیوان را بردارد.
[97]- فرقی نمیکند روز جدایی، روز طلاق برای طلاق بائن باشد یا روز پایان عدّه برای طلاق رجعی. (مترجم)
[98]- مانند پرداخت مهریه و مخارج ازدواج و... (مترجم)
[99]- مثلا بگوید در اختیار خودت هستی تا کار کنی اما باید هر ماه یا هر سال این مبلغ را بپردازی. (مترجم)