جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلام
ملحقات مربوط به ازدواج (نکاح) که شامل پنج مورد است:
مورد اول: آنچه موجب باطل شدن نکاح میشود
که دربرگیرندۀ سه مطلب است:
مطلب اول: عیبها
عیب و ایراد یا در مرد است و یا در زن. عیبهایی که وجود آن در مرد باعث فسخ عقد ازدواج میشود، سه مورد است: جنون (دیوانگی)، اخته بودن، ناتوانی از نعوظ.
جنون: باعث میشود که زن توانایی فسخ عقد را داشته باشد، و فرقی نمیکند که این دیوانگی دایمی باشد یا دورهای، پس از عقد و پیش از نزدیکی به وجود آمده باشد و یا پس از عقد و نزدیکی.
اخته بودن: قطع شدن رگهای بیضه نیز به همان معنا است. این مورد تنها زمانی باعث فسخ عقد میشود که قبل از عقد به وجود آمده باشد.
ناتوانی از نعوظ: مرضی است که با وجود آن، توان نعوظ عضو (آلت) را نداشته باشد، به گونهای که نتواند نزدیکی کند و عقد با وجود این عیب فسخ میشود، حتی اگر این عیب بعد از عقد به وجود آمده باشد، ولی به شرط اینکه با زنش و یا زن دیگرش نزدیکی نکرده باشد. اگر حتی یک بار با او نزدیکی کرده باشد، سپس این مشکل برای او به وجود آید، یا اینکه با وجود این عیب توانایی نزدیکی با زن دیگرش را داشته باشد، در این صورت برای آن زن حق باطل کردن عقد وجود ندارد. همچنین اگر از عقب بتواند با او نزدیکی کند ولی از جلو نتواند (باز هم حق فسخ ندارد). اگر آلتش قطع شده باشد، زن حق فسخ عقد را دارد؛ چون نمیتواند نزدیکی کند، البته به شرط آنکه آن مقدار از آلت که بتواند با آن نزدیکی کند باقی نمانده باشد. اگر آلت (بعد از عقد) قطع شود، باعث فسخ ازدواج نمیشود. اگر بعد از عقد آشکار شود که او خنثی بوده است، زن حق فسخ عقد را دارد، حتی اگر توانایی نزدیکی را داشته باشد. و زن به هیچ دلیلی جز این موارد حق فسخ عقد را ندارد.
عیبهای هفتگانۀ مربوط به زن: دیوانگی، جذام، پیسی، کریه بودن فرج (فرج مشکل داشته باشد)، افضا، فلج بودن و کور بودن.
دیوانگی:که زایل شدن عقل است؛ پس با وجود اشتباهی که زود از بین میرود و یا بیهوشی که گاهی عارض میشود ـنه همیشهـ مرد حق فسخ عقد را ندارد. تنها در صورتی که این عیب همیشگی باشد مرد اختیار باطل کردن عقد را دارد.
جذام: بیماری است که با آن اعضا خشک، و گوشت پراکنده میشود، و گرما و سوزش شدید و برجستگی صورت و بیرون زدن گردی چشم کفایت نمیکند (و جذام محسوب نمیشود).
پیسی: سفیدی است که بر سطح بدن ظاهر میشود و اگر شک داشته باشد که همان بیماری است یا نه، حق باطل کردن عقد را ندارد.
مشکلدار بودن فرج: اگر مانع از بهره بردن شود و درمانش ممکن نباشد باعث فسخ عقد میگردد.
افضا: یکی شدن مخرج بول و غائط است.
فلج بودن: اگر به حدی باشد که زمینگیر شود، باعث باطل شدن عقد میگردد.
مطلب دوم: احکام عیبها
شامل چند مسئله است:
اول: عیبهایی که در زن پیش از عقد به وجود آمده باشد باعث میشود که مرد بتواند عقد را فسخ کند، و اگر بعد از عقد و انجام نزدیکی به وجود آمده باشد باعث باطل کردن عقد نمیشود و اگر بعد از عقد و قبل از نزدیکی به وجود آماده باشد نیز باعث باطل کردن عقد نمیشود؛ چون عقد به صورت صحیح بسته شده است و دلیلی بر باطل بودن عقد وجود ندارد.
دوم: اختیار فسخ کردن عقد، فوری است. اگر زن یا مرد از عیب آگاه شود و به فسخ عقد مبادرت نکند، عقد لازم الاجرا میشود.([69]) اختیار داشتن (برای فسخ) به دلیل تدلیس (فریب دادن)([70]) نیز به همین صورت است.
سوم: فسخ عقد به دلیل وجود عیب، طلاق محسوب نمیشود؛ بنابراین به واسطۀ آن پرداخت نصف مهریه واجب نمیشود و جزو سه طلاق نیز محسوب نمیگردد.
چهارم: مرد و زن میتوانند بدون اجازۀ حاکم عقد را فسخ کنند؛ البته اگر عیب ناتوانی نعوظ از طرف مرد باشد، نیاز به تعیین زمان از طرف حاکم است و زن بعد از سپری شدن مدت و ادامۀ ناتوانی مرد از نزدیکی، میتواند عقد را باطل کند.
پنجم: هنگامی که در وجود عیب دچار اختلاف شوند، اگر بینه و گواه وجود نداشته باشد، گفتۀ کسی که وجود عیب را انکار میکند پذیرفته میشود.
ششم: هنگامی که مرد، عقد را به دلیل وجود عیبی ـقبل از نزدیکیـ باطل کند، مهریهای بر عهدهاش نیست و اگر بعد از آن باشد باید مهریۀ ذکر شده در عقد را بپردازد؛ چون با انجام نزدیکی، پرداخت آن واجب شده است و با باطل شدن عقد از بین نمیرود، و مرد حق دارد برای دریافت مهریه به کسی که او را فریب داده است رجوع کند. همچنین اگر زن پیش از نزدیکی عقد را فسخ کند مهریهای ندارد، مگر اینکه عیب، ناتوانی از نعوظ باشد که نصف مهریه به او داده میشود و اگر بعد از نزدیکی باشد، مهریۀ ذکر شده در عقد به او داده میشود. همچنین اگر مرد اخته باشد و بعد از نزدیکی عقد را فسخ کند، تمام مهریه به زن داده میشود.
هفتم: ناتوانی از نعوظ تنها با اقرار مرد و یا وجود گواه بر اقرار او و یا عجز و ناتوانی او و یا وجود گواهی پزشکی ثابت میگردد، و اگر این موارد نبود و زن ادعای ناتوانی نعوظ مرد را داشته باشد و مرد انکار کند، گفتۀ مرد همراه با قسم پذیرفته میشود.
هشتم: هنگامی که ناتوانی از نعوظ مرد ثابت شود و زن صبر کند که بحثی نیست، و اگر زن این مورد را به حاکم([71]) عرضه کند، حاکم از زمان مراجعه به مرد یک سال مهلت میدهد، پس اگر توانست با آن زن یا زن دیگری نزدیکی کند زن حق باطل کردن عقد را ندارد، و اگر نتواست زن میتواند عقد را باطل و نصف مهریه را دریافت کند.
مطلب سوم: تدلیس (فریب دادن)[72]
که شامل چند مسئله است:
اول: هنگامی که با زنی ازدواج و باکره بودنش را شرط کند سپس مشخص میشود که باکره نبوده است مرد حق فسخ عقد را ندارد؛ چون ممکن است به دلیلی مخفی این بکارتش برطرف شده باشد، و مرد حق دارد به اندازۀ تفاوت مهریۀ باکره و غیرباکره از مهریه کم کند و در تعیین مقدار آن به عرف مراجعه میشود.
دوم: اگر با زنی ازدواج موقت کند سپس آشکار شود که غیر مسلمان است، حق فسخ عقد ندارد، اما مدّت را میتواند ببخشد و در این صورت حق ندارد چیزی از مهریه را کم کند. اگر با او ازدواج دائم کرده باشد نیز حکم به همین صورت است. اما اگر مسلمان بودنش را در عقد شرط کرده باشد و خلاف آن ثابت شود حق فسخ عقد را دارد.
سوم: هنگامی که دو مرد با دو زن با هم ازدواج کنند، سپس اشتباهاً هر کدام با زن دیگری نزدیکی کند باید هر کدام از آن دو مرد به آن زنی که با آن نزدیکی کرده است مهر المثل بپردازد، و هر کدام از زنها به شوهرانشان بازگردانده میشوند، و بر مردها واجب است که مهریۀ ذکر شده در عقد را به همسرانشان بپردازند، و آن دو مرد تنها بعد از سپری شدن عدّه (برای نزدیکی اول) میتوانند با همسرانشان نزدیکی کنند. اگر زنها یا شوهرانشان در عدّه بمیرند، هر کدام از مرد یا زن از همسر خودش ارث میبرد.
چهارم: هرگاه بعد از نزدیکی به باطل بودن عقد حکم شود به زن مهر المثل تعلق میگیرد نه مهریۀ ذکر شده در عقد،([73]) و هر زمان که به صحت عقد حکم شود و نزدیکی کرده باشند مهریۀ ذکر شده در عقد به زن تعلق میگیرد، حتی اگر بعد از آن عقد فسخ شود.
[69]- یعنی عقد صحیح است و باید به آن عمل کنند و بعد از آن دیگر حق فسخ ندارند. (مترجم)
[70]- یعنی با فریب دادن ادعای چیزی را کند که در او وجود نداشته است، مانند بازگو نکردن عیب موجود با آگاهی از آن و یا زینت کردن بیش از حد کنیز و یا عقد با شرط و وصف خاصی که میداند وجود ندارد (مانند بکارت) و... (مترجم)
[71]- حاکمی که از جانب امام معصوم قرار داده شده باشد. (همین مبحث)
[72]- یعنی با فریب دادن ادعای چیزی را کند که در او وجود نداشته است، مانند بازگو نکردن عیب موجود با آگاهی از آن و یا زینت کردن بیش از حد کنیز و یا عقد با شرط و وصف خاصی که میداند وجود ندارد (مانند بکارت) و... (مترجم)
[73]- چون عقد از ابتدا باطل بوده است و مقدار ذکر شده در آن اعتباری ندارد. (مترجم)