جوانان احمد الحسن
وصی و فرستاده امام مهدی علیه السلامپیوستها
روایتی که به آن اِستناد نمودم، بیان میکند که امام زین العابدین و امام باقر (علیهما السلام)، زید را امیدوار به امر خداوند رها نمودند تا بتوانند در مورد او شفاعت کنند. ولی این به آن معنا نیست که زید بن علی در این حالت از دنیا رفته باشد؛ به این خاطر که زید در این حالت و در زمان حیات پدرش یا برادرش باقر (ع) از دنیا نرفته است. بلکه حق را شناخت و نسبت به آن اقرار نمود و برای آن جنگید و در آن راه به شهادت رسید؛ و این روایتِ روشنی در شناخت زید (ع) نسبت به حق، در زمان برادرزادهاش، امام صادق(ع) است و اینکه به حق اقرار نمود:
معتب میگوید: (درب منزل مولایم امام صادق (ع) کوفته شد و بیرون رفتم. زید بن علی(ع) بود. امام صادق(ع) به افرادی که نشسته بودند، فرمود: وارد این اتاق شوید و درب را ببندید و فردی از شما سخن نگوید. وقتی زید وارد شد، حضرت برایش بلند شد و روبوسی کردند و مدت طولانی نشستند و مشورت میکردند. سپس سخن بین این دو بالا گرفت. زید عرض کرد: ای جعفر! این را رها کن. به خدا قسم! اگر دست خودت را نیاوری تا با تو بیعت کنم یا تو با دست من بیعت نکنی، قطعاً تو را خسته میکنم و تکلیفی که توانایی آن را نداری، بر دوش تو میگذارم. جهاد را رها کردی و در گوشهای آسایش پیشه کردهای و پرده روی خود انداختهای و مال مشرق و مغرب را به دست آوردهای. صادق(ع) فرمود: ای عمو! خدا رحمتت کند. ای عمو! خدا تو را بیامرزد؛ و زید میشنید و میگفت: وعدهی ما صبح است. آیا صبح نزدیک نیست؟ و گذشت و مردم در این مورد سخن میگفتند. امام صادق (ع) فرمود: باز ایستید. در مورد عمویم زید فقط خوبی بگویید. خداوند عمویم زید را رحمت کند. اگر پیروز میشد، وفا میکرد. وقتی سحر شد، درب کوفته شد. درب را برایش باز کردم و در حال گریه و زاری وارد شد و عرض میکرد: ای جعفر! به من رحم کن. خداوند تو را بیامرزد. ای جعفر! از من خشنود باش. خدا از تو خشنود باشد. ای جعفر! مرا بیامرز. خدا تو را بیامرزد. گفتم: خداوند تو را بیامرزد و به تو رحم کند و از تو خشنود باشد. ای عمو چه خبر؟ عرض کرد: خوابیدم و رسولالله (ص) را در رؤیا دیدم که بر من وارد شد و سمت راستش حسن(ع) و سمت چپش حسین (ع) و فاطمه(س) پشت سرش و علی(ع) جلویش بود و در دستانش سلاحی بود که بسیار شعلهور میشد و انگار آتش است. و ایشان میفرمود: ای زید! رسولالله را با آزار جعفر، آزار دادی. به خدا قسم! اگر به تو رحم نکند و تو را نیامرزد و از تو خشنود نشود، با این سلاح به تو میزنم و آن را بین کتفهایت میکوبم. سپس آن را از سینهات بیرون میآورم. از ترس و وحشت بیدار شدم و به سوی شما آمدم. به من رحم کن، خداوند به تو رحم کند. گفتم: خداوند از تو خشنود باشد و تو را بیامرزد. به من وصیت کن؛ چرا که کشته میشوی و به آتش کشیده میشوی. زید به خانواده و فرزندان و دادن قرضش وصیت نمود).([824])
زید بن علی عالِمی است که مخالف و موافق به علمش اقرار میکنند و با برادرزادهاش مورد آزمایش و امتحان قرار گرفت و به امامت او اقرار کرد و از گردنه عبور کرد و در مورد صادق(ع) نلغزید؛ با وجود اینکه امتحان برای او آسان نبود. این فضیلت بزرگی برای زید(ع) است. اگر امتحان زید فقط با برادرش باقر بود، آسان بود و اگر امتحانش با پدرش بود، آسان بود؛ ولی با گردنهای بزرگتر مورد امتحان و آزمایش قرار گرفت و از آن عبور کرد. رسولالله (ص) و علی(ع) زید را یاد نمودند و برایش گریه کردند و این فضیلت بزرگی است.
چه بسا نقل سخن امامان(ع)در فضیلت این عالم فاضل، زید بن علی(ع)، ضروری باشد تا احدی به زید (ع) گمان بد نبرد:
عیص بن قاسم میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: (بر شما باد به تقوای خداوند یکتا که شریکی برای او نیست. به خودتان نگاه کنید. به خدا قسم، وقتی کسی گوسفندانی دارد که برای آن چوپانی تعیین کرده است، وقتی کسی را بیابد که از چوپان کنونی به گوسفندانش آگاهتر است، آن چوپان را بیرون میکند و مردی را که نسبت به فرد قبلی به گوسفندان داناتر است، میآورد. به خدا قسم! اگر برای یکی از شما دو جان باشد که با یکی تجربه به دست بیاورد و بمیرد و سپس جان دیگری باشد و بر اساس مسائلی که برایش روشن شد، کار کند، خیلی خوب میشود؛ ولی او تنها یک جان دارد. اگر آن هم از بین برود، به خدا قسم! توبه از بین میرود. شما بیشتر حق دارید که اگر فردی از سوی ما آمد، برای خودتان انتخاب کنید. دقت کنید که برای چه خروج میکنید و نگویید که زید خروج کرد. زید عالم و راستگو بود و شما را به سوی خودش دعوت نکرد. شما را به رضای آل محمد(ع) دعوت میکرد. و اگر پیروز میشد، به آنچه شما را به آن دعوت نموده بود، وفا میکرد. او به سلطنت جامعه خروج کرده بود تا آن را از بین ببرد. امروز فردی که از سوی ما به سوی هر چیزی خروج میکند و شما را به رضای آل محمد(ع) دعوت میکند، ما گواهی میدهیم که نسبت به آن خشنود نیستیم و او امروز نسبت به ما سرپیچی کرده است و کسی یاریش نخواهد کرد. در حالی که او وقتی پرچمها و بیرقها برافراشته شود، سزاوارتر است که از ما نشنود. مگر در مورد فردی که فرزندان فاطمه با او جمع شوند. به خدا قسم! صاحب شما فقط فردی است که بر او جمع شوند. اگر رجب شد، به نام خداوند رو کنید و اگر دوست داشتید تا شعبان عقب بیندازید، اشکالی ندارد و اگر دوست داشتید که بین خانوادههایتان روزه بگیرید، چه بسا این موضوع باعث نیرومندتر شدن شما شود. و سفیانی به عنوان علامت و نشانه برای شما کافی است).([825])
ابن ابی عبدون از پدرش نقل میکند: وقتی زید بن موسی بن جعفر را نزد مأمون آوردند و او در بصره خروج کرده بود و خانههای فرزندان عباس را به آتش کشیده بود. مأمون جرم او را به خاطر برادرش علی بن موسی الرضا (ع) بخشید و به ایشان عرض کرد: ای ابوالحسن! اگر برادرت خروج کرده است و کارهایی را انجام داد، پیش از او زید بن علی خروج نمود و کشته شد. و اگر جایگاه تو نسبت به من نبود، قطعاً او را میکشتم؛ چرا که کاری که انجام داده است، کوچک نیست. امام رضا(ع) فرمود: ای امیرالمؤمنین! برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن. او از علمای آل محمد بود که برای خداوند عزوجل خشمگین شد و با دشمنانش جنگید، تا اینکه در راهش کشته شد؛ و پدرم موسی بن جعفر (ع) به من حدیث کرده است که از پدرش جعفر بن محمد بن علی (ع) شنیده است که فرمود: خداوند عمویم زید را رحمت کند. او به رضای آل محمد(ع) دعوت میکرد. و اگر پیروز میشد، به آنچه شما را به آن دعوت میکرد، وفا مینمود. او برای خروجش با من مشورت نمود و به او گفتم: ای عمو! اگر راضی میشوی که کشته شده و در کُناسه به دار آویخته شوی، این انتخاب توست. وقتی قیام کرد، جعفر بن محمد (ع) فرمود: وای بر کسی که صدای او را بشنود و پاسخ او را ندهد. مأمون گفت: ای ابوالحسن! آیا در مورد فردی که بدون حق، ادعای امامت کند، این مسئله نیامده است؟ امام رضا(ع) فرمود: زید بن علی چیزی را که حق او نبود، ادعا نکرد و ایشان از خداوند نسبت به این مسئله میترسید. او میگفت: شما را به رضای آل محمد(ع) دعوت میکنم؛ و این موضوع در مورد کسی آمده است که ادعا کند خداوند متعال بر او نص کرده است؛ سپس به غیر از دین خداوند دعوت کند و بدون دانش از راهش گمراه شود و به خدا قسم! زید جزو افرادی است که مخاطب این آیه است: «وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُم» (و در راه خدا چنانكه حق جهاد [در راه] اوست جهاد كنید اوست كه شما را [برای خود] برگزیده است).([826])
عبدالله بن سیابه میگوید: (در حالی که هفت نفر بودیم، بیرون رفتیم و به مدینه رسیدیم و بر ابوعبدالله صادق(ع) وارد شدیم و به ما فرمود: آیا خبری از عمویم زید دارید؟ عرض کردیم: خروج کرده است، یا در حال خروج است. فرمود: اگر خبری به شما رسید، مرا نیز باخبر کنید. چند روز صبر کردیم و پیک سام صیرفی نامهی او را آورد: اما بعد، زید بن علی(ع) روز چهارشنبه آغاز صفر، خروج کرد و چهارشنبه و پنجشنبه ماند و جمعه کشته شد و فلانی و فلانی با او به قتل رسیدند. ما بر صادق(ع) وارد شدیم و نوشتار را به ایشان دادیم و ایشان آن را خواند و گریه کرد. سپس فرمود: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز می گردیم) عمویم را نزد خداوند به حساب میآورم. او چه عموی خوبی بود. عمویم مردی بود که برای دنیای ما و آخرت ما درگذشت. به خدا قسم! عمویم شهیدی مانند شهدایی است که با رسولالله (ص) و علی و حسن و حسین صلوات الله علیهم به شهادت رسیدند).([827])
[823]. مناقب آل أبي طالب - ابن شهراشوب: ج3 ص352؛ مدينة المعاجز: ج6 ص103 – 105؛ بحار الأنوار: ج47 ص128.
[824]. مناقب آل أبیطالب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۳۵۲؛ مدینة المعاجز: ج ۶، صص ۱۰۳ تا ۱۰۵؛ بحار الأنوار، ج ۴۷، ص ۱۲۸.
[825]. کافی، کلینی، ج ۸، ص ۲۶۴.
[826]. عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۲۵.
[827]. عیون اخبارالرضا، ج2، ص228