جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام(نه میزاید و نه زاده شده است)
قطعاً منظور از ولادت در این آیه، ولادت جسمانی نمیباشد زیرا هیچ کس قایل به این نوع ولادت نیست تا نفی آن، موضوعیت پیدا کند. البته فرقهی مجسّمه از روی پندارها و نادانیها منحرف شدند و در وادی تجسُّم که عقل سلیم یا فطرت پاک آدمی آن را برنمیتابد، فروغلطیده، برای ذات الهی جِسم قایل شدند. در اینجا مقصود، نفی ولادت یعنی انفصال و جدا شدن از مادر یا از اصلی است که ذات الهی از آن جدا شده، یا فرعی که از ذات الهی منفصل گشته است، میباشد. اگر چه در این نفی، پاسخی برای کسی که عیسی و عُزَیر را پسر خدا دانسته و نیز جوابی است برای آنکه به اقانیم سهگانه یا اثنینیت[92] قایل گشته است، وجود دارد ولی در حقیقت متعلق به آیات پیش از آن است. اگر ذات الهی یا الله جامع کل اسما و صفات الهی باشد، دو سؤال پیش میآید:
سؤال نخست: آیا این اسما و صفات قدیمی، خدایی است که از الله منفصل گشته، به این اعتبار که الوهیّت این خدا در تمام جهاتی که نمود یافته است، مطلق میباشد؟! پاسخ این سؤال واضح است و من قبلاً آن را بیان داشتهام: این صفات و اسما یعنی علیم، قدیر و حکیم، از ذات الهی منفک نیست بلکه عین ذات هستند و همانگونه که پیشتر گفتهام او قادر است و قدرت ذات او است، او عالم است و علم ذات او است و....
سؤال دوم: آیا ذات الهی یا الله، از حقیقت و کُنه «هو» یا اسم اعظم اعظم اعظم منفصل است؟!
پاسخ: ذات الهی یا الله عبارت است از تجلی و ظهور حقیقت و کُنه که خدای سبحان با آن با خلقش رویارو میشود. از آنجا که هویتِ خلق، فقر است لذا این رویارویی باید الزاماً با غنا (بینیازی) باشد. حق تعالی، ظلمت و عدم و نقص را با نور و وجود و کمال رویارو شده است؛ پس ذات الهی یا الله، همان عین کُنه یا حقیقت است. این معنا در روایتی از امام رضا (ع) نقل شده که فرمود: «بسم الله الرحمان الرحیم به اسم اعظم خدا نزدیکتر است از سیاهی چشم به سفیدی آن»[94].
حقیقت با ذات الهی یا «الله» ظهور یافته است، به دلیل احتیاج خلق به برطرف ساختن نقص خود و نیز برای کسب معرفت (خدای سبحان گنجی بود و خلق را آفرید تا شناخته شود) و شناخت محقق نمیشود مگر با شناخت ذات الهی به وسیلهی شناخت «اسما و صفات»؛ اما شناخت کُنه و حقیقت صورت نمیبندد مگر از طریق عجز از شناخت. در نتیجه همانطور که اسما و صفات، در ذات الهی یا «الله» فانی است که این عین ذات است، بر همین مبنا ذات الهی نیز فانی در کُنه و حقیقت است که همان مطلوب و مقصود حقیقی از عبادت میباشد. از اینجا مشخص میشود که انفصالی از ذات الهی وجود ندارد، همانطور که ذات الهی یا الله از حقیقت منفصل نبوده است بلکه تجلی و ظهور کُنه و حقیقت میباشد.
* * *
2] - اثنینیت: معتقد بودن به دو جوهر ماده و روح. (مترجم)
[93]- عيون أخبار الرضا (ع) - الشيخ الصدوق : ج1 ص8.
[94] - عیون اخبار الرضا (ع) - شیخ صدوق: ج 1 ص 8.