جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامحجةالاسلام با وجود پنج شرط واجب میشود:
اول: بلوغ و کاملشدن عقل
بر کودک و دیوانه واجب نیست.
اگر کودک، حج بهجا آورد و یا (کسی) بهجای کودک یا دیوانه حج بهجا آورد، آن حج، جای حجةالاسلام را نمیگیرد. اگر کودکِ ممیّز یا دیوانه به نیت مستحبی به حج برود، سپس هرکدام از این دو کامل شود([68]) و (در حال سلامت عقل یا بلوغ) به اعمال مشعر برسد، حجةالاسلامش صحیح است. احرام کودک ممیّز صحیح است، هرچند بر او واجب نیست؛ و اگر سرپرست، کودکی را که هنوز به سن تمییز نرسیده است به نیت استحباب، مُحرِم نماید صحیح است؛ و حکم دیوانه نیز به همین صورت است.
ولیّ (سرپرست): به کسی گفته میشود که بر اموال ولایت دارد، مانند پدر، پدربزرگ، یا وصی؛ و مادر در مُحرِمکردن فرزند ولایت دارد و مخارج اضافی کودک بر عهدۀ ولیّ اوست، نه بر عهدۀ خود کودک.([69])
دوم: آزاد بودن (برده نبودن)
(حج) بر برده واجب نیست حتی اگر مولایش به او اجازه داده باشد؛ و اگر با اجازۀ مولا، خود را به زحمت انداخت و به حج رفت حجش صحیح است، ولی جای حجةالاسلام را نمیگیرد؛ پس اگر درحالیکه آزاد شده باشد به وقوف در مشعر برسد حجةالاسلامش صحیح است ولی اگر (به وقوف در مشعر برسد درحالیکه) به حج خود اخلال وارد کرده باشد و سپس آزاد گردد، باید آن حج را تکمیل نماید (هرچند که حجش دچار اخلال شده است) و شتری فربه (بهعنوان کفاره) قربانی میکند و قضای حج را بهجا میآورد و بهعنوان حجةالاسلام از او پذیرفته میشود. اگر پس از عبور از دو موقف (یعنی عرفات و مشعر) آزاد گردد، قضای حج بر او واجب است و بهعنوان حجةالاسلام از او پذیرفته میشود.
سوم: زاد و راحله (اسباب سفر)
این دو برای کسی شرط است که برای انجام حج باید طیّ طریق (مسافرت) کند و برای (تهیۀ اسباب سفرِ) حج نیازی به فروش لباس و لوازم کار و خادم و منزل مسکونیاش نباشد.
مقصود از «زاد» مقداری از غذا و نوشیدنی است که برای رفتوبرگشت کافی باشد و مقصود از «راحله» مَرکبی است که قابلیت بردن و بازگرداندن فرد را داشته باشد. زاد و راحله باید خریداری شود یا اینکه پول زاد همراهش باشد و راحله را اجاره کند و اگر پول برای اجارۀ مرکب داشته باشد -حتی اگر اجارهبهای آن بیشتر از معمول باشد- باید مرکب را اجاره کند.
اگر بدهی به گردن دارد و میتواند آن را پرداخت کند حج بر او واجب است، ولی اگر توانایی پرداخت بدهی را نداشته و دارایی دیگری هم نداشته باشد، وجوب حج از او ساقط میشود. اگر قرضی بهاندازۀ داراییاش داشته باشد حج بر او واجب نیست، مگر اینکه داراییاش بهقدری از قرضش بیشتر باشد که بتواند با آن به حج برود. واجب نیست برای رفتن به حج از کسی پول قرض بگیرد، مگر اینکه علاوه بر ضروریات زندگی (که پیشتر به آن اشاره شد)([70]) بهاندازۀ مایحتاج سفرش اموال اضافه داشته باشد.([71])
اگر بهاندازۀ سفرِ حج پول داشته و (از طرفی) احساس نیاز شدید به ازدواج نیز داشته باشد، جایز نیست پولش را برای ازدواج هزینه کند -هرچند بهسختی بیفتد- و حج بر او واجب است؛ و اگر بهاندازۀ زاد و راحله و مخارج خود و عیالش به او مال پرداخت کنند حج بر او واجب میشود، ولی اگر مالی به او هدیه شود پذیرفتن آن برایش واجب نیست.
اگر برای کمک در سفر حج استخدام شود و همه یا قسمتی از زاد و راحله را برایش مهیا کنند و مابقی زاد و راحله و مخارج خانوادۀ خود را داشته باشد، حج بر او واجب میشود؛ و چنانچه این حج را برای خودش انجام دهد بهعنوان حج واجبش منظور میگردد.
اگر توانایی انجام حج را نداشته باشد و به نیابت از کس دیگری حج بهجا آورد، بهجای حج واجبش حساب نمیشود و هر وقت مستطیع شد باید حج را بهجا آورد.
چهارم: باید علاوه بر زاد و راحله، به مقدار مخارج خانوادهاش -تا زمان بازگشتنش از حج- دارایی داشته باشد و اگر کمتر از این مقدار بود حج بر او واجب نیست.
اگر شخص دیگری که توانایی حج رفتن دارد بهجای او به حج برود، حج واجب از عهدۀ او ساقط نمیشود و فرقی ندارد که زاد و راحله داشته باشد یا نداشته باشد؛ ولی اگر درحالیکه استطاعت ندارد خود را بهسختی بیندازد و به حج برود، این حج بهعنوان حج واجبش حساب میشود.
بر فرزند واجب نیست که برای بهجا آوردن حج به پدرش مالی ببخشد.
پنجم: پیمودن راه امکانپذیر باشد؛ که شاملِ موارد زیر میباشد: سالمبودن، خالیبودن مسیر از مانع، رسیدن به کاروان، داشتن وقت کافی بهاندازۀ پیمودن مسافت.
اگر بیمار باشد، بهگونهای که با سوارشدن بر مرکب به او آسیبی برسد، حج بر او واجب نیست و اگر بیمار باشد اما بتواند سوار بر مرکب شود حج از عهدهاش ساقط نمیشود؛ و اگر دشمنی مانع او شود یا آنقدر ضعیف باشد که نتواند به دنبال کاروان حرکت کند و یا درحالیکه نیاز به همراه داشته باشد کسی را نیابد وجوب حج از عهدهاش ساقط میشود.
اگر مانعی از قبیل بیماری یا دشمن برایش پیش آمد باید نایب بگیرد و اگر نایب، حج را بهجا آورد و مانع هنوز برطرف نشده بود نیازی به قضا کردن حج نیست و اگر مانع برطرف شد و توانایی انجام حج را پیدا کرد مستحب است یک شتر فربه قربانی کند و اگر حج بر ذمّۀ او مستقر([72]) شد اما پیش از اینکه به حج برود فوت کند باید از طرف او قضایش را بهجا آورند. چنانچه در جسمش نقصی وجود داشت (که مانع رفتن به حج باشد) نه بر خودش واجب است که به حج برود و نه لازم است نایب بگیرد.
اگر در سفر حج برای همراهی (با کاروان) یا فرار (از خطرات) نیاز به پیمودن مسیرهای دشوار باشد و به علت ضعف نتواند چنین کند، در آن سال رفتن به حج بر او واجب نیست و منتظر میماند تا در آینده امکانش فراهم شود و اگر پیش از فراهم شدن این امکان فوت کند، واجب نیست از طرف او قضای حج را بهجا آورند.
اگر لوازم ضروری مثل ظرف آب یا غذا را نداشته باشد، وجوب حج از عهدهاش ساقط میشود. اگر برای رفتن به حج دو راه داشته باشد و یکی از آنها بسته باشد باید از راه دیگر برود و فرقی ندارد که دورتر باشد یا نزدیکتر. اگر در راه دشمنی باشد که فقط با پرداخت مال خطرش برطرف میشود، اگر میتواند باید آن مال را بپردازد و اگر کس دیگری آن مال را بهجای او پرداخت کند ازآنجاکه مانع برطرف شده است باید به حج برود. اگر دشمن بگوید: «تو باید خودت پول را بپردازی» رفتن به حج واجب نیست.([73])
(شروطِ) راه دریایی مانند راه خشکی است؛ پس اگر ظن غالِب به سالمماندن در سفر داشته باشد حج بر او واجب است وگرنه واجب نیست. اگر امکان رفتن به حج از راه دریا و راه خشکی هر دو مهیا و میزان اطمینان در سالم ماندن از هر دو راه مساوی باشد مخیّر است (از هرکدام که میخواهد برود) و اگر اطمینان به سلامتی فقط در یکی از راهها وجود داشته باشد باید از همان راه برود و اگر خطرِ هلاک شدن در هر دو راه یکسان باشد، وجوب حج از او ساقط میشود.
کسی که پس از مُحِرمشدن و داخلشدن در حرم فوت کند، ذمّهاش از حج بَری میشود،([74]) و اگر پیش از آن فوت کند و حج بر ذمّهاش مستقر شده باشد باید از طرف او قضایش را بهجا آورند و درصورتیکه بر ذمّهاش مستقر نشده باشد از عهدهاش ساقط میشود. حج بر ذمّۀ کسی که تمام شرایط را داشته ولی کوتاهی کرده، مستقر است.
حج بر کافر واجب است ولی حجش صحیح نیست؛ پس اگر ابتدا مُحرِم و سپس مسلمان شود باید از نو مُحرِم شود،([75]) و اگر بازگشت به میقات برایش ممکن نباشد از همانجایی که هست مُحرم شود و اگر برای حج مُحرم شود و به وقوف در مشعر برسد کافی نیست، مگر اینکه از نو مُحرم شود و اگر وقت کمی داشته باشد -حتی اگر در عرفات باشد- باید مُحرم شود.
اگر مسلمانی حج بهجا آورَد، سپس مُرتَد شود (نیازی نیست) حج را تکرار کند. اگر مستطیع نباشد ولی در حالت ارتداد مستطیع شود حج بر او واجب میشود و اگر توبه کند حجش صحیح است؛ و اگر درحالیکه مسلمان است مُحرم شود، سپس مرتد شده، سپس توبه نماید احرامش باطل نیست.
برای واجبشدن حج، شرط نیست بهاندازۀ کافی مال داشته باشد یا اینکه صنعت یا حرفۀ خاصی داشته باشد، بلکه اگر بخشی از شرایط را داشته باشد و بدون زاد و راحله حج بهجا آورد یا پیاده و یا با خرج کس دیگری به حج برود آن حج بهعنوان حج واجب از او پذیرفته میشود.
کسی که حج بر او واجب است اگر پیاده به حج برود و (این کار) باعث ضعف جسمیاش نشود، پیادهرفتن برای او بهتر از رفتن بر مرکب است، در غیر این صورت (باوجود ضعف) به حج رفتنِ با مرکب بهتر است.
چهار مسئله:
مسئلۀ اول: کسی که حج بر ذمّهاش مستقر شده است و سپس فوت کند، باید از اصل اموال باقیماندۀ او، قضای حج را از طرف او بهجا آورند. اگر دِینی به گردن او باشد و اموال باقیمانده کم باشد، بین دین و اجرتالمثل حج بهصورت متناسب تقسیم میشود.([76])
مسئلۀ دوم: حج از نزدیکترین مکان قضا میشود.([77])
مسئلۀ سوم: کسی که حِجّةالاسلام بر او واجب شده، نمیتواند بهجای کس دیگری -چه به نیت واجب و چه به نیت مستحب- حج بهجا آورد و کسی که بهواسطۀ نذر یا وارد شدن خلل در اعمالِ حج، حج بر او واجب شده نیز حکمش چنین است.([78])
مسئلۀ چهارم: بودن مَحرم همراه زن برای حج الزامی نیست، فقط کافی است که به سلامتی خود اطمینان داشته باشد. به حج رفتن زن با نیت مستحب فقط با اجازۀ شوهرش صحیح است، ولی حج واجب را در هر صورتی (با اجازۀ شوهر یا بدون آن) میتواند بهجا آورد. زنی که در عدۀ رجعی قرار دارد نیز همین حکم را دارد،([79]) ولی زنی که طلاق بائن گرفته است میتواند بدون اجازۀ شوهرش به حج برود (خواه حج مستحب باشد، خواه واجب).
[67]- حج واجبی است که در ایام ذیحجه انجام میشود و برای هرکس در مدت حیاتش -اگر تمام شرایط را داشته باشد- فقط یک بار واجب میگردد. (مترجم)
[68]- یعنی کودک، بالغ شود و بیماریِ دیوانه برطرف گردد. (مترجم)
[69]- بهعنوانمثال اگر کودک از طریق ارث یا غیره دارای اموالی باشد، هزینههای او از این اموال برداشته نمیشود. (مترجم)
[70]- لباس، وسایل کار، خادم و منزل مسکونی. (مترجم)
[71]- مثلاً علاوه بر منزل مسکونی که در آن زندگی میکند یک خانۀ دیگر نیز دارد یا موارد دیگری از این دست. (مترجم)
[72]- استقرار حج بر ذمّه یعنی فرد دارای تمام شرایط وجوب حج شده و حج بر او واجب گشته است. (مترجم)
[73]- مقصود در حالتی است که خودِ فرد توانایی پرداخت آن پول را ندارد. (مترجم)
[74]- یعنی در حکم کسی است که حجش را بهجا آورده و دیگر نیازی نیست کسی بهجای او حج بهجا آورد. (مترجم)
[75]- یعنی احرامی که در حال کُفر بسته است صحیح نیست. (مترجم)
[76]- مثلاً پنج میلیون تومان بدهی دارد و اجرتالمثل سفر حج (یعنی مقدار رایج دست مزدی که معمولاً بهعنوان نیابت از طرف کسی میگیرند) ده میلیون تومان باشد و کل اموال باقیماندۀ میت نُه میلیون تومان است. در اینجا نسبت بدهی به اجرتالمثل یک به دو است، پس نه میلیون تومان باقیمانده را به سه قسمت تقسیم و یک قسمت برای قرض و دو قسمت برای اجرتالمثل حج قرار میدهند؛ یعنی سه میلیون تومان برای قرض و شش میلیون تومان برای اجرتالمثل. (مترجم)
[77]- یعنی تا جایی که امکان دارد کسی را از مدینه برای قضا کردن حج اجیر میکنند و اگر نشد از طائف یا جده تا کمترین تصرف در اموال باقیماندۀ میت صورت بگیرد. (مترجم)
[78]- یعنی چنین شخصی نمیتواند بهجای کس دیگری حج بهجا آورد، چه به نیت واجب باشد و چه به نیت مستحب. (مترجم)
[79]- یعنی اگر حج واجب بر عهده داشته باشد میتواند حتی بدون اجازۀ شوهر به حج برود، اما برای حج مستحبی نیاز به اجازۀ شوهر دارد. (مترجم)