جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام1. احتمال كذب من قال إنه رأى:
۱.احتمال دروغ گفتن کسیکه میگوید رؤیا دیده است:
این امر مردود خواهد بود، وقتی که رؤیاها زیاد و مستمر باشد و اشخاص متفرقه آن را ببینند، که هیچ ارتباطی بین آنها قبل از ایمانشان به دعوت کننده حق وجود نداشته باشد، تا کسیکه رؤیاهای آنها را میشنود تصور کند که آنها تبانی بر دروغ کردهاند؛ در این صورت دیگر کسی نمیتواند این عده بسیار را متهم به کذب کند، مگر اینکه متکبر و غیر منطقی باشد؛ چون از نظر عقلی، تبانی این عده با این اوصاف بر دروغ امکان ندارد و به این سبب، مجموعه رؤیاهای آنها حجت بر سایر مردم خواهد بود و چنانچه کسانیکه رؤیاهایی در تشخیص مصداق خلیفه خدا دیدهاند از مشربها و پیشینهها و عقاید گوناگون باشند، در این هنگام حجت عظیمتر خواهد بود و هیچ راهی برای رد و انکار شهادت آنها درباره آنچه که در ملکوت با شهادت و نص خدا درباره خلیفهاش دیده و شنیدهاند، باقی نمیماند.
۲. احتمال اینکه رؤیا از ناحیه شیطان باشد:
این مسئله، اینگونه رد میشود که در رؤیا، خلیفه خداوند در زمین باشد که خلافتش برای بیننده ثابت شده است، یا فرشتهای از فرشتگانش، یا در آن نامی از نامهای خداوند باشد، یا آیهای از کتاب آسمانی که برای بیننده ثابت باشد، یا اینکه در رؤیا، رمزهای حکیمانهای باشد که امکانپذیر نیست که از سفیهانی همچون شیطان و سربازانش صادر شود.
خداوند سبحان در قرآن کریم این فرضیه را که میگفتند شیاطین قرآن را نازل کردهاند، رد کرده است: «قرآن را شياطین نازل نكردهاند، و سزاوار آنان نيست، و قدرت ندارند»([229]). پس خداوند میفرماید نه، شیاطین تسلط و قدرتی بر قرائت قرآن ندارند؛ لذا آنگونه که در قرآن دعوت به صلاح میشود، برای شیطان شایسته نیست که دعوت به صلاح کند، وگرنه چطور برای شیطان پایگاهی استوار باشد در حالیکه بخواهد دعوت به صلاح و اخلاق کریمه و یاد خدا بکند؟!
اگر این اموری که در قرآن ذکر شده را شیطان آورده باشد، پس چطور و کجا و چه وقت دعوت به شر میکند؟ آیا شیطان با خودش در جنگ است؟ قطعاً که چنین نمیکند.
همچنانکه شیطان نمیتواند کلمات خدا را تلاوت کند یا به شکل رموز ملکوت آسمانها یا خلفای خدا و ملائکه و اسماء الهی شود؛ و اگر این کارها برایش ممکن بود، پس دیگر نباید ملکوت به دست خداوند شمرده میشد، بلکه باید به دست شیطان قلمداد میگردید و دیگر مجالی برای اطمینان به هیچ چیزی که از ملکوت بیاید باقی نمیماند، و در این صورت بر همه رسالتهای آسمانی و همه خلفای الهی طعن و ایراد وارد میشد که شاید همه توهم بوده و آنچه دیدهاند شیطان بوده و خود شیطان برایشان به صورت ملائکه ظهور کرده و کلامی را به عنوان کلام خدا برایشان میخوانده و ....؛ و به همین خاطر خداوند سبحان به همین مقدار اکتفا کرده و فرموده: «وَ مَا يَنبَغِي لهُمْ وَ مَا يَسْتطِيعُون»، یعنی قرائت قرآن برایشان ممکن نیست؛ پس چطور این قرآن را نازل کرده باشند؟!
پس وقتی از وحی قرآن یا بعضی از آیات قرآن عاجز هستند، پس چطور ممکن است که شخصی مدعیِ علم از روی جهالتش بگوید که شیاطین به صورت رسولالله (ص) در رؤیا نمایان میشوند؟! آیا عقل قبول میکند که شیطان از تنزیل قرآن و قرائت آن عاجز باشد، اما بر نمایان شدن به صورت محمد (ص) قادر باشد، در حالیکه محمد (ص) کلمه تام خدا و قرآن ناطق است؟ به خدا سوگند! این مسئله، قسمت ناعادلانه است.
آیا کار به جایی رسیده که بر رسول خدا (ص) دروغ ببندند و به وسیله چنین امر عظیمی بر او جرأت و گستاخی کنند و مدعیان علم بگویند که شیطان به شکل رسولالله (ص) در میآید، بدون اینکه دلیلی داشته باشند، بلکه صرفاً به جهت رد و انکار دعوت حق این سخنان را میگویند: «نه آنان به اين يقين و دانشى دارند و نه پدرانشان؛ سخن بزرگي از دهانشان خارج ميشود؛ آنان جز دروغ نمیگويند»([230]).
آیا چنین شخصی خود را عاقل و صاحب علم میداند که میگوید شیطان میتواند به شکل انبیاء و اوصیاء و فرشتگان در آید؟ اگر شیطان امکان تَمَثُّــل به ارواح طاهره را داشته باشد، چه چیزی از دین خدا باقی میماند و چگونه انبیاء و رسولان (ع) وحی خدا را تمییز دادند و دانستند که از ناحیه خداست نه از ناحیه شیطان؟ و آن کسیکه برایشان وحی میکند فرشته است، نه شیطان؟! در این صورت حضرت محمد (ص) چطور دانست آنکه با او سخن میگوید جبرئیل (ع) است نه شیطان؟! بر حسب سخن آنها شیطان میتواند به شکل جبرئیل (ع) نیز در آید، چون آنها تمثل شیطان بهصورت محمد (ص) را جایز میدانند، در حالیکه بلند مرتبهتر از جبرئیل (ع) است! همچنین طبق نظر آنها، آیا انبیاء (ع) موظف بودند که از هر فرشتهای که با آنان سخن میگوید و به آنها وحی میکند، معجزهای طلب کنند تا بفهمند که فرشته و از جانب خداست، نه شیطان؟! آنگاه در مواقعی که وحی برای انبیاء (ع) از طریق رؤیا بوده، چطور تمییز میدادند که این وحی از خداست، نه شیطانی که بهصورت فرشته به سراغشان آمدهاست؟! به خدا سوگند کسانیکه میگویند شیطان میتواند به شکل محمد (ص) و اوصیاء (ع) و فرشتگان درآید، باب بزرگی برای شیطان و سربازان ملحد و خداناباورش باز کرده که دیگر هیچ چیزی از دین خدا را باقی نمیگذارد و اگر بفهمند، با همین سخن باطل، شیاطین و ملحدین را بر گُرده خود سوار کردهاند.
آیا مدعیان علم، بزرگی این جرمی که مرتکب شدهاند را میفهمند؟ اکنون به همه کتابهای آسمانی و مصداق همه انبیاء و رسولان و قرآن از الف تا یاء آن طعنه و ایراد وارد کردند. کسیکه بر دین خدا و بر رسول خدا محمد (ص) جرأت و گستاخی کرده و گفته است که شیطان به صورت محمد (ص) و انبیاء و اوصیاء(ع) متمثل میشود، باید به خدا برگردد و از پروردگارش استغفار کند، چون این حقایق، روزی برای مردم روشن خواهد شد و مردم روز به روز اینها را خواهند شناخت و تقلب و جهالت و گستاخی اهل باطل و جرأت آنها بر خدا و ملکوت و رسولان و ائمه (ع) برایشان روشن خواهد شد.
بنابراین، رؤیایی که حاوی ذکر خدا یا خلفای خدا یا ملائکه الهی باشد، هرگز از جانب شیطان نیست، بلکه از ناحیه خدا و از سمت ملکوت الهی و ملائکه الهی و ارواح پاکیزه است.
همه مسلمانان روایت کردهاند که شیطان نمیتواند به صورت رسولالله محمد (ص) نمایان شود و این نمونهای از آن است:
* حسن بن علیّ بن فضال روایت میکند که شخصی از اهل خراسان به حضرت رضا (ع) عرض کرد: (ای فرزند پیامبر، رسول خدا (ص) را در خواب دیدم که گویا به من میگوید: حال شما چطور است هنگامیکه در زمین شما پاره تن من دفن شود و حافظ امانت من شوید و ستاره من در خاک شما نهان شود؟ امام رضا (ع) به او فرمود: من در زمین شما دفن میشوم و من پاره تن پیامبرتان هستم و من آن امانت و ستارهام. آگاه باشید که هرکس زیارتم کند در حالیکه آنچه خدا از حقم و اطاعتم واجب کرده را بشناسد، من و پدرانم شفیع او در روز قیامت هستیم و هرکه ما شفیع او شویم نجات مییابد، اگرچه مانند بار همه ثقلین (جن و انس) بر دوش او باشد؛ و پدرم از جدم از پدرش روایت کرد که رسول خدا (ص) فرمود: هرکه مرا در خوابش ببیند، پس خودِ مرا دیده است، چون شیطان بهصورت من و هیچ یک از اوصیاء من و هیچ یک از شیعیان آنها نمایان نمیشود؛ و همانا رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است)).([232]).
اما سخن برخی از این مدعیان([234]) به این مضمون که مقصود از حدیث، فقط کسانی هستند که رسولالله (ص) را در دنیا دیده و شکل مادی او را میشناسند، همین روایت یاد شده سخن آنها را نقض میکند، چون امام رضا (ع) به یقین میداند که این شخصی که رؤیا را برایش نقل میکند، قطعاً رسولالله (ص) را ندیده و با این حال، حضرت فرمود: هرکه رسولالله (ص) را ببیند خود او را دیده، چون شیطان بهصورت او ظاهر نمیشود، در حالیکه امام رضا (ع) روی سخنش با اوست و بهطور خاص، رؤیای او را اراده کرده است که رسول خدا (ص) را در بیداری ندیده است.
بنابراین، شرطی که بعضی از آنها قرار دادهاند -اینکه صاحب رؤیا باید قبلاً رسول خدا (ص) را در زندگی جسمانی دیده باشد- با این روایت و با آنچه قبلاً بیان کردیم، نقض میشود، بلکه این گفته اساساً شرطی از هواهای نفسانی و اوهام آنهاست و هیچ دلیلی نزد آنها جز عناد و تکبر ندارد.
بنابراین، آیا معقول است قبول کنیم که هرکس بدون دلیل شرعی، شروطی در امور دینی و اعتقادی بگذارد؟! بلکه اساساً دلیل بر ضد این شرط جعلی داریم.
آنگاه این مدعیان که چنین شرطی را درباره رسول خدا (ص) قرار دادند، آیا درباره ملائکه نیز همین شرط را قائل هستند؟ یعنی میگویند کسیکه ملائکه را در رؤیا میبیند باید آنها را در همین زندگی مادی دیده باشد، وگرنه آنها شیاطین هستند؟!
همه انبیاء و از جمله حضرت محمد (ص) آغاز رسالتشان اینگونه بوده که ملائکه را در رؤیا و کشف میدیدند و با آنها سخن میگفتند و آن کشف و رؤیا نخستین رؤیت آنها بوده است؛ پس کسانی که امروز خود را علمای اسلام مینامند اگر در زمان انبیای گذشته (که به آنها ایمان دارند) زندگی میکردند، آیا با همین سخن و اشکال روبروی آنها قرار میگرفتند، یعنی به انبیاء میگفتند که شما از کجا میدانید و شاید این شیطان باشد که برای شما بهصورت ملائکه نمایان شده است یا به رسولالله محمد (ص) میگفتند که شیطان نزد تو و اصحابت آمده و به صورت موسی (ع) و عیسی (ع) نمایان شده، چون تو و اصحابت هرگز موسی (ع) را در این زندگی مادی ندیدهاید؟!
آیا علمای گمراهی میدانند که این، سخنی است که افراد مشابه آنان، با محمد (ص) و پیامبران پیش از ایشان مُواجه شدند؟ درنتیجه گواهی خداوند، نسبت به بندگانش را رد کردند و نص خداوند، نسبت به محمد (ص) پیامبرش را رد کردند، که با رؤیایی بود که مردم، آن را دیدند و مانند سخن امروز آنان را بیان کردند: «گفتند: بلكه خوابهايى آشفته و پريشان است، بلكه آن را به دروغ بربافته، بلكه او شاعرِ [خيالپردازى] است، [اگر فرستاده خداست] بايد براى ما معجزهاى بياورد مانند معجزههايى كه پيامبران گذشته را [با آنها] فرستادند»([235]).
حقیقتی که این گروه به آن جاهل هستند این است که شیاطین جرأت ندارند و نمیتوانند به کسی رؤیا نشان دهند، به این که او خلیفه خدا در زمین است یا که فلان شخص، خلیفه خدا در زمین است، بلکه رؤیاهای شیطان (نعوذ بالله)، همان خوابهای ناراحتکننده و سفیهانه است.
۳. احتمال اینکه رؤیا از تلقین و خواسته نفسانی باشد:
این امر نیز به همان دلیلی که در مورد اول گفتم مردود است، زیرا در حقیقت، دروغ است، چون اصلاً چیزی به این عنوان وجود ندارد که شخصی رؤیا یا کشفی از خودش ببیند که خلیفه خداست یا فلان انسان خلیفه خداست؛ بلکه حقیقت امر این است که این شخص به خودش توهم القاء میکند که رؤیا دیده، در حالیکه ندیده و در حقیقت، تنها یک توهم است که به خودش القاء میکند و به همین جهت گفتم: هوای نفس؛ چون در حقیقت آنگونه که میگویند: «دروغی را ساخت و تصدیقش کرد»، یعنی او عمداً به خودش چیزی را القاء میکند که دوست دارد و با هوای نفسش موافق است و همان وهم خود را تصدیق میکند که انگار حقیقت است.([237])
بنابراین نتیجه این است که رؤیاهای صادقه همان وحی و نص الهی نزد آفریدگان است که بهوسیله آن خلیفه خدا در زمین را میشناسند و به اعتبار اینکه وحی الهی محسوب میشود، در صورت تحقق شروط، دلیل مستقلی برای شناخت خلیفه خدا به شمار میرود. بعد از آدم (ع) هر خلیفهای ناچار باید نصّی از خلیفه گذشته داشته باشد، چون این امر برایش در دسترس است؛ پس اگر حامل چنین نصّی نباشد، رؤیای ادعا شده، صرفاً دروغهایی است که دروغگویان برای تأیید مذهب خود و دین منحرفشان -که مخالف دین حق و عقیده حق است- بر آن جمع شدند. این نص خلفای خداوند در زمین، نسبت به یکدیگر است. همانطور که دروغ بودن آن، مثلاً از خلال امکان همدستی مدعیان دروغ به رؤیا امکانپذیر است.
لازم نیست به رؤیاهای ادعایی کسی در نفی خلافت الهی توجه کرد، چون با دلیل شرعی ثابت شده که رؤیا به عنوان یک دلیل تشخیصی میآید، اما از دلیل شرعی ثابت نشده که رؤیا به مثابه یک دلیل معارضه یا نفی خلافت یک شخص بیاید. همچنین لازم نیست به رؤیاها در تعیین احکام فقهی و عقاید توجه کرد، مگر در صورتی که خلیفه خدا به آن احکام و عقاید خاص اقرار کند، چون دین خدا همان است که خلیفه خدا که به امر پروردگار، قائم به آن است بیان میکند